برترین اعمال نزد خداوند
برترین اعمال نزد خداوند
تکامل انسان در قرب الهی است. هر چه انسان در مراتب قرب بالاتر رود، به همان نسبت روحش متکاملتر میگردد، تا جایی که به مقام فنا میرسد، یعنی توجهش از هر چه غیر خدا است منقطع میگردد. قرب الهی با عبودیت و بندگی خدا حاصل میشود. امام صادق(علیهالسلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) نقل کرده است:”اعمالی که بر بنده واجب کردهام، محبوبترین کارها نزد من است که بنده با انجام آنها میتواند در بالاترین سطح به من نزدیک شود.
او با انجام مستحبات تا آن جا نزد من مقرّب میشود که او را دوست میدارم، پس وقتی او را دوست داشتم، گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن کار انجام میدهد. اگر مرا بخواند، او را اجابت میکنم و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا مینمایم”.( اصول کافی، ج 4، ص 54)
اگر بخواهیم در مسیر عبودیت و بنده شدن گام برداریم، اوّلین کار این است که خواستههای نفسانی را کنار بگذاریم و خواسته خدا را محور اعمال و رفتارمان قرار دهیم.
انجام واجبات و ترک محرّمات تمرینی است برای این که به تدریج اراده و خواست خدا را بر خواست خود مقدّم بداریم.
حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) درباره علماء و بزرگان میفرماید: به معلومات و واضحات خود، عمل نمیکنیم، مَعَ ذلک مقامات و علمیات و معارف بالاتر را طالبیم
مانعی برای سقوط در زمان غیبت
در زمان غیبت انسان میتواند با عمل به فرایض الهی به جایگاه و مقامات بالا برسد و یا با بیتوجهی به مسائل دینی دچار سقوط و انحطاط شود که هیچ مسیری برای بازگشت آن وجود ندارد؛ بنابراین جوانان ما باید مراقب باشند تا خدای نکرده در جایگاه انحطاط و سقوط قرار نگیرند.
معظم له رعایت شئؤنات اسلامی را برای جوانان مهم برشمردند و راه تهذیب نفس و نزدیک شدن به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام را عمل به واجبات و ترک محرمات دانستند.
تفاوت میان ما و آنها فقط در این است که آنها به آن چه میدانستند، عمل میکردند؛ ولی ما حتی آن چه را که میبینیم، عمل نمیکنیم! و حتی أَلاْءَهَمّ فَالاْءَهَمَّ و أَلاْءَوْجَب فَالاْءَوْجَب را رعایت نمیکنیم! آنها در مقام عمل حتی در عمل به مستحبات، منتظر حالی بودند که آن را خوب انجام دهند! تنها مشابهت ما با آنها این است که آنها در ایمان و یقین قوی بودند و صلابت داشتند، و ایمان و یقین ما ضعیف است!
تنها با حرف زدن نمیتوان به جایی رسید
به یاد دارم در کربلا آقا شیخ نابینایی در بالا سر سیّدالشهدا ـ علیهالسّلام ـ و در حالی که مرا نمیدید، به پسرش که کوچک بود و هنوز بالغ نشده بود، میگفت:
پسرم! نماز بخوان.
وقتی پسر به نماز ایستاد، در وقت نیّت، وقتی که میخواست به او یاد دهد که چگونه نیّت کند، میگفت: پسرم! در نماز دلت را به خدا ببند!
یک کلمه است، گوش کردن و نکردن، گفتن و نگفتن ولی فرقش از زمین تا آسمان است.
اگر میل داری به جایی برسی که سیّد رضی، سیّد مرتضی، و شیخ مفید ـ رحمهم اللّه ـ رسیدند، کاری بکن که آنها میکردند، تا به مقامات آنها برسی. آری، با حرف تنها نمیتوان به جایی که آنها رسیده اند، رسید.
علمیات آنان شرق و غرب را فرا گرفته و عملیات آنها هم قابل انکار نیست، و کرامات عجیب و غریب هم از آنها نقل شده که قابل انکار نیست.
بنابراین، فرق ما و آنها این است که آنها اهل علم و عمل و صاحب مقامات و کرامات بوده اند و ما نیستیم.
به نظر بنده تفاوت میان ما و آنها فقط در این است که آنها به آن چه میدانستند، عمل میکردند؛ ولی ما حتی آن چه را که میبینیم، عمل نمیکنیم! و حتیأَلاْءَهَمّ فَالاْءَهَمَّ و أَلاْءَوْجَب فَالاْءَوْجَب را رعایت نمیکنیم! آنها در مقام عمل حتی در عمل به مستحبات، منتظر حالی بودند که آن را خوب انجام دهند! تنها مشابهت ما با آنها این است که آنها در ایمان و یقین قوی بودند و صلابت داشتند، و ایمان و یقین ما ضعیف است!
منبع:سایت حوزه
سایت اندیشه قم
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج