در يك تقسيم كلي تحريف را ميتوان به دو نوع معنوي و لفظي تقسيم ميکرد كه مقصود از تحريف معنوي، برداشت انحرافي و تفسير و توجيه سخن برخلاف مقصود گوينده است كه اين نوع تحريف، قطعاً در مورد قرآن رخ داده است كه امام علي ـ عليه السّلام ـ از وقوع چنين تحريفي در زمان خود به خدا پناه ميبرد[1]و هم از وقوع آن در آينده خبر داده است.[2] اين قسم در واقع تحريف نيست بلكه همان است كه در روايات از آن به «تاويل و تفسير به راي» تعبير شده كه به شدت از آن نهي شده است[3] و همين موضوع سبب ايجاد فرقههاي گوناگوني مثل خوارج شده است.
مقصود از تحريف لفظي، تغيير در اعراب كلمات، دگرگون شدن آيات و كلمات و افزايش و كاستي برخي آيات، كلمات و حروف قرآن در عين محفوظ بودن اصل آن است. و ما معتقديم اين نوع تحريف به هيچ وجه واقع نشده و هرگز واقع نخواهد شد[4] و اين اعتقاد بر پايه دلايلي متقن و قطعي است كه به چهار دليل اشاره ميكنيم.
1. شواهد تاريخي:
«الف) حافظه شگفتانگيز عرب معاصر قرآن و علاقه زياد به قرآن به دليل فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آساي آن.
ب) انس فراوان مسلمانان با قرآن و حفظ و تلاوت آن به حدي بود كه فقط در حادثه بئرمعونه چهل نفر از حافظان قرآن شهيد شدند.
ج) تقدس قرآن نزد مسلمانان و حساس بودن آنان نسبت به هر گونه تغيير در آن با توجه به دستورها و توصيههاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد تلاوت، كتابت، حفظ و جمع آوري قرآن.
د) مطرح نشدن تحريف قرآن در ضمن انتقاداتي كه به زمامداران پس از رسول خدا شده است.».[5]بر اساس اين شواهد، عقل انسان به روشني حكم ميكند كه احتمال هر گونه تغيير و تبديل از ساحت مقدس كتابي مثل قرآن كريم به دور است، زيرا قرآن كتابي است كه از روز اول مورد عنايت و اهتمام يك امّت بزرگ و با فرهنگ بوده، پيوسته آن را مقدس شمرده در نهايت دقت و احترام در تعظيم و تكريم آن و دست نخورده ماندن آن تا ابد كوشيده و ميكوشند و بايد هم، چنين باشد، چرا كه قرآن، اولين مرجع آنان در تمام ابعاد زندگي از مسائل ديني گرفته تا فعاليت سياسي و اجتماعي است.
دانشمند برجسته شيعه سيد مرتضي (متوفاي 436 هـ ق) ميگويد:يقين و آگاهي به صحت نقل قرآن، مثل يقين به شهرها و حوادث بزرگ و كتابها و ديوانهاي مشهور عرب است، زيرا در اين گونه موارد، مردم، اهتمام زيادي براي حفظ واطلاع از آن به خرج ميدهند و انگيزههاي فراواني براي نقل و حراست از آن دارند و قرآن در پايهاي از اهميت است كه هيچ چيز ديگري بدان نميرسد، چرا كه قرآن معجزه جاويد پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و سرچشمه دريافت همه علوم شرعي و احكام ديني است و دانشمندان مسلمان نهايت دقت و تلاش خود را در حفظ و پاسداري از آن به كار بردهاند تا جايي كه حتي كوچكترين موارد اختلاف آن را ـ در زمينه صداها، آيهها، حروف و نحوه قرائت ـ ميدانند و مشخص كردهاند.[6] در چنين شرايطي و با اين توجه صادقانه و محافظت شديد، چگونه ممكن است قرآن كريم مورد دستبرد و تغيير قرار گرفته يا از آن كم شده باشد؟ زيرا اگر چنين موضوعي حقيقت داشت انگيزهها براي نقل آن به قدري فراوان بود كه به حد تواتر ميرسيد و دشمنان سرسخت اسلام، آن را به عنوان بزرگترين حربه براي ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به كار ميگرفتند.
2. دليل عقلي:
الف) خداوند حكيم براي هدايت بشر قرآن را فرستاده است و با توجه به خاتميت دين و پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ اگر قرآن تحريف شود پيامبر ديگري كه راه صحيح را به مردم نشان دهد نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد بدون آن كه در اين گمراهي تقصيري داشته باشند بلكه اين گمراهي مستند به عدم حفظ الهي ميشود و اين امر با ساحت اقدس خداوند متعال سازگار نيست و نقص غرض و مخالفت با حكمت الهي به شمار ميآيد.[7]ب) معجزه جاويد: همه اديان و انبياء براي اثبات ادعاي خود راهي بهتر و معقولتر از معجزه سراغ ندارند و دين اسلام به عنوان آخرين دين در بسياري از خصوصيات با اديان ديگر تفاوت دارد و معجزه يكي از آنهاست. معجزات پيامبران ديگر از نوع حوادث طبيعي بوده مثل زنده كردن مردگان و اژدها شدن عصا و … كه اينها هر كدام حادثهاي موقت است كه در لحظهاي صورت گرفته و باقي ماندني نيست يعني اگر مردهاي زنده شود بعد از چند صباحي دوباره ميميرد و عصا بعد از اژدها شدن به حالت اوليهاش برميگردد. همة معجزات انبياء از اين قبيل بودهاند حتي برخي از معجزات پيامبر ما نيز اين چنين بوده است. ولي براي ديني كه ميخواهد جاويدان باشد چنين معجزهاي كافي نيست بلكه معجزهاي جاويدان لازم است لذا معجزه اصلي خاتم الانبياء از نوع كتاب يعني قرآن است[8] و اين كتاب الهي، معجزهاي جاويد و سند اسلام است كه هر لحظه براي پويندگان راه دين و هدايت، چراغ درخشان و برهان قاطع است برخلاف اديان ديگر كه چنين معجزهاي ندارند و پيامبر آنها هم در بين مردم ظهور ندارد تا براي آنها معجزهاي جديد بياورد به عبارتي ديگر طلبيدن معجزه براي هر انساني كه ميخواهد به ديني معتقد شود حق اوست و اين حق، منحصر به انسانهاي زمان پيامبران نيست بلكه فراتر از زمان است و هر كس حق دارد از اديان مختلف معجزه بطلبد و فقط دين اسلام، معجزه در اختيار انسان قرار ميدهد و حقانيت و برتري خود را به اثبات ميرساند. توضيح اين كه، جواني كه تازه به سن تكليف رسيده و بايد ديني را با دليل عقلي و با استناد به معجزه بپذيرد اگر به سراغ اسلام برود نه تنها با معجزاتي از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه همانند معجزات ديگر انبياء است مواجه ميشود[9] بلكه با معجزهاي زنده و بالفعل و آماده به نام ( قرآن) مواجه ميشود كه علاوه بر اثبات الهي و آسماني بودن دين اسلام، دقيقاً محتواي پيام الهي را بدون هيچ گونه كم و زياد و تحريف در اختيار شخص قرار ميدهد و وجود تشنه او را سيراب نموده و عقل متفكر او را قانع ميكند كه راهي صحيح را پيموده است.
ج) مقتضاي قاعده لطف نيز همين است كه بر خداوند متعال لازم است ـ طبق حكمت خود در تكليف ـ تمام كارهايي كه باعث نزديك شدن بندگان به اطاعت و دوري آنها از نافرماني ميشود، انجام دهد و ترديدي نيست كه قرآن تكيهگاه و سند پايدار اسلام ميباشد كه تا اسلام باقي است، آن نيز باقي خواهد بود و ميدانيم اسلام، آخرين دين آسماني و تا پايان جهان باقي و جاويد است. اين مسأله ايجاب ميكند كه شالوده و بنياد آن، چنان قوي و متستحكم باشد كه گردبادهاي حوادث هرگز آن را نلرزاند و بازيچه دست بدعتگزاران و هوي پرستان نگردد تا براي همه نسلها و عصرها حجتي ثابت و پابرجا باشد، همانند سند محكم و استوار كه بايد باقي بماند.
3. دلايل روائي:
الف) حديث ثقلين كه ميگويد:« قرآن و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را دو گوهر گران سنگي هستند كه مادام كه امت اسلام به آن دو تمسك كنند هرگز گمراه نخواهند شد.»
ب) روايات فراواني كه توصيه به محور و محك قرار دادن قرآن در باز شناسي آراء، تمايلات و جريانات فكري و اجتماعي، و حق از باطل ميكنند . مثل اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن، «آن گاه كه فتنهها (جريانات فكري و اجتماعي) چونان پارههاي شب تيره بر شما مشتبه شدند بر شما باد به قرآن[10].»
ج) رواياتي كه تأكيد ميكنند كه روايات را بر قرآن عرضه كنيد و آنچه كه مخالف قرآن است را كنار بگذاريد.
بنابراين مسلّم است كه قرآن تحريف شده هرگز نميتواند در نجات انسان از گمراهي، همسنگ اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ باشد و محك و معيار حق از باطل باشد.
4. دلايل قرآني:
الف) آيات تحدي: اين آيات كه هر روز صداي رساي آن بلند و در گوش مخالفان طنين انداز است كه ميگويد اگر در حقانيت اسلام، ذرهاي شك و ترديد داريد با كمك گرفتن از هر كس غير خدا، مثل قرآن [11] بياوريد و اگر نتوانستيد ده سوره[12] مثل آن اگر باز نتوانستيد يك سوره [13] مثل آن بياوريد ( به راستي آيا عجز جهانيان در اين عصر پيشرفت علوم و فنون و ارتباطات و … دليل بر برتري و حقانيت اسلام نيست؟) آري! اين تحدي و هماورد طلبي قرآن، هر گونه ادعايي را در زمينه افزودن بر سورهها يا آيههاي آن و نيز كاستن آن و هم چنين احتمال تبديل آن را، باطل ميكند چرا كه لفظ جايگزين شده ديگر، كلام خداوند نيست، بلكه سخن كسي است كه آن را عوض كرده است. در نتيجه، احتمال تبديلـ هر چند در پارهاي كلماتـ با انتساب مجموع قرآن به خداوند متعال سازگار نيست.
ب) آية ذكر: خداوند كريم ميفرمايد: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون.»[14] ما قرآن را نازل را كرديم و خود ما به طور قطع نگهدار آنيم. اين آيه شريفه، جاودانگي قرآن و سلامت آن را از هر گونه حادثه و دستبرد در همة عصرها و نسلها تضمين كرده و اين يك ضمانت و پيمان الهي است كه هرگز خلاف آن رخ نخواهد داد. زيرا وعدة خدا صادق و تخلّف ناپذير است. «انّ الله لا يخلف الميعاد»[15] به يقين خداوند در وعده و پيمان خود تخلّف نميكند. اين تضمين خود ميرساند كه اسلام دين برتر و غير قابل تحريف است. توضيح اينكه همواره انگيزه براي تحريف و نابودي دين براي تمام كساني كه دين، منافع مادي و پايگاه اجتماعي آنها را به خطر انداخته است وجود داشته و دارد و تحريف كتب قبلي خود شاهد بر اين مدعاست كه دشمنان دين هيچ گاه دست از توطئه و تحريف برنداشتهاند ولي در مورد قرآن نتوانسته و نميتوانند موفق شوند.
مرحوم علامه طباطبائي در تفسير اين آيه مينويسند: « اين ذكر ( قرآن) را نه تو از ناحيه خودت آوردهاي و نه از ناحيه ملائكه نازل شده بلكه ما آن را به صورت تدريجي نازل كردهايم و خود نگهدار آن هستيم و به عنايت كامل خود آن را حفظ ميكنيم. پس قرآن ذكري است زنده و جاوداني و محفوظ از زوال و فراموشي و مصون از زيادت و نقصاني كه ذكر بودنش را از دست بدهد و هم چنين مصون است از جابجا شدن آياتش به طوري كه ديگر ذكر و مبين حقايق معارفش نباشد.[16]»
بنابراين با توجّه به دلايل ذكر شده در متن پاسخ، يعني شواهد تاريخي، دليل عقلي، دلايل روائي و قرآني ثابت شد كه قرآن از هر گونه تحريف لفظي مبرّا است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ قرآن شناسي، جلد اول، محمد تقي مصباح يزدي، نگارش محمود رجبي، قم: انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ 1375.
2ـ راه و راهنماشناسي، محمد تقي مصباح يزدي، قم: انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ 1379.
پي نوشت ها:
[1] . «الي الله اشكوه … به خدا شكوه مي برم از گروهي كه با جهالت زندگي ميكنند و با گمراهي ميميرند در ميان آنان كالايي از قرآن كه شايسته، تلاوت شود و پر رونقتر و گرانبهاتر از قرآن، آنگاه كه از جايگاهش منحرف شود وجود ندارد.» نهج البلاغه، فيض الاسلام، تهران، انتشارات فقيه، 1375، خطبه 17، بند 9 و10.
[2] . «و انه سياتي من بعدي زمان … براستي كه بر شما پس از من زماني خواهد آمد كه … در نزد مردم آن دوران كالايي كسادتر از قرآن كه شايسته، تلاوت شود و پر رونقتر و گرانبهاتر از قرآن، آن گاه كه از جايگاهش منحرف شود وجود ندارد.» نهج البلاغه، همان، خطبه 147، بند4 و 5.
[3] . من فسر القرآن برأيه فليتبو مقعده من النار. هر كه قرآن را به رأي خود تفسيركند جايگاهش جهنم خواهد بود، حر عاملي، وسايل الشيعه، ج18، باب 13 از ابواب صفات قاضي، حديث38.
[4] . مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، نگارش محمود رجبي، قم، انتشارات مؤسسة پژوهشي امام خميني، 1375، ج1، ص215.
[5] . قرآن شناسي، همان، چاپ دوم، 1380، ص193.
[6] . مكارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سيزدهم، 1369. 27 جلد.
[7] . قرآن شناسي، همان، چاپ دوم، 1380، ص194.
[8] . مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن، انتشارات صدرا، 1366، ج1 و 2.
[9]. مثل معجزه شق القمر كه در آيات 1و2 سوره قمر به آن اشاره شده است: اقتربت الساعه و انشق القمر …؛ مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنماشناسي، قم، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1379، ص133.
[10] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، المكتبة الاسلاميه، چاپ دوم، 1364، ج92، ص17.
[11] . اسراء/88 (قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذا القرآن لاياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيراً).
[12] . هود/13 (ام يقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين).
[13] . بقره/23 (و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداء كم من دون الله ان كنتم صادقين).
[14] . حجر/9.
[15] . آل عمران/9؛ رعد/31.
[16] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، نشر بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبائي، ج12، ص146، ذيل آية 9 حجر.