خانه » همه » مذهبی » با توجّه به اينكه فقط اسلام دين مقبول خداست و ساير اديان باطل به شمار مي‌روند، ولي همه اين اديان حق فعاليت دارند و فقط بهائيان اجازه‌ي فعاليت ندارند؟

با توجّه به اينكه فقط اسلام دين مقبول خداست و ساير اديان باطل به شمار مي‌روند، ولي همه اين اديان حق فعاليت دارند و فقط بهائيان اجازه‌ي فعاليت ندارند؟

از قرآن كريم استفاده مي‌شود كه جريان نبوت، جريان واحدي است؛ هم از اين جهت كه همه‌ي انبياء ـ عليهم السّلام ـ از طرف خداي واحد مبعوث شده‌اند و هم از اين نظر كه اساس دعوت همه‌ي انبياء ـ عليهم السّلام ـ توحيد و تسليم در برابر خداي يگانه است.
لذا قرآن كريم هرگز كلمه‌ي دين را به صورت جمع (اديان) نياورده است بلكه دين در قرآن همواره مفرد است. زيرا آن چيزي كه وجود داشته و دارد دين است و نه دين‌ها.[1] با توجّه به اين مطلب مي‌توانيم بگوييم كه اساس دعوت همه‌ي انبياء الهي يك چيز بيشتر نيست و آن تسليم بودن در برابر خداست و به ديگر سخن مي‌توان گفت كه همه‌ي اديان آسماني يك دين هستند و آن «اسلام»‌است و آيه‌ي شريفه‌ي «هر آينه دين در نزد خدا اسلام است…»[2] به همين مطلب اشاره دارد.
پس هر پيامبر در زمان خودش مردم را با شريعت خاصي كه از طرف خداوند بر او نازل مي‌شد به اسلام دعوت مي‌كرد كه اين شريعت‌ها مشتركات و اختلاف‌هايي با هم دارند. هر شريعتي كه بيايد ناسخ شريعت قبلي است، مسئله‌ي نسخ شريعت به معني نسخ همه‌ي احكام شريعت پيشين نيست، بلكه نسخ يك رشته احكامي است كه لازمه‌ي مقتضيات زمان و تفاوت توانايي عقلاني امّت‌هاست.[3] و آخرين آنها شريعت خاتم الانبياء محمد مصطفي ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه شريعت حق و ناسخ شرايع گذشته است.
امّا آنچه را كه فرقه‌ي ضالّه‌ي بهائيت ادعا مي‌كند، در دايره‌ي دين اسلام و از شرايع الهي نيست. به ديگر سخن بهائيت دين نيست ، و ريشه‌ي وحياني ندارد و حتي مثل اديان منسوخ بلکه بالا تر از آن مانند اديان غير آسماني هم به شمار نمي‌آيد. مسأله‌ي بابيگري و بهائيگري كه در قرن سيزدهم از سال‌هاي 1260ه‍ ق آغاز شد، در اثر ارتداد فردي بود كه با ترفند‌هاي خاصّ خود گروهي را فريب داد و جنگ‌ها و خونريزي‌هايي پديد آورد كه هنوز هم جامعه‌ي اسلامي با مشكلات آن، دست به گريبان است.[4] اين گروه  در حقيقت يک تشکيلات سياسي است که از طرف استعمار  حمايت مي­شود.
امّا اينكه چرا شرايع منسوخي مثل مسيحيت و يهوديت با اينكه منسوخ شده‌اند اجازه‌ي فعاليت دارند؟ در پاسخ اين پرسش بايد چند نكته را در نظر بگيريم:
1. اين شرايع باطل نيستند بلكه به اقتضاي زمان و با آمدن شريعت جديد منسوخ شده‌اند و برخي از پيروان اين شرايع شريعت جديد را پذيرفته‌اند و برخي بر همان شريعت قبلي باقي مانده‌اند، ولي مسلك بهائيت از آخرين شريعت يعني اسلام خارج شده و راه ارتداد را در پيش گرفته است، لذا اجازه‌ي فعاليت ندارند.
2. اديان توحيدي، (يهوديت، مسيحيت، آيين زرتشت و اسلام) به سه اصل توحيد، نبوت، و معاد قائلند، و از اين باب با يكديگر خويشاوندي دارند، (همان طور كه اديان هندوستان با يكديگر خويشاوندي دارند)، ولي توحيد مسيحيت با تثليث و توحيد زرتشت با ثنويت همراه است و هر دو دين مي‌كوشند تثليث و ثنويت خود را به هر قيمتي با توحيد هماهنگ كنند ولي افراد متعهد تسليم تأويل‌هاي آنان نمي‌شوند و به پيروي از قرآن مجيد، تثليث را كفر مي‌دانند.[5]به هر ترتيب اين اديان ريشه در وحي و تاريخ دارند و يكي از اديان حق در زمان خود به شمار مي‌رفتند. ولي آيين بهائيت ـ بعد از اينكه نبوت در دين اسلام ختم شد و اسلام به عنوان دين جهاني و جاوداني به جهانيان معرفي شد ـ توسط اشخاصي با ادعاي دروغين نبوت به وجود آمده است و برخلاف ادياني چون بوديسم، هندوئيسم، و ساير اديان غير آسماني كه نه ادعاي نسخ دين اسلام را دارند و نه ادعاي نبوت و رسالت، اين فرقه هم مدعي است كه دين اسلام منسوخ شده است و هم ادعاي رسالت و نبوت و حتي الوهيت بعضي از رهبران آن را دارد و تمام فعاليت‌ آن بر عليه دين اسلام مي‌باشد، لذا، پيروان سه دين يهوديت، مسيحيت و آيين زرتشت از گونه‌اي رسميت در حدّ زندگي آرام و مطمئن زير سايه‌ي اسلام برخوردار شده‌اند و به همين دليل هنگام تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي از آنان دعوت شد، نمايندگاني را براي تأمين حقوق خود و تدوين آن در قانون اساسي برگزينند و پيوسته در مجلس شوراي اسلامي نمايندگاني داشته و دارند.
اصل سيزدهم قانون اساسي زرتشتي، كليمي و مسيحي را تنها اقليت ديني مي‌شناسد.  و در انجام  مراسم ديني و تعليمات ديني آزادند، و لي در اصل چهاردهم آمده است اين اصل (اصل سيزدهم) در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضدّ اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند، يعني اينكه اگر اين اديان بر ضدّ اسلام فعاليت كنند، فعاليت آنها ممنوع است. بهائيت در واقع با فعاليت خود بر ضدّ نظام اسلام كار مي‌كند چون به ادعاي آنها اسلام منسوخ شده است و دوره اش به پايان رسيده است.
آنچه حاصل شد اين است كه اديان توحيدي ريشه در وحي و تاريخ دارند و داراي پيامبري آسماني هستند، ولي آيين بهائيت ساخته و پرداخته استعمار و از يك ادعاي دروغين سرچشمه مي‌گيرد و به عنوان دين تلقي نمي‌شود تا اجازه‌ي فعاليت داشته باشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بابيگري و بهائي‌گري، استاد محمدي اشتهاردي.
2. انقلاب اسلامي، و چرايي و چگونگي رخداد آن، جمعي از نويسندگان.
3. آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.

پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا،  دوم، 1372، ج3، ص 159.
[2] . آل عمران/19.
[3] . سبحاني، جعفر، مسائل جديد در علم كلام، انتشارات توحيد،  اول، ج 2، ص 299.
[4] . مجله تخصصي كلام اسلامي، ش 48، ص 12.
[5] . ر.ك: مائده/17 ، 72 ـ 73.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد