ملت ايران حضور داوطلبانة نوجوانان و جوانان غيرتمند را در جبهههاي جنگ به خاطر داشته و هرگز از ياد نخواهند برد. حضور چشمگير آنان در جبهههاي جنگ به نحوي بود كه جهانيان را به تعجب واداشته، آنچنان كه استكبار جهاني از حضور پرشور و داوطلبانة نوجوانان و جوانان ما انگشت حيرت به دندان گرفته و مات و مبهوت ماندند. جوانان ديروز كه سينههاي خويش را سپر آماج گلولههاي دشمن مينمودند، پدران امروزند. كه سربلند و سرافراز از جنگ بيرون آمده و به تربيت فرزندان خويش مشغولند تا اگر روزي احساس نمايند كه اين انقلاب و نظام اسلامي كه بر مبناي حكومت ولايي تشكيل يافته نياز به حضور آنها در صحنه دارد، سر از پا نشناخته و با جان و دل در صحنه حاضر شده و از هيچ كوششي دريغ نخواهند ورزيد. بنابراين از آنچه كه به عنوان مقدمه بيان شد و آنچه كه ذيلاًبيان ميشود. ما معتقديم كه: مردم و بخصوص جوانان در لحظات حساس هنوز هم در صحنه حاضر ميشوند. و ليكن اين مسئله قابل تجزيه و تفكيك است و بستگي به آن دارد كه:
اولاً: كدام ضابطه براي سنجش حضور مردم در صحنه مد نظر باشد؟ و ثانياً: هدف مردم از حضور در صحنه چه باشد؟ تا آنجايي كه به ضابطه و معيار حضور مردم مربوط ميشود، بايد بين چند نوع از حضور در صحنه تفاوت قائل شد:
الف) حضور خودجوش. ب) حضور دستكاري شده.[1] اگر مردم به طور خودجوش و بدون آنكه كسي آنها را مجبور كند يا گُول بزند، به صحنه بيايند، در آن صورت، اين حضور قابل اعتماد است، مانند شركت در تظاهرات 22 بهمن و روز قدس در هر سال و شركت گستردة مردم در نماز جمعه بخصوص در هنگام حضور در نماز عيد فطر كه ديگر امكان و فرصت بسيج اجباري وجود ندارد. با همة اين اوصاف مردم و بخصوص جوانان با شور و شوق وصف ناپذيري در سرما و گرما، به نماز و تظاهرات روي ميآورند.
و امّا حضور مردم در زمان قبل از انقلاب و در دوران ستمشاهي به گونهاي بود كه مثلاً: هنگام بازديد شاه در فلان زمان از يك منطقه، همة سازمانها و ادارات دولتي كاركنان خود را در آن منطقه براي حضور در صحنه و ابراز احساسات بسيج مينمودند. در آن صورت اين حضور در صحنه، خودجوش نبوده و دستكاري شده است لذا براي مشروعيت واقعي قابل اعتماد نيست. و امّا مطلب ديگر اينكه هدف مردم از حضور در صحنه چه باشد؟
در اين رابطه نيز بايد بين اظهار علاقه و وارد شدن در گود و دفاع از نظام (در مواقع حساس و بروز جنگ) تفاوت قائل شد. دو تن از دانشمندان براساس تحقيقات خود و ديگران به اين نتيجه رسيدهاند كه: بين اظهار علاقه به يك حركت جمعي (همچون تظاهرات، و حضور در ميدان نبرد) و فعاليت نهايي براي شركت در يك مبارزة عملي براي دستيابي به هدف مورد علاقه تفاوت فاحشي وجود دارد.[2]بنابراين از مطالبي كه بيان شد ميتوان چنين نتيجه گرفت كه؛ اولاً: مردمي كه خودجوش در يك حركت جمعي شركت ميكنند، انگيزهها و هدفهاي قويتري دارند. آنها براي خوشآمد مافوق يا از ترس توبيخ وي و يا با انگيزة سرگرمي و خوشگذراني در يك صحنه حضور نمييابند و به همين جهت در هدف خود نسبتاً پابرجا هستند. و با توجّه به خودجوش بودن حضور مردم در صحنههاي مختلف در نظام جمهوري اسلامي ايران همچون تظاهرات هر ساله در 22 بهمن و روز قدس دليل محكمي است بر مشروعيت نظام و ثانياً: دليل قانع كنندهاي است براي پيشبيني نمودن حضور گستردة مردم در لحظات حساس و بروز جنگ بخصوص در هنگامي كه پاي اعتقادات ديني مذهبي در ميان باشد كه در چنين لحظاتي مردم و بخصوص جوانان به صورت خودجوش در صحنه حاضر شده و آمادة جانفشاني در راه دين مبين اسلام و آرمانهاي مقدس آن خواهند بود. و نخواهند گذاشت اين انقلاب كه با نثار خون هزاران شهيد به خون خفته به ثمر رسيده است پايمال شده و به موزة فراموشي سپرده شود.
نكته: در اينجا بايد به عرض برسانم كه گرچه تهاجم فرهنگي دشمنان به شدت به سوي جوانان ما سرازير شده است اما به بركت انقلاب اسلامي و دوران دفاع مقدس، جواناني در مكتب اسلام تربيت يافته اند كه قابل مقايسه با سالهاي پيش نمي باشند.
بلكه دشمن نيز به اين نتيجه رسيده است كه براي تسلط بر ملت اسلامي بايد تهاجم فرهنگي را شدت ببخشند. ما نيز بايد براي مقابله با اهداف شوم دشمنان، فرهنگي اسلامي را در جامعه حاكم سازيم و تهاجمات فرهنگي آنان را خنثي نمائيم. در مورد اين سوال نيز وظيفة ما ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بين جوانان مي باشد.
براي اين منظور بايد به تقويت ايمان و اعتقادات جوانان بپردازيم؛ روحيه صبر و استقامت را در وجود جوانان تقويت كنيم؛ روحية غيرت ديني را تقويت نمائيم؛ روحية دنيا زدگي و دلبستگي به دنيا را كم كني؛ فرهنگ عاشورا را زنده نگه داريم؛ ازدواج بي بند و باري و فساد در آنان جلوگيري كنيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فرامرز، رفيعپور، توسعه و تضاد، تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ چهارم، 1379، ص 459
2ـ فرامرز، رفيعپور، آناتومي جامعه، تهران: شركت سهامي انتشار، چاپ اوّل، 1378.
پي نوشت ها:
[1] – رفيعپور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ چهارم، 1379، ص 458.
[2] – فرامرز، رفيعپور، توسعه و تضاد، تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ چهارم، 1379، ص 459.