اسلام به ما ميگويد كه با مردم بايد مهربان باشيم، آنها را عيال و مخلوق خدا و همنوع خود بدانيم با و اين به خاطر اين است كه اسلام به همة ابعاد شخصيت انساني توجه دارد و شخصيت انسان ـ برخي از ابعاد آن ـ در معاشرت و اجتماع رشد و تكامل مييابد. هيچكس حق ندارد به اسم خودسازي گوشهنشيني اختيار كند و از مردم فاصله فيزيکي و عاطفي بگيرد، بزرگترين عرفاي ما در بين مردم بودند از جمله آنها حضرت امام خميني(ره) كه زندگي عرفاني، سياسي، اجتماعي و… وي براي ما آشكار است. در بحث زير به سه قسم از ارتباطات اشاره ميكنيم كه در زندگي حقيقي ما مؤثرند:
1 . ارتباط با انسانهاي غير مسلمان و مسلمان.
2 . ارتباط با مسلمانان (شيعه و سني).
3 . كساني كه در رشد و تكامل ما نقش اساسي دارند: يعني ارتباط با افرادي كه زندگي آنها به نوعي در رشد و اصلاح بينش و رفتار و كردار ما مؤثر است.
1 . ارتباط با انسانها (به طور كل): دين مبين اسلام به ما ميگويد كه هيچگاه با مردم (چه مسلمان و چه غيرمسلمان) سخن زشت نگوئيم، به شخصيت آنها احترام بگذاريم، تكبر نورزيم، با چهره گشاده با آنها برخورد كنيم، به گونهاي كه آنها از رفتار و كردار ما درس بگيرند. اما اگر كساني بخواهند با دين و دينداري ما مقابله كنند و مقدسات ما را زير پا بگذارند ـ كه البته اين افراد نسبت كل انسانها بسيار كماند ـ ما نميتوانيم به آنها خوشبين باشيم و از سر احترام با آنها برخورد نمائيم. ولي با اين حال حتي در جنگ ما حق نداريم اصول انساني را زير پا بگذاريم. پس در كل ما همه انسانها را محترم ميدانيم با گشادهرويي با آنها برخورد ميكنيم. اگر نياز به كمك داشتند آنها را ياري ميكنيم. ـ كما اينكه شيوة زندگي ائمه ـ عليهم السلام ـ با بيگانگان چنين بوده است و همچنين شيوة برخوردهاي انساني آنها بسياري را مجذوب خودشان نمود و به دين اسلام مشرف شدند. تنها افراد لجوجِ مشرك و كافر هستند كه از دايره احترام ما خارجاند و اين نيز به خاطر عناد و پستي خود آنهاست. آنهايي كه تنها به شهرت، مقام و مال خود فكر ميكنند و در اين راه جان و مال ديگر انسانها را به خاطر منافع خود به خطر مياندازند نمونة آنها در جنگها، استثمارها و استعمارگريهاي دشمنان ما به وضوح مشخص است.
2. ارتباط با مسلمانان: در دستورات اسلام سفارشات زيادي نسبت به حقوق مسلمانان نسبت به همديگر شده است.[1] تا جايي كه پيامبر عزيز اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: اگر مسلماني شب را به روز برساند و به امور برادر مسلمان خودش بيتفاوت باشد مسلمان حقيقي نيست؛ و در جايي ديگر چنين ميفرمايند: اگر مسلماني صداي مسلماني را بشنوند كه فرياد ميزند به دادم برسيد و به او كمك نكند مسلمان حقيقي نيست. به همين خاطر در معارف ما مسائلي مثل: سلام، معانقه، مصافحه، نيكي به هم، خوشگماني، خوشرويي، خوشگويي، اهتمام به امور هم، انصاف، ياري رساندن به مظلوم، دشمني با دشمنان مسلمان، تواضع، رفع حاجات هم، اطعام يتيم و فقير، رازداري، و…[2] مطرح شده است. البته اگرچه رابطه ما با ديگر مسلمانان و مؤمنان مثل رابطه ما با والدينمان نيست، اما با اين حال نميتوانيم نسبت به حال همساية طبيعي و عقيدتي خود بيتفاوت باشيم. نسبت به فقراء، يتيمان و… مسئوليت داريم. به همين خاطراست كه امر به معروف و نهي از منكر براساس محبت وضع شده يعني من دلم بسوزد كه چرا برادر دينيام اشتباه به بيراهه ميرود و بعد با دلسوزي به كمك او بروم.
3 . ارتباط با كساني كه در رشد و تكامل ما نقش اساسي دارند:
الف) ارتباط با خدا: خداوند خالق ماست و هيچ نيازي به ما ندارد همة خلقت او براساس عشق و محبت بود.
«طفيل هستيِ عشقاند آدمي و پَري
ارادتي بنما تا سعادتي ببري»[3]تنها كسي كه ميتوانيم بگوئيم از دوستياش با ما هيچ چشمداشتي ندارد خدا و اولياء او هستند. به همين خاطر حتي اوامر و نواهي آنها تنها و تنها سودش به جيب خود ما ميرود. پس ما بايد در درجة اول مطيع خداوند باشيم و تقواي الهي را رعايت كنيم و تقوي يعني اينكه هر كجا او خواسته ما را ببيند ما را آنجا بيابد (مسجد، مكه، محل كار، جهاد، در خانه خود و خدمت به اهل و نزد دوستان) و… آنجا كه نخواسته ما را ببيند آنجا نباشيم (مثل نزد دشمن او، همنشيني با فاسق، شرابخور، رباخوار، فحّاش و…».[4]ب) ارتباط با اولياء خدا و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ : آنها اگر چه به غير از حضرت امام زمان زندگي ظاهري دنيا را ندارند ولي اعمال وگفتار ما در محضر همه آنها ارائه ميشود، از اعمال خوب ما خرسند ميشوند و اعمال زشت ما باعث ناراحتي آنها ميشود. در زيارت امام رضا ـ عليه السّلام ـ ميخوانيم كه تو سلام مرا ميشنوي و جواب مرا ميدهي و بر اعمال من گواه و شاهد هستي.[5]پس ما نبايد لحظهاي از ارتباط معنوي و توسلمان به آنها كوتاهي كنيم. پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: اي مردم من بجاي رسالتم كه خون دل در آن خوردم و اذيتها را تحمل كردم يك چيز از شما ميخواهم و آن محبت به اهل بيت من است. البته در جاي ديگر ميفرمايند: نتيجه اين محبت نيز به خود شما باز ميگردد (سعادت، آرامش، همنشيني با پاكان و مورد عنايت خدا و ائمه ـ عليهم السلام ـ بودن).
ج) پدر و مادر (جسماني و روحاني) و اقوام: در قرآن سفارش اكيد شده كه نسبت به والدين خودتان مهربان باشيد و حتي اين مسأله بعد از بزرگترين مسائل قرآن كريم يعني دعوت به توحيد مطرح شده است؛ اما با اين حال ما اجازه نداريم كه در مسائل خلاف دستورات حق، از آنها تبعيت كنيم. بايد با دلسوزي آنها را راهنمايي كنيم و با زبان احترام آنها را هدايت كنيم. اما كسي كه روح ما را پرورش ميدهد، مسائل پرورش روح، تزكيه نفس، اخلاق به ما ميگويد، مسائل فطرت ما را برايمان گوشزد ميكند؛ حق مهمتري بر گردن ما دارد او در حقيقت ما را ـ روحمان را ـ كه اساس انسانيت ما است را زنده ميكند و حق هدايت و حيات بر ما دارد «هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق».
و همين طور ما نسبت به اقوام و نزديكان خود وظائف خاصي داريم كه در دستورات ديني ما تحت عنوان «صله رحم» مطرح شده است و حتي سفارش شدهايم كه اگر آنها از ما قطع رابطه كردند ما بايد با گذشت به سراغ آنها برويم و در قرآن كريم داريم كه خود و اهل و اقوامتان را از آتش نجات دهيد. يعني اول خودمان بايد به فضايل آراسته شويم و بعد با اعمال نيك خود ديگران را نيز به خوبي بخوانيم.
د) دوستان و برادران ديني: از آنجايي كه انسان موجودي است اجتماعي، در مسائل زندگي (كار، تحصيل، خانواده و…) نياز به عدهاي دارد كه با آنها رفت و آمد كند و ارتباط نزديكي با هم داشته باشند، در موارد نياز كمك هم باشند و حتي رازها و حرفهايي كه در دل انسان سنگيني ميكند را بشنوند و در سختيها كمك او باشند. راستي اين فرد چه كسي ميتواند باشد؟ چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟ آيا هر كسي لياقت دارد تا در حريم خانه، پا بگذارد؟ راستي ما در دوستيهايمان به دنبال چه هستيم؟ و ديگران به چه قصدي طرح دوستي با ما بستهاند؟ اين سؤالها در معارف ديني ما بيجواب نماندهاند. بنابراين در اين قسمت سعي داريم كه به خصوصيات انساني اشاره كنيم كه انسان ميتواند به او اعتماد كند و مثل برادر روي او حساب كند.
معيار كلي دوستيها: هر كسي كه انسان را به رشد و تكامل نزديك كند و از انحطاط و پستي گناه نجات بخشد، شايستگي دوستي را دارد. از آنجايي كه به طور قطع اين جهان انتهاي مسير حركت ما نيست و در پس پرده خبرهاي ديگري نيز هست و به تعبير قرآن كريم زندگي حقيقي در سراي ديگر است، پس ما بايد در حساب دوستيهايمان ببينيم كه اين دوستي در مسير زندگي حركت به سوي جلو است يا عقب گرد؟ آيا كسي كه به من پولي كمك كرد و من را به ناحق چند روزي در اين زندگي چند روزه دنيا به پيش فرستاد در محور نامتناهي زندگي (دنيا و آخرت) مثبت بايد ارزيابي شود يا منفي؟ كه در يك نگاه عاقلانه اين كمك نبوده.
در ذيل به برخي از صفات دوست خوب اشاره ميكنيم (البته دوست به معني حقيقي آن ممكن است خود پدر و مادر و اقوام باشند، ميتوانند از ما بزرگتر يا كوچكتر باشد، ميتواند يك كتاب و يا يك شيوة زندگياي باشد ولو اينكه من ارتباط نزديكي با او نداشته باشم؛ آري دوست هر كسي است كه يك قدم مرا به آيندة حقيقي (سعادت) نزديك كند).
1 . آئينه باشد[6] (خوبيها و بديها هر دو را خالصانه به من نشان دهد) و تعبير امام صادق ـ عليه السّلام ـ عيوب ما را براي پيشرفتمان محترمانه به ما هديه كند و گوشزد نمايد.
2 . خيرخواه ما باشد (به خاطر منفعت خود و زندگي مادي دنيا با من طرح دوستي نبسته باشد).
3 . آبروي ما آبروي خودش به حساب آيد.[7]4 . با رسيدن به پول و مقام خودش را از ما جدا نكند.[8]5 . در زمينه دوستي از آنچه دارد مضايقه نكند و در سختيها ما را تنها نگذارد.[9]6 . در دوستي ما را به مشقّت نيندازد (خاكي باشد).
7 . در گناهان مشوّق ما نباشد و در مقابل در عبادات و اعمال آخرت كمك ما باشد.
8 . خودش در كارهاي خير پيشقدم باشد و تو را نيز به خوبي بكشاند.
9 . دوستي او به خاطر خدا باشد (چون قويترين و محكمترين دوستيهاست به خاطر اينكه سبب آن قوي است).
10 . منافق، متملّق، شرابخوار و فاسق نباشد.
حرف آخر: رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پيروان حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ از او پرسيدند: اي روح الله با چه كساني نشست و برخاست و معاشرت داشته باشيم؟ حضرت فرمود: كسي كه با ديدنش به ياد خدا بيفتيد و گفتار او باعث تحرك و پويائي شما به سمت خير و خوبي باشد و اينكه عمل او مشوّق شما در انجام آخرت شما باشد.[10] پس معيار كلي در معاشرتها رشد و تكامل است و از آن جايي كه مسير حركت ما به دنيا خلاصه نميشود ما بايد معيارمان در دوستيها كل مسير زندگي دنيا و آخرت باشد. آيا اين دوستي به نفع اين سفر به سوي ابديت است يا نه؟ البته ناگفته نماند كه انسانها جايزالخطا هستند، گاهي انسانها (مثل خود ما) دچار اشتباه ميشوند، تنها معصومين هستند كه خطا نميكنند. پس بايد دقت داشته باشيم كه در مسير دوستيها رابطه دوطرفه است يعني بايد به همديگر در پيمودن راه صحيح كمك كنيم من براي دوستم دوست واقعي باشم و او نيز چنين باشد.
يعني به همديگر برحسب وظيفه بايد كمك كنيم تا در مسير رشد حركت كنيم اما نبايد لحظهاي از دوستان حقيقي (خدا، اولياء و ائمه و عالمان ربّاني خدا) غافل باشيم. اگرچه برخي نميتوانند دوست حقيقي ما باشند ولي ما بايد با هدايت آنها دوست حقيقي آنها شويم و با عمل نيكمان آنها را به خوبي دعوت كنيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . دوستي در قرآن و حديث، محمد ريشهري، قم، دارالحديث.
2 . دوستي و دوستان، هادي مدرسي، آستان قدس رضوي.
3 . آداب معاشرت با خويشاوندان، محمد ارگاني بهبهاني، قم، انتشارات پيام مهدي.
4 . حليّة المتقين، باب دهم، آداب معاشرت با مردم.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: رسالة حقوق امام سجاد ـ عليه السّلام ـ تفسيرنمونه، سورة حجرات، ذيل آيه «انّما المؤمنون الاخوة».
[2] . سادات، محمد علي، اخلاق اسلامي، ناشر سمت، اقتباس از فصل ششم.
[3] . حافظ «جنّ و انس به خاطر گل روي عشق و محبت خداوند در آفرينش پا به عرصه وجود گذاشتند تو هم از اين عشق حقيقي غافل مباش تا به سعادت برسي».
[4] . ر.ك: نهج البلاغه، خطبه متقين (در بيان صفات مؤمن حقيقي).
[5] . مفاتيحالجنان، زيارت امام رضا ـ عليه السّلام ـ .
[6] . ميزان الحكمه، باب مؤمن.
[7] . مطهري، احمد، رابطه دوستي و محبت، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ص 71.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . ميزان الحكمة (مجالسة)