طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با توجّه به نزول دفعي قرآن، چرا پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) در بعضي از موارد منتظر نزول تدريجي مي‌شد؟

با توجّه به نزول دفعي قرآن، چرا پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) در بعضي از موارد منتظر نزول تدريجي مي‌شد؟

در مورد نزول قرآن كريم دو نظر وجود دارد:
نظرية اول: نزول دفعي از پيشگاه الهي يا لوح محفوظ به بيت العزه در آسمان اول و يا بيت المعمور در آسمان چهارم.[1]نظريه دوّم:‌ نزول دفعي قرآن به قلب حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ  بوده است. مرحوم علامه طباطبايي(ره) و برخي ديگر از دانشمندان بر اساس يك سلسله قرائن و شواهد اين استنتاج را دارند، كه قرآن كريم داراي يك حقيقت والا و وجودي بسيط است، همان‌گونه كه واجد يك حقيقت تفصيل يافته و تجزيه شده در قالب الفاظ و كلمات است ( يعني همين قرآني كه در دست ما مي باشد.) و اين مطلب را از آية اول سورة هود و آيات ديگري استفاده مي‌كنند، آن‌جا كه مي‌فرمايد: « كتابي است كه آيات آن استحكام يافته، سپس از جانب حكيمي آگاه تشريح و بيان شده است.» در آيه، احكام در مقابل تفصيل قرار گرفته و معناي آن عدم تفصيل است، يعني قرآن در يك مرحله، اجزاء‌ و فصول نداشته و اين تفصيل و جزئيات آيات، كه اكنون در قرآن مشاهده مي‌كنيم، پس از مرحله احكام بوده است.
يك بار همان حقيقت بسيط و روح كلي و متعالي قرآن، از لوح محفوظ كه مرتبه‌اي از علم الهي است، به صورت دفعي بر قلب مبارك پيامبرصلي الله عليه و آله  نازل شد. بار ديگر همان حقايق پس از تفصيل و پذيرش قالب الفاظ و آيه‌ها در ظرف مدت رسالت نبوي، متناسب با نيازهاي هدايتي امت و در زمان هاي خاص و متناسب با آيات، بر قلب و روح پيامبر صلي الله عليه و آله  نازل شده تا به مردم ابلاغ نمايد.[2]بنابر نظرية اول، محلي كه نزول دفعي صورت گرفته، غير از قلب پيامبر صلي الله عليه و آله  بوده و جا داشته است كه حضرت منتظر نزول تدريجي باشد. امّا بنابر نظر مرحوم علامه: دو احتمال وجود دارد: يكي اينكه گفته شود، در هنگام نزول دفعي، حقيقت قرآن و وجود اصلي آن‌كه غير از اين قرآن به صورت الفاظ است، بر پيامبر صلي الله عليه و آله  نازل شده است و علم پيامبر صلي الله عليه و آله  نسبت به اين حقيقت اصلي بوده و الاّ در مورد الفاظ قرآن علم نداشته و اين علم هنگام نزول تدريجي حاصل مي‌شد و پيامبر صلي الله عليه و آله  بر مردم تلاوت مي كرد. و احتمال ديگر اينكه گفته شود، كه پيامبر صلي الله عليه و آله  به سبب علم به آن حقيقت اصلي و يا همراه با آن علم، علم به وجود لفظي قرآن نيز پيدا كرده است.
بنابر احتمال اول، مشخص است كه پيامبر صلي الله عليه و آله  بايد منتظر مي‌ماند تا به آيات قرآن به صورت لفظ علم پيدا كند تا بر مردم بخواند. امّا بنابر احتمال دوم، سؤال شما را مي توان به صورت اجمال  اين گونه جواب داد كه درست است پيامبر صلي الله عليه و آله  به تمامي آيات علم داشته و حتي زمان و مكان تلاوت آن را بر مردم از قبل مي دانسته، امّا خصوصيت وحي به پيامبر صلي الله عليه و آله  در هنگام نزول تدريجي، صرف انتقال پيام و تلاوت الفاظ قرآن نبوده، بلكه در خود وحي و ارتباط خاصي كه پيامبر صلي الله عليه و آله  در هنگام وحي با عالم بالا برقرار مي كرده،‌حكمت ها و مصالحي قرار داشته كه خداوند پيامبر صلي الله عليه و آله  را موظّف كرده تا وحي به صورت نزول تدريجي صورت نگرفته، آيات را بر مردم تلاوت نكند. يكي از اثرات و فوائد آل، تثبيت قلب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است كه خود قرآن چنين بيان مي‌كند: « و كافران گفتند: چرا قرآن يك جا بر او نازل نمي‌شود؟!  اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله ي آن محكم داريم و ( از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم».[3]نزول تدريجي آيات، مخصوصاً در موقعيت‌هاي بحراني و در هنگامه‌ها و جنگ‌ها و تنگنا‌ها، بهترين دلگرمي و پشتوانه براي پيامبر صلي الله عليه و آله  بود و قلب مبارك آن حضرت را قوت مي بخشيد. و مقصود از تثبيت قلب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ  پايدار و استوار كردن و تقويت روحي آن وجود مقدس است، تا در انجام وظايف رسالت و تحمل مشكلات طاقت فرساي آن خللي رخ ندهد. و با تمام توان،‌ رسالت الهي را به سر منزل مقصود برساند. و از همين رو، فايده‌اي كه براي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مطرح شده، براي مردم نيز مي باشد، زيرا هر سودي كه در زندگي اين جهاني در ارتباط با رهبري جامعة اسلامي حاصل شود، سودي است كه به مردم و جامعة اسلامي نيز مي‌رسد.[4]فايده ي ديگر، اينكه مردم مي‌ديدند پيامبرشان در مواقع گوناگون با خداوند ارتباط خاصي را برقرار مي‌كند، بر ايمان آنها افزوده مي‌شد و وجود خداوند را بهتر احساس مي‌كردند. به علاوه قرآن كريم مايه هدايت مردم و درمان دردهاي آنان است. نزول آن به تبع حوادثي كه براي مسلمانان رخ مي‌داد، بوده است و نيز اعلام تلاوت آيات قرآن كريم به اذن الهي بوده، كه با آمدن جبرئيل حاصل مي‌شد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 ـ سيد ابوالفضل مير محمدي، تاريخ و علوم قرآن، قم،‌انتشارات اسلامي، 1363 ش.
2 ـ يعقوب جعفري، سيري در علوم قرآن، تهران، اسوه، ج 1، 1373 ش،‌ ص 104 ـ‌ 79 .
3 – محمّد هادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن،‌ قم،‌ مؤسسة النشر الاسلامي، ط 2، 1416 هـ .ق، ج 1 .

پي نوشت ها:
[1]  – سيوطي، الاتقان في علوم القرآن،‌ قم، انتشارات بيدار، ج 2 ـ 1، ‌ص 146.
[2]  – طباطبائي،‌ سيد محمّد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم،‌ انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه، ج2، ص 18- 16.
[3] . فرقان / 32 :« tA$s%ur tûïÏ%©!$# (#rã?xÿx. Ÿwöqs9 tAÌh“çR Ïmø‹n=tã ãb#uäö?à)ø9$# s#÷Häd Zoy‰Ïnºur 4 y7Ï9ºx‹Ÿ2 |MÎm7s[ãZÏ9 ¾ÏmÎ/ x8yŠ#xsèù ( çm»oYù=¨?u‘ur Wx‹Ï?ö?s? ».
[4]  – مصباح يزدي، محمّد تقي، قرآن شناسي، قم،‌ انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1376،‌ ج1،‌ ص 114.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد