آنچه انسان را از ساير موجودات متمايز مي کند قوّه پرسشگري انسان است. اگر انسان در زندگي خود با مسائلي که پيش روي وي مي باشد با حسّ پرسشگري و کنجکاوي برخورد نکند در حقيقت نمي توان او را انسان متفکّر ناميد در حقيقت اين پرسشگر بودن انسان است که او را به موفقيت هاي بزرگ نائل مي کند. پرسشگر بودن انسان باعث مي شود همواره در پي شناخت نکات مبهم زندگي خود بپردازد.
در مورد نحوه سؤال و پرسش انسان در متون اسلامي نيز شيوه هايي بيان شده است که با مراجعه به آنها مي توان به کيفيت و نحوه سوال کردن و محدوده آن آشنا شد.
امّا در مورد پاسخ به اين سؤال بايد عرض شود که براي روشن شدن آن به آيه مورد اشاره در سؤال بيشتر پرداخته و توضيحاتي پيرامون بيان و تفسير آيه مورد نظر بايد پرداخت.
خداوند متعال در سوره انبياء چنين مي فرمايد:
«لايسئل عمّا يفعل و هم يسئلون؛ هيچ کس نمي تواند بر کار او خرده بگيرد (سؤال کند) ولي در کارهاي آنها، جاي سؤال و ايراد است».[1]ما دو گونه سؤال داريم:
1. يک نوع سؤال، سؤال توضيحي است که انسان از مسائل بي خبر است و مايل است حقيقت آن را درک کند حتّي با علم و ايمان به اينکه کار انجام شده کار صحيحي بوده باز مي خواهد نکته اصلي و هدف واقعي آن را بداند اينگونه سؤال در افعال خداوند نيز جايز است بلکه اين همان سؤالي است که سرچشمه کاوشگري و پژوهش در جهان خلقت و مسائل علمي محسوب مي شود و از اين گونه سؤالات چه در رابطه با عالم تکوين و چه تشريع، ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان عليهم السلام بسيار داشتند.
2. اما نوع ديگر سؤال، سؤال اعتراضي است که مفهومش اين است عمل انجام شده نادرست و غلط بوده مثل اينکه به کسي که عهد خود را بي دليل شکسته مي گوييم تو چرا عهدشکني مي کني؟ هدف اين نيست که توضيح بخواهيم بلکه هدف آن است که ايراد کنيم.
مسلماً اين نوع سؤال در افعال خداوند حکيم معنا ندارد و اگر گاهي از کسي سر بزند حتماً به خاطر ناآگاهي است ولي جاي اين گونه سؤال در افعال ديگران (انسان ها) است».[2]در مورد علت عدم اينگونه سوال ها از خداوند متعال در حديثي از امام محمد باقر عليه السلام در جواب سؤال جابر جعفي از اين آيه چنين آمده است که امام باقر عليه السلام فرموده اند:
« براي اينکه او کاري را جز از روي حکمت و صواب انجام نمي دهد».[3]ضمناً از اين سخن به خوبي مي توان نتيجه گرفت که اگر کسي سؤالي از نوع دوم داشته باشد دليل بر آن است که هنوز خدا را به خوبي نشناخته و از حکيم بودن او آگاه نيست.
با اين توضيح به خوبي روشن شد که چه نوع سؤالي از خداوند متعال نمي توان کرد اما در مورد سؤال کردن پيامبران همچون حضرت ابراهيم عليه السلام و حضرت عيسي عليه السلام بايد عرض کنيم که سؤال آنها ناظر به نوع اوّل سؤال مي باشد که اين مطلب به صراحت و وضوح در آيات مربوطه آنها اشاره شده است به عنوان مثال در مورد سؤال حضرت ابراهيم عليه السلام از خداوند متعال در مورد کيفيت و نحوه زنده کردن مردگان در رستاخيز مي پردازيم.
در اين سؤال حضرت ابراهيم عليه السلام از خداوند چنين پرسش مي کند:
إذ قال ابراهيم ربّ أرني کيف تحي الموتي. قال أولم تُؤمن قال بلي و لکن ليطمئنّ قلبي؛ آنگاه که ابراهيم گفت: پروردگارا به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مي کني فرمود مگر ايمان نياورده اي گفت چرا ولي تا دلم آرامش يابد.[4]ابراهيم عليه السلام تقاضاي مشاهده حسّي صحنه رستاخيز را کرده بود تا مايه آرامش قلب او گردد. در حقيقت حضرت ابراهيم عليه السلام از طريق عقل و منطق به رستاخيز ايمان راسخ و قطعي داشت ولي مي خواست از طريق احساس و شهود نيز آن را دريابد.
چنانچه ملاحظه مي کنيد عبارت ليطمئن قلبي ايشان در مقابل سؤال پروردگار که فرموده أو لم تؤمن، نشانگر نوع سؤال حضرت ابراهيم عليه السلام مي باشدکه آن حضرت در حقيقت خواستار توضيح بيشتر و درک شهودي آن مسئله است که طبق توضيحات قبلي روشن مي شود که اين سؤال از نوع اول است که هيچ گونه اشکالي نداشته بلکه جايز است.
توضيح آن که هر چه سؤال و پرسش از طرف انبياء عليهم السلام از خداوند شده است ناظر به نوع اول سؤال مي باشد و جاي هيچگونه شائبه و تناقضي در آنها وجود ندارد.
اما اکثر آياتي را که در مورد سؤال حضرت عيسي عليه السلام وجود دارد مانند آيات 61 الي 85 ـ 112 الي 115 سوره مائده همگي در مورد درخواست و سؤال (به معناي درخواست) حضرت عيسي عليه السلام از خداوند براي رساندن رزق و مائده آسماني است که ذکر آنها جداي از مورد بحث مي باشد.
بنابراين چنين مي توان نتيجه گرفت که سؤال حضرت ابراهيم و عيسي عليهما السلام و همة انبياء از خداوند متعال همگي ناظر به نوع اول براي درک بهتر و اطمينان قلبي آن حضرات بوده و ايشان از نوع دوم سؤال منزه و مبراء مي باشند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفاسيري همچون الميزان، نمونه، نور، مجمع البيان که در ذيل تفسير آيه 23 سوره انبياء و 260 سورة بقره اشارات و توضيحات کاملي را پيرامون همين مسئله داده اند.
پي نوشت ها:
[1]. انبياء، آيه 23، ترجمه آيت الله مکارم شيرازي.
[2]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 13، ص 385 و 386، انتشارات دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1374 ش.
[3]. توحيد صدوق، نور الثقلين، ج 3، ص 419، ضمناً تفسير نمونه، ذيل آيه 23 سوره انبياء.
[4]. بقره / 26، ترجمه فولادوند.