نقش مديريت در جهاد اقتصادي
جهاد اقتصادي مانند هر كار و عملي، نيازمند مديريت است. مديريت در عمل اقتصادي مي بايست در برگيرنده حوزه توليد تا توزيع تا مصرف باشد، در غير اين صورت نمي توان به تحقق اهداف آن، اميد بست. نقش مديريت در زندگي بشر بسيار مهم است.
هر كسي زندگي خويش را اگر به درستي مديريت كند مي تواند در بهترين شكل و آسان ترين آن، از همه امكانات براي دست يابي به همه اهداف بهره گيرد. هر چند كه مديريت هاي كلان نيازمند توانمندي هاي خاص است، ولي تأثير آن نيز به همان اندازه شگرف است. نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني تا نقش مديريت را در جهاد اقتصادي تبيين و بررسي كرده است كه با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
مديريت جامعه ديني
مديريت يكي از مشتقات واژه عربي دور است. دايره و اداره نيز هم خانواده اين واژه عربي است. در فرهنگ زبان فارسي مديريت به معناي مدير بودن و مديري است، (فرهنگ فارسي، معين، ج3، ص3973) مدير به كسي مي گويند كه امري را اداره كند.
البته در فرهنگ اصلاحات اجتماعي، براي مديريت تعاريف گوناگوني ارايه شده است. برخي، مديريت را هنر دانسته و گفته اند: هنر مديريت، هدايت، ايجاد هماهنگي و نظارت بر تعداد زيادي از افراد براي نيل به هدف و يا مقصودي معين است. (فرهنگ علوم اجتماعي، باقر ساروخاني، انتشارات كيهان، ص766)
برخي ديگر مديريت را تركيبي از دانش و هنر دانسته و نوشته اند: مديريت، علم و هنر متشكل و هماهنگ كردن، رهبري و مهار فعاليت هاي دسته جمعي براي نيل به هدف هاي مطلوب با حداكثر كارايي است. (مديريت اسلامي، محمدحسن نبوي، ص32، به نقل از سازمان و مديريت، ص61)
برخي آن را در حوزه روش و تكنيك اداره امور برده و مديريت را كاربردهاي تكنيك هاي مختلف براي اداره امور يك گروه انساني و هماهنگ نمودن كليه فعاليت هاي يك سازمان براي نيل به هدف معين و مشخص و راهنمايي و راهبري رهبران سازمان كه آن ها را مديران يا سرپرستان مي نامند، دانسته اند. (همان، ص61 به نقل از تئوري هاي مديريت، ص 43)
به هر حال، مديريت، هنر، دانش، روش و سازوكاري براي هدايت، هماهنگی، نظارت بر ديگران با بهره گيري از همه منابع و امكانات، در راستاي رسيدن به مأموريت، رسالت و اهداف مطلوب سازماني با حداكثر كارايي است.
از آيات قرآني به دست مي آيد كه يكي از مسئوليت ها و وظايف پيامبران در جامعه بشري، مديريت بر جامعه است. از اين رو واژه امامت و ولايت در حوزه مسئوليت هاي پيامبران بارها به كار رفته است؛ چرا كه پيشوايي و سرپرستي جامعه، همان مديريت جامعه براي رسيدن به اهداف است.
البته نقش پيامبران، نقشي بسيار فراتر از مديريت جامعه است؛ لذا آنان نه تنها خود مديريت جامعه را در ابعاد كلان به عهده مي گيرند، بلكه در نصب و نظارت مديريت هاي خود نيز مسئوليت دارند؛ زيرا از نظر آموزه هاي وحياني مديريت جامعه بويژه جامعه ديني و اسلامي تنها از آن خداست و خداوند مي تواند اين مسئوليت را به هر كسي بخواهد واگذار كند. اين گونه است كه مديريت را به پيامبران و مؤمناني با ويژگي ها و شرايط خاص واگذار كرده است. (مائده، آيات 55 و 56)
خداوند در آياتي از قرآن سرپرستي و مديريت پيامبران بر جامعه مديريتي را تبيين كرده و واگذاري بخشي از مديريت را به برخي از انسانها مبتني بر اصلاح امور و دوري از فساد دانسته است. (اعراف، آيه 142) از اين رو ولايت و مديريت كافران را ناحق، باطل، جور و ظلم دانسته و آنان را شايسته اين منصب ندانسته است. (آل عمران، آيات 28 و 149 و 150)
خداوند در آياتي به برخي از اين مديريت هاي پيامبران و مؤمنان صالح اشاره كرده و به تبيين اين مسئوليت و وظيفه الهي پرداخته است. از جمله در آيات 17 تا 20 از مديريت داود(ع) بر جامعه خود يا مديريت حضرت سليمان(ع) بر نيروهاي تحت فرمان (نمل، آيات 17 تا 21) و احتياط و خويشتنداري سليمان(ع) در برخورد با نيروهاي تحت امر خويش (همان) سخن گفته است.
در آيات 83 تا 97 سوره كهف گزارشي كامل از حكومت و مديريت مؤمن صالح ذوالقرنين(ع) ارايه مي دهد. در اين آيات بيان شده كه خداوند مديريت جامعه و مردم را به ذوالقرنين واگذار كرده و او در اجراي سياست هاي مديريتي خويش بر ظالمان و متجاوزان سخت گيري و نسبت به مؤمنان و انسان هاي درست كار، آسان گيري مي كرد.
وي همچنين با آن كه مناطق بسيار وسيعي از جهان را تحت كنترل حكومت و مديريت خويش داشت، با اين همه در مسايل مهم و اساسي جامعه خود نظارت مستقيم داشت و مديريت مي كرد. از جمله در مسئله سدسازي براي جلوگيري از حملات اقوام وحشي ياجوج و ماجوج، خود مديريت و نظارت مستقيمي را اعمال كرد. اصل رهبري و مديريت اجتماعي و نياز جامعه به آن، امري پذيرفته شده و مسلم در نگاه وحي و قرآن است. اين معنا در آياتي از جمله 62 سوره نور و آيه 20 سوره ص و آياتي ديگران از قرآن تبيين شده است.
مديريت اقتصادي
مديريت اقتصادي يكي از مصاديق مديريت جامعه است. از نظر اسلام مديريت اقتصادي در همه حوزه ها و بخش ها مهم و حساس است؛ زيرا اقتصاد مايه قوام جامعه است و هرگونه خلل و اختلال و فساد در آن به معناي سست شدن پايه هاي جامعه و بحران خواهد بود. از اين رو از جامعه انساني خواسته شده در انتخاب مديران اقتصادي و واگذاري امور اقتصادي به آنان دقت كامل انجام شود. (يوسف، آيه55)
بر اين اساس هرگونه واگذاري مديريت اقتصادي حتي در امور خرد اقتصادي و جزيي مانند دادن سرمايه و ثروت شخصي به افراد سفيه و بي خرد نهي شده است؛ (نساء، آيه 5) چرا كه دادن سرمايه و ثروت به افراد سفيه حتي اگر مال خودشان باشد، به معناي نابودي ثروت و سرمايه جامعه خواهد بود. مديريت اقتصادي به سبب تاثير بسيار مهم «آن بر بخش هاي ديگر فرهنگي و معنوي و اخروي جامعه حساسيت زيادي داشته و شرايط گوناگوني براي نوع مديريت بيان شده است.
شرايط عمومي مدير و مديريت
از نظر آموزه هاي قرآني، مديريت جامعه در همه بخش ها از جمله مديريت اقتصادي از مسايلي است كه مي بايست از سوي همه افراد جامعه مورد اهتمام و توجه خاص قرار گيرد. لذا درخواست از خداوند براي مديريت جامعه، امري پسنديده دانسته شده است. (فرقان، آيه 74) از سوي ديگر، از افراد وظيفه شناس و مدير خواسته شده تا در انجام مسئوليت هاي مديريتي به ويژه اقتصادي جامعه پيشگام شوند و خود را معرفي كنند. (يوسف، آيه 55)
اين بدان معناست كه همان اندازه كه افراد نالايق و سفيه و نابخرد بايد از جرگه مديريتي كنار گذاشته شوند، به همان اندازه بر افراد لايق و مدير است تا خود را براي تصدي اين امر معرفي كرده و حتي از مردم و مسئولان بخواهند تا اين مسئوليت را برعهده ايشان بگذارند؛ (همان) چرا كه خداوند پيش از آن كه از مردم بخواهد تا از افراد صالح و دانشمند استفاده كنند، از افراد دانشمند و صالح خواسته تاگام پيش نهند و علم و دانش خويش را عرضه كنند.
اما شرايطي كه در آموزه هاي قرآني براي مدير و مديريت بيان شده، به دو دسته شاخصه هاي عمومي و شاخص هاي خاص دسته بندي مي شود.
به اين معنا كه مديريت اقتصادي همانند هر نوع مديريت ديگر، چه هنر، دانش، سازو كار، روش و مانند آن باشد، ويژگي ها و شرايط عامي دارد كه در شخص مدير مي بايست وجود داشته باشد. افزون بر اين مدير لازم است تا با توجه به گرايش مديريتي، از دانش خاص و صفات ويژه مناسب با مديريت خاص نيز بهره مند باشد.
بنابراين، اهليت و شايستگي براي منصب مديريت، از مهم ترين شرايطي است كه خداوند مطرح مي كند. (نساء، آيه 58) لذا كسي كه اهليت و شايستگي منصبي را ندارد، نمي بايست عهده دار آن شود، چرا كه با پذيرش اين مسئوليت، هم گناهي كرده و هم فسادي نموده است و بايد پاسخ گوي خدا و مردم باشد؛ چون اجازه نداده تا مسئوليت در اختيار اهل آن قرار گيرد و هم با بي تدبيري و ناشايستگي، امور را از مسير صلاح خود خارج كرده و به فساد كشانده است.
البته احراز شايستگي خود مساله ديگري است كه مي بايست به آن توجه شود؛ زيرا برخي از افراد مدعي شايستگي هايي هستند كه در عمل، خلاف آن ثابت مي شود؛ چرا كه برخي از افراد بيش از اندازه خود را باور دارند و يا در مقام فريب مردم بر مي آيند. اين جاست كه احراز شايستگي افراد براي تصدي مسئوليت ها از جمله مسئوليت مديريت اقتصادي لازم و ضروري است. براي احراز شايستگي مي توان از روش هاي گوناگوني استفاده كرد كه از جمله آن ها، آزمون گيري است.
بنابراين بر مردم و مسئولان است تا پيش از واگذاري مسئوليت به كسي، او را بيازمايند و سپس براي مديريت انتخاب نمايند. (بقره، آيه 124)
خداوند در آياتي ازجمله آيه 6سوره نساء مي فرمايد كه جامعه بايد به تربيت مديران اقدام كند و در اين تربيت از انواع و اقسام آزمون هاي علمي و عملي، استفاده نمايد. اين آموزش ها و تربيت ها مي بايست تا مرحله رشد فهم و بصيرت در امور مديريتي همچون مديريت اقتصادي ادامه يابد. بنابراين، مي توان با اين روش و آموزش هاي گوناگون شايستگي هاي اشخاص را براي مديريت هاي جامعه و يا امور ديگر به دست آورد و كار را به كاردان سپرد.
در انتخاب مدير بايد فرد افضل و برتر برگزيده شود. به اين معنا كه اگر در جامعه افراد شايسته چندي وجود دارند، با برگزاري آزمون ها تلاش شود تا برترين آنان در مديريت انتخاب شده و منصب به او واگذار گردد. از اين رو خداوند در بيان شرايط مديريتي به مساله فضايل اكتسابي و اعطايي خداوند توجه داده و از مردم نيز خواسته تا در انتخاب و گزينش مديران به شرط برتري و افضليت توجه كنند. (نساء، آيه 34)
از جمله ويژگي ها و شرايط انتخاب مدير، امانت داري است. امانت داري از جمله شرايط عمومي است. اگر كسي اهل امانت نباشد و يا در امانت خيانت كند، شايسته مسئوليت هاي اجتماعي از جمله مديريت نيست. خداوند در آياتي از جمله 55 سوره يوسف به شرط امانت داري در حوزه مسئوليت هاي اجتماعي توجه داده است. البته اين شرط، از جمله شروط عقلاني و عقلايي است كه شريعت اسلام آن را تاييد و امضا كرده است؛ چرا كه عقل انساني نمي پذيرد كه مسئوليت به خائن سپرده شود.
از جمله شرايط عمومي مديريت مي توان به علم و دانش اشاره كرد. مديريت چنان كه گفته شد، حتي اگر هنر و فن باشد، از هنرهايي است كه دانش در آن نقش بارزي دارد. از اين رو برخورداري از دانش و علم از شرايط مديريت دانسته شده است. اين معنا در آيه 55 سوره يوسف مورد تاييد و امضا قرار گرفته است.
بر اين اساس، هر كسي هر نوع مديريتي را به عهده مي گيرد بايد از دانش هاي مربوط و مرتبط با آن مديريت برخوردار و بهره مند باشد.
شرط مشورت از ديگر شرايط عمومي است كه خداوند در آياتي از قرآن آن را تاييد و امضا كرده است؛ چرا كه مشورت به معناي بهره مندي از عقل و تجربه و دانش ديگران است و شخص با اين روش مي تواند از دانش و تجربه ديگران بهره مند شده و كارش را به درستي و شايستگي انجام دهد. (شوري، آيات 36 و 38)
البته توجه به اين نكته لازم است كه مشورت بايد همواره با صاحب نظران و اهل آن انجام گيرد و شرايط مشورت فراهم باشد اما مشورت هرگز به معناي عمل به مفاد نظر مشاوران نيست؛ چرا كه در نهايت شخص مدير است كه مي بايست آن چه را كه صلاح است حكم كند و بر انجام آن عزم را جزم نمايد.
از اين رو يكي ديگر از صفات و شرايط عمومي مديريت را قاطعيت در حكم و عمل دانسته اند. به اين معنا كه مديريت پيش از تصميم گيري مي بايست از عقل ديگران و تجربه و دانش آنان از طريق مشورت بهره مند شود، ولي در نهايت اين خود مدير است كه مي بايست تصميم نهايي را بگيرد و بر انجام آن حكم نمايد و همه نيروها و امكانات را براي تحقق مفاد حكم بسيج كند. (آل عمران، آيه159)
خداوند در آياتي از جمله آيات83 و 84 سوره كهف، از جمله شرايط مدير را برخورداري از همه امكانات لازم و به كارگيري آن مي داند. به اين معنا كه جامعه موظف است تا همه امكانات را در اختيار مدير قرار دهد، ولي مدير نيز بايد قادر به بسيج امكانات و بهره گيري درست از آن ها باشد. بر اين اساس، اگر كسي قادر به بسيج امكانات نباشد يا نتواند همه امكانات را براي تحقق هدف به طور كامل استفاده كند، مي بايست در مديريت او شك و ترديد روا داشت.
از ديگر شرايط مديريت مي توان به نظارت دقيق و توانايي بر انجام آن اشاره كرد. هر مديري افزون بر توانايي بر كار مديريت، بايد از قدرت نظارت و تحليل و ارزيابي برخوردار باشد و براساس اطلاعات دقيق به تحليل پرداخته و اعمال قدرت و نفوذ در زيردستان نمايد تا كارها از طريق آنان به درستي انجام شود و پيش رود. (نمل، آيات17 تا 20)
همچنين توانايي جسمي را نبايد در اصل مديريت ناديده گرفت؛ چرا كه برخي از مديران از توانايي علمي برخوردارند ولي شرايط جسمي آنان اين اجازه را نمي دهد تا اصول مديريتي را از مقام علم به عمل درآورند. از اين رو در شرايط عمومي مديران همواره بر اصل سلامت و توانايي جسمي شخص مدير نيز تأكيد شده است. «بقره، آيات 246 و 247)
البته برخي در امور خاص، شرط مرد بودن را نيز اضافه كرده اند. اين شرط در برخي از مسايل مهم و اساسي از اهميت بالايي برخوردار است زيرا شرايط حضور زن در جامعه اقتضا، آن را دارد كه مديريت كلان كشوري در جوامع به مردان سپرده شود. (نساء آيه32)
عدالت از ديگر شروط اساسي مديريت است كه در آياتي از جمله آيه129 سوره انعام مي توان آن را به دست آورد. مديريت جائر و ستمگر نمي تواند مديري لايق و شايسته باشد. از اين رو اين گونه مديريت در آيه به عنوان مديريت ناسالم شناسايي و معرفي شده است. (التحرير و التنوير، ج5، جزء8، ص74)
شرايط اختصاصي مديريت
اما شرايط اختصاصي و غير عمومي كه براي مديريت گفته اند به چند دسته تقسيم مي شود. برخي از اين شرايط تنها اختصاص به جامعه اسلامي و ديني دارد؛ چنان كه برخي از اين شرايط نيز به حوزه مختلف مديريتي باز مي گردد.به عنوان نمونه دانش مديريت چيزي است و دانش مديريت اقتصادي چيز ديگري است. شخص مدير اقتصادي افزون بر اين كه بايد از دانش مديريت برخوردار باشد، مي بايست از دانش خاص مديريت اقتصادي نيز آگاه باشد و از آن براي رسيدن به اهداف بهره گيرد.
خداوند شرط ايمان را يكي از شرايط خاص جامعه اسلامي برمي شمارد و مديريت جامعه اسلامي را مختص مؤمنان صالح مي داند. (آل عمران، آيه28 و نيز الميزان، ج3، ص151) ولايت در اين آيه به معناي مالك و صاحب تدبير امري يا شخصي است. بر اين اساس، مديريت جامعه اسلامي بايد شخص صالح و مؤمن باشد.
همچنين از ديگر ويژگي هاي مديريت اسلامي آن است كه شخص در عين مشورت با صاحب نظران و قاطعيت در تصميم، اهل توكل باشد؛ چرا كه ربوبيت و پروردگاري همه هستي در اختيار اوست و مدير حتي اگر بهترين مشاوران را داشته و در تصميم خود عزم را جزم نمايد و به درستي گام بردارد، اين خداوند است كه تحقق بخش اهداف است و ربوبيت اوست كه جهان را پروردگاري و مديريت مي كند. (آل عمران، آيه159)
در مديريت اقتصادي، امانت داري از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ زيرا مردم و جامعه، اقتصاد خود را به اين مدير مي سپارند و امانت در مسئله اقتصادي به جهات گوناگون سخت تر و دشوارتر است. بنابراين، در شرايط خاص مديريت اقتصادي، بايد به شرط امانت داري توجه خاص مبذول شود و امانت مدير به طور كامل احراز شود. (يوسف، آيه55)
به هر حال، تحقق جهاد اقتصادي نيازمند مديريت درست و سالم در همه مراحل از توليد تا مصرف است. اگر اين كار انجام نشود، نمي توان اميد داشت كه جهاد اقتصادي تحقق يابد يا به اهداف مطلوب خود برسد. هر گونه خلل و اختلال در روند مديريت اقتصادي در هر مرحله به معناي عدم نيل به اهداف عالي است كه در برنامه جهاد اقتصادي مطرح مي باشد. بنابراين در اجراي طرح جامع جهاد اقتصادي بايد در انتخاب و گزينش مديران اقتصادي توجه خاص مبذول داشت تا مديراني سالم و صالح مسير درست را هدايت و نظارت كنند و اهداف جهاد تحقق يابد.
نویسنده: سيد رضا غفاري