طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با عنایت به آیه معروف «لا اکراه فی دین» چرا پیامبر(ص) در صدر اسلام و در جنگ های رده ، شمار زیادی را به زور شمشیر و مسلما با اکراه مسلمان کردند؟

با عنایت به آیه معروف «لا اکراه فی دین» چرا پیامبر(ص) در صدر اسلام و در جنگ های رده ، شمار زیادی را به زور شمشیر و مسلما با اکراه مسلمان کردند؟

جنگ های ردّه در زمان پیامبر(ص)نبوده بلکه در زمان ابوبکر بوده است.
1. دعوت اسلام به یکتاپرستى با حکمت و اندرز نیکو همراه بود و خداوند رسولش را به این مهم توصیه مى فرمود که «ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه»(1)
2. پیام حقیقى اسلام صلح، آرامش و نفى ظلم است ؛ اسلام جهاد و دفاع را نیز براى ساخت یک زندگى شرافتمندانه و عزیزانه تجویز مى کند. (2) و چنین دینى، یکتاپرستى و توحید را با شمشیر تجویز نمى کند و اتهام «اسلام دین شمشیر است»(3) ادعایى سست و اتهامی نادرست است.
3. جنگهاى که در دوران مدینه و در عصر پیامبر(ص) انجام گرفت تمامى براى دفاع از کیان دولت اسلامى،(4) ، رفع فتنه(5) و ایستادگى در برابر نقض پیمان دشمن(6) بوده است خواه در قالب دفاع یا جهاد.
4. درباره آیه « لا اکراه فی الدین » نیز چند نکته را یاد آور می شود:
الف. در این آیه دین اجبارى نفى شده است، چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمى که معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از اعتقادات، و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، چون کاربرد اکراه تنها در اعمال ظاهرى است، که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب دیگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد و محال است که مثلا جهل، علم را نتیجه دهد، و یا مقدمات غیر علمى، تصدیقى علمى را بزاید.
ب. خداى تعالى دنبال جمله« لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»، جمله« قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»، را آورده، تا جمله اول را تعلیل کند، و بفرماید که چرا در دین اکراه نیست، و حاصل تعلیل این است که اکراه و اجبار- که معمولا از قوى نسبت به ضعیف سر مى زند- وقتى مورد حاجت قرار مى گیرد که قوى و ما فوق (البته به شرط اینکه حکیم و عاقل باشد، و بخواهد ضعیف را تربیت کند) مقصد مهمى در نظر داشته باشد، که نتواند فلسفه آن را به زیر دست خود بفهماند، (حال یا فهم زیر دست قاصر از درک آن است و یا اینکه علت دیگرى در کار است) ناگزیر متوسل به اکراه مى شود، و یا به زیردست دستور مى دهد که کورکورانه از او تقلید کند . اما امور مهمى که خوبى و بدى و خیر و شر آنها واضح است، و حتى آثار سوء و آثار خیرى هم که به دنبال دارند، معلوم است، در چنین جایى نیازى به اکراه نخواهد بود، بلکه خود انسان یکى از دو طرف خیر و شر را انتخاب کرده و عاقبت آن را هم (چه خوب و چه بد) مى پذیرد و دین از این قبیل امور است، چون حقایق آن روشن، و راه آن با بیانات الهیه واضح است، و سنت نبویه هم آن بیانات را روشن تر کرده پس معنى رشد و غى روشن شده، و معلوم مى گردد که رشد در پیروى دین و غى در ترک دین و روگردانى از آن است، بنا بر این دیگر علت ندارد که کسى را بر دین اکراه کنند.
ج. به گفته علامه طباطبایی ، این آیه شریفه یکى از آیاتى است که دلالت مى کند بر اینکه مبنا و اساس دین اسلام شمشیر و خون نیست، و اکراه و زور را تجویز نکرده، پس سست بودن سخن عده اى از آنها که خود را دانشمند دانسته، یا متدین به ادیان دیگر هستند، و یا به هیچ دیانتى متدین نیستند، و گفته اند که: اسلام دین شمشیر است، و به مساله جهاد که یکى از ارکان این دین است،استدلال نموده اند، معلوم مى شود.
قتال و جهادى که اسلام مسلمانان را به سوى آن خوانده، قتال و جهاد به ملاک زورمدارى نیست، نخواسته است با زور و اکراه دین را گسترش داده، و آن را در قلب تعداد بیشترى از مردم رسوخ دهد، بلکه به ملاک حق مدارى است و اسلام به این جهت جهاد را رکن شمرده تا حق را زنده کرده و از نفیس ترین سرمایه هاى فطرت یعنى توحید دفاع کند، و اما بعد از آنکه توحید در بین مردم گسترش یافت، و همه به آن گردن نهادند، هر چند آن دین، دین اسلام نباشد، بلکه دین یهود یا نصارا باشد، دیگر اسلام اجازه نمى دهد مسلمانى با یک موحد دیگرى نزاع و جدال کند، پس اشکالى که آقایان کردند ناشى از بى اطلاعى و بى توجهى بوده است.(7)

پی نوشت :
1. نحل،آیه 125.
2. انفال، آیه 24
3. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 241
4. حج، آیه 39.
5 . بقره، آیه 193.
6. توبه، آیه 12 و 13.
7. ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص: 525

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد