غلو در لغت عبارت است از: از حد گذشتن، تجاوز از حد، گزاف كاري و مبالغه ميباشد.[1] امّا در اصطلاح شيعه عبارت است از گروهي كه امير المؤمنين و امامان و فرزندان او را به اولوهيت و نبوت توصيف ميكنند و در حق آنان از حد اعتدال تجاوز كردهاند. و در عين حال خود را شيعه مي پندارند. [2] ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـچنين شيوه اي را شديداً انكار نمودهاند و آنها را مذمت نمودهاند، مرحوم مجلسي در بحار، حدود صد روايت در مذمت آنها و كافر بودن آنها از امامان شيعه بيان ميكند كه برخي از آنها عبارت است از:
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد:
«مواظب جوانان خود باشيد كه گرفتار غلات نشوند كه آنها را فاسد ميكنند؛ همانا غلات بدترين مخلوقات خداوند هستند چرا كه عظمت الهي را كوچك شمردند و ربوبيت را براي بندگان او نيز قائل شدند، به خدا قسم غلات بدتر از يهود و نصاري و مجوس و كساني كه مشرك ميباشند، هستند».[3]علي ابي الحسن الرضا ـ عليه السّلام ـ فرمود: غلات كساني هستند كه عظمت الهي را كوچك شمردند، پس هر كسي آنها را دوست داشته باشد ما را دشمن داشته و هر كه آنها را دشمن دارد ما را دوست داشته و هر كه با آنها ارتباط برقرار كند با ما قطع ارتباط كرده و هر كس با آنها قطع ارتباط كند با ما ارتباط برقرار كرده. [4]روايت شده كه هفتاد مرد بعد از جنگ با اهل بصره و شكست آنها، خدمت علي ـ عليه السّلام ـ آمدند در حالي كه حضرت را به عنوان خداوند ندا دادند و بر او سجده كردند حضرت به آنها خطاب فرمودند: واي بر شما اين كار را نكنيد، من هم مخلوقي هستم مانند شما، اگر از اين كارتان دست نكشيد و توبه نكنيد، سريعاً شما را خواهم كشت.[5] امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرمود: خدايا من از غلات بيزارم مانند بيزاري و برائتي كه عيسي بن مريم ـ عليهما السّلام ـ از نصاري نمود، خدايا غلات را خوار گردان و احدي از آنها را ياري مكن. [6]به همين جهت بوده كه فقهاي اماميه همگي غلات را كافر دانسته و از آنها بيزاري جستهاند.
امّا فرقه اهل حق: اين فرقه يكي از فرق غلات بوده كه مشهور به علي اللهي ميباشند. آنان دربارةحضرت علي ـ عليه السّلام ـ راه غلو را پيمودهاند. و براي او مقام خدايي اثبات كردهاند.[7] اينها معتقدند كه خداوند در علي ـ عليه السّلام ـ حلول نموده يا با جسد مباركشان متحد شده و بدين علت است كه از آن حضرت كارهاي شگفت انگيز سر ميزند و عالم به غيب بود و با كفار ميجنگيد و پيروز ميشد و در خيبر، به آن سنگيني را يك تنه از جاي برميكند. علت عصمت امام را از گناه، حلول خداوند در ايشان ميدانند و گويند: گر چه آنان در ظاهر جسماني هستند، ولي در حقيقت رحماني و ربّاني ميباشند و از اين جهت معصوم از لغزش و خطايند.[8]آنها معتقد به تناسخ روح ميباشند (تناسخ عبارت است از داخل شدن روح از بدني به بدن ديگر، بلافاصله پس از مرگ).
بنا به عقيده اهل حق روح انسان هزار و يك دون (جامه) عوض ميكند تا اين كه جاودان و زوال ناپذير گردد.[9] هر دو عقيده: حلول و تناسخ از عقايد باطل بوده و قائل بدين عقايد از دين اسلام خارج ميباشد.
البته متذكر ميشود اهل حق يك گروه ازغلات شيعه ميباشند كه خود به گروهها و دستههاي مختلفي تقسيم ميشوند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شكرانه (پژوهشي در تاريخ، عقايد، آداب و رسوم اهل حق)؛ موسي پرنيان و منوچهر كمري، كرمانشاه، چشمه دانش و هنر، 1380ه ش.
2. اوائل المقالات؛ شيخ مفيد، بيروت، دارالمفيد، دوم، 1414ه ق.
پي نوشت ها:
[1] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه دهخدا، ريشه لغت غلو.
[2] . مفيد، تصحيح الاعتقاد، قم، لنگره شيخ مفيد، 1413ه ق، ص 131.
[3] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، موس الوفاء، 1404ه ق، ج 25، ص 265.
[4] . همان، ج 25، ص 266.
[5] . همان، ج 25، ص 284.
[6] . همان، ج 25، ص 284.
[7] . رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب اسلامي، ص 323.
[8] . قدياني، عباس، تاريخ اديان و مذاهب در ايران، ص 279.
[9] . خواجه الدين، سيد محمد علي، سرسپردگان، تاريخ و شرح عقايد ديني و آداب رسوم اهل حق و پارسايان.