پاسخ به اين پرسش وابسته به بررسي قدرت تبليغات و گستره تأثيرگذاري آن بر افراد و نيز مفهوم استضعاف در قرآن است. يعني بايد معلوم شود آيا براي فرد در محيط غير اسلامي انگيزهاي براي مطالعه درباره اسلام باقي ميماند يا نه؟ و آيا تبليغ منفي و محيط غير ديني ميتواند فرد را مصداق مفهوم مستضعف قرار دهد يا نه؟
براي روشن شدن اين نكته بايد به چند عامل تأثير گذار در اراده انساني توجه داشته باشيم (ارادهاي كه او را به سوي اعتقاد و ايمان آوردن رهنمون ميشود).
1ـ در جوامع امروزي رسانههايي وجود دارند كه فعاليت آنها در مسير معرفي صحيح اسلام گام برمي دارند و چنين نيست كه همه امكانات در اختيار دشمنان دين اسلام باشد به علاوه كه رسانههايي نيز يافت ميشوند كه حالتي بيطرف دارند.
2ـ رسانهها تنها عامل تأثير گذار بر ذهن و انديشه انساني نيستند، بلكه انسان بر اثر خلقت خاص خود فطرتي حقيقت جو دارد كه او را بر ميانگيزاند كه پاسخ پرسشهايش را به دست آورد. در واقع گزارشها و اخبار و كتابها و تحليلهايي كه به نفع يا عليه اسلام منتشر ميشوند، باعث ميشوند تا در ذهن افراد، اسلام به عنوان يك نيروي مؤثر در جهان معرفي شود كه قدرتهاي جهاني با آن مخالف هستند. همين امر باعث خواهد شد تا افراد در پي مطالعه درباره اسلام و شناختن بيشتر آن باشند. اين اتفاق بعد از حوادث يازده سپتامبر 2001 آمريكا در جهان كاملاً مشهود است. و بر اساس آمار، فروش كتابهايي درباره اسلام و نيز قرآن كريم در غرب بيشتر شده است. شايد اشاره روايات اهل بيت(ع) به اين كه اگر كسي اختلاف را بداند ديگر مستضعف نيست[1] به همين نكته باشد. زيرا كسي كه متوجه اختلاف بين اديان ميشود بر اساس فطرت حقيقت جوي خود بايد در پي ريشهيابي اين اختلاف برود و اگر چنين نكرد به فطرت خود پشت كرده و خود عامل ناداني خود شده است، و نميتوان او را مستضعف دانست.
3ـ انسان به دليل خلقت خاص خود و فطرت الهي كه دارد[2]، اگر خود را از غفلت وارهاند و درباره خود و روابطش با جهان هستي بيانديشد، حقايق اوليه دين را در درون خود خواهد يافت. و يكي از مهمترين علل انحرافات انسانها گرفتاري در دام غفلت و پنهان كردن فطرت الهي خويش در زير آواري از خواهشها و اميال دنيوي است. حال اگر اين حقيقت را در كنار فطري بودن آموزههاي دين اسلام[3] قرار دهيم نتيجه اين ميشود كه انسان ميتواند با تكيه بر فطرت خود نيز اسلام را بشناسد. بنابر اين تبليغ منفي رسانهها را نبايد علت تامه و تنها عامل شكلگيري ذهنيت افراد درباره اسلام دانست.
از طرف ديگر در قرآن كريم سرنوشت افراد مستضعف را به گونهاي بيان كرده كه اميد عفو الهي درمورد ايشان وجود دارد زيرا فرموده است: «الا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لايستطيعون حيلة و لايهتدون سبيلاً- فأولئك عسي الله أن يعفو عنهم و كان الله عفوّاً غفوراً»[4]. مشاهده ميشود كه در اين آيه خداوند متعال كسي را مستضعف شمرده است كه هيچ راهي به سوي هدايت نداشته باشد. علامه طباطبايي در ذيل اين آيه به خوبي تشريح كردهاند كه در اين گونه موارد جهل انسان به احكام الهي و دين عذر محسوب ميشود به شرطي كه خود او در اين جهل هيچ نقشي نداشته باشد و نيز اهل عناد با حق نباشد يعني اگر حق بر او معلوم شود آن را بپذيرد[5]. امام باقر عليه السلام در روايتي فرمودهاند مستضعف كسي است كه نه كفر را ميشناسد نه ايمان را بنابر اين نه كافر ميشود نه مؤمن[6]. در واقع چنين انساني به هر چه كه ميفهمد عمل ميكند و راهي به معرفتي به جز آنچه در اختيارش هست ندارد. در روايت ديگري از امام هفتم دو شرط براي مستضعف ذكر شده است، يكي آن كه اختلاف را ندادند و ديگري آنكه حجت به او نرسيده باشد[7].
از آن چه ذكر شد چنين نتيجه ميشود كه اگر فضاي زندگي در يك جامعه به گونهاي بود كه افراد هيچ راهي براي شناخت دين صحيح نداشته باشند و خود نيز در به وجود آمدن اين جهل نقشي نداشته باشند مصداق مستضعف بوده و خداوند ايشان را مورد عقو قرار خواهد داد.
نكته لازم به ذكر آن است كه نميتوان از اين آيات نتيجه گرفت كه هر كس راهي به اسلام نداشت، پس هر ديني كه داشته باشد همان او را به سعادت ميرساند، بلكه بر اساس آيه شريفه فوق خداوند از او درميگذرد. علامه طباطبايي به صراحت بيان ميكنند كه چنين فردي چون براي خود سعادت كسب نكرده در زمره افراد شقي است ولي خداوند او را مورد عفو قرار ميدهد.
نكته پاياني نيز اين كه آنچه گفته شد عموميت ندارد يعني نميتوان همه افراد ساكن در كشورهاي غربي وغير اسلامي را مشمول حكم استضعاف دانست. بلكه هر فرد با توجه به موقعيت خاص خود بايد مورد نظر باشد. چنان كه ميبينيم در هجمه همين تبليغات سنگين انسانهاي فراواني وجود دارند كه اسلام را مطالعه كرده و بدان ايمان ميآورند.بديهي است چنين افرادي اگر مسلمان نشوند و يا در پي تحقيق نروند عذري در بارگاه الهي نخواهند داشت. چنان كه خداوند متعال در آيه 97 سوره نساء در برابر كساني كه ادعاي مستضعف بودن ميكنند اين ادعا را مردود دانسته و ميپرسد اگر در اين سرزمين مستضعف بوديد چرا به ديار ديگري مهاجرت نكرديد. در واقع نميتوان با كمترين بهانهاي خود و يا ديگران را مستضعف دانست چرا كه راههاي گريز از استضعاف فراوانند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ جيمز، ويليام، اراده وعطوف به اعتقاد ورزيدن، روزنامه شرق روزهاي 19 و23 مرداد 1384.
2ـ مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، ذيل آيات 96ـ98 سوره نساء.
3ـ مصباح يزدي، محمد تقي، پرسشها و پاسخها، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: محمدي ريشهري، محمد، ميزان الحكمة، بيروت، دارالحديث، 1419ق، ج4، ص1705، ح11047.
[2] . روم/30.
[3] . در روايات چندي كه در تفسير فطرت آمده است فطرت به اسلام تفسير شده است. ر.ك: کليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365، ج2، ص12ـ13 و 512.
[4] . نساء/98ـ99.
[5] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1371، ج5، ص50ـ52.
[6] . ميزان الحكمة، همان، ح11043.
[7] . همان، ص1706، ح11050.