«ما کان الله لیذر المؤمنین على ما أنتم علیه حتى یمیز الخبیث من الطیّب؛ خدا بر آن نیست که شما مؤمنان را بدین حال که اکنون دارید رها کند (بلکه مى آزماید) تا ناپاک را از پاک جدا سازد» و در رتبه ى بالاتر سرّ آزمایش الهى نزدیک ساختن انسانهاى پاک سیرت و مؤمن حقیقى به خداى تعالى و دور ساختن انسان هاى زشت کردار و زشت سیرت از خداى تعالى است و این خود یک نوع سنّت الهى است، به تعبیرى , امتحان مؤمنین حقیقى غربال اخلاق ها و کردارهاى آنان است تا رذائل از جان آنان ریخته شده و فضائل فطرى آنها شکوفا گردد و این آزمایش مؤمنین را پله پله به درجات برتر مى کشاند و آنها را مقرّب الهى مى سازد و امتحان فاسقان و کافران حقیقى ظاهر ساختن خباثتهاى درونى از فراخناى جان آنان و ریزش تدریجى فضایل قشرى و ظاهر نماى آنان است.پس این گونه نیست که بلاها موجب رشد و تعالی همه ی انسانها حتی منکران و افراد سست ایمان گردد بلکه خاصیت ابتلا و امتحانات الهی جدا کردن صفوف انسان ها و تمیز دادن مومنان راستین از مدعیان ایمان و افراد بی ایمان است و روشن است که ثمره آن در مومنین ارتقای ایمان آنها و در افراد بی ایمان و سست ایمان ، تزلزل و از دادن آن است که به شکل اعتراض و بد گوئی به خداوند و ناسزا گوئی ظاهر می گردد . خداوند می فرماید :«و تلک الایام نداو لها بین الناس و لیعلم الله الذین آمنوا و یتخذ منکم شهداء و الله لا یحب الظالمین و لیمحصّ الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین؛ این روزگار را با اختلاف میان خلایق می گردانیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود تا از شما مؤمنان هر که راثابت در دین است گواه دیگران کند و خداوند ستمکاران را دوست نداردو تا آن که اهل ایمان را از هر عیب و نقص پاک کند و کافران را به کیفر ستمکارى محو و نابود گرداند».
ابزار و وسیله ى آزمایش الهى خیرها و شرهاى واقعی مى باشد «و نبلوکم بالشرّ و الخیر فتنه ؛ و شما را با بدى و خوبى مى آزماییم» و همین مضمون را در گفتارى که از امیرمؤمنان نقل شده مى بینیم:
امیرالمؤمنین بیمار شد و گروهى به عیادت آن حضرت رفتند و عرض کردند: چگونه صبح کردید اى امیرالمؤمنین؟ فرمود: با بدى و شر. عرض کردند: سبحان الله! چنین سخنى از چون شمایى؟! فرمود: خداى تعالى مى فرماید: «و شما را به بدى و خوبى مى آزماییم» خوبى همان تندرستى و توانگرى است و بدى همان بیمارى و نادارى است و این هر دو براى آزمایش و امتحان است.
با این مقدمه مى توان گفت که سختى و بلا بر چند قسم است و هر یک بر صنف خاصى وارد مى شود:
1) بلاهایى براى رسوا ساختن مشرکان و کافران خبیث است (هم چنان که گذشت).
2) بلاى وارد بر مؤمن که زاییده ى گناه وى است و موجب ریزش گناه او مى گردد «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم؛ و هر مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست».
امیرمؤمنان على(ع) مى فرماید: سپاس و ستایش خدایى را که رنج و گرفتارى پیروان ما را مایه ى زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داد تا بااین رنجها و بلاها طاعتشان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند.
3) بلاى وارد بر مؤمن براى تصحیح ایمان است. امام صادق(ع) مى فرماید: «بلا و گرفتارى براى مؤمن زیور است و براى آن که خرد ورزد کرامت است. زیرا گرفتار بلا شدن و شکیبایى و پایدارى کردن در برابر آن ایمان را تصحیح مى گرداند.
4) بلاى وارد بر مؤمن موجب بیدارى او است: امام صادق(ع) مى فرماید: هیچ مؤمنى نیست مگر آن که هر چهل روز یک بار به وسیله ى بلا و گرفتارى متنبه مى شود. این بلایا به مال او مى رسد یا به فرزندش یا به خودش که پاداش آن را مى بیند و یا اندوهى به او مى رسد که نمى داند از کجا رسیده است.
5) بلاى وارد بر مؤمن باعث ارتقاى ایمان است، چرا که ایمان خود داراى درجات گوناگونى است و مؤمنین نیز داراى درجاتند و خداوند سبحان در این باره مى فرماید: «هم درجات عندالله؛ مؤمنان نزد خداوند داراى درجات هستند» جناب رسول الله(ص) در مورد این نوع بلا مى فرماید: خداوند براى انسان مقام و منزلتى در نظر گرفته است که او با کرده خود بدان نمى رسد تا آن که در بدن خود به بلایى گرفتار شود و بدین وسیله به آن مقام رسد.
6) بلاى وارد بر انبیاء و مقربان درگاه الهى است که براى ارتقاى کمال انسانى انبیاء است و لذا جناب ابراهیم نبى(ع) با پیروزى در امتحان به مقام امامت رسیده است. «و اذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلمات فأتمهنّ، قال انّى جاعلک للناس اماما ؛ بیاد آر هنگامى که خداوند ابراهیم را به امورى چند امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد خدا به او گفت: من ترا به پیشوایى خلق برگزینم».
با این مقدمه روشن مى شود که هیچ گروهى و هیچ فردى نیست که مورد آزمایش و امتحان قرار نگیرد و بلکه همه انسان ها لحظه به لحظه، دم به دم مورد آزمایش قرار مى گیرند. بنابراین اى دوست عزیز، در هر یک از عملکرد و رفتارهاى خویش آزمایش الهى را ببین، همچنین با توضیحى که گذشت، آزمایش الهى و غضب الهى جمع مى شود، چرا که انسان مؤمنى مثل شما با یک گناه هر چند کوچک مورد غضب خداى تعالى واقع مى شوید و خداى عزیز با بلایى هر چند کوچک که زاییده همان گناه است، شما را آزموده تا موجب پالایش جان شما گردد و جانتان از گناه تصفیه شود. اگر مى خواهید مثالى براى شما ذکر مى کنم: مؤمنى غیبت شخصى نموده است و لذا مورد غضب الهى واقع گشته است و با این غضب غم و اندوهى سخت بر او وارد شده است (غم اجتماعى، مالى، علمى، روحى و…) و این غم جان او را پالایش مى کند، تصفیه مى کند، جلا مى دهد تا این که اندک اندک آلودگیها زدوده مى شود و با صبر در برابر این غم و اندوه نیز از آزمایش الهى سرافراز بیرون مى آید.
البته اگر بخواهیم میزان عملى به شما ارائه دهیم، باید بگوییم که در دین محمّدى توبه و استغفار پس از هر گناه لازم دانسته شده و ثمره ى آن دفع بلاى زاییده آن گناه است و اگر هم بلایى وارد شد، با تواضع و تسلیم در برابر درگاه الهى و صبر و شکیبایى در برابر بلا هم از فشار بلا و هم از طولانى شدن بلا کاسته مى شود و البته اگر بخواهیم نمونه اى از موانع نزول بلا را نام ببریم باید نام نماز شب سحرگاهى و صدقه را ذکر کنیم.
نکته پایانی این که انسان در مسیر تکامل زندگی؛ حتما با موانع و دشواری هایی روبرو است؛ برخی از دشواری ها و تلخی ها بازتاب اعمال بد و گناهان است که اگر با توبه و بازگشت به سوی خدا جبران نشود، در نهایت – خدای نکرده – به سقوط و بدبختی ابدی کشانده می شود. قرآن کریم می فرماید: «و ما ظلمنا هم ولکن کانوا انفسهم یظلمون». ما به آنان ظلمی نکردیم بلکه آنان خود بر خویشتن ستم روا داشتند.(نحل، آیه 118، 23).
اما دشواری ها و تلخی هایی که – ظاهرا – برای اهل ایمان پیش می آید؛ مثل آن چه را که در سؤال آمده است بلاء حسن است (به تعبیر قرآن کریم) مثلا، جهاد و مبارزه با طاغوت و نیز با گناهان فردی و اجتماعی دیگری ممکن است پیامدهایی چون خطر مالی و جانی را به دنبال داشته باشد ولی پاداش ها و مقاماتی که در سایه این جهادها پیدا می شود بسیار بزرگتر و مهمتر است. خلاصه کلام، ابتلاء و آزمایش اهل ایمان خیر و نیکو است: «ولیبلی المؤمنین منه بلاء حسنا (انفال، آیه 17)؛ و بدینوسیله مؤمنان را به آزمایش نیکو، بیازماید» توضیح بیشتر را با عنایت به فهرست موضوعی تفسیر نمونه، ص 347 – 348 به مجلدات مختلف تفسیر نمونه مراجعه فرمایید.
کوتاه دیدگان همه راحت طلب کنند عارف بلا، که راحت او در بلای اوست
بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج روز عمر که مرگ از قفای اوست
هر آدمی که کشته شمشیر عشق شدگو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
از دست دوست هر چه ستانی شکر بود سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست
قبل از آن که به عوامل و حکمت بلاها و گرفتاری ها و رنج اشاره کنیم این نکته را تذکر دهیم، برخی حوادث هر چند به ظاهر ناگوار و تلخ است ولی در واقع آثار مثبت و مطلوبی دارد. قرآن در آیاتی این مسأله را تذکر داده است از جمله می فرماید: «و چه بسا از چیزی اکراه داشته باشید، در حالی که برای شما خوب است و چه بسا چیزی را دوست دارید، در حالی که برای شما بد است و خدا می داند و شما نمی دانید» (1).
و در آیه دیگر می فرماید: «فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا؛ پس چه بسا از چیزی کراهت دارید و حال آن که خداوند خیر فراوان در آن قرار داده است» (2).
و بنای خداوند بر آن است که امور و حوادث را بر اساس مصالح انجام دهد نه میل افراد. امام علی (ع) می فرماید: «خداوند سبحان کارها را مطابق مصالح، جاری می کند نه بر طبق [میل و] رضایت تو» (3).
با توجه به نکته پیش گفته به بیان عوامل و حکمت بلاها و گرفتاری ها می پردازیم:
الف. امتحان و آزمایش الهی:
خداوند انسان ها را با بلایا و مصیبت ها و نیز با خوشی ها و نعمت ها در این دنیا مورد امتحان و آزمایش قرار می دهد، آیات زیادی از قرآن گویای این مطلب است. از جمله می فرماید: «آن خدایی که مرگ و زندگی آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید و او شکست ناپذیر بخشنده است» (4) و فرمود: «و آنها را با نیکی ها و بدی ها آزمودیم شاید بازگردند» (5).
و در آیه سوم می فرماید: «قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها آزمایش می کنیم و به استقامت کنندگان بشارت ده آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند: ما از آن خداییم، و به سوی او باز می گردیم» (6).
پس عوامل برخی از بلاها و گرفتاری ها امتحان و آزمایش الهی است، منتهی امتحان الهی فواید و اثاری دارد که برخی از آنها از این قرار است:
1. پرورش روح استقامت و پایداری
علی (ع) می فرماید: «درخت بیابانی چوبش سخت تر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازک تر است. درختانی که با باران سیراب می شوند، آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوام تر است» (7).
همه عمر سختی کشیده است سعدی که نامش برآمد، به شیرین زبانی
2. تنبیه و آگاهی
قرآن می فرماید: «هیچ پیامبری را به نقطه ای نفرستادیم مگر این که مردم آنجا را با سختی مواجه ساختیم تا تضرع کنند» (8) و فرمود: «و براستی قوم فرعون را به خشکسالی و کمی میوه دچار نمودیم تا متذکر شوند» و علی (ع) فرمود: «هر گاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیری داشته باشد، پس آن بنده گناهی کند، به دنبال آن گرفتاری ای پیش می آید و استغفار را به یادش می آورد» (9).
3. پاکسازی گناهان
گاه امتحان الهی برای این است که انسان را از گناه و آلودگی پاکسازی نماید.
ب. برخی گناهان
گاهی عامل بلاها و گرفتاری ها، برخی از گناهان و شکستن سدها و حریم های الهی است. هلاک شدن برخی اقوام گذشته در تاریخ مانند قوم نوح، عاد، ثمود و … از این قبیل است. قرآن کریم در این باره آیات زیادی دارد از جمله فرمود: «اگر اهل آبادی ها ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند درهای رحمت را از آسمان و زمین به روی آنها می گشاییم، ولی آنها [آیات ما را] تکذیب کردند و ما هم آنها را به مجازات اعمال خودشان گرفتار ساختیم» (10).
و فرمود: «فساد در خشکی و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد تا خداوند نتیجه برخی از اعمال آنها را به خود آنها بچشاند، شاید برگردند» (11) و آیه مورد پرسش می فرماید: «و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمى گذرد» (12).
ج. رسیدن به نعمت
گاهی بلاها و گرفتاریها وسیله ای برای رسیدن به نعمت ها هستند و خداوند می خواهد به وسیله آنها به انسان نعمت دهد. امام حسن عسکری (ع) فرمود: «ما من بلیه الا و لله فیها نعمه تحیط بها؛ هیچ بلا و گرفتاری نیست مگر آن که برای خداوند در آن نعمتی است که بر آن بلا احاطه نموده است» (13).
د. ترفیع درجه و رسیدن به مقامات بالاتر
گاهی بلاها و حوادث تلخ زندگی برای دست یافتن به مقامات و درجات برتر و عالی است. گرفتاری ها و رنج و بلای انبیاء، ائمه (ع)، اولیاء و پاکان از این طریق قابل توجیه است و جمله معروف «البلاء للولاء؛ بلا برای دوستی و [دوستان] است»، در این وادی قابل فهم و درک است. رنج های فراوان و بی شمار حضرت ابراهیم (ع) (14) و حضرت موسی (ع) (15)، یوسف صدیق و حضرت خاتم(ص) که فرمود: «هیچ پیامبری همچون من آزار ندید». با این دید قابل تفسیر و تبیین است و امام صادق (ع) فرمود: «براستی برای بنده [مؤمن] در پیشگاه الهی مقام و منزلتی است که بدان دست نمی یابد مگر با یکی از دو خصلت: یا از بین رفتن مال او و یا گرفتاری در جسم او (بر اثر سیل و زلزله و … )» (16)، به همین جهت مؤمنان بیشتر گرفتارند.
و در جای دیگر فرمود: «خداوند بلند مرتبه به موسی وحی نمود که موجودی نیافریدم که نزد من از بنده مؤمنم محبوب تر باشد، پس براستی او را گرفتار می کنم به آن چه برای او خوب است، او را عافیت می دهم به آنچه برای او خوب است … و من به آنچه باعث اصلاح امر بنده ام می شود آگاهترم» (17).
و همین طور فرمود: «براستی شدیدترین مردم از جهت بلا [و گرفتاری] پیامبران اند سپس کسانی که از [نظر رتبه] بعد از آنها قرار دارند، پس هر اندازه به انبیاء شبیه تر باشند بلاهای آنها نیز شبیه تر است» (18).
نتیجه این شد که هر کاری که برای انسان پیش می آید و هر گرفتاری را که دچار می شود از طریق اختیار و اراده خود انسان است چون خداوند در این عالم از طریق اسباب و وسیله کار می کند نه مستقیم، منتهی همان گرفتاری ها گاه بر اثر گناهان و نتیجه آن ذلت و رسوایی و دوری از خداوند است و گاهی همان کاری که انسان با دست خویش انجام می دهد با عنایت خداوند باعث تنبه و آگاهی و یا ترفیع درجه و … می شود.
و اگر انسان در مقابل گرفتاریها صبر و استقامت نشان داد (19) و از تقدیرات الهی شکایت نکرد و از نظر روحی حالت تضرع و زاری به سوی درگاه خداوند پیدا نمود (20) و یا باعث استغفار و توبه و بازگشت او به سوی خداوند شد (21) بداند که در امتحان الهی موفق بوده و آن گرفتاری و بلا تبدیل به رحمت شده است.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
– مجله مبلغان، شماره 50، 1382، صص 67-58.
– ترجمه بدایه المعارف، شرح از سید محسن خرازی، ج 1، بحث شرور و بلاها.
———————
پی نوشت ها:
1. بقره، آیه 216.
2. نساء، آیه 19.
3. عبد الواحد آمدی، غرر الحکم، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 216، فصل 9، ح 56.
4. ملک، آیه 2.
5. اعراف، آیه 168.
6. بقره، آیات 155 و 156.
7. نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات سرور، نامه 45، ص 544.
8. اعراف، آیه 94.
9. محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، سید حمید حسینی، قم، دار الحدیث ، چاپ دوم، 1380، ص 81، روایت 898.
10. اعراف، آیه 96.
11. روم، آیه 41.
12. شورا، آیه 30.
13. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 81، روایت 895.
14. انبیاء، آیه 69 و صافات آیات 102 و 107 … .
15. طه، آیات 40 و 41.
16. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 82 و اصول کافی، ج 2، ص 257.
17. همان، ص 83، روایت 910 و بحار الانوار، ج 72، ص 331، حدیث 14.
18. منتخب میزان الحکمه، ص 80، روایت 886.
19. بقره، آیات 155 و 156.
20. اعراف، آیه 94.
21. روم، آیه 41.