آيه مورد نظر آيه 78 از سوره حج، است كه خداوند متعال ميفرمايد: « وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ…؛ و در راه خدا جهاد كنيد و حق جهادش را ادا نماييد او شما را برگزيد و در دين بر شما سختي قرار نداده است، اين همان آيين پدرتان ابراهيم است، او شما را در كتب پيشين و در اين كتاب آسماني مسلمان ناميد تا پيامبر شاهد و گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم…».
علامه طبرسي صاحب تفسير مجمعالبيان در ذيل آيه مذكور ميگويد: «علت اينكه حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ را پدر همه ناميده، اين است كه احترامش بر همة مسلمانان واجب است. همچنانكه احترام پدر بر فرزند واجب است. صاحب مجمعالبيان در ادامه ميآورد: «برخي ميگويند عرب از نسل حضرت اسماعيل ـ عليهالسلام ـ و بيشتر عجم از نسل فرزند ديگر حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ يعني حضرت اسحاق ـ عليهالسلام ـ هستند و اين دو نيز از فرزندان ابراهيم ـ عليهالسلام ـ به شمار ميآيند، پس در نتيجه پدر امت اسلام، ميتواند حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ باشد.
بنابراين علامه طبرسي(ره) خودش چنين نظري ندارد كه عربها از نسل حضرت اسماعيل و بيشتر عجمها از نسل حضرت اسحاق هستند، بلكه تنها قول مذكور را نقل كرده است و نقل قول نيز دليل بر پذيرش آن نيست، مرحوم طبرسي قبل از نقل قول مذكور نظر خودش را دربارة آيه «ملة ابيكم و ملة ابراهيم» آورده و معتقد است كه چون احترام حضرت ابراهيم بر همه مسلمانان واجب است، آنچنان كه مثل يك پدر مسلمانان بايد او را احترام كنند و افزون بر آن چه گذشت، شريعت اسلام شريعتي است سهل و آسان و شريعت پدرشان حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ حنيف است كه در برابر پروردگار خود تسليم بود.[1]علامه طباطبايي نيز در تفسير آيه 78، سوره حج ميگويد: و اگر حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ را پدر مسلمانان خوانده به اين جهت است كه او نخستين كسي است كه براي خدا اسلام آورد، چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ؛[2] در آن هنگام كه پروردگارش به او گفت: اسلام بياور! گفت: در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.» و از آن حضرت حكايت شده كه فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي؛[3] هر كس از من پيروي كند از من است…» كه از تركيب اين دو مورد به دست ميآيد كه تمامي مسلمانان در هر جا كه باشند فرزندان حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ و از نسل او هستند.[4]علامه طباطبايي در سوره ابراهيم، آيات 35 تا 41 نميگويد كه عموم مؤمنان از بنياسرائيل هستند بلكه ايشان ميگويد: «اين آيات (35 تا 41) براي بار دوم نعمتهايي را يادآور ميشود و نخست نعمتهايي را كه خداوند متعال بر عموم بندگان مؤمنش كه همان بنياسرائيل از نسل ابراهيم ـ عليهالسلام ـ باشند يادآوري ميكند و سپس نعمتهاي ديگرش را كه به نسل ديگر از حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ يعني حضرت اسماعيل ارزاني داشته را خاطرنشان ميكند. بنابراين، مقصود مرحوم علامه طباطبايي از عموم بندگان مؤمن خدا كه در آيات مذكور مورد خطاب هستند است همان پيروان حضرت موسي ـ عليهالسلام ـ و عموم بندگان مؤمن از بنياسرائيل منظور است و در كلام علامه طباطبايي نيز شامل بندگان مؤمن از مسلمانان نميشود، گرچه عموم مؤمنان از مسلمانان نيز از نسل حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ هستند.
بنابراين به علت اينكه حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ پدر معنوي و روحاني امت اسلام و تمام پيروان اديان ابراهيمي و مردم عصر نزول قرآن ميباشد، و همه آنها آن حضرت را بزرگ ميشمردند و او را همانند يك پدر احترام ميگذاشتند و از طرفي حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ نخستين كسي بود كه در برابر امر و فرمان خداوند متعال تسليم بود ـ البته اين تقدم رتبي ميباشد ـ چنانكه قرآن كريم در سوره بقره، آيه 131، بر اين حقيقت تأكيد كرده است. و ديگر آنكه نسل پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ به حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ ميرسد و حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ پدر رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به حساب ميآيد و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز پدر امت اسلامي ميباشد، از اين جهت نيز ميتوان گفت كه حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ پدر امت اسلام اعم از عرب و عجم است. گرچه ممكن است برخي از امت از نسل حضرت اسماعيل ـ عليهالسلام ـ و بعضي نيز از نسل اسحاق ـ عليهالسلام ـ كه فرزندان حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ ميباشند، محسوب ميشوند، ولي مهم اين است كه حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ پدر امت اسلامي است.[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، شرح ملا صالح مازندراني، تهران. دارالكتب الاسلاميه، بيتا، ج 5، ص 163.
2. شيخ صدوق، علل شرايع، نجف، مكتبة الحيدرية، 1386 ق، ج 1، ص 127.
3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب اسلاميه، ج14، ص178.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: الطبرسي، فضل بن الحسن، مجمعالبيان. بيروت، دارالحياء التراث العربي، 1379ه ق، ج 4، ص 97.
[2] . بقره/131.
[3] . ابراهيم/36.
[4] . ر.ك: طباطبايي، محمدحسين، الميزان، قم، جماعة المدرسين في الحوزة العلميه، چاپ پنچم، 1417 ق، ج 14، ص 411-413.
[5] . همان، ج12، ص68.