رسالة حقوق امام سجاد ـ عليه السلام ـ از اصيلترين منابع حقوقي شيعه براي شناخت كيفيت و چگونگي روابط سياسي اجتماعي، اقتصادي و حكومتي در جامعه اسلامي است. لذا در اين نوشتار به اختصار برخي از موارد حقوقي كه در محورهاي (حق الله، حق الناس، و حق النفس) در آن رساله مطرح شده به ترتيب اشاره مي شود:
الف: حق الله:
اولين حق كه در آن رساله بيان شد و در منابع ديگر اسلامي مطرح گرديده است حق الله است، در واقع اساس دين داري است. و اين حق يعني حق الله مطلق است و در ازاي اداي اين حقوق بندگان هيچ حقي نسبت به خداوند ندارند. اما در ساير حقوق مناسبات و اداي تكليف كاملاً متقابل و دو سويه است حق الله خاستگاه و منشأ ساير حقوق است.[1] خداوند حقوق فراوان بر بندگانش دارد كه اعتقاد و ايمان آوردن به او و عمل به دستورات او و انجام بندگي، بخشي از حقوق الهي بر انسان است. امام سجاد ـ عليه السلام ـ درباره حق الله مي فرمايد: (بزرگترين حق خداوند اين است كه او را بپرستي و چيزي را شريكش نداني، و چون از روي اخلاص اين كار را كردي خدا بر عهده گرفته است كه كار دنيا و آخرت تو را كفايت كند و آنچه از آن بخواهي برايت نگاهدارد.)[2] پس به طور کلي «حق الله» آن امور و تکاليفي هستند که فقط مربوط به خود انسان و خداي خويش است و پاي هيچ کس ديگر در ميان نباشد. مانند انجام عبادات واجبي که خدا دستور داده و يا اجتناب از نجاسات و محرماتي که خدا آن ها را نهي کرده مثل خوردن چيزهاي حرام و يا دروغ گفتن و يا ريا و …
ب: حق الناس:
اولاً بايد در تعريف حق الناس گفت كه حق الناس عبارت است از حقوق متقابل، اين حقوق روابط انسان ها و جوامع را در مناسبات گوناگون اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فردي، فرهنگي، مذهبي، حكومتي، بين المللي قانون مند مي كند. اين حقوق را كه خداوند واجب گردانده براي تأمين آسايش فردي و اجتماعي و اصلاح امور و جامعه انساني است.[3]مسئله حق الناس در محورهاي مختلف مطرح است؛ مانند حقوق والدين، حق فرزند به والدين، حقوق زن و شوهر (حقوق خانوادگي) حقوق برادري، حقوق اجتماعي، حقوق همسايهداري و موارد متعدد ديگر و چون اين حقوق زيباتر از هر جا در كلام امام سجاد بازگو شده لذا به نمونههايي از كلمات نوراني آن حضرت اشاره مي شود تا در دلها نفوذ نموده و مفيد و مؤثر باشد؛ اما قبل از طرح آن كلمات نوراني بايد اشاره شود كه حقوق گاهي جنبه فقهي دارد، يعني بايد ادا شود و گاهي جنبه اخلاقي و تربيتي دارد، گرچه واجب نيست اداء شود، اما بهتر است ادا شود. اما در مجموع آنچه مفيد و آموزنده است، جنبه اخلاقي و تربيتي قضيّه است و نه جنبه علمي حقوق. اما بخش هايي از كلام امام سجاد ـ عليه السلام ـ در اين باره:
1. حق پدر علمي تو و استادت تعظيم او و احترام مجلس اوست كه خوب به او گوش كني و به او روكني و با او ياري دهي تا آنچه را نياز داري به تو بياموزد؛ به اين صورت كه عقل خود را خاص او سازي و فهم و هوشت را با او بپردازي و دل خود را بدو دهي و خوب چشمت را به او اندازي، به سبب ترك لذت و صرف نظر كردن و كم كردن از شهوات.
2. حقوق همسر به انسان آن است كه هر كدام از دو طرف بايد توجه داشته باشد که خدا او را آرامش جان و راحت باش و انيس و نگاهدار همسرش ساخته و نيز هر كدام از زن و شوهر بايد به نعمت وجود همسرش، حمد كند و بداند كه اين نعمت خداست كه به او داده و لازم است كه با نعمت خدا خوش رفتاري كند و آن را گرامي دارد و با او بسازد.
3. حق مادرت اين است كه بداني او تو را در درون خود برداشته كه احدي كسي را در آن راه ندهد و از ميوه دلش به تو خورانيده كه احدي از آن به ديگري نخوراند و او است كه ترا با گوشش و چشمش و دستش و پايش و مويش و سراپايش و همه اعضايش نگاهداري كرده …
5. حق پدرت، بايد بداني كه او ريشه تو است و تو شاخه او هستي و بداني كه اگر او نبود تو نبودي، پس هر زماني در خود چيزي ديدي كه خوشت آمد بدان كه از پدرت داري خدا را سپاس گزار و شكر نما.
6. حق فرزندت بدان كه او از توست و در اين دنيا به تو وابسته است خوب باشد يا بد، تو مسؤولي از سرپرستي او با پرورش خوب و رهنمائي او به پروردگارش و كمك او به طاعت وي درباره خودت و درباره خودش و بر عمل او ثواب بري و در صورت تقصير كيفر شوي، پس درباره او كاري كني كه در دنيا حسن داشته باشد.
7. و اما حق برادرت، بدان كه او دست توست كه با آن كار مي كني و پشت تو است كه به او پناه مي بري و عزت تو است كه به او اعتماد داري و نيروي تو است كه با آن يورش بري. مبادا او را ساز و برگ نافرماني خدا بداني و نيز وسيله ظلم بحق خدا و او را درباره خودش يار باش و در برابر دشمنش كمك كار.
8. اما حق همسايه حفظ اوست، هر گاه در خانه نباشد و احترام اوست در حضور و ياري و كمك به او است در هر حال عيبي از او وارسي نكني و از بدي او كاوش منما كه بفهمي و اگر بدي او را بدون تجسس و قصد فهميدي بايد براي آنچه فهميدي چون قلعه محكم و چون پرده ضخيمي باشي، در سختي او را رها مكن و در نعمت بر او حسد مبر، و از لغزشش در گذر و از گناهش صرف نظر كن و اگر بر تو ناداني كرد بردباري كن و به مسالمت با او رفتار كن و زبان به دشنام از او بگردان.
در اين بخش حضرت، به حقوق ديگري از جمله حق دولت، حق مشاور، حق شاگرد، و … اشاره كرده اند، مي توانيد با مراجعه به منابع معرفي شده آن ها را مطالعه فرماييد.
ج: حقوق النفس:
در ابتداء اختصاراً بايد يادآوري شود كه اين نوع حقوق يعني حق نفس و اعضاء انسان به انسان بدين معناست كه اگر انسان بدان ها توجه نكند، در واقع به خود ظلم كرده و ضررش به خودش بر مي گردد.
يكي از حقوق كه در آن رساله نوراني آمده و براي همگان آموزنده و مفيد است جريان حقوق نفس است كه به چند نمونه از آن حقوق اشاره ميشود حضرت فرمود:
حق نفست بر تو اين است كه كاملاً او را در اطاعت خدا بگماري به زبانت حقش را بپردازي و بگوشت حقش را بپردازي و هم چنين ساير اعضايت، بعد فرمود:
1. حق زبانت آن است كه آن را از دشنام حفظ نمايي و به سخن خوب عادتش بدهي و مؤدبش داري و آن را نگاهداري مگر در جايي كه نياز به گفتن باشد و سخن گفتن براي دنيا و يا دين شما مفيد باشد. و آن را از پرگويي و
ياه سرائي كم فايده حفظ كني، زبان گواه خرد و دليل عقل است و آراستگي انسان به زيور عقل و خوشي زبان اوست.
2. حق گوش پاك داشتن اوست از شنيدن هر چيزي مگر خبر خوبي كه در دلت خير پديد آورد. اخلاق نيك نصيبت نمايد، گوش دروازة دل است هر نوع معني خوب يا بدي را به آن ميرساند.
3. حق چشمت اين است كه از هر چه روا نيست آن را بپوشاني و مبتذلش نسازي مگر بدان محل عبرت آوري كه از آن بينا شوي يا دانشي بدست آوري زيرا ديده وسيله عبرت است.
4. حق دو پايت اين است كه با آنها به جايي كه روا نيست نروي و آنها را به راهي كه باعث سبكي راه رونده است نكشاني زيرا آنها تو را حمل مي كنند و ترا به راه دين مي برند و پيش مي اندازند.
5. حق دست تو اين است كه آن را به ناروا دراز نكني تا بدست اندازي بدان گرفتار عقوبت آخرت خدا شوي و گرفتار سرزنش مردم در دنيا و آن را از كاري كه به تو واجب كرده نبندي ولي آن را احترام كني با اين كه از محرمات بسيارش بسنده و بسياري از آنچه هم كه بر او واجب نيست، به كار اندازي و چون دست تو در اين دنيا از حرام باز ايستاد و خود را شريف داشت يا با عقل و شرافت به كار رفت در آخرت ثواب خوب دارد.
6. حق شكمت اين است كه آن را ظرف كم و يا بيش از حرام نكني و از حلال هم باندازه اش بدهي و از حد تقويت به حد شكم خوارگي و بي مروتي نرساني، و هر گاه گرفتار گرسنگي و تشنگي شد، او را ضبط كني زيرا سيري بي اندازه شكم را بياشوبد و كسالت آورد كه مايه باز ماندن و دور شدن از هر كار نيك و ارجمند است[4].
پي نوشت ها:
[1] . دائره المعارف تشيع، ج6، ص 404.
[2] . ابن شعبه حراني، حسن، تحف المعقول، ترجمه علي اكبر غفاري، تهران، نشر كتاب خانه اسلاميه، ص 261.
[3] . دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 404.
[4] . ابن شعبه حراني، حسن، تحف العقول، همان، ص 361 ـ 278.