خانه » همه » مذهبی » بازگشت امام خمینی(ره)

بازگشت امام خمینی(ره)

اعلام استعفاى سید جلال تهرانى از عضویت و ریاست شوراى سلطنت ضربه روحى سنگینى به باقیمانده طرفداران رژیم سلطنتى در ایران، بخصوص فرماندهان نظامى بود.در همان روز اول بهمن 57 که این خبر انتشار یافت، اعلام شد که امام خمینى در چند روز آینده به ایران مراجعت خواهند کرد و تاریخ احتمالى بازگشت ایشان به ایران روز جمعه ششم بهمن اعلام گردید.خبر بازگشت امام خمینى وحشت زیادى در میان فرماندهان نظامى بوجود آورد و ژنرال هایزر که مرتبا با فرماندهان جلسه داشت طى گزارشى به واشنگتن وحشت نظامیان را از حوادثى که ممکن است پس از بازگشت امام خمینى رخ دهد منعکس ساخت.برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر در خاطرات خود به این گزارش ها اشاره کرده و مى نویسد: «روز 22 ژانویه (دوم بهمن 57) هایزرگزارش داد که احتمال بازگشت آیت الله خمینى خطر بالقوه اى براى سقوط کامل رژیم به شمار مى رود و بختیار در زیر موجى که پس از بازگشت وى برخواهد خاست مدفون خواهد شد.هایزر در همین گزارش با لحن بدبینانه اى نسبت به قابلیت فرماندهان نظامى براى اداره امور کشور در صورت اقدام به کودتا و بدست گرفتن حکومت اظهار تردید کرده بود.هایزر روز 24 ژانویه مجددا نگرانى هاى فزاینده نظامیان را درباره مراجعت آیت الله خمینى منعکس کرد و در گزارش بعدى خود نوشت که بازگشت آیت الله خمینى به احتمال زیاد به سقوط بختیار منجر خواهد شد.هایزر در همین گزارش براى اولین بار نوشت که به نظر او با ورود آیت الله خمینى به تهران و حوادثى که بدنبال خواهد آورد لحظه مناسب براى حرکت نظامى فرا مى رسد.هایزر در گزارش خود افزوده بود که سولیوان با نظر او موافق نیست…» واکنش بختیار در مقابل خبر بازگشت قریب الوقوع امام خمینى تشکیل جلسه اضطرارى شوراى امنیت ملى با حضور فرماندهان نیروها و دستور بستن فرودگاه مهرآباد بروى هواپیماها بود.همزمان با این تصمیم، این احتمال هم در نظر گرفته شده بود که ممکن است امام خمینى به دستور بستن فرودگاه مهرآباد از طرف دولت اعتنا نکرده و از پیروان خود بخواهد فرودگاه را باز کنند. تصمیمات خطرناکى که براى مقابله با این احتمال اتخاذ شده بود در آن موقع فاش نشد، ولى بعدا در خاطرات بعضى از مقامات آمریکائى که در جریان این تصمیمات قرار گرفته بودند انعکاس یافت.از جمله کسانى که در این مورد مطالبى نوشته، برژینسکى مشاور امنیت ملى رئیس جمهور آمریکا در جریان انقلاب ایران است که در بخشى از خاطرات خود از دوران خدمت در کاخ سفید مى نویسد:
«روز 22 ژانویه (دوم بهمن 57) براون از قول هایزر گزارش داد که بختیار طرحى براى مقابله با تهدید خمینى دارد و تصمیم گرفته است هنگام بازگشت آیت الله به تهران هواپیماى او را از مسیر منحرف کرده وى را دستگیر نماید.
گسترش تظاهرات و اعتصابات و درگیرى هاى خونین بدنبال بستن فرودگاهها و جلوگیرى از بازگشت امام خمینى به ایران، بختیار را به چاره جوئى و اتخاذ تدابیر دیگرى وادار ساخت.بختیار پس از مذاکره با مهندس بازرگان و چند تن از اعضاى شوراى انقلاب تصمیم گرفت شخصا به پاریس برود و درباره آینده مملکت با امام خمینى مذاکره کند.بختیار هیچگونه تعصبى براى حفظ رژیم سلطنتى نداشت ولى به قول خودش مى خواست الغاء رژیم سلطنتى و اعلام جمهورى از طریق «قانونى » یعنى تشکیل مجلس مؤسسان یا رفراندوم، آن هم بدست خود او انجام شود، در حالى که امام خمینى او را به عنوان نخست وزیر منصوب شاه به رسمیت نمى شناخت.بختیار آمادگى خود را براى استعفا از مقام نخست وزیرى هم به اعضاى شوراى انقلاب اطلاع داده بود، ولى مى خواست قبلا اطمینان پیدا کند که پس از استعفا از نخست وزیرى شاه، امام خمینى خود او را مامور تشکیل دولت انتقالى و انجام رفراندوم یا تشکیل مجلس مؤسسان خواهد نمود.درباره جریان مذاکرات بختیار و شوراى انقلاب و برنامه سفر او به پاریس، دکتر ابراهیم یزدى که مستقیما در جریان این تماس ها بوده، توضیحات بیشترى داده و از آن جمله مى نویسد:
تماس و مذاکره میان شوراى انقلاب و بختیار ادامه یافت.بختیار که نمى توانست بدون نظر «شوراى امنیت » کشور را ترک کند لاجرم مسئله را با آنها در میان گذاشت.شوراى امنیت کشور در آن روزها مرکب بود از سران ارتش و بختیار.شوراى امنیت پس از ساعتها بحث و مذاکره بالاخره سفر بختیار به پاریس و دیدار با امام را تصویب نمود.
آقاى مهندس بازرگان در 7 بهمن 57 نتیجه جلسه شوراى امنیت را چنین گزارش دادند: «شوراى امنیت کشور از ساعت 9 صبح جلسه اى طولانى داشته و بقول معروف در حجله بودند.مذاکرات آنان بر این محور بود که فرمول یا ترتیبى پیدا کنند که شاهپور بختیار را بفرستند به پاریس…ظواهر امر حکم مى کند که از مواضع قبلى عقب نشینى نموده و تعدیل کرده اند.شخص واسط هم این مسئله را تایید مى کرد.» مهندس بازرگان ساعاتى بعد مجددا تلفن زدند و اطلاع دادند که در همان روز نتیجه راى شوراى امنیت کشور را بدست آورده اند: شوراى امنیت تصویب کرده است که بختیار به پاریس سفر بکند و بختیار هم اعلامیه اى تهیه کرده و براى شوراى انقلاب فرستاده است که اگر شوراى انقلاب با متن آن موافقت نماید آن را قبل از سفر به پاریس منتشر سازد.آقاى مهندس بازرگان متن بیانیه تهیه شده بختیار را به شرح زیر خواندند:
«من به عنوان یک ایرانى وطن دوست که خودم را جزء کوچکى از این نهضت و قیام عظیم ملى و اسلامى مى دانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبرى و زعامت آیت الله العظمى امام خمینى و راى ایشان مى تواند راه گشاى مشکلات امروزى ما و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد تصمیم گرفته ام که ظرف 48 ساعت آینده شخصا به پاریس مسافرت کرده و به زیارت معظم له نائل آیم و با گزارش اوضاع خاص فعلى کشور و اقدامات خود، ضمن درک فیض، درباره آینده کشور کسب نظر نمایم » .
این متنى بود که به تصویب شوراى امنیت نیز رسیده بود.آقاى مهندس بازرگان اضافه کردند که با این متن شخصا موافق هستند و به نظر ایشان ضرر و زیانى ندارد و تعهدى هم در کار نیست.آقاى مهندس بازرگان در همین مکالمه تلفنى گفتند: «قرار است درباره این مسئله با سایر دوستان (اعضاى شوراى انقلاب) مشورت کنند.البته هنوز فرصت تشکیل جلسه را پیدا نکرده اند.اما مطلب را گزارش مى دهند تا آقا هم نظر خودشان را بدهند و جلسه که تشکیل شد همه مسائل را با هم بحث خواهند کرد و نتیجه را باز گزارش خواهند کرد.
علاوه بر شوراى انقلاب، علماى مهاجر به تهران نیز مورد شور و مشورت اعضاى شوراى انقلاب قرار گرفته بودند.این علما به مناسبت اعلام بازگشت امام، از تمام بلاد به تهران آمده بودند، اما به علت بسته شدن فرودگاه و ممانعت بختیار و ارتش از پرواز هواپیماها به تهران و شهرستانها، علماى مزبور در دانشگاه تهران متحصن شده بودند.
آقاى مهندس بازرگان در رابطه با نظر علماى مهاجر طى همین مکالمه تلفنى گفتند: «علماى مهاجر به تهران نیز این متن را دیده اند و با آن موافقند.منتهى نظر داده اند که در پایان بیانیه بجاى «کسب نظر» بیاید «درباره آینده کشور و وضع دولت کسب تکلیف نمایم » .
همان شب پس از دریافت متن فوق الذکر در جلسه اى که در حضور امام و مرحوم اشراقى و حاج احمد آقا تشکیل شد گزارش تهران را عینا خواندم.امام اصل مسئله را پذیرفتند و اصلاح عبارتى علماى مهاجر به تهران را تایید کردند.
نظر امام این بود که اگر بختیار بیاید تا استعفا ندهد اجازه دیدار را نخواهد داشت.نظر ما هم آن بود که با بختیار عینا نظیر سید جلال تهرانى رفتار شود.اما اعلام این مسئله در حالى که بختیار هنوز در تهران بود ضرورتى نداشت.انتشار بیانیه بختیار نیز، همانطور که آقاى مهندس بازرگان اشاره کرده بودند، تعهد آور نبود.همان شب با تهران تماس گرفتم و مراتب را به آقاى مهندس بازرگان اطلاع دادم.
ظاهرا اوضاع طبق برنامه و تصمیم شوراى انقلاب پیش مى رفت.قرار شد متن بیانیه بختیار، با اصلاحات مورد نظر روحانیون مهاجر که به تایید امام هم رسیده بود همان شب توسط بختیار در رادیو و تلویزیون ایران خوانده شود… (1)
دکتر یزدى سپس توضیح مى دهد که چگونه موضوع مسافرت بختیار به پاریس و بیانیه او همان شب به اطلاع مرحوم مهدى عراقى که از محارم امام بودند مى رسد و صبح روز بعد مرحوم عراقى پیام امام خمینى را به عنوان علماى مهاجر به شرح زیر به تهران مخابره مى کند:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرات حجج اسلام تهران و سایر شهرستانها دامت برکاتهم.آنچه ذکر شده است که شاهپور را با سمت نخست وزیرى من مى پذیرم دروغ است، بلکه تا استعفا ندهد او را نمى پذیرم چون او را قانونى نمى دانم. حضرات آقایان به ملت ایران ابلاغ و اعلام فرمایند که توطئه اى در دست اجراست و از این امور جاریه گول نخورید.من با بختیار تفاهم نکرده ام و آنچه گفته است که گفتگو بین من و او بوده دروغ محض است.ملت باید موضع خود را حفظ کند و مراقب توطئه ها باشد. (2)

با انتشار متن این پیام در تهران برنامه سفر بختیار به پاریس و استعفاى او بکلى برهم خورد.دکتر یزدى در دنباله توضیحات خود در این مورد مى نویسد «روشن بود که بختیار نمى توانست در تهران استعفاى علنى بدهد و بعد به پاریس بیاید.اگر او استعفا مى داد دیگر نخست وزیر نبود و آن وقت دیگر دیدارش با امام فایده و معنائى نداشت…در ضمن او نمى توانست از تهران خارج شود زیرا در آن روزها براى اینکه امام نتوانند به تهران بروند دولت و ارتش فرودگاه ها را بسته بودند و رفت و آمد تمامى هواپیماها متوقف شده بود و بختیار قرار بود با یک هواپیماى اختصاصى ارتشى به پاریس بیاید.اگر بختیار در تهران استعفاى خود را منتشر مى ساخت و بعد مى خواست از تهران خارج شود به احتمال قوى در تهران کودتا مى شد..» . (3)

همان شب (8 بهمن 57) امام در سخنرانى عمومى خود که معمولا شبها براى ایرانیان ایراد مى کردند جریان سفر و دیدار احتمالى بختیار را توضیح دادند: «من گفتم اگر رئیس دولت بیاید اینجا، به قول خودشان، تا استعفایش را قبلا ننویسد و اعلام نکند، با من ملاقات نمى تواند بکند.این هم که من مى گویم استعفا نه اینکه این معناى واقعى استعفا دارد.این نیست.این نخست وزیر نیست، نه اینکه نخست وزیر هست و استعفا کند. لکن براى حفظ ظاهر است که حالا ما کلمه استعفا را ذکر مى کنیم و الا استعفایش یعنى چه؟ تو اصلا نخست وزیر نیستى…اگر عاقل باشد استعفا مى کند و مى آید اینجا توبه مى کند، مى شود مثل سایر مردم…، اگر چنانچه بیاید توبه کند، مى پذیریم از او و اگر سرسختى کند همین است که بود و پشیمان خواهد شد..» . (4)

بختیار وقتى از مسافرت به پاریس مایوس شد تصمیم گرفت دستور بستن فرودگاهها را لغو کند و مانعى در برابر مراجعت امام خمینى به تهران بوجود نیاورد.قره باغى در کتاب خود ادعا مى کند که بختیار این تصمیم را «بدون مشورت با شوراى امنیت ملى و با تکیه براین وعده که اقاى خمینى به قم خواهد رفت و به امور مذهبى خواهد پرداخت و در سیاست و کارهاى مملکتى مداخله اى نخواهد داشت » اتخاذ نمود، که البته ادعاى بسیار سخیف و مضحکى است، زیرا بفرض اینکه بختیار چنین مطالبى را گفته باشد، هیچ آدم عاقل و بالغى در آن شرایط نمى توانست این ادعا را باور کند.بختیار با وجود رد تقاضاى ملاقاتش با امام خمینى، از تلاش خود براى جلب موافقت امام با ابقاى خود در مقام نخست وزیرى دست برنداشت و به وسیله مهندس بازرگان که از طرف امام براى تصدى مقام نخست وزیرى در نظر گرفته شده بود پیغام داد که حاضر است در مدتى کمتر از دوماه براى تعیین تکلیف رژیم ست به رفراندوم بزند و در صورت راى اکثریت مردم به الغاء رژیم سلطنتى، که در جو آن روز ایران قطعى به نظر مى رسید، سبت به انجام انتخابات مجلس مؤسسان براى تدوین قانون اساسى نظام جدید اقدام نماید.
پیشنهاد بختیار در واقع مبتنى بر همان اصولى بود که در اعلامیه امام خمینى درباره تشکیل شوراى انقلاب اسلامى و مراحل سه گانه انتقال قدرت عنوان شده بود و بازرگان و همفکران او هم براى جلوگیرى ازخطر یک حرکت نظامى هنگام بازگشت امام به ایران یا بعد از آن با این راه حل موافقت کرده بودند.گارى سیک مسئول پیگیرى بحران ایران در شوراى امنیت ملى آمریکا نیز در کتاب خود زیر عنوان «همه چیز فرو مى ریزد» به این مطلب اشاره کرده و از قول «جان استمپل » (5) مستشار سیاسى وقت سفارت آمریکا در تهران مى نویسد بختیار و نمایندگان نهضت آزادى مهندس بازرگان با بختیار درباره یکى از این دو راه حل به توافق رسیده بودند که بختیار بعد از مراجعت امام با ماموریت مشخص انجام رفراندوم براى تعیین تکلیف رژیم در مقام نخست وزیرى ابقا شود و یا از مقام نخست وزیرى استعفا بدهد و بلافاصله از طرف امام به سرپرستى دولت موقت براى انجام رفراندوم و انتقال قدرت تعیین گردد، لیکن امام خمینى هر دو پیشنهاد را رد کرد و اعلام داشت که خود دولت تعیین خواهد کرد وظیفه انجام رفراندوم و انتقال قدرت را به دولت منصوب خود محول خواهد نمود.گارى سیک در دنباله این مطلب مى نویسد که امام خمینى بر خلاف بعضى از رهبران انقلاب در داخل کشور از خطر کودتا و رویارویى ارتش با مردم هراسى به دل راه نمى داد و به پیروزى خود در پایان این نبرد اطمینان داشت (6) .
نگرانى بازرگان از امکان یک حرکت نظامى در مراحل نهایى انقلاب و قبل یا بعد از بازگشت امام خمینى به ایران چندان بى پایه هم نبود و مرورى بر مذاکرات آخرین جلسه شوراى فرماندهان ارتش پیش از بازگشت امام (جلسه روز دوشنبه نهم بهمن 1357) نشان مى دهد که فکر کودتا در مراحل نهایى انقلاب هم از سر بعضى از فرماندهان ارتش بیرون نرفته است.بهرحال صبح روز پنجشنبه 12 بهمن 1357، امام خمینى با یک هواپیماى اختصاصى «ارفرانس » ، در حالیکه صدها خبرنگار و فیلمبردار خارجى ایشان را همراهى مى کردند وارد تهران شدند.کثرت جمعیتى که براى استقبال از امام در خیابانهاى مسیر تا بهشت زهرا اجتماع کرده بودند در تاریخ ایران بیسابقه بود.عده کثیرى هم که در مراسم استقبال شرکت نکرده بودند در خانه هاى خود پاى تلویزیون نشسته و مراسم را تماشا مى کردند که ناگهان برنامه قطع و سرود شاهنشاهى با تصویر شاه پخش گردید.این جریان، که نتیجه درگیرى در ایستگاه فرستنده مرکزى تلویزیون بین نظامیان و کارکنان پخش تلویزیون بود جمعیت بیشترى را به خیابانها کشاند.
امام خمینى پس از ایراد سخنان کوتاهى در فرودگاه، که موضع ایشان را در مخالفت با رژیم سلطنت و شخص محمد رضاشاه، که از او به عنوان «خائن اصلى » نام برد، روشن مى ساخت قسمتى از مسیر را با اتومبیل طى کرده و سپس با هلى کوپترى که از طرف نیروى هوائى براى انتقال ایشان به بهشت زهرا در نظر گرفته شده بود عازم بهشت زهرا شدند. نکته جالب توجه اینکه خلبان این هلى کوپتر هم یکى از خلبانان ورزیده نیروى هوائى بود که معمولا خلبانى هلى کوپتر شاه را به عهده داشت! .باید افزود که هدایت این هلى کوپتر، بخصوص هنگام برخاستن و نشستن در میان جمیعت انبوهى که آنرا احاطه کرده بودند کار آسان و بى خطرى نبود و تنها یک خلبان بسیار مسلط و ورزیده مى توانست از عهده این کار برآید.
امام خمینى در نطق تاریخى خود در بهشت زهرا جاى هیچگونه مذاکره و آشتى با رژیم سلطنتى و دولت منصوب شاه را باقى نگذاشت و جملاتى از این نطق که عنوان درشت روزنامه هاى آن روز را تشکیل مى داد این بود که «من دولت تعیین مى کنم.من توى دهن این دولت مى زنم.من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مى کنم.دولت غیر قانونى باید برود…» .امام خمینى در همین نطق اساس سلطنت پهلوى را باطل و غیر قانونى اعلام کردند و تاکید نمودند که مجلس مؤسسانى که رضا شاه را به لطنت برگزید با زور سرنیزه تشکیل شده و غیر قانونى بوده است و به تبع آن سلطنت محمد رضا شاه هم باطل و غیر قانونى است. امام خمینى، در جواب بختیار که گفته بود یک مملکت دو دولت نمى تواند داشته باشد، اظهار داشتند این حرف صحیح است، یک مملکت دو دولت نمى تواند داشته باشد «لکن دولت غیرقانونى باید برود.تو غیر قانونى هستى.دولتى که ما تعیین مى کنیم متکى به آراى ملت است.متکى به حکم خداست.تو باید یا خدا را انکار کنى یا ملت را…» یک قسمت مهم و حساس از سخنان امام خمینى خطاب به ارتش و فرماندهان ارتش بود واز آن جمله اینکه «ما مى خواهیم ارتش مستقل باشد…ما مى خواهیم ارتش مطیع مستشاران آمریکائى و اجنبى نباشد.آقاى ارتشبد، آقاى سرلشگر تو نمى خواهى مستقل باشى؟ مى خواهى نوکر باشى؟» .امام همچنین از قشرهائى از ارتش که به ملت پیوسته اند تشکر کردند و اعلام داشتند که ملت باقیمانده ارتشیان را نیز که به ملت متصل شوند با آغوش باز خواهند پذیرفت.
فرداى روز بازگشت امام خمینى به تهران، سولیوان سفیر آمریکا در ایران که هیچگونه امیدى به موفقیت بختیار ندارد و خواهان تماس و مصالحه اى بین فرماندهان نظامى و نیروهاى انقلابى است صریحا از ژنرال هایزر مى خواهد که ایران را ترک کند.هایزر در یادداشت هاى روز جمعه 2 فوریه 1979 (13 بهمن 57) خود به این موضوع اشاره کرده و مى نویسد «آقاى سولیوان گفت که نگران شدت گرفتن احساسات منفى پیرامون حضور من در ایران است…او گفت که فکر مى کند حضور من اکنون نتیجه معکوس مى دهد و حتى ممکن است روى ارتش ایران اثر زیان بارى داشته باشد، زیرا ممکن است تا زمانى که من اینجا باشم به خاطر اینکه متهم به گرفتن دستور از آمریکا نشوند دست به اقدامى نزنند.تا اینجا امتیازات منفى بسیارى از کشتارها را به من داده بودند.سفیر افزود که با صراحت به من مى گوید که از وزارت خارجه خواهد خواست دستور بازگشت مرا صادر کنند.گفت این نظر اصلا شخصى نیست » .امام خمینى، که پس از مراجعت به ایران بر خلاف انتظار آقاى بختیار به قم نرفتند و در مدرسه رفاه تهران اقامت گزیدند، بى اعتنا به تهدید کودتا به وعده اى که در سخنرانى خود در بهشت زهرا به مردم داده بودند عمل کردند و روز پانزدهم بهمن 1357 آقاى مهندس بازرگان رامامور تشکیل اولین دولت انقلاب نمودند.فرمان نخست وزیرى آقاى مهندس بازرگان، که طى مراسمى در مدرسه رفاه در حضور خود امام و مهندس بازرگان، بوسیله آقاى على اکبر هاشمى رفسنجانى قرائت شد به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
6/14/1399 ه.ق
15/11/57 ش
جناب آقاى مهندس بازرگان بنا به پیشنهاد شوراى انقلاب، بر حسب حق شرعى قانونى ناشى از آراء اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طى اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبرى جنبش ابراز شده است.و به موجب اعتمادى که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعى که از سوابقتان در مبارزات اسلامى و ملى دارم، جنابعالى را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص مامور تشکیل دولت موقت مى نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومى ملت درباره تغییر نظام سیاسى کشور به جمهورى اسلامى و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسى نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت، بر طبق قانون اساسى جدید را بدهید.مقتضى است که اعضاء دولت موقت را هرچه زودتر با توجه به شرایطى که مشخص نموده ام تعیین و معرفى نمائید. کارمندان دولت، ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکارى کامل نموده و رعایت انضباط را براى وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود.
موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخى از خداوند متعال مسئلت مى نمایم.
روح الله الموسوى الخمینى
آقاى مهندس بازرگان پس از دریافت حکم نخست وزیر بیانات کوتاهى ایراد کرد و از آن جمله گفت «خداى بزرگ را شکر مى کنم که چنین اعتبار و حسن شهرتى را که به هیچوجه اهلیت و لیاقت آنرا نداشته ام به من ارزانى داشته و همین موهبت الهى اعث شده است که آیت الله ابراز اعتماد و ارجاع چنین ماموریتى را به بنده عنایت بفرمائید و همچنین از ملت ایران تشکر مى کنم که آیت الله مکرر تصریح فرموده اید که بنام ملت همصداى با ملت و براى ملت گامها و صداهاى خود را برداشته و بلند کرده اید.این ماموریت، یعنى ریاست دولت موقت و تشکیل حکومت در شرایط بسیار دشوار و خطرناک عظیم ترین شغل و وظیفه و در عین حال بزرگترین افتخارى است که به بنده واگذار شده و شاید حق داشته باشم بگویم دشوارترین وظیفه و کارى است که در طول تاریخ 72 ساله مشروطیت ایران به نامزدها و مامورین نخست وزیرى دیگر داده شده است.قاعدتا با توجه به جثه ضعیف و نواقص و معایب خودم نمى بایستى قبول این مسئولیت را کرده و زیر بار چنین امرى رفته باشم، ولى از یک طرف بنا به ضرورت و وظیفه و مسئولیت طبیعى و انتظارى که داشته اند ناچار شدم که قبول کنم و مخصوصا با تاسى به رویه و سنتى که خود آیت الله در سراسر این دوران اداره و رهبرى جنبش داشته اید و با عزم راسخ و با ایمان کامل به خداوند و اعتماد به موفقیت این راه رهبرى فرموده اید، من هم همین راه را انتخاب مى کنم و این اولین درس و اولین دستورى است که از آیت الله گرفته ام و فرمایش حضرت امیر، على ابن ابیطالب را به کار مى بندم که فرموده اند وقتى در برابر امر خطیر و کار مشکلى قرار گرفتند وارد شوید، به حول و قوه الهى مشکلات و مسائل حل خواهد شد..» . (7)
پس از معرفى آقاى بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت، که مراسم آن بطور کامل از تلویزیون دولتى پخش شد، و دعوت امام خمینى از مردم که «نظر خودشان را راجع به دولت آقاى مهندس بازرگان، که الان یک دولت شرعى اسلامى است اعلام کنند» تظاهراتى در سراسر کشور به طرفدارى از دولت موقت انقلاب آغاز شد و در بسیارى از وزارتخانه ها هم وزراى دولت بختیار را به عنوان وزراى غیر قانونى به وزارتخانه ها راه ندادند.
در این گیرودار بختیار همچنان در فکر نوعى سازش با نیروهاى انقلابى و تشکیل یک دولت «وحدت ملى » با شرکت وزیرانى از جناح مخالف بود، و فرماندهان نظامى هم که با رفتن هایزر «سرپرست » خود را از دست داده بودند در بیم و نگرانى و سردرگمى عجیبى به سرمى بردند.
آخرین مرحله وقایعى که به سقوط رژیم انجامید در روزهاى 19 و 20 بهمن ماه 1357 شکل گرفت و در روزهاى 21 و 22 بهمن به ثمر رسید.روز پنجشنبه 19 بهمن عده اى از پرسنل نیروى هوائى با لباس نظامى در برابر محل اقامت امام خمینى در مدرسه رفاه اجتماع کرده و همبستگى خود را با انقلاب اعلام داشتند، جمعه شب (20 بهمن ماه 57) در مرکز آموزش نیروى هوائى در دوشان تپه، هنگام نمایش فیلم جریان بازگشت امام خمینى از تلویزیون، بین پرسنل نیروى هوائى که نسبت به امام ابراز احساسات مى کردند و افراد گارد شاهنشاهى مامور به نیروى هوائى بگو مگو و مشاجره اى روى داد که بتدریج بالا گرفته و کار به تیراندازى کشید.بدنبال این درگیرى، جمعیت که بر اثر شنیدن صداى تیراندازى و استمداد همافران از نیروهاى انقلابى، در اطراف مرکزآموزش نیروى هوائى اجتماع کرده بودند، وارد محوطه مرکز آموزش شده و به کمک پرسنل نیروى هوائى درب اسلحه خانه ها را باز کرده و به توزیع اسلحه بین مردم پرداختند.تا ظهر روز شنبه 21 بهمن ماه درگیرى از خیابان هاى اطراف مرکز آموزش هوائى به تمام شهر سرایت کرد و از ساعت یک بعد از ظهر حمله به کلانترى ها و تاسیسات نظامى در داخل شهر شروع شد. به دستور بختیار، فرماندارى نظامى ساعات منع عبور و مرور در شهر را ساعت 5/4 بعد از ظهر اعلام کرد و بلافاصله پس از پخش این اعلامیه از رادیو، امام خمینى اعلام داشت که توطئه اى در کار است و مردم نه فقط نباید دستور فرماندارى نظامى را مراعات کنند، بلکه باید به خیابانها ریخته و تظاهرات را گسترش دهند.همزمان با گسترش تظاهرات در شهر حملات سازمان یافته به کلانتریها و پادگان ها و مراکز نظامى در شهر، ادامه یافت و بسیارى از کلانتریها بدون مقاومتى تسلیم شدند.یک ستون تانک مرکب از سى دستگاه تانک نیز که به سرپرستى سرلشگر ریاحى فرمانده لشگر گارد براى کمک به نیروهاى گارد در مرکز آموزش هوائى دوشان تپه حرکت کرده بود در بین راه متوقف شد، تعدادى از این تانکها به تصرف مردم در آمد و تعدادى را هم آتش زدند و عده اى از افسران و فرماندهان این واحد، از جمله خود سرلشگر ریاحى کشته شدند.
در آخرین جلسه شوراى امنیت ملى که عصر روز یکشنبه 21 بهمن ماه در حضور بختیار تشکیل شد، بختیار براى اولین و آخرین بار به فرماندار نظامى تهران دستور داد که براى اجراى مقررات حکومت نظامى و متفرق ساختن مردم به اسلحه متوسل شوند و به سپهبد مقدم رئیس ساواک هم دستور داد طرحى را که براى دستگیرى عده اى از رهبران مخالفان تهیه شده بود به موقع اجرا بگذارد، ولى دیگر براى اجراى این دستورات خیلى دیر شده بود: نه فرماندارى نظامى در آن شرایط قادر به متفرق ساختن مردم بود و نه رئیس ساواک منحل شده نیروئى براى اجراى طرح دستگیرى رهبران مخالف در اختیار داشت.
مسلسل سازى تسلیحات ارتش از نیمه شب 21 بهمن ماه مورد حمله افراد مسلح قرار گرفت و صبح روز بعد به تصرف مردم در آمد. قره باغى در خاطرات خود مى نویسد تلاش او در تمام شب براى اینکه نیروى کمکى براى مدافعان مسلسل سازى بفرستد به نتیجه اى نرسید و در تمام شب فرمانده هوانیروز و معاون او را پیدا نکرد! قره باغى ادامه مى دهد: «ساعت در حدود 6 صبح (22 بهمن ماه 57) بود که سپهبد ربیعى تلفن کرده، اظهار داشت: نخست وزیر تلفن مى زند و مى گوید: «مرکز آموزش هوائى دوشان تپه و مسلسل سازى اداره تسلیحات را بمباران کنید!» و اضافه کرد: من در جواب گفتم که با این وضعیت پرسنل نیروى هوائى، بخصوص همافران که به عنوان اعتراض علیه افراد گارد تماما مسلح شده و درپشت بام هاى مرکز آموزش هوائى و ساختمان پست فرماندهى موضع گرفته اند.نیروى هوائى قادر به هیچگونه عملى نیست.سئوال کردم آقاى بختیار چه جواب داد؟ اظهار داشت: «خود آقاى بختیار مى دانست که بمباران شهر در این وضعیت به هیچ وجه مقدور نمى باشد» .
قره باغى سپس وضع نیروهاى نظامى و انتظامى را در صبح روز یکشنبه 22 بهمن این طور تشریح مى کند:
«سپهبد رحیمى فرماندار نظامى تهران و رئیس شهربانى کشور به عللى که گفته شد، چون پرسنل شهربانى کلانتریها را تخلیه و مامورین فرماندارى نظامى نیز به تبعیت از آنها در شهر متفرق شده یا به سرباز خانه ها مراجعت نموده بودند، اظهار مى نمود که فرماندهان مناطق فرماندارى نظامى نیز در مرکز فرماندهى خود حضور ندارند و امور فرماندهى وى بکلى مختل گردیده است! با غروب روز 22 بهمن 1357 عمر رژیم شاهنشاهى نیز در ایران به سر رسید.در تمام شب رادیو و تلویزیون ایران با پخش سرودهاى انقلابى و اعلامیه ها و اطلاعیه هاى صادره از مقر امام خمینى در مدرسه رفاه و بیانیه هاى رئیس دولت موقت مردم را به نظم و آرامش فرا مى خواند، ولى در لابلاى این اعلامیه ها و اطلاعیه ها، اخبار تحریک آمیزى نیز پخش مى شد که از نفوذ عناصر مشکوک در دستگاه رادیو و تلویزیون حکایت مى کرد.اولین انتصاب دولت موقت نیز تعیین سرپرستى براى سازمان رادیو تلویزیون بود تا نظم و ترتیبى در کار این سازمان بوجود آورد.
در 24 ساعت بعد آخرین مقاومت ها در برابر رژیم جدید در هم شکست.بسیارى از فرماندهان نظامى متوارى یا دستگیر شدند و سپهبد بدره اى فرمانده نیروى زمینى در ستاد خود به قتل رسید.چند تن از فرماندهان نیز در پرده تلویزیون ظاهر شده و با انقلاب اعلام همبستگى کردند.دولت موقت، سرلشگر قره نى را که در رژیم گذشته به اتهام توطئه کودتا دستگیر و سپس مغضوب و برکنار شده بود به ریاست ستاد ارتش برگزید و قره نى موفق شد با سر و سامان دادن به وضع باقیمانده سازمان ارتش، از فروپاشى آن، که هدف گروههاى افراطى و طرفداران تشکیل «ارتش خلقى » بود جلوگیرى به عمل آورد.
دولت موقت با معرفى هفت تن از وزیران جدید به حضور امام از روز 25 بهمن ماه 1357 رسما کار خود را آغاز کرد و دوازده وزیر دیگر نیز به تدریج معرفى و مشغول کار شدند.دولتهاى خارجى، و در راس آنها آمریکا و شوروى در نخستین روزهاى استقرار دولت موقت، رژیم جدید ایران را به رسمیت شناختند، و دولت موقت نیز سعى در حفظ روابط عادى و دوستانه با همه این کشورها، از جمله آمریکا داشت که در این کار توفیق نیافت، و با گروگانگیرى کارکنان سفارت آمریکا در تهران، که امام خمینى آن را به عنوان «انقلاب دوم » مورد تایید قرار دادند، انقلاب ایران وارد مسیر تازه اى شد.
پى نوشت ها:
1- آخرین تلاشها در آخرین روزها…صفحات 158- 156.
2- صحیفه نور – جلد چهارم – صفحات 269.
3- آخرین تلاشها در آخرین روزها…صفحه 160.
4- صحیفه نور – جلد چهارم – صفحه 274.
5 – John Stempel
6 – Gary Sick – All Fall Down – P.176.
7- شوراى انقلاب و دولت موقت…صفحه 54.

(منبع:صد روز آخر، ص 251
نویسنده: محمود طلوعى )

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد