خانه » همه » مذهبی » با توجه به شبه افکنی های بسیار در اینترنت در مورد شهادت حضرت زهرا(س)، لطفا سندی محکم در این مورد برایم بفرستید تا در وبلاگ خودم به نمایش بگذارم.

با توجه به شبه افکنی های بسیار در اینترنت در مورد شهادت حضرت زهرا(س)، لطفا سندی محکم در این مورد برایم بفرستید تا در وبلاگ خودم به نمایش بگذارم.

در رابطه با نحوه شهادت حضرت، به سیر ماجرای وقایع منتهی به شهادت دقت کنید:فاطمه زهرا(س) دختر بزرگوار پیامبر اسلام(ص) از شخصیت های بزرگ تاریخ بشریت و از همه زنان ممتاز تر و بالاتر است. پیامبر(ص) فرمود: بهترین زنان عالم چهار نفرند: مریم دختر عمران، فاطمه(س) دختر محمد(ص)، خدیجه دختر خویلد، آسیه زن فرعون (کشف الغمه، ج 2، ص 76) در عظمت فاطمه(ع) همین کافی است که پدری چون خاتم الانبیاء(ص) و مادری چون خدیجه(س) و شوهری چون امیر مؤمنان(ع) و فرزندانی چون امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و زینب کبری(س) دارد.پیامبر(ص) در مورد دخترشان فرمودند: خدا به واسطه غضب تو غضب می کندو به واسطه خشنودی تو خشنود می گردد (کشف الغمه، ج 2، ص 84).
عایشه می گوید: بعد از رسول خدا(ص) کسی را راستگوتر از فاطمه(س) ندیدم (کشف الغمه، ج 2، ص 89). امام باقر(ع) می فرماید: به خدا سوگند خدا، فاطمه(س) را به وسیله علم از فساد و بدی ها بازداشت (همان، ص 89).
پیامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. اذیت او اذیت من و خشنودی او، خشنودی من است (همان، ص 93).
نیز پیامبر(ص) فرمود: فاطمه حوریه ای است به صورت انسان (همان، ص 92). امام صادق(ع) فرمود: فاطمه را از این جهت فاطمه نامیده اند که مردم قدرت ندارند حقیقت او را کشف کنند (بحار الانوار، ج 43، ص 65).
پیامبر(ص) فرمود: خدا من وعلی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را از یک نور آفرید (کشف الغمه، ج 2، ص 84).
پیامبر(ص) فرمود: اگر علی(ع) نبود برای فاطمه شوهر لایقی وجود نداشت (همان، ص 98).
امام صادق(ع) می فرماید: رسول خدا(ص) فاطمه(س) را زیاد می بوسید به گونه ای که مورد اعتراض عایشه قرار گرفت. پیامبر(ص) فرمود: وقتی مرا به معراج بردند داخل بهشت شدم. جبرئیل(ع) مرا نزد درخت طوبا برد و از میوه آن به من داد. آن را خوردم و نطفه ای از آن در من ایجاد گردید که همان منشأ وجود فاطمه(س) گردید و به این جهت هر وقت فاطمه(ع) را می بوسم بوی درخت طوبا به مشامم می رسد.

علم و دانش فاطمه(س):

عمار یاسر می گوید: روزی علی(ع) وارد منزل شد. فاطمه(س) فرمود: یا علی! نزدیک بیا تا از حوادث گذشته و آینده برایت سخن بگویم. علی(ع) از سخن فاطمه(س) در شگفت شد و خدمت پیامبر(ص) رسید و سلام کرد و نشست. پیامبر فرمود یا علی(ع) گویا فاطمه(س) به شما چنین و چنان فرمود و به همین جهت به نزد من آمدی؟ حضرت عرض کرد: یا رسول الله(ص) مگر نور فاطمه(س) هم از سنخ نور ما است؟ فرمود: مگر نمی دانستی. امیر مؤمنان(ع) از شنیدن این سخن سجده شکر و ستایش خدا را به جا آورد.

ایمان و عبادت فاطمه(س):

پیامبر(ص) درباره فاطمه(س) فرمود: ایمان به خدا چنان در اعماق دل و باطن روح زهرا(س) نفوذ کرده بود که برای عبادت خدا، خود را از همه چیز فارغ می ساخت (بحارالانوار، ج 43، ص 64).
امام حسن(ع) می فرماید: مادرم زهرا(س) را در شب جمعه دیدم که تا صبح مشغول عبادت و در حال رکوع و سجود بود تا صبح شد. یکی یکی مؤمنان را نام می برد و دعا می کرد اما برای خودش دعا نکرد. عرض کردم مادر جان! چرا برای خودت دعا نمی کنی فرمود: فرزندم: «الجار ثم الدار؛ اول همسایه بعد خود» (کشف الغمه، ج 2، ص 94).
امام حسن(ع) می گفت: فاطمه(س) عابدترین مردم بود. در عبادت حق تعالی آن قدر روی پاهایش ایستاد تا پاهای مبارکش ورم کرد (بحارالانوار، ج 43، ص 76).
احترام و محبت پیامبر(ص) نسبت به فاطمه(س): عایشه می گوید فاطمه(س) در سخن گفتن شبیه ترین مردم به رسول خدا بود. وقتی بر پیامبر وارد می شد آن حضرت(ص) بلند می شد و دست دخترش را می بوسید و بر جای خودش می نشانید.
در روایت آمده است پیامبر(ص) تا صورت فاطمه(س) را نمی بوسید به خواب نمی رفت (کشف الغمه، ج 2، ص 93).
از عایشه پرسیدند: محبوبترین مردم نزد رسول خدا(ص) که بود؟ گفت فاطمه(س) پرسیدند: محبوب ترین مردان چه کسی؟ گفت: شوهرش علی(ع) (همان، ص 88).
پیامبر(ص) وقتی می خواست به سفر برود آخرین وداعش با فاطمه(س) بود و در بازگشت اول به ملاقات فاطمه(س) می شتافت (ذخائر عقبی، ص 37).

زندگی سخت و زهد و ساده زیستی فاطمه(س):

روزی پیامبر(ص) از فاطمه(س) عیادت کرد و احوالش را پرسید. عرض کرد: پدرجان! مریض هستم و بدتر از آن چیزی نداریم بخوریم. فرمود: آیا برایت کافی نیست که بزرگ زنان جهان باشی.
امام صادق(ع) می فرماید: روزی فاطمه(س) خدمت رسول خدا(ص) عرض کرد: علی(ع) هر چه دارد بین فقرا تقسیم می کند. فرمود: فاطمه جان! مبادا برادر و پسرعمویم را ناراحت کنی، زیرا غضبت علی(ع) غضب من وغضب من غضب خدا است (کشف الغمه، ج 2، ص 99).
در روایتی آمده است: روزی فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد شد. وقتی چشم آن حضرت به صورت دخترش افتاد که از شدت گرسنگی زرد شده بود و آثاری از خون در آن دیده نمی شد، او را نزد خویش خواند و دست مبارکش را بر سینه او گذاشت و چنین دعا کرد: ای خدایی که گرسنه ها را سیر می کنی و درماندگان را بالا می بری، فاطمه(س) دختر محمد(ص) را گرسنه مدار. به برکت دعای پیامبر، زردی صورت فاطمه(س) برطرف شد و آثار خون در آن هویدا گشت.

عصمت زهرا(س):

به عقیده شیعه، علاوه بر پیامبران(ع) و ائمه اطهار(ع)، حضرت زهرا(س) نیز از معصومین است و به دلیل ارتباط و اتصالی که آن حضرت با عالم ملکوت و عالم غیب دارد از گناه و نافرمانی و خطا و اشتباه محفوظ است. بهترین دلیل بر عصمت آن حضرت، آیه تطهیر (آیه 34 سوره احزاب) است که می فرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ خداوند می خواهد ناپاکی و آلودگی را از شما اهل بیت برطرف سازد و کاملا پاکیزه و طاهرتان گرداند. احادیث زیادی از اهل سنت و شیعه نقل شده که دلالت دارد این آیه در مورد پیامبر(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است.

زندگی و مصائب فاطمه زهرا(ع) هنگام رحلت پدر و بعد از آن:

در وقت رحلت، پیامبر(ص) سرش در دامان علی(ع) بود و بی هوش گردید. زهرا(س) به صورت نازنین پدر نگاه می کرد و اشک می ریخت. صدای ناله زهرا به گوش رسول خدا(ص) رسید. دیدگانش را گشود و با صدای ضعیف فرمود: دختر عزیزم، از مرگ چاره ای نیست من نیز مانند پیامبران قبل از خودم خواهم مرد. از شنیدن این سخن گریه زهرا(س) شدیدتر شد. پیامبر(ص) به فاطمه اشاره کرد که نزدیک بیاید. پیامبر(ص) رازی در گوش او گفت که حاضرین دیدند چهره فاطمه برافروخته شد و در حال ناراحتی تبسمی کرد. وقتی علت خنده زهرا(س) را پرسیدند، فرمود: تا پدرم زنده است به کسی نمی گویم. بعد از رحلت پیامبر(ص) فرمود: پدرم درگوشم به من بشارت داد تو اولین فردی هستی که به من ملحق می شوی.
مصائب فاطمه(س) بعداز رحلت پیامبر به حدی شدید بود که خودشان در اشعاری می فرماید: چنان مصائبی بر من فرود آمد که اگر بر روز روشن فرود می آمد تبدیل به شب تیره و تاریک می گردید.

فداکاری های زهرا(س) در دفاع از حق و ولایت علی(ع):

در دفاع از حق شوهر مظلومش که مظهر عدالت و مجاهدت در راه خدا و ایثار و جانبازی در راه دین خدا بود تا آن جا پیش رفتند که جان پاک خود را در این راه فدا کردند و خانه اش که با صفاترین و بی ریاترین و نورانی ترین خانه در زمین و آسمان بود مورد هجوم مراسم تجهیز و به خاک سپاری زهرا(س) از صحنه های غربت زا و غم فزای تاریخ است. یگانه فرزند پیامبر که مصداق کوثر بود و محبوب خدا و رسول خدا(ص) و مادر امامان پاک بود بنا بر وصیت خود آن حضرت، غریبانه و دردمندانه در دل شب تجهیز و تکفین شد و مظلومیت به آن درجه رسید که حتی قبر پاکش از نظر مخفی ماند و این از آن حوادث جانگدازی است که قلب های پاک دوستداران و محبین آن حضرت را در ماتمی ابدی فرو برده است
برای اطلاع بیشتر ر.ک:
فاطمه زهرا(س) بانوی نمونه اسلام، ابراهیم امینی
فاطمه زهرا از تولد تا شهادت، علامه سید کاظم قزوینی

خلاصه زندگی

آن بانو در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در شهر مکه بدنیا آمدند، نامش را فاطمه نهادند تا خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور بگرداند (احقاق الحق، جلد 10، ص 16؛ فضائل خمسه، ج 3، ص 153 و 155)
کنیه ایشان؛ ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه و ام ابیها و از القاب مشهور وی؛ زهرا، بتول، مبارکه، طاهره، سیده النساء می باشد. پدر عظیم الشأن وی رسول اکرم(ص) و مادر مکرم ایشان خدیجه کبری می باشند.
آن بانو همیشه همراه پیامبر بودند، در محاصره اقتصادی در بروز رنج و اندوه، که بعد از محاصره اقتصادی بر اثر سختی ها و مشکلات بسیار مادر مکرمشاهن را از دست داده و تنها در کنار پدر بودند، در هشت سالگی به مدینه هجرت نمودند .
در سال دوم هجری آن بانو با علی فرزند ابوطالب ازدواج می نمایند که به فرمان الهی بود. (مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 30 و 31)
بانویی که همسری مهربان برای شوهر، مادری مهربان برای فرزندان، همسری متواضع و بی توقع، عبادتگری خاشع و خاکسار، بخششگری بی مثال که لباس عروسی را به فقیر می دهد. در حال روزه غذای خویش را می بخشد. پیراهن وصله دار به تن می نماید.
آن بانو در سال یازده هجری، 13 جمادی اولی یا 3 جمادی الثانی بر اثر آسیب های جسمی وارده به شهادت می رسند.
پیامبر(ص): اولین کسی که داخل بهشت می شود فاطمه است. (فضائل خمسه، ج 3، ص 204)
هرگاه پیامبر قصد مسافرت داشتند با آخرین نفری که وداع می کرد فاطمه بود و هنگامی که از سفر بر می گشت اول به دیدار فاطمه می رفت.

برگزیده برخی از کلمات گوهربار ایشان

_ در سر سفره غذا 12 کار نیک وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آنرا بداند. 4 عمل واجب 1. بدانیم نعمت از اوست، 2 راضی به نعمت الهی، 3. گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم»در آغاز، 4. سپاسگزاری در پایان؛ چهار عمل نیکو و مستحب 1. وضو گرفتن، 2. نشستن به جانب چپ، 3. در حال نشسته، 4. با انگشت (سه انگشت) و چهار عمل که نشانه ادب است: 1. از غذای پیش روی خود بردارد، 2. همه را کوچک برداشتن، 3. غذا را به خوبی بجود، 4. کمتر به صورت دیگران نگاه کند.
_ پوشیده بودن زن در برابر بیگانه و نامحرم حتی اگر نابینا باشد. «ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو ثم الریح» او مرا نمی بیند اما من او را می بینم، و گر چه مرا نمی بیند اما بوی زن را استشمام می کند.
_ بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم مهربانتر و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربانتر و بخشنده تراند.
_ بهترین زنان کسی است که بی جهت و دلیل مرد او را نبیند و خود را به مردان نشان ندهد.
_ آن لحظه هایی که زن در خانه می ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد به خدا نزدیکتر است.
_ آن بانو همیشه در خانه عطر استفاده می کرد برای همسر و اهل خانه نه بیرون از خانه.
_ تمجید و تعریف و ستایش نمودن از همسر خویش (قدردانی و قدرشناسی) که نعم العون علی طاعه الله، خوب یار و یاوری در اطاعت از خداوند است و یا بهترین شوهر است خیر بعل
و ….
_ «من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته» ؛ «کسی که عبادتهای خالصانه خود را به سوی خدا بفرستد خداوند برترین مصلحت او را بر او فرو می فرستد».
_ «ابوا هذه الامه محمد و علی یقیمان اودهم و ینقذانهم من العذاب الدائم ان اطاعوهما و یبیحانهم النعیم الدائم ان و افقوهما» «حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) پدران امت اسلامی هستند. آنان کجی ها را راست و انحرافات را اصلاح می کنند و اگر مردم اطاعت آنان بکنند، آنان را از عذاب جاویدان نجات میدهند و اگر مردم با آنان موافق باشند، آنان نعمت های جاویدان خدا را بر آنها ارزانی می دارند».
_ حضرت فاطمه زهرا(س) در برابر یکی از افراد نادان مدینه که زبان به سرزنش حضرت علی گشود، فرمود: «و هو الامام الربانی و الهیکل النورانی، قطب الاقطاب و سلامه الاطیاب، الناطق بالصواب، نقطه دائره الامامه» (حضرت علی امامی ربانی و الهی و هیکلی نورانی و مرکز توجه همه عارفان و فرزندی از پاکان، گوینده به حق و محور اصلی امامت است).
_ امام حسن(ع) به مادرش فاطمه زهرا(س) گفت: چرا برای خودت دعا نمی کنی؟ آن حضرت جواب داد: «الجار ثم الدار» (اول همسایه، سپس خانه) (نهج الحیاه فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، نوشته محمد دشتی، نشر مشرقین، چاپ اول)
در پایان چند کتاب معرفی می شود:
1. بانوی بانوان، موسوی گرمارودی، انتشارات دلیل ما، قم
2. پس از غروب، یوسف غلامی، نشر معارف، قم
3. فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر، احمد رحمانی همدانی، ترجمه سید حسن افتخارزاده سبزواری، نشر بدر
4. نهج الحیاه، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، محمد دشتی، نشر مشرقین.
آتش زدن به درِ خانه حضرت فاطمه و سیلى زدن به آن حضرت در منابع تاریخى و روائى شیعه آمده است و براى آن کس که شیعه است، همین مآخذ کافى است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نیز آمده است و سنّى ها مى توانند به آن معتقد باشند. براى نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره مى کنیم:
1. پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و على(ع) و عده اى بیعت نکردند، به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند، على را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایى رسید که محسن او سقط شد. على را به مسجد بردندولى بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنى تو را به قتل مى رسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل على(ع) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد.اصل توطئه چنین بود که وقتى ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت، خالد با شمشیر على(ع) را بکشد ولى وقتى نماز ابوبکر تمام شد گفت: اى خالد آنچه را دستور دادم نکن، (بحارالانوار، ج 28، ص 308 به نقل از اثباتالوصیة).
اهل سنت نیز در کتابهاى کلامى، تاریخى و حدیثى مسأله آتش زدن به در خانه را آورده اند. براى نمونه، به چند روایت اشاره مى کنیم:
2ـ بلاذرى مى گوید: ابوبکر کسى را دنبال على فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولى حضرت على نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالى که آتش به همراه داشت، به سوى خانه على رفت. فاطمه عمر را در در خانه ملاقات کرد و گفت: اى پسر خطاب! آیا مى خواهى خانه ما راآتش بزنى؟! عمر بن خطاب گفت: بله، (انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة).
3. ابن عبد ربّه مى گوید: آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: على، عباس، زبیر و سعد بن عباده. على، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: اى پسر خطاب! آیا آمده اى خانه ما را آتش بزنى؟! عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید، (العقد الفرید، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمدسعید العربان، 1953 و 1372).
4. ابن قتیبه دینورى آورده است: ابوبکر عمر را به سوى کسانى که بیعت نکردند و در خانه على تحصّن کردند، فرستاد. عمر به خانه على آمد و صدا زد ولى کسى بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید ویا خانه را بر سر آنانکه در آن هستند آتش مى زنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند ولى على بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر رفت و گفت: آیا نمى خواهى از على که از بیعت سرباز زده بیعت بگیرى؟ ابوبکر به قنفذ گفت: برو على رابیاور. قنفذ آمد و على به او گفت: چه کار دارى؟ قنفذ گفت: خلیفه رسول خدا تو را مى خواهد. على به او گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانى کرد. عمر گفت: على را رها نکن. ابوبکر به قنفذ گفت: دوباره نزد على برو و بگو: با خلیفهرسول خدا بیعت کن. على گفت: سبحان الله، آنچه را که از آن او نیست براى خودش ادعا کرده است. قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند. ابوبکر بازهم بسیار گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهى با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند. وقتى فاطمه صداى آنها راشنید، با صداى بلند فریاد کرد: «یا ابتاه» یا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چه ها که نکشیدیم. وقتى که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالى که گریه مى کردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولى عمر و عده اى ماندند. على را بیرون آوردند وگفتند بیعت کن. على گفت: اگر بیعت نکنم چه مى کنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را مى زنیم، (الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد على شیرى، منشورات رضى).
همانطور که ملاحظه مى کنید در منابع شیعه، این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنّت تنها به آتش آوردن اشاره کرده اند. البته از آنان توقع نداریم که این حادثه را به طور کامل ذکر کنند چون این، به زیان آنهاست و آنان تلاش مى کنند این حادثه ذکر نشود.
اگر مى خواهید به همه مآخذ و منابع شیعه و سنى آگاهى پیدا کنید به کتاب «مأساة الزّهراء» نوشته جناب سید جعفر مرتضى عاملى لبنانى، ج دوم مراجعه کنید. این کتاب درباره موضوع مورد بحث، بسیار مفصّل بررسى و بحث کرده است.
[کامل از کد31844]در مورد هجوم به خانه حضرت فاطمه، علمای اهل سنت چند دسته شده اند. یک دسته روایات را قبول کرده اند و آنها را در کتاب های خود آورده اند. یک دسته از علمای اهل سنت می گویند: این روایات را شیعیان ساخته اند. به عنوان مثال نویسنده ملل و نحل می گوید: این افتراء است که عمر بن خطاب به حضرت فاطمه زهرا آسیب رساند واو را زد و در نتیجه بچه آن حضرت سقط کرد (الملل والنحل، شهرستانی، ج 1، ص 59).) باید به شهرستانی گفت که این روایات را علمای اهل سنت نوشته ا ند نه این که فقط شیعه نوشته باشند. برخی از علمای اهل سنت می گویند حمله به خانه فاطمه و آتش به در زدن از طریق راویان مورد اعتماد روایت نشده است (شرح قوشچی تجردی، ص 483، س 6، چاپ رحلی). باید به ایشان گفت که اکثر مطالب تاریخی، راویانش ثقه نیستند و اگر بنا باشد در هر مسأله تاریخی، راویان ثقه و مورد اعتماد پیدا کنیم در این صورت هیچ مسأله تاریخی، قابل قبول نخواهد بود. مسائل تاریخی روش خاص خود را دارد و باید با آن روش به تحقیق پرداخت. مسأله ای که این همه روایات شیعه آن را مطرح کرده و از سوی دیگر علمای اهل سنت هم آن را نقل کرده اند با این که آنان مخالف این مسایل هستند، در این صورت چنین مسأله ای را نمی توان به آسانی رد کرد. قاضی عبدالجبار در کتاب مغنی بخش امامت ، ص 29 می گوید: اصلا نباید به این مسأله پرداخته شود که عمر بن خطاب به خانه فاطمه هجوم آورد. مطرح کردن این مسایل حلال نیست چون اگر این گونه عیب ها را عیب بدانیم و آن را ذکر کنیم در این صورت هیچ صحابه ای در امان نخواهد بود. برخی از منابع اهل سنت را در این باره ذکر می کنیم: در کتاب انساب الاشراف بلاذری، ج 2، ص 12، دارالیقظه العربیه آورده است: ابوبکر کسی را به دنبال علی بن ابیطالب فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولی علی(ع) بیعت نکرد. پس از آن عمر در حالی که آتشی به همراه داشت به خانه علی بن ابی طالب رفت. فاطمه عمر را در خانه ملاقات کرد و گفت: آیا می خواهی در خانه ام را آتش بزنی؟ عمر گفت: بله. در تاریخ طبری ج 3، از ده مجلدی ها، ص 202، چاپ بیروت، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم آمده است: عمر بن خطاب به خانه علی آمد. طلحه، زبیر و عده ای از مهاجران در خانه علی بودند. عمر گفت: به خدا سوگند خانه را بر سرتان آتش می زنم مگر این که برای بیعت با ابوبکر به مسجد بروید. در کتاب العقد الفرید، ج 5، ص 12 چاپ دوم، مصر، تحقیق محمد سعید العریان، سال 1372 قمری، می گوید: آنان که بیعت نکردند عبارت بودند از علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده. علی، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر امتناع کردند با آنان مقاتله کن. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: ای پسر خطاب! آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی؟! عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید. ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامه والسیاسه ، ج 1، ص 30، تحقیق علی شیری، منشورات رضی، می گوید: ابوبکر عمر را به سوی آنان که بیعت نکردند و در خانه علی بودند، فرستاد.عمر به خانه علی آمد و صدا زد. ولی کسی برای بیعت کردن بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آن که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید و بیعت بکنید و یا خانه را بر سر آنان که در آن هستند، آتش می زنم. به او گفتند: ای عمر! فاطمه در آن خانه است. عمر گفت: ولو فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند و بیعت کردند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر آمد و گفت: آیا نمی خواهی از این متخلف بیعت بگیری؟ ابوبکر به قنفذ گفت: برو علی را بیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت: چه کار داری؟ قنفذ گفت: خلیفه پیامبر تو را می خواهد. علی گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ برگشت و پیام علی را به ابوبکر رساند. ابوبکر بسیار گریه کرد. عمر دوباره به ابوبکر گفت: این متخلف را رها مکن. ابوبکر به قنفذ گفت: دوباره نزد علی برو و بگو با خلیفه پیامبر بیعت بکند. قنفذ آمد و پیام ابوبکر را رساند. علی با صدای بلند گفت: سبحان الله آنچه را که برای او نیست برای خودش ادعا کرده است. قنفذ نزد ابوبکر برگشت. ابوبکر باز هم گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی با عمر برخاستند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند، وقتی فاطمه صدای آنان را شنید با صدای بلند فریاد کرد: «یا ابتاه! یا رسول الله!» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه مصیبت ها کشیدیم. وقتی که گروه مهاجم صدای فاطمه را شنیدند با گریه برگشتند و دلشان به حال فاطمه سوخت ولی عمر و عده ای ماندند. علی را بیرون آوردند و گفتند: بیعت بکن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: به خدا قسم گردنت را می زنیم. در کتاب الملل والنحل، ج 1، ص 59، س 8، چاپ دوم، قاهره، تخریج محمد بن فتح الله بدران آمده است: نظام می گوید: در روز بیعت عمر بن خطاب فاطمه را زد و فاطمه در اثر ضربت عمر بچه اش سقط شد و عمر فریاد می زد: خانه او را با آنان که در آن هستند آتش بزنید و در آن خانه جز علی، حسن، حسین و فاطمه کسی نبود. این چند مورد را برای نمونه آوردیم و همه این موارد را اهل سنت ذکر کرده اند. اگر می خواهید تمام روایات مربوط به این موضوع را ملاحظه بکنید می توانید به کتاب «مأساه الزهرا»، ج 2، نوشته سید جعفر مرتضی عاملی لبنانی و «الهجوم علی بیت فاطمه» نوشته عبدالزهرا مهدی مراجعه کنید. در این کتاب ها همه روایات اهل سنت را آورده اند. روایات مربوط به هجوم به خانه حضرت فاطمه بسیار زیاد است و یکی دو تا نیست که احتمال ساختگی بودن آن را بدهیم. بسیاری از علمای اهل سنت این روایات را نقل کرده اند و اگر این روایات را در کنار روایات شیعه قرار بدهیم، اطمینان ما به صدق این روایات بیشتر می گردد. در مورد اهانت به فاطمه زهرا اگر شیعیان روایت نقل بکنند، اهل سنت می توانند انکار کنند ولی اگر خود آنها هم این مطلب را نقل بکنند دیگر نمی توان انکار کرد. درباره علت هجوم به فاطمه زهرا باید گفت: در آن شرایط حساس که خلافت را غصب کرده بودند، اگر بنی هاشم و به خصوص علی(ع) بیعت نمی کردند کار غاصبان خلافت پیش نمی رفت. بنابراین یکی از انگیزه های آنان این بود که خلافتشان تثبیت بشود گرچه انگیزه های دیگر هم در بین بود.
[پایان کد انتخابی].

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد