براي تبيين سياست به معناي درست و واقعي آن و فرق سياستمداري با سياست بازي، توجه به چند نكته لازم است:
نكته اول: سياست و سياستمداري:
ابن خلدون سياست را دسيسهاي براي جلوگيري از تجاوز و ظلم و فساد ميداند.[1] ابوحامد غزالي در باره سياست ميگويد: «سياست است كه وسايل زندگي انسان را در جامعه در دسترس او قرار ميدهد، زيرا تنها در نوع زندگي گروهي است كه آدميان ميتوانند به يكديگر كمك و ياري كنند و بدين وسيله وسايل معيشتشان را سامان داده و بهبود بخشند. علمي كه زيست مسالمتآميز و سودمند را ـ چه در صحنة مادي و چه از نظر معنوي ـ سياست است»[2] ميرزاي نائيني (ره) سياست را وسيله احقاق حق و جلوگيري از تجاوزها و ظلم و ستمها ميداند.[3]امام خميني (ره) در باره سياست تعبيرات متفاوتي بكار برده است، گزيده آنها اين است: «سياست اين است كه جامعه را هدايت كند، و راه ببرد و تمام اين مصالح جامعه را درنظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزي كه صلاحشان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است، و اين مختص انبياء است ديگران اين سياست را نميتوانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياء است و به تبع آنها علماي بيدار اسلام.»[4]به قول يكي ديگر از بزرگان: «مديريت و توجيه انسانها با نظر به واقعيتهاي «انسان آنچنانكه هست» و «انسان آنچنانكه بايد» از ديدگاه هدفهاي عالي مادي و معنوي سياست ناميده ميشود.»[5]با عنايت به تعريفهاي فوقالذكر، سياست عبارت است از: حسن تدبير كه از شناخت كامل به اوضاع و احوال انسان و جهان و اطلاع كامل از چگونگي برقراري روابط مسالمتآميز ميان افراد و گروهها و جوامع بدست ميآيد، و در هدايت انسانها به سوي كمال واقعي نقش اساسي ايفا نمايد. در يك كلام سياست هدايت جامعه است به خير و صلاح و كمال و فلاح ـ و سياست مدار واقعي به كسي گفته ميشود كه داراي شناخت كامل از انسان ونيازهاي او بوده و از اوضاع جهاني و روند سياستهاي حاكم بر جوامع مختلف آگاه باشد و روشي را اتخاذ نمايد كه جامعه خود را در عزت و سرفرازي به شاهراه كمال هدايت كند.