بررسي رابطه نقش وقف و ابتدا با تفسير آيات و القا و فهم معنا(3)
بررسي رابطه نقش وقف و ابتدا با تفسير آيات و القا و فهم معنا(3)
نمونه دوم: سوره قصص، آيه 25
«فجاءته إحداهما تمشي علي استحياء قالت إن أبي يدعوک ليجزيک اجر ما سقيت لنا فلما جاءه و قص عليه القصص قال لا تخف نجوت من القوم الظالمين»
توضيح:
آيه، مربوط به داستان موسي و دختران شعيب است. از آيات پيشين بر مي آيد که موسي پس از آنکه به مدين وارد شد، دختران شعيب را کنار چاه ديد که براي آب دادن به گوسفندانشان منتظر آب کشيدن از چاه بودند. موسي اين کار را براي آن ها انجام داد.
در اين آيه، شعيب يکي از دختران را در پي موسي فرستاد تا اجر و پاداش آب کشيدن از چاه را به او بپردازد. موسي و دختر شعيب با هم به خانه شعيب آمدند.
اينک گفتگو و مناقشه بر سر آن است که : مراد و مقصود خداوند از شرم و حيا براي دختر شعيب چه بوده است؟ «حيا در راه رفتن» يا «حيا در سخن گفتن با موسي» ؟ که برخي از علما و مفسران هر دو وجه را براي آيه محتمل دانسته اند» ( ميبدي،295/7-294؛ سجاوندي، 323-322؛ رازي«فخر الدين»،590/24؛ ابن جزي غرناطي، 112/2).
در ادامه براي دستيابي به وجه صحيح تر به تحليل تفسيري هر دو وجه مي پردازيم.
1- تحليل تفسيري وجه اول: وقف بر «علي استحياء» و ابتدا از «قالت»
وقف بر «علي استحياء» و ابتدا از «قالت» بر اساس آن است که «علي استحياء» جار و مجرور متعلق به محذوف حال از فاعل مستتر در «تمشي» باشد و معنا چنين شود: دختر شعيب در راه رفتن شرم مي کرد. جمله «قالت إن أبي. . . » نيز استيناف بياني است؛ ( حقي بروسوي،396/6) که در واقع جواب سؤال مقدر است، مثل آنکه گفته شود: «ماذا قالت له لمّا جاءته» (شوکاتي،194/4) يعني «آن دختر وقتي پيش موسي آمد، به او چه گفت؟» بيش تر معربان و مفسران بر اساس اعراب مذکور، معناي آيه را صحيح مي دانند. ( براي نمونه، رک: طبرسي، مجمع البيان، 386/7؛ رازي«ابوالفتوح»،118/15؛ زمخشري، 402/3؛ نسفي، 734/2؛ عکبري، 297؛ بيضاوي،175/4؛ اندلسي، 298/8؛ سمين، 664/8؛ جرجاني، 169/7؛ ثعالبي،269/4؛ عاملي،473/2؛ آلوسي،273/10؛ طباطبايي،26/16؛ صافي،244/20-243؛ درويش،303/7؛ دعاس،426/2).
دلائل و شواهد صحت و درستي اين وجه عبارتند از:
1. اعراب ظاهري:
از ظاهر اسلوب و سياق آيه بر مي آيد که جار و مجرور متعلق به قبلش است. ( داني،436) «حُصَري» نيز در تأييد اعراب مذکور مي گويد: «اين اعراب همان اعرابي است که به ذهن هاي با تجربه مي رسد و فطرت صاف آن را مي پذيرد و آثار صحيح به آن رهنمون مي شود و معنا و فحواي آيه بر آن دلالت دارد». (حصري،142)
2. روايت :
نقل کرده اند که «آن دختر برحالت زنان مخدره، صورتش را با آستين يا پيراهنش پوشانده بود و آمد».
بسياري از مفسران نيز نقل فوق را آورده اند ( براي نمونه، رک: طبري،38/20؛ ثعلبي،244/7؛ طوسي،143/7؛ مجمع البيان،388/7؛ ابن جوزي،380/3؛ رازي«ابوالفتوح»، 118/15؛ رازي «فخرالدين»، 590/24؛ زمخشري، 402/3؛ قرطبي، 270/14؛ ابن کثير،205/6؛ نيشابوري،388/5؛ سيوطي، تفسير الجلالين،391؛ ثعالبي، 269/4؛ آلوسي،273/10) که مي توان مؤيد اين وجه دانست؛ چون حاکي از آن است که شرم و حياي دختر در آمدنش ( راه رفتن) مورد تأکيد بوده است.
3. «حصري» در تأکيد اينکه شرم آن دختر در هنگام راه رفتن به صيانت و نزاهت او، بيش تر از گفتارش دلالت دارد، مي گويد: «مقصود خداوند بالا بردن شأن اين دختر و جاودانه ساختن ياد او و بيان پاکدامني، عفت و ادب او در هنگام راه رفتن، خصوصاً با نقاب خويشتن داري به دور از هر گونه آراستگي است که خداوند در کوتاه ترين لفظ و کم ترين عبارت آن را بيان کرده است، و گرنه چه بسا، زنان که در هنگام صحبت با مردان ملاحظه ادب و حيا مي دارند، در تعبيرات خود اضطراب دارند، گاه دچار لغزش در گفتار يا لکنت زبان شده و گاه فصاحت سخن مي گويند؛ در عين حال همين زنان ملاحظه حيا در رفتار و پوشش را نمي کنند». ( حصري،144)
ملاحظه مي شود دلايل و شواهد فوق بيانگر آن است که جار و مجرور به «تمشي» تعلق دارد و وقف بر «علي استحياء» صحيح است. ( ابن نحاس، القطع و الائتناف، 386؛ داني، 436) از اين رو اشموني و زکريا انصاري، وقف بر آن را «وقف کافي» در نظر گرفته اند؛ بدان معنا که به دليل ارتباط معنوي- و نه ارتباط لفظي- وقف بر آن خوب و ابتدا از بعد نيز
خوب است. ( انصاري،134؛ اشموني،442)
همچنين سجاوندي و صاحب غرايب القرآن رمز «ز» را براي وقف بر «علي استحياء» تعيين کرده اند؛ بدان معنا که از يک سو بر اساس اتحاد فاعل در دو فعل «تمشي» و «قالت»، وصل عبارت را در نظر مي گيرند و از سوي ديگر، به دليل استيناف فعل بعد، وقف بر آن را نيز صحيح مي دانند. ( سجاوندي،322؛ نيشابوري،336/5)
2- تحليل تفسيري وجه دوم: وقف بر «تمشي» و ابتدا از «علي استحياء»
وقف بر «تمشي» و ابتدا از «علي استحياء» بر اساس آن است که جار و مجرور «علي استحياء» متعلق به محذوفي باشد که حال از فاعل «قالت» است ( حال مقدم) و معنا چنين مي شود: آن دختر در حالي که شرم مي کرد، جمله «إن أبي يدعوک ليجزيک أجر ما سقيت لنا» را به موسي گفت، نه شرم به هنگام آمدن يا راه رفتن.
تنها بعضي از مفسران، بر اساس قرائت بعضي از قراء که بر «تمشي» وقف و از «علي استحياء» ابتدا مي کنند، اين وجه را مطرح کرده اند.
دلايل و شواهد اين وجه:
1. حيا در کلام، بيشتر از حيا در راه رفتن است؛ بنابراين تلاوت بر اساس اين وجه نيکوتر است. ( ميبدي،295/7)
2. دختر شعيب مي خواست موسي را به ضيافت خود دعوت کند و نمي دانست که مي پذيرد يا نمي پذيرد؛ بنابراين گفتارش با شرم و حيا بود. ( اشموني،442).
3. انسان کريم وقتي ديگري را براي مهماني دعوت مي کند، شرم مي کند؛ خصوصاً آن که زن باشد. (رازي«فخر الدين»، 590/24)
بررسي
1. بر اساس وقف بر «تمشي» و ابتدا از «علي استحياء» گرچه معناي جمله دوم- و لو اينکه مراد الهي نباشد- معنايي صحيح القا مي کند. ( يعني گرفتن آن دختر با شرم و حيا بود)؛ ولي جمله او فاقد معناي مفيد مي شود؛ چون معناي جمله اول چنين مي شود: آن دختر آمد، در حالي که راه مي رفت( سواره يا پياده). پوچي و سبکي اين معنا نشانگر آن است که حمل آن بر آيه کريمه صحيح نيست؛ چرا که فرقي نمي کند بدانيم آن دختر پياده آمده يا سواره؛ بلکه آنچه اهميت دارد آن است که آن دختر در چه حالتي از حيا و شکوه و ادب آمد. ( حصري،143)
2. اين وجه اعراب و معنا مستلزم در نظر گرفتن تقديم و تأخير در آيه است و تقديم و تأخير جز در مواردي که توقيف يا دليل قاطعي بر آن باشد، صحيح نيست. ( ابن نحاس، القطع و الإئتناف،387-386؛ داني،436و437) بنابراين پذيرفتن اين معنا بدون وجه است. (سجاوندي،323؛ نيشابوري،336/5)
بدين ترتيب علماي وقف و ابتدا، وقف مذکور را عجيب ( اشموني،442) ضعيف ( ابن جزي غرناطي،112/2)، تعسّف و بلکه خطا ( حصري،141) دانسته اند.
تلاوت قاريان مشهور:
از قاريان مشهور «مصطفي اسماعيل» در قرائت تحقيق به وجه خلاف قاعده تلاوت کرده است. تلاوت او بيانگرآن است که مراد الهي را حيا و شرم در گفتار دختر شعيب تلقي کرده است، نه در راه رفتن او.
بايد گفت: گرچه معناي مذکور معناي نادرستي نيست و چه بسا بيش تر از معناي وجه صحيح بر ذهن مي نشيند، ليکن همانطور که در جاي خود بحث شد، از فصاحت و اسلوب ادبي قرآن به دور است و شايسته مقام کلام الهي نيست.
گفتني است «راغب مصطفي غلوش» نيز ظاهراً به تقليد از «مصطفي» به اين وجه تلاوت کرده است؛ همچنين «فتحي قنديل» از ديگر قراء مصري به تلاوت بر اساس اين وجه اهتمام ورزيده است.
بيشتر قراء يا وصل عبارت تا «أجر سقيت لنا» را اختيار کرده اند يا وقف بر «علي استحياء» و ابتدا از «قالت» را برگزيده اند. ( براي نمونه، رجوع کنيد به تلاوت: منشاوي، شحات انور، عبدالباسط، حصري، کريم منصوري، عباس امام جمعه در قرائت تحقيق؛ نيز رجوع کنيد به تلاوت : منشاوي، شحات انور، حصري، پرهيزگار، سعد الغامدي در قرائت ترتيل).
نتيجه
از آن جا که به نظر مي رسد مراد الهي در خصوص شرم و حياي آن دختر در هنگام آمدن و راه رفتن بوده، نه به هنگام سخن گفتن؛ بنابراين وقف بر «تمشي» خلاف قاعده است.
همچنين به دليل ارتباط قوي بين جملات، وصل خواندن کل عبارت تا «أجر سقيت لنا» نيکو به نظر مي رسد، تا آن جا که داني وقف کافي را تا «اجر سقيت لنا» تعيين مي کند ( داني، 437) ولي اگر قرار است، وقفي در اين عبارت صورت گيرد، وقف بر «علي استحياء»
صحيح تراست؛ چرا که با ظاهر آيه، روح آيه و روايتي که در اين خصوص وارده شده، مطابقت دارد وظاهراً تعيين «وقف کافي» براي اين موضع صحيح است؛ زيرا جمله دوم در معناي خود مستقل است؛ بنابراين هم وقف بر آن و هم ابتدا از بعد آن نيکو است.
پينوشتها:
1-عضو هيئت علمي و استاديار دانشگاه آزاد اسلامي
نشاني الکترونيکي: lessan 171@ yahoo.com
2- کارشناس ارشد علوم قرآني و حديث از دانشگاه علوم و معارف قرآن کريم
نشاني الکترونيکي:shahnaz- abediny@yahoo.com
*تاريخ دريافت مقاله:1388/9/10
*تاريخ پذيرش مقاله: 1388/10/9
منبع:نشريه علوم و معارف قرآن کريم، شماره 5.
/ج