خانه » همه » مذهبی » با وجود اینکه می گوئیم خدا در خلق خودش (مخلوقات) تبعیض قائل نمی شود اما در نظام، بعضی از تفاوتها فکر انسان های ساده را به تبعیض در مورد خداوند وا می دارد مثلا زیبا بودن یک خانم که همه به او علاقه دارند و خانمی دیگر که زیبا نیست و کسی به او علاقه ندارد چگونه با عدل خداوند سازگاری دارد؟(لطفا توضیحات قانع کننده ای بیان کنید)

با وجود اینکه می گوئیم خدا در خلق خودش (مخلوقات) تبعیض قائل نمی شود اما در نظام، بعضی از تفاوتها فکر انسان های ساده را به تبعیض در مورد خداوند وا می دارد مثلا زیبا بودن یک خانم که همه به او علاقه دارند و خانمی دیگر که زیبا نیست و کسی به او علاقه ندارد چگونه با عدل خداوند سازگاری دارد؟(لطفا توضیحات قانع کننده ای بیان کنید)

تفاوت در کیفیت خلقت انسان ها نتیجه ولازمه حتمى نظام مندى و قانون مندى جهان هستى است؛ یعنى :1- نظام خلقت، نظام علت و معلول است و هیچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نیست، وتخلف هیچ معلولى از علت تامه اش ممکن نیست (اصل ضرورت على).
2- رابطه علت و معلول داراى مکانیسم و ارگانیسم معین است چنان نیست که از هر علتى، هر معلولى ایجاد شود، به تعبیر دیگر هر علت معینى معلول معینى دارد (اصل سنخیت علت و معلول).
اگر دو اصل فوق با ژرفکاوى دقیق فلسفى مورد بررسى قرار گیرد مشخص خواهد شد که مثلا بینا یا نابینا تولد یافتن یک فرد لازمه مجموعه عللى است که در به وجود آوردن وى دست داشته اند. در این امور عوامل بسیار متعددى دخیلند، حتى کیفیت آمیزش والدین، زمان، مکان، روحیات و حالات روانى، وضعیت جسمى، نوع و مقدار غذاهایى که مصرف کرده اند و… هریک به سهم خود نقشى در کیفیت تکوین جنین ایفا مى کنند. ممکن است پرسش شود که آیا خداوند نمى تواند باتفاوت چشمگیرى که همه این عوامل دارند تأثیر همه را یکسان سازد؟ پاسخ آن است که چنین چیزى سر از تناقض درمى آورد؛ زیرا لازمه آن این است که علت باشد و تأثیر نکند وعلت بودن و تأثیر نکردن تناقض آمیز است و یا معلولى بدون علت پدید آید و لازمه آن این است که کل طرح نظام آفرینش به هم بخورد؛ زیرا در این صورت پدید آمدن هر چیز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود و آن گاه است که از علف خوردن بز، باید ابوعلى سینا پدید آید!!
براى آگاهى بیشتر ر . ک : («عدل الهى» ، شهیدمطهرى ، بحث راز تفاوت ها).
البته هر کس در این دنیا امکانات بیشترى دارد مسؤولیت بیشترى هم متوجه اوست. اگر کسى اندامى زیبا و یا استعداد خوب دارد، در قبال آن مسؤولیت بیشترى هم دارد. علاوه بر آن خطرات فزون ترى نیز او را تهدید مى کند.
کسى که در قله کوه است، اگر پرتاپ شود بیشتر آسیب مى بیند تا کسى که چند مترى از کوه بالا رفته است. بنابراین تکلیف و مسؤولیت هر فرد به میزان عقل و دیگر امکانات خداداى او بستگى دارد. ما در مقام مقایسه دچار قضاوت هایى مى شویم که اصولى و حساب شده نیستند. براى مثال هندوانه اى که سى کیلو وزن دارد و هندوانه اى یک کیلو، آیا به هندوانه یک کیلویى ظلم شده است؟! آن هنداونه در شرایطى قرار داشته که بیش از یک کیلو امکان رشد نداشته، ولى هنداونه دیگر در شرایط مناسب ترى قرار داشته و رشد بیشترى کرده است. هیچ تبعیض و بى عدالتى هم صورت نگرفته است. هندوانه یک کیلویى کمال خودش را داراست. خواهید گفت، چرا خداوند شرایط رشد را متفاوت قرار داده است؟ آیا بهتر نبود در تمامى زمین و تمامى نقاط هندوانه ها یک شکل و اندازه و رنگ مى شدند ؟! روشن است که در این صورت باید ما جهانى را فرض کنیم که همه چیز آن یکنواخت و یک سطح است و هیچ حرکتى هم در آن مشاهده نمى شود؛ زیرا همه چیز در رتبه اعلاى خود قرار دارند. این جهان، جهان ماده و طبیعت و حرکت است و لازمه چنین وضعیتى اختلاف مراتب و درجات است.
حال به محیط انسانى باز مى گردیم، از نظر شما معناى عدالت آن است که همه افراد بشر در یک سطح یک شکل باشند؛ مثلا همه زیبارو و خوشگل؟ آیا در این صورت زیبایى معنا داشت؟! وقتى همه زیبا باشند دیگر زیبایى قابل شناسایى نیست. گذشته از این چرا فقط زیبا؟ بهتر نبود همه بوعلى سینا و انیشتن و … بودند که در این صورت عالم و دانشمند نیز فاقد معنا بود و اگر چنین حالتى در موجودات عالم بود که همه چیز مرتبه اى از کمال به صورت مساوى قرار داشتند. جهان یخبندانى بود که هیچ حرکت و تلاشى در آن تحقق پیدا نمى کرد. برادر عزیز زشت ترین و ناقص ترین افراد بشر نیز از هستى برخوردارند و در پلکانى از کمال ایستاده اند و به نوبه خود خانه اى از جدول حیات را پر کرده اند.
آدمی زنده به عقاید و مرام و باورهای خویش است و براستای آنچه باور دارد عمل می کند. اگر باور بر عدل الهی آنگونه که گفته شد در کمون وجود و عمق جان ما رسوخ کرده باشد هرگز نه برخورداری از نعمت های الهی و یا آنچه نعمت می پنداریم می تواند موجب طغیان گردد و نه محرومیت از آنچه نعمت می شماریم می تواند مارا انزوا طلبی و فسردگی بکشاند چه می دانیم که آدمی جهت رسیدن به اهداف دنیوی و بهرمندی بدنیا نیامده است. هدف از خلقت او بندگی است و این بندگی چه در موقعیت عالی اجتماعی باشد چه در پائین ترین و چه در برجسته ترین پایگاه اقتصادی باشد و چه در سافلنرین درجه باید انجام بگیرد. چه همانگونه که بیان شده است هیچیک از این بخورداریها و محرومیت نشان برتری و پائین ترین نیست و در شخصی به آنچه دارد آزموده می شود. لذا اگر این اندیشه بر وجود او حاکمیت پیدا کند و با این ذهنیت زندگی نماید و به تعبیر دیگر باورهای اسلامی بر حیات او دامن گسترده داشته باشد هرگز نباید نشاط خود را از کف دهد و سر بر زانوی غم گذارد چون می داند که هر شخصی بی تردید از برخی نعمت ها محروم است و اینگونه نیست همگان از تمام نعمت ها و در عالیترین مرتبه ی آن برخوردار باشند. شاید شنیده باشید که سقراط فیلسوف یعنی آنکه به اندیشه خود دهها قرن جهان اندیشه را منور ساخته است زشت ترین انسان در زمان خود و حتی بنابر عقیده برخی زشت ترین فیلسوف و اندیشمندی است که جهان تاکنون به خود دیده است . اگر انزوا طلبی و از کف دادن نشاط و فعالیت چاره کار بود او هرگز به این همه یافته عقلی دست پیدا نمی کرد و جهان را اینگونه مدهوش نمی نمود به راستی اگر حتی عدالت را نپذیریم چاره کار چیست آیا با غمزدگی زیبا می شوم و نقص مرتفع می گردد و اگر چاره کار این بود آن اندیشمند همیشه زنده تاریخ تعقل بشری می بایست چنین می کرد که نکرده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد