جاي ترديد نيست كه بر اثر پيشرفت دانش بشري، راه هاي دستيابي به لذايذ دنيا آسان تر شده و امكانات زندگي افزايش چشم گيري پيدا نموده و زرق و برق مواهب دل فريب دنيا، جلوه هاي بيشتري يافته است. اما عناصر اصلي كه نقش اساسي در دنيا زدگي دارد، يك سلسله امور ثابت اند كه قبلاً هم بوده و فعلاً هم هست و تغيير خاصي در جوهرة آنها ايجاد نشده است. مثلاً قدرت، شهرت، پول، زيبايي هاي گوناگون افراد كه سبب جذب جنس مخالف مي شود، غذاهاي متنوع و لذيذ، حكمراني و فرمانروايي بر مردم، فخر فروشي، تفوق طلبي و برتري جويي از ديگران و مانند آن؛ عناصر و عوامل اصلي دنيا زدگي است كه قبلاً هم بوده، حالا هم است.
از سوي ديگر، غرايز نفساني انسانها و توهمات شيطاني و خواست هاي نفساني كه زمينة فريب خوردن انسان را فراهم مي سازد، قبلاً هم بوده و فعلاً هم به همان صورت اول وجود دارد، مثل: شهوت، حسادت، كينه ورزي، خودخواهي، عجب، كبر، غرور و امثال آن که در وجود انسان هاي پيشين هم بوده و حال نيز به همان صورت وجود دارد و پيشرفتي و يا پس رفتي در آن پديد نيامده است.
با توجه به اين مقدمه، به نظر مي رسد، ارائه يك اصل جامع و همه جانبه در اين مسئله، كاري آسان نخواهد بود و مي توان گفت كه اين مسئله، جزء قضاياي به اصطلاح «جدلي الطرفين» است؛ يعني براي هر دو طرف آن، دلايل و شواهدي در آموزه هاي ديني وجود دارد كه در دو محور ارائه مي شود:
1. از يك سوي در آموزه هاي ديني، بر كليَّت و ثبات و همگاني بودن برخي امور كه موجب گرايش انسان ها به دنيا مي شود تكيه شده، مثلاً: در قرآن كريم فرمود: «زيّن للناس حبّ الشهوات من النساء و البينين و القناطر المقنطرة من الذهب والفضة والخيل المسوّمة والانعام والحرث، ذلك متاع الحياة الدنيا[1]» يعني محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب هاي ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند، ولي) اين ها در صورتي كه هدف نهايي آدمي را تشكيل دهند، سرماية زندگي پست مادي است. از اين آيه بدست مي آيد كه جذبه هاي امور دنيايي همواره بوده و در هر ظرف زماني موجب گرايشات انسان به سوي دل دادگي به دنيا و مظاهر دنيايي شده است و اين طور نيست كه قبلاً كمتر و فعلاً بيشتر شده است، بلكه در همة زمان ها به تناسب زمان و شرايط در نهايت جذابيت خود وجود داشته است. مثلاً رياست و قدرت كه در زمان هاي پيشين، همان جاذبه و كشش را براي انسان ها داشته كه امروز دارد. مثلاً امير مؤمنان در هزار سال پيش دنيا را چنين وصف كرده است: «فاني احذركم الدنيا، فانها حلوة خضرة، حفّت بالشهوات و تحببت بالعاجلة…[2]» من شما را از دنيا بر حذر مي دارم، كه شيرين و خرّم است و پيچيده در شهوت هاي نفساني است، دنيا با لذت هاي گذرا و زود هنگامش، خود را در دل مردمان محبوب ساخته است.
اين سخن امام در وصف دنيا، چه در هزار سال قبل و چه در دنياي امروز، به طور مساوي صادق است و هرگز نمي توان گفت” ديروز اين اوصاف كمتر بر دنيا و جذبه هاي آن صادق بوده و امروز بيشتر شده. عارف و حكيم نامدار جهان اسلام، امام خميني (ره) مي گويد: « بدان كه انسان چون وليدة {فرزند پديدآمده} همين عالم طبيعت است و مادر او همين دنياست و اولاد اين آب و خاك است، حبّ اين دنيا در قلبش از اول نشو و نما، مغروس است و هر چه بزرگتر شود، اين محبت در دل او نمو مي كند، و به واسطة اين قواي شهويه و آلات التذاذيه كه خداوند به او مرحمت فرموده، براي حفظ شخص و نوع، محبت او روز افزون شود و دل بستگي او رو به ازياد گذارد … لذا حُبّش به اين عالم خيلي زياد شود[3].
با توجه به آن چه گذشت، معلوم مي شود كه در زمانهاي پيشين، انسان ها همان زمينه ها و شرايطي را نسبت به جذبه هاي دنيايي داشته اند كه امروزه دارند و اصول و مسائل دنيا زدگي، چه از نظر وجود دنيا و جذبه هاي آن و چه از نظر غرايز نفساني و زمينه هاي دروني خود انسان ها، تفاوت و تغييري نكرده است. بنابر اين ظاهراً دليل روشني در دست نيست كه بر اساس آن كسي بگويد: گناهي كه از طريق جذبه هاي دنيايي به سراغ انسان هاي امروز مي آيد كمتر از هزار سال قبل و مانند آن است.
2. از سوي ديگر در روايات مربوط به آخر الزمان به تفصيل در اين باره سخن گفته شده كه حفظ دين و حفظ باورهاي ديني و عمل بر اساس احكام ديني و پرهيز از دنيازدگي و امثال آن براي مؤمن بسيار دشوار مي شود، و مردم هر كاري كه انجام مي دهند، با انگيزة دنيايي و دنيا طلبي انجام مي دهند و انگيزه هاي الهي از بين مي رود يا بسيار كم مي شود. تنها به عنوان نمونه اين روايت را ملاحظه كنيد: «رأيتُ الفقيه ليتفقّه لغيرالدين يطلب الدنيا والرياسته، ورأيتُ الناس مع من غلب، و رأيتُ طالب الحلال يذّم و يعيّر، و طالب الحرام يمدح و يعظّم، و رأيت كل عامٍ يحدث فيه إذالبدعة والشرّ اكثر مماكان[4]» يعني مي بينم كه در آخر زمان، دانشمندان و علماي دين براي دنيا تلاش مي كنند و در پي دنيا و رياست اند، و مردم را مي بينم كه با كسي همراه اند كه غلبه پيدا مي كنند، و كساني كه در پي رزق و روزي حلال اند نكوهش مي شوند، و كساني كه از طريق حرام تغذيه كنند ستايش مي شوند، و سال كه مي گذرد از سال قبل آن، وضع دين داري مردم بدتر مي شود.
در هر حال در اين باره روايات متعدد وجود دارد[5] که از مجموع آنها بخوبي اين نكته بدست مي آيد كه نه تنها حفظ دين و باورهاي ديني و دوري از دنيا زدگي، كار دشواري مي شود، بلكه زمينه هاي گرايش به دنيا، به نحوي به سرعت و پر قدرت بر همه شؤن ادراكي بشر، هجوم مي آورد كه چه بسا توان درست و الهي فكر كردن آنها، دچار مشكل مي شود، و چه بسا افراد، ناخواسته در شرايطي قرار مي گيرند كه نمي توانند به آساني خود را از جلو ه هاي فريبنده دنيا دور كنند، در كلام برخي از بزرگان، دربارة نحوة نفوذ دنيا زدگي در قلب انسان آمده: «بدان كه نفس در هر حظي كه از اين عالم مي برد، در قلب اثري از آن واقع مي شود كه آن تأثير از مُلك و طبيعت است و سبب تعلق آن به دنيا است و لذت هر چه بيشتر باشد، قلب از آن بيشتر تأثير پيدا مي كند و تعلق و حُبّش بيشتر مي گردد[6]».
از اين بيان معلوم مي شود كه هر اندازه كه زمينه براي لذت نفس از دنيا بيشتر فراهم باشد، شرايط براي دنيا زدگي و غرق شدن در لذت هاي مادي بهتر وجود دارد، در نتيجه از آنجا كه زمينه براي نفوذ جذبه هاي دنياي در اين زمان، به مراتب فراهم تر و آسان تر شده است و انسان ها چه بسا ناخواسته بر اثر تبليغات و جلو ه هاي گوناگون دنيا به دام آن گرفتار مي شوند، از اين جا معلوم مي شود كه بعيد نيست، آنچه در سؤال آمده تا حدودي در ست باشد. گرچه هر اندازه كه جلوه و جذبه گناه بيشتر باشد و انسان در برابر آن مقاومت بيشتر نمايد پاداش او افزون تر خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد شجاعي، طريق عمل تزكيه، ج 3ـ2، نشر سروش، تهران، 1380 ش.
2. شهيد دستغيب، گناهان كبيره، نشر: انتشارات اسلامي قم 1376 ش.
3. آية الله محمد رضا مهدوي كني، اخلاق عمل، نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1379 ش.
پي نوشت ها:
[1] . آل عمران/ 14.
[2] . نهج البلاغه، خطبة 111.
[3] . موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر مؤسسة آثار امام، 1378 ش، ص 122.
[4] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، نشر دار الاحياء لتراث العربي، 1413 ق، ج 52، ص 259.
[5]. همان، ص 258.
[6] . چهل حديث، همان، ص 123.