خانه » همه » مذهبی » با توجه به اينكه صدا و سيما مربوط به نظام جمهوري اسلامي ايران است، پس چرا خيلي از افراد در درس ها و منبرها صدا و سيما را مورد انتقاد شديد قرار مي دهند؟

با توجه به اينكه صدا و سيما مربوط به نظام جمهوري اسلامي ايران است، پس چرا خيلي از افراد در درس ها و منبرها صدا و سيما را مورد انتقاد شديد قرار مي دهند؟

در پاسخ به اين سؤال به عنوان مقدمه بايد گفت،طبق قانون اساسي «در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، آزادي بيان و نشر افكار با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور بايد تامين گردد. نصب و عزل رئيس سازمان صداو سيماي جمهوري اسلامي ايران با مقام رهبري است و شواريي مركب از نمايندگان رئيس جمهور و رئيس قوه قضائيه و مجلس شواري اسلامي(هر كدام دو نفر) نظارت بر اين سازمان خواهند داشت.» [1]همچنين به دليل اهميت و جايگاهي كه رسانه هاي گروهي در تاثير گذاري بر فرهنگ عمومي جامعه دارند، يكي از مهم ترين دغدغه هاي حضرت امام(ره) ،از بدو  تاسيس نظام جمهوري اسلامي در ايران، نسبت به نوع عملكرد صدا و سيما در كشور اختصاص داشت و در اين باره مي فرمودند:« از اولي كه راديو و تلويزيون در اختيار جمهوري اسلامي واقع شد راجع به آن نگراني داشتم براي اينكه يك سازماني است كه اگر خوب باشد مملكت ما خوب مي شود و اگر فاسد باشد ممكن است كه بسيار فساد ايجاد كند.»[2] ايشان عملكرد رسانه هاي جمعي را به مثابه تيغ دو دمي تشبيه نمودند كه هم مي تواند در جهت اصلاح و هدايت و ارشاد جامعه عمل كند و هم در راستاي افساد، ضلالت و گمراهي آن گام بردارد[3].
از طرفي وجود نقص و كاستي ها، در صدا و سيما قابل انكار نيست؛ به طوري كه مقام معظم رهبري دراين زمينه فرمودند: «درست است من هم اين معنا را تصديق مي كنم كه بين صدا و سيماي كنوني جمهوري اسلامي و آنچه كه مورد توقع است فاصله است، اين فاصله را چه كسي بايد پر كند؟ هيچ كس نمي تواند مگر شما مسئولان و دست اندر كاران،…[4]» بنابراين نوع عملكرد صدا و سيما يكي از دغدغه هاي مهم مسئولان فرهنگي و دلسوزان نظام است كه نمي توان نسبت به آن بي تفاوت بود خصوصا عالمان ديني به حكم وظيفه اي كه بر عهده دارند و آن پاسداري از اسلام و احكام آن است و بر طبق سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم كه مي فرمايند:« اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله.»[5](هنگامي كه بدعت ها در جامعه آشكار مي شود بايد عالم علم خود را آشكار نمايد و اگر چنين نكند، بر او لعنت خدا خواهد بود.) عالمان ديني نمي توانند و نبايد نسبت به عملكرد صدا و سيما بي تفاوت باشند و اين علاوه بر وظيفه نظارت عمومي تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر است كه وظيفه عموم مردم است و علماء از آن مستثني نيستند، بلكه از مصاديق بارز آن هستند و به انجام اين وظيفه از سايرين سزاوارترند. «ولتكن منكم امة يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون»[6] (و بايد از ميان شما گروهي باشند كه دعوت به خوبي مي كنند و امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند و آنها به راستي رستگارنند)، مرحوم شهيد مطهري در اين باره فرمودند:«امر به معروف و نهي از منكر در واقع نوعي تعهد و مسئوليت اجتماعي را براي انسان نسبت به سرنوشت جامعه خود و افراد جامعه پديد مي آورد كه اگر صورت عملي و اصولي به خود بگيرد ضامن بقاي دين و ارزش هاي آن خواهد بود و ناديده‌گرفتن آن موجب اشاعه و گسترش ضدارزش‌ها و سرانجام تضعيف هويت ديني مي شود.»[7] بنابراين اظهار نظر و انتقاد از عملكرد صدا و سيما نه تنها اشكالي ندارد بلكه وظيفه شرعي علماء است، اما بايد در اين انتقاد اصول صحيح انتقاد رعايت شود، بدين معنا كه: الف) پيش از انتقاد بايد اصل موضوع محرز و عيب و اشكال قطعي باشد، نه آنكه مبتني بر شايعات و اخبار غير قابل اعتماد و يا بر اساس حدس و گمان و بدون تحقيق، مطلب ناحقي به كسي نسبت داده شود و موجب اعتراض و انتقاد قرار گيرد. ب) به منظور اصلاح و سازندگي انتقاد شود، نه براي عيب جويي و رسوايي اشخاص. ج) انتقاد بر اثر دلسوزي، خير خواهي و صميميت باشد، نه به سبب برتري طلبي. د) بدون هيچ توهين و جسارت، مؤدبانه و با رعايت شئون بيان شود و در حقيقت انتقاد بايد بسان  هديه اي باشد كه تقديم مي شود.[8]علاوه بر اين ها، اين انتقاد چون نسبت به يكي از نهادهاي نظام جمهوري اسلامي مي باشد، بايد بگونه اي هوشمندانه و ظريف مطرح شود تا سبب تضعيف نظام و احيانا سوء استفاده دشمنان نظام نشود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد تقي مصباح يزدي، پرسش ها و پاسخ ها، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 79، ج1، ص 69 تا 72.
2. سيد حسن اسلامي، حكومت ديني و حق انتقاد، مركز بازشناسي اسلام و ايران، تهران 1380.

پي نوشت ها:
[1] . قانون اساسي، اصل 175
[2] . صحيفه نور، ج 12، ص 84
[3] . صحيفه نور، ج 2، ص 23
[4] . حديث ولايت، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1376، ج 5، ص 57 و 58.
[5] . كليني، اصول كافي، انتشارات اسوه، 1375 ج 1، ص160، ح 2.
[6] . آل عمران/104
[7] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 17، ص 235
[8] . مصباح يزدي، محمد تقي، پرسش ها و پاسخ ها، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1379، ج 1، ص 69 و 70.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد