خانه » همه » مذهبی » با توجه به اهميت ولايت در پذيرش اعمال، آيا مي توان گفت، همه اهل سنت مقصر هستند؟

با توجه به اهميت ولايت در پذيرش اعمال، آيا مي توان گفت، همه اهل سنت مقصر هستند؟

معناي ولايت اهل بيت اين است که خداوند ادارة امور بندگان خود را به دارندة آن مقام واگذار کند، و از آن پس او مدبّر امور و متصرّف در امور و شئون ايشان باشد،اين ولايت در اصل و بالاصاله از خداست، و او ولي است و بس، و غير از او کسي ولي نيست، اگر اهل بيت به چنين ولايتي منسوب شوند به خاطر اين است که از سابقين و از اوّلين امتند، و خداوند اين مقام را به خاطر اخلاص در عبوديت به آن ها داده است[1]. منشأ اين ولايت، ولايت به معناي محبّت و دوستي است، زيرا شدّت علاقه و دوستي واقعي نسبت به شخص، زمينه اطاعت و پيروي از او را فراهم مي سازد، و در صورت عدم علاقه و پيوند واقعي، در مرتبة ادعا باقي مي ماند، و ولايت ادّعايي همان چيزي است که اهل سنّت نيز آن را قبول دارند، آلوسي صاحب تفسيرروح المعاني مي گويد: ولايت ائمه اهل بيت و محبّت ايشان مطلبي است که نزد ما اهل سنّت جاي هيچ اشکال نيست و ما نيز به وجوب آن معتقديم[2]. با وجود اين ادّعا آنان شيعيان را متهم مي کنند که در محبّت به اهل بيت زياده روي مي نمايند و آن ها را تا حدّ خدايي بالا مي برند.
حال بايد به دقّت توجّه کرد و با ديدة بصيرت و انصاف نگريست که آيا شيعه زياده روي مي کنند؟ يا اهل سنّت حق اهل بيت را ضايع نموده و مقام و جايگاه آنان را تا حد يک انسان عادي و معمولي تنزّل داده و در اين حد دوستي آنان را ادعا مي کنند، براي روشن شدن اين موضوع بايد به قرآن کريم و سخنان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مراجعه کنيم و از اين دو منبع آسماني و الهي کمک بگيريم. حق اين است که شيعه دربارة محبّت اهل بيت عليهم السلام از خدا و پيغمبر اطاعت نموده و از کلام و دستور آنان پيروي مي کنند، خداوند فرمود: بگو براي نبوتم از شما مزدي تقاضا نمي کنم مگر محبّت به نزديکانم[3]. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: دوستي علي ايمان و دشمني او کفر است[4]. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: هر که بر محبّت آل محمّد بميرد شهيد مرده است، هر که بر محبّت آل محمّد بميرد آمرزيده مرده است، هرکه …[5]. و نيز رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: اي علي تو در دنيا و آخرت سرور و آقايي، هر کس تو را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر کس تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است، دوست تو دوست خدا و دشمن تو دشمن خداست، واي به حال کسي که تو را دشمن بدارد[6].
بنابراين چون شيعيان خدا و رسولش را دوست دارند به دستور و سفارش آنان اهل بيت پيامبر را نيز دوست دارند شيعيان همان چيزي را مي گويند و به همان رواياتي عمل مي کنند که اهل سنّت آنها را در مورد محبّت و دوستي اهل بيت از پيامبر اکرم نقل کرده اند که به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره شد و براساس همين مقام و منزلت و جايگاه عظيم و رفيعي که خداوند به آنان عنايت نموده آنان را معيار حق و باطل و کشتي نجات امّت و ولايت آن ها را ميزان و ملاک قبولي اعمال بندگان خود قرار داده است، براي پي بردن به اهميّت موضوع به عنوان نمونه به چند روايت اشاره مي شود:
1. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: اي علي، به خدا سوگند اگر مردي چندان به نماز و روزه پردازد تا مانند مشک خشکيده شود، نماز و روزة او جز با دوستي شما به حال او سودمند نيست، اي علي، هر که با دوستي شما به خدا توسّل جويد بر خداست که او را از درگاه خود نراند، اي علي هر که شما را دوست بدارد، و به دامان شما چنگ زند همانا به دست آويز محکم چنگ زده است[7].
2. خداي بزرگ فرموده است: علي پيشواي هدايت، چراغ تاريکي و حجّت بر اهل دنياست، زيرا او بزرگترين فرق گذارنده (ميان حق و باطل) است. و من به عزّت خود سوگند خورده ام که هر کس را که او را دوست بدارد و تسليم او و اوصياي پس از او باشد به آتش دوزخ درنياورم[8].
3. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: سوگند به آن که جان محمّد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به دست اوست، اگر مردي هزار سال عبادت کند و هزار سال ديگر ميان رکن و مقام به پرستش خدا پردازد ولي با انکار ولايت اهل بيت به قيامت وارد شود همانا خداوند او را به رو در آتش دوزخ مي افکند،  …[9].
4. علي ـ عليه السلام ـ فرمود: به خدا سوگند يک مرد باورمند به ولايت ما خاندان بهتر است از عابد هزار ساله، و اگر بنده اي خدا را هزار سال پرستيده باشد و با عمل هفتاد پيامبر به صحنه محشر وارد شود، خداوند از او نمي پذيرد مگر آن که ولايت ما خاندان را بشناسد و اگر نه خداوند او را بر بيني به دوزخ مي افکند[10].
هم اکنون اين سؤال مطرح است، با توجه به اهميّت ولايت در پذيرش اعمال، آيا مي توان گفت همة اهل سنّت مقصّر هستند؟
براي روشن شدن پاسخ توجه به مطالب زير لازم است، از آن جا که اهل سنّت مانند پيروان همة مذاهب ديگر از نظر فرهنگ و سواد و دانش و همين طور از نظر موقعيت جغرافيايي و محيط زندگي و تعليمات و آموزش هاي مذهبي و پاي بندي به مقرّرات و اصول « در شرايط مساوي و يکساني قرار ندارند، بر اين اساس آن ها از نظر معرفت و شناخت، نسبت به ولايت اهل بيت و شناخت موقعيت و جايگاه آنان نزد خدا و پيامبر، به دسته هاي مختلف و گوناگون قابل قسمت و دسته بندي است:
1. گروهي از اهل سنّت اهل بيت و جايگاه آنها را در اسلام به خوبي و روشني درک مي کنند و مي شناسند مانند معاويه و عمروعاص که مي گفت: روزگار عقيم است که مانند علي فرزند بزايد، با وجود اين از روي عنادو لجاج با اهل بيت دشمني مي ورزيدند، و از پذيرفتن ولايت آنان سرباز زده و با حق مقابله و نبرد مي کنند، اين گروه بدون هيچ شک و ترديدي به علت عناد آشکارشان با ولايت مستحقّ جهنم خواهند بود.
2. دستة دوّم کساني هستند که قدرت و توان تحقيق و تفحّص از حقانيّت ولايت اهل بيت را دارند و اگر اقدام کنند، حق را مي يابند و به حق مي رسند، ولي براي به دست آوردن حقّ با وجود تواني که دارند اقدامي نکرده اند، اين دسته مقصّر به حساب آمده و خداوند با آنان به عنوان مقصّر معامله خواهد کرد.
3. دستة ديگر کساني هستند که به خاطر شرايط نامناسب فرهنگي و اجتماعي و جغرافيايي، به شناخت درست ولايت اهل بيت نرسيده اند، و زمينه شناخت هم براي آن ها ميسّر نبوده، با وجود اين اگر حق براي آنان معلوم مي شد و به حق مي رسيدند، حق را مي پذيرفتند و از حق تبعيت مي کردند، اين دسته را نمي شود مقصّر دانست بلکه امر آنان با خداست و خداوند طبق عدالت خود با آنان عمل خواهد کرد.
در نتيجه مي توان گفت همة اهل سنّت در مسئله قبولي ؟ مقصّر نمي باشند بلکه برخي از آنان قاصر به حساب مي آيند و هر فردي اعم از سنّي يا غير مسلمان اگر در رسيدن به حق، قاصر باشد، مورد عذاب و کيفر قرار نمي گيرد.
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: شبي که مرا به آسمان بردند، و من و جبرئيل ـ عليه السلام ـ به آسمان هفتم رسيديم، جبرئيل گفت: جاي من اين جاست، آن گاه مرا در نور تاختن داد، تا به فرشته اي از فرشتگان خدا رسيدم که در چهره و نام علي در زير عرش به سجده افتاده بود و مي گفت: خداوندا علي و اولاد و دوستان و شيعيان او را بيامرز، و بر بد انديشان و دشمنان و حسودان او لعنت فرست، که تو بر هر چيز توانايي[11].

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ ولاء ها و ولايت ها، مرتضي مطهري
2ـ بحث حول الولايه، سيد محمد باقر صدر

پي نوشت ها:
[1] . علامه طباطبايي محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمة سيد محمّد باقر همداني 14/280، دفتر انتشارات اسلامي جامعة مدرسين حوزه علميه قم، 1376ش.
[2] . همان ص279.
[3] . شورا 23.
[4] . قندوزي سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودّة 1/173، دارالأسوه للطباعه و النشر،1416.
[5] . فخر رازي محمّد بن عمر، مفاتيح الغيب، 27/165، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1420ق.
[6] . حاکم نيشابوري محمّد بن عبدالله، مستدرک 3/128، دارالمعرفه، بيروت.
[7] . الرحماني ا لهمداني احمد، الإمام علي بن ابي طالب، ترجمة حسين استاد ولي ص113، مرکز فرهنگي انتشارات منير به نقل از الأربعون حديثاً، شيخ منتجب الدّين ح9.
[8] . علامه مجلسي محمّد باقر، بحار الأنوار 27/113، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1403.
[9] . الرحماني الهمداني احمد، الإمام علي بن ابي طالب، ترجمة حسين استاد ولي ص113، پيشين به نقل از کفاية الأثر 71.
[10] . نوري طبرسي ميرزا حسين، مستدرک الوسائل 1/168، مؤسسة آل البيت ـ عليهم السلام ـ لإحياء التراث، بيروت،1408.
[11] . علامّه مجلسي محمّد باقر، بحار الأنوار 39/97، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1403.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد