بررسی ابعاد گوناگون فتنه از دیدگاه نهج البلاغه
منبع: راسخون
چکیده
فتنه از جریاناتی است که در جامعه دینی و اسلامی رخ داده و در آن جبهه باطل که همان جبهه فتنه گر است، با تظاهر به دین و دستاویز قرار دادن دین و عدالت و شبهه افکنی و حق نمایی، شناخت جبهه حق و باطل و تفکیک این دو از هم را مشکل می سازد و جای پای خویش را در جامعه اسلامی محکم می کند.
هدف این جریان، نابودی حاکمیت اصیل و ناب دینی و ریشه کن سازی فرهنگ، اصول و آرمان های اسلامی و ایمانی و بازگشت به فرهنگ غیر دینی و جاهلی متناسب با عصر و زمانه خویش است.
در این میان، فتنه گران دنیاطلب از کم بصیرتی و بی بصیرتی و عافیت طلبی عامه جبهه حق و یاران امام حق و از دنیاخواهی و عافیت جویی خواص و بزرگان جامعه دینی بهره می برند.
امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه، ویژگی های جریان فتنه را به طور کامل معرفی نموده و مصونیت جامعه دینی از فتنه را در التزام حقیقی به اسلام ناب و اصول و ارزش های دینی، خداپرستی مخلصانه، دوری از دنیاطلبی و هواپرستی، افزایش بصیرت در جامعه دینی، پایداری یاران و خواص جبهه حق در خط حق و یاری امام حق در مبارزه با فتنه معرفی می نماید.
کلمات کلیدی: امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، فتنه، فتنه گران، جامعه دینی
مقدمه
پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) و با کنار گذاشته شدن علی (علیه السلام) از مسند خلافت حضرت رسول (ص)، امّت اسلامی به تدریج گرفتار انحرافات و لغزش های متعددی گشت و از آرمان ها و اصول و ارزش هایی که مدّنظر پیامبر اسلام (ص) و قرآن کریم بود، فاصله زیادی گرفت.
با رسیدن حضرت امیر (علیه السلام) به خلافت، انحراف امّت اسلامی از مسیر صحیح اسلامی به خوبی خود را نشان داد و کسانی که ادّعای اسلام و مبارزات و فداکاری در راه اسلام داشتند، در مقابل علی (علیه السلام) ایستادند. علی (علیه السلام) جریاناتی را که در برابر ایشان قد علم کردند، جریانات فتنه گر معرفی نمودند. فتنه های ناکثین (اصحاب جمل)، قاسطین (معاویه و بنی امیّه) و خوارج از جمله فتنه هایی است که در دوران خلافت علی (علیه السلام) روی داد. حضور کسانی که سابقه های دینی، انقلابی و جهادی داشتند در رأس و بدنه این فتنه ها، آحاد جامعه اسلامی را دچار تردید، لغزش و گمراهی می کرد.
به واسطه وجود این جریانات فتنه گر در دوران علی (علیه السلام)، ایشان در خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار خویش، به طور روشن و تفصیلی ویژگی های آن ها را برشمرده و راه های نجات و مصون ماندن جامعه اسلامی از فتنه ها و نحوه برخورد با این جریانات را بیان داشته که در نهج البلاغه منعکس شده است. در این مقاله با استفاده از کتاب شریف نهج البلاغه و خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار امیر سخن علی (علیه السلام)، وجوه و ابعاد مختلف فتنه بررسی می گردد که به طور قطع برای امروز جامعه اسلامی ایران راهگشاست.
معنای فتنه
فتنه از در لغت به معنای امتحان و آزمایش است. وقتی انسان بر سر دو راهی قرار می گیرد و باید بین این دو یکی را برگزیند در واقع مورد امتحان قرار گرفته است. این انتخاب باید بر اساس شناخت صحیح انجام یافته و بعد با اراده قوی راه و مسیر انتخاب شده طی گردد. این ابتلاءات گاه در حوزه مسایل فردی است و گاهی در حوزه مسایل اجتماعی. در مسایل سیاسی و اجتماعی نیز گاه دو مسیر بر سر راه آدمی و جامعه قرار می گیرد که می بایست بر اساس معیارهای دقیق و شناخت صحیح یکی از راه ها انتخاب گردد. آزمایشات سیاسی و اجتماعی را فتنه به معنای خاص می توان دانست.
اما وقتی صحبت از فتنه های خاص یا فتنه های اجتماعی و سیاسی به میان می آید، آزمایشات و امتحانات عادی اجتماعی و سیاسی که به راحتی می توان در آن مسیر صحیح را شناخت و پیمود، مد نظر نیست. در این فتنه ها که تنها در جامعه دینی و ایمانی قابل تعریف است، چنان دو راه حق و باطل به صورت ظاهری با هم آمیخته گشته که با یک بررسی سطحی نمی توان مسیر صحیح را بازشناخت و پس از شناخت درست هم با یک اراده ضعیف نمی توان در عمل آن را انتخاب کرده و طی کرد. از همین رو فتنه های اجتماعی و سیاسی بسیار خطرآفرین و ریزش زاست. از این منظر فتنه، در دورانی که راه حق و باطل به راحتی قابل تفکیک است و معیار تعیین حق و حقیقت کاملٌا مشخص است، بروز نمی نماید. امام علی (علیه السلام) در یکی از خطب خود در نهج البلاغه می فرمایند:
“آنگاه که خداوند آیه “الم. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا ءامنا و هم لا یفتنون.” (آیا مردم گمان کردند چونکه گفتند ایمان آوردیم، بدون فتنه و آزمایش رها می شوند. عنکبوت1و2) را نازل کرد دانستم که تا پیامبر در میان ماست ازمایش نمی گردیم. پرسیدم: ای رسول خدا! این آزمایش و فتنه کدام است که خدا شما را به آن آگاهی داده است؟ فرمود: ای علی! پس از من امّت اسلامی به فتنه و آزمون دچار می گردد.”(خطبه 156:ص290)
از این جملات مشخص می گردد که فتنه از منظر نهج البلاغه و از دیدگاه علی (علیه السلام)، فتنه ها و آزمون های سیاسی و اجتماعی ای است که جامعه اسلامی به آن دچار می شود. این فتنه ها در دوران پیامبر (ص) که مسیر حق و معیار حق کاملٌا مبرز و مشخص بود، رخ نداد زیرا در دوران ایشان، مقابله پیامبر (ص) با مشرکان و کافران و اهل کتاب بود که به وضوح به عنوان چهره باطل شناخته می شدند و در ضمن شخصیت پیامبر (ص) و گفتار و عمل ایشان بع عنوان معیار اصلی شناخت حق مورد وفاق تمام مسلمین بود، چه به صورت ظاهری و چه به صورت حقیقی. امّا پس از رحلت ایشان، تقابلات و دسته بندی ها در درون جامعه اسلامی و در میان کسانی که مدعی مسلمانی بودند شکل گرفت؛ از این رو جبهه باطل با نگاهی سطحی قابل شناسایی نبود. از طرفی دیگر، در نبود پیامبر (ص) و پرده پوشی عده ای بر فضایل حضرت امیر (علیه السلام) و سفارشات پیامبر (ص) در مورد ایشان و غصب خلافت از علی (علیه السلام)، جامعه اسلامی از وفاق بر معیار حقی مانند امیر مؤمنان (علیه السلام) و رجوع به ایشان در فتنه های گوناگون اجتماعی و سیاسی بی بهره ماند.
بر طبق آنچه بیان گشت، معنای فتنه مشخص می گردد. به واقع فتنه، رخدادهای اجتماعی و سیاسی است که در درون جامعه دینی، اسلامی و ایمانی رخ داده و در آن حق و باطل به صورت ظاهری آنچنان به هم آمیخته است که به راحتی از هم قابل تفکیک و شناسایی نیستند. در این رخدادها و فتنه ها، به بینش عمیق و معیارهای قوی نیاز است تا جبهه حق مشخص گردد.
علی (علیه السلام) در کلامی سختی، خطرآفرینی و شکنندگی فتنه را برای جامعه دینی و اسلامی روشن ساخته و می فرمیند:
“فتنه ای سربرآورد که سخت لرزاننده، در هم کوبنده و نابود کننده است که قلب هایی پس از استواری می لغزند و مردانی پس از درستی و سلامت گمراه می گردند و افکار و اندیشه ها به هنگام هجوم این فتنه ها پراکنده و عقاید پس از آشکار شدنشان به شک و تردید دچار می گردد. آن کس که به مقابله با فتنه ها برخیزد کمرش را می شکند و کسی که در فرونشاندن آن تلاش می کند، او را در هم می کوبد.”(خطبه 151 ص278)
ویزگی های فتنه و فتنه گران
یکی از راه های شناخت فتنه، شناخت ویژگی ها و خصوصیات فتنه و فتنه گران است که ابعاد و زوایای مختلف فتنه را برای ما هویدا می سازد. از جمله آثاری که بر شناخت این ویزگی ها مترتب است، پی بردن به جبهه باطل که همان جبهه فتنه و فتنه گری است، می باشد و از این مسیر جبهه حق و حقیقت قابل شناسایی خواهد بود. حضرت امیر (علیه السلام)، در بخش های مختلفی از خطبه ها، نامه ها و کلمات قصارشان در نهج البلاغه ویزگی های فتنه و فتنه گران و جوانب مختلف آن را آشکار نموده اند که در این بخش به آن خواهیم پرداخت.
* رجوع به عصر جاهلیت و ارزشهای جاهلی
یکی از ویژگی های فتنه، بازگشت از معیارها، ارزش ها و اصول اسلامی و ایمانی به معیارها ، ارزش ها و اصول غیر دینی و ایمانی است که در یک کلام آن را “ارزش های جاهلی” و رجعت به “عصر جاهلیت” می توان نامید. کسانی که در دام فتنه افتاده و صید فتنه گران می شوند به تدریج از آرمان ها و اصول اسلامی و دینی خود فاصله می گیرند و زمینه سلطه تفکرات و فرهنگ غیر ایمانی و اسلامی متناسب با زمانه خویش را بر جامعه دینی فراهم می آورند.
علی (علیه السلام) در کلامی در نهج البلاغه پس از معرفی زوایای گوناگون فتنه بنی امیه، در این باره می فرماید:
“فتنه های بنی امیه پی در پی با چهره ای زشت و ترس آور و ظلمتی با تاریکی عصر جاهلیّت بر شما فرود می آید؛ نه نور هدایتی در آن پیدا و نه پرچم نجاتی در آن روزگاران به چشم می خورد.”(خطبه93ص174)
ایشان یکی از سیاست های جبهه فتنه در برپایی فتنه و تداوم آن را همین بازگشت جامعه دینی به فرهنگ غیر دینی و جاهلی معرفی می کند. علی (علیه السلام) در نامه ای به معاویه که سردمدار این سیاست بود، می نویسد:
“ای معاویه! گروه بسیاری از مردم را به هلاکت کشاندی و با گمراهی خود فریبشان دادی و در موج سرکش دریای جهالت غرقشان کردی که تاریکیها آنان را فراگرفت و در امواج شبهات غوطه ور گردیدند که از راه حق به بیراهه افتادند و به دوران جاهلیّت گذشتگانشان روی آوردند و به ویژگی های جاهلی خاندانشان نازیدند.”(نامه 32ص 538)
*تخریب پایه های دین و اصول و ارزش های دینی
در بخش پیشین به این موضوع اشاره کردیم که جبهه فتنه به دنبال گذار از فرهنگ و جامعه دینی به جامعه و فرهنگ غیر دینی یا جاهلی است. او برای نیل به این هدف، اصول و ارزش های دینی را مورد هدف قرار می دهد.
امام علی (علیه السلام) در کلمات گوناگون به این موضوع می پردازند. حضرت در جایی فتنه را باعث تخریب نشانه های دین (خطبه 151ص 278) و در جای دیگر آغاز فتنه ها را بر اساس بدعت گذاری در احکام آسمانی و سیطره آرمان ها، اصول و ارزش هایی که با قرآن در تضاد است، معرفی می نماید.(خطبه 50ص 102) در این فضاست که به جای حاکمیت خدا و احکام الهی و انسان های صالح و خداپرست بر جامعه دینی، افرادی زمام امور را بر عهده می گیرند که هیچ سنخیّتی با ارزش ها و اصول دینی ندارند و تنها در پی سلطه گری بر انسان های دیگرند و چنین چیزی با اصول حاکمیت دینی در تضاد است.(همان)
نکته جالب توجه در اینجا این است که جبهه فتنه برای ضربه به اصول و ارزش های اصلی و اصیل دینی، خود را به لباس دین و ایمان در می آورد تا در جامعه دینی مورد پذیرش قرار گرفته و بتواند در این جامعه با اغوای افراد، یارگیری کند. امام (علیه السلام) در خطبه 151 نهج البلاغه پس از تشریح ابعاد مختلف فتنه، در چگونگی یارگیری فتنه گران می فرمایند:
“با سوگندها افراد را می فریبند و با تظاهر به ایمان آن ها را گمراه می کنند.”(خطبه 151ص 278)
در جریان فتنه ناکثین و جنگ جمل این مسأله وضوح بیشتری داشت. صحابی مانند طلحه و زبیر و همسر پیامبر (ص) در جبهه مخالف علی (علیه السلام) قرار گرفته بودند. افرادی که سبقت آنان در دین و سابقه دینی آنان محرز و مسلم بود. امام پس از ختم این غایله، در نکوهش فتنه انگیزان جمل و مردمی از بصره که حامی آنان گشته بودند، خطبه ای ایراد فرمودند. در این خطبه ایشان ، تظاهر به دین و دینداری جملیان و بصریان را با تعبیر زیبای “جلباب الدین” بیان می کنند.(خطبه 4 ص48) امام با این جمله به این مسأله اشاره می کنند که شما تنها جلباب و روپوشی از دین بر سرداشتید و در زیر این روپوش چهره دیگری پنهان شده بود.(خطبه 4ص 48)
*در هم آمیختگی حق و باطل
در فتنه حق و باطل در هم آمیخته می شود و به وضوح چهره باطل فتنه گر ی مشخص نیست. در این فضاست که فتنه گران می توانند به گمراهی انسان های بی بینش و کم بینش دست یابند و از آنان یارگیری کنند؛ از این رو بهترین موقعیت برای فتنه گران چنین موقعیتی است و آنان خود به تداوم این فضا و مشتبه بودن چهره حقیقی حق و باطل کمک می کنند. امام علی (علیه السلام) در سال 38 ه.ق در خطبه ای که پس از فتنه نهروان ایراد فرمودند، به این مسأله اشاره می کنند:
“فتنه ها آن گاه که روی آورند با حق شباهت دارند و چون پشت کنند حقیقت چنانچه هست نشان داده می شود. فتنه ها چون می آیند شناخته نمی شوند و چون می گذرند شناخته می شوند.”(خطبه93 ص174)
وجود شبهات و شبهه آمیز بودن فضای فتنه از تعابیر خود امام (علیه السلام) است. ایشان در یکی از برهه های شبهه انگیز تاریخی دوران خلافتشان، یعنی پایان جنگ صفین و در ماجرای حکمیّت، شبهه را اینگونه تعریف می نمایند:
“شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد.”(خطبه 38ص90)
امام علی (علیه السلام) ویژگی مهم تمام رخدادهای فتنه آمیز را همین مشتبه بودن چهره حق و باطل در آن می داند و در تحلیل وقایع مختلفی که پس از خلافتشان روی می دهد به طور مکرر به آن اشاره می کند. حضرت در فتنه ناکثین و جنگ جمل که اوّلین فتنه ای بود که در دوران خلافتشان برپا شد، یکی از علل برپایی این فتنه را وجود شبهات در دل های فتنه انگیزان می داند.(خطبه 137ص254)
این مسأله تا آنجا اهمیّت دارد و تا آنجا برای حکومت دینی اصیل و برپایی حق و عدالت، خطرآفرین و دردسرساز است که علی (علیه السلام) به واسطه اینکه با نگاه حکیمانه و الهی خویش فضای شبهه آمیز و فتنه ساز زمانه خویش را به وضوح می دید، ابتدا از قبول خلافت سرباز زد و به صورتی هشدارآمیز به مردم هجوم آورنده فرمود:
“مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز است و چهره های گوناگون دارد و دل ها بر این بیعت ثابت و عقل ها بر این پیمان استوار نمی ماند. چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته ماند.”(خطبه 92ص 172)
ایشان در جای دیگر در اهمیّت این موضوع و در تأثیرگذاری درهم آمیختگی حق و باطل در گمراهی و اغوای افراد گوناگون چنین می فرمایند:
“اگر باطل با حق مخلوط نمی شد، حق بر طالبان حق پوشیده نمی ماند و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت، زبان دشمنان قطع می گردید. امّا قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند؛ آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت.”(خطبه 50ص 102)
*دنیاطلبی و هواپرستی
از جمله مسایلی که موجب ایجاد فتنه در جامعه دینی می گردد، دنیاطلبی و هواپرستی فتنه گران و اصحاب فتنه است. در واقع برخی برای دستیابی به منافع و مقامات دنیوی و ارضای هوا و هوس خویش به فتنه انگیزی می پردازند. امام علی (علیه السلام) در خطبه معروف شقشقیه، به صراحت فتنه ناکثین (اصحاب جمل)، قاسطین (معاویه و بنی امیه) و مارقین (خوارج) را برآمده از دنیاطلبی آنان می داند. ایشان با اشاره به آیه “تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوًّا فی الأرض و لا فسادٌا”(قصص ) که بهشت را مخصوص کسانی می داند که به دنبال برتری جویی و فساد در زمین نباشند، فتنه گران دوران خویش را اینگونه توصیف می کند: “دنیا در دیده آن ها زیبا جلوه نمود و زیور آن آن چشم هایشان را خیره کرد.”(خطبه 3ص 46)
امام علی (علیه السلام) در خطبه 50 نهج البلاغه که پس از پایان فتنه صفین و حکمیّت ایراد شده، آغاز پدید آمدن فتنه ها را هواپرستی می داند.(خطبه 50ص 102)
همین دنیا طلبی موجب می گردد که اصحاب فتنه به عمد چشم خویش را بر روی حقایقی که می شناسند ببندند تا بتوانند به اهداف دنیویشان دست یابند. مغیرة بن شعبه از دهات و زیرکان تاریخ اسلام است و او را در حیله گری و زیرکی هم ردیف معاویه و عمروعاص می دانند. او در زمان خلافت حضرت امیر (علیه السلام) نه به یاری ایشان پرداخت و نه در جبهه معاویه آمد. امّا پس از شهادت علی (علیه السلام) فضا را برای پیوستن به معاویه فراهم دید و از کارگزاران او شد. روزی مغیره با عمار بر سر مسایلی به بحث و جدل پرداخت. امام علی (علیه السلام) وقتی این صحنه را مشاهده کردند، عمار را از این کار بازداشته و در توصیف شخصیت مغیره فرمودند:
مغیره را رها کن، زیرا او از دین به مقداری که او را به دنیا نزدیک کند برگرفته و به عمد حقایق را بر خود پوشیده داشته تا شبهات را بهانه لغزش هایش قرار دهد.”(حکمت 405ص 726)
به واقع، امام دنیاطلبی را دامی می داند که افراد مختلف را در دوران های مختلف به چشم بربستن بر حقایق و سقوط در جبهه فتنه گران می کشاند.
*شک و جهالت
جریان فتنه با درهم آمیختن حق و باطل، ظاهرسازی و تظاهر به دین و اصول انسانی، ذهن ها را دچار شک و تردید می سازد و از این شک و تردید برای نقویت جبهه خود و تضعیف جبهه حق بهره می برد. امام علی (علیه السلام) در کلمات خویش به این حربه فتنه و فتنه گران اشاره می کند و فتنه را موجب از بین رفتن یقین (خطبه 151ص 278) و سبب به وجود آمدن شک و تردید در افکار و عقاید می خواند.(همان) از منظر علی (علیه السلام)، از این مسیر افرادی از جامعه دینی ریزش کرده، از جبهه حق جدا شده و به جبهه باطل می پیوندند.(همان)
اما جریان فتنه برای ایجاد شک و در نهایت باوراندن باطل خویش که با ظاهری زیبا به میدان آورده، به بی خبری و جهالت افراد جامعه دینی نیازمند است. از این رو، فتنه گران خود در ایجاد جهالت و بی خبری و گسترش آن اقدام می کنند. با اشاعه جهالت و نگاه سطحی داشتن به مسایل مختلف اجتماعی و سیاسی جامعه دینی، معیارهای اصیل شناخت حق و باطل مغفول مانده و هر باطلی می تواند خود را حق جلوه دهد.
امام علی (علیه السلام) جریان فتنه را کاهنده حکمت و دانش و خردورزی می داند (همان) و در فتنه ها جاهلان و عقل های سست و افکار سفیهانه را “نشانه ای برای تیرانداز و لقمه ای برای خورنده و صیدی برای صیاد” فتنه گر معرفی می نماید.(خطبه 14 ص56)
*ستمگری و اخلاق فاسد
امام علی (علیه السلام) از جمله ویژگی هایی که برای جریان فتنه و فتنه گران بر می شماردف ستمگری آنان و وجود اخلاقیات پست و فاسد در این جریان است. ستمگری و خوی ظالمانه جریان فتنه، حتی از ریختن خون انسان های بیگناه برای رسیدن به اهداف دنیوی ابایی ندارد.
امام علی (علیه السلام) در خطبه ای که در سال 36 ه.ق پس از جنگ جمل در مسجد جامع بصره ایراد فرمودند، یکی از خصوصیات ناکثین و مردم بصره که به یاری آنان پرداختند را “اخلاق پست” آنان می داند.(خطبه 13ص 56) و در جای دیگر آنان را گروهی “سرکش و ستمگر” می داند که دل هایشان از “خشم و کینه” آکنده است.(خطبه 22ص 66)
حضرت درباره ذات طالمانه، سفاک و خونریز فتنه می فرماید:
“فتنه ها چنان ویرانگرند که تندست ها بیمار می شوند، مسکن گزیدگان کوچ می کنند؛ در آن میان کشته ای است که خونش به رایگان ریخته شده است … فتنه گران چونان گورخران یکدیگر را گاز می گیرند… [در فتنه ها] ستمگران به سخن می آیند و بیابان نشین ها را در هم می کوبند و با مرکب های ستم، سینه آن ها را خرد می کنند.”(خطبه 151 ص278)
امام (علیه السلام) خوی ستمگری فتنه گران را تا به آن حد می داند که حتّی به یکدیگر رحم نمی کنند و اگر موقعیّتی پیدا شود، همدیگر را نابود می کنند.
*بهانه تراشی
یکی از ویژگی های جریان فتنه، بهانه تراشی برای توجیه فتنه گری خودشان است. فتنه گران از اموری که مورد پسند عامه جامعه دینی به عنوان اصلی صحیح و مشروع است استفاده کرده و آن را علم می کنند تا با توجیه فتنگریشان، از میان آحاد مردم یارگیری نمایند.
در زمان خلافت حضرت امیر (علیه السلام) نیز فتنه های گوناگون به بهانه های مختلف به مقابله علی (علیه السلام) رفتند. ایشان نیز قبل از مبارزه مسلحانه با آنان به جواب این بهانه تراشی ها می پرداختند تا حجت را بر آنان تمام کنند و یا برخی گمراهان را به راه حق بازگردانند.
از جمله دستاویزهای مهم فتنه گران در این دوره قصاص خون عثمان و خونخواهی عثمان از امام علی (علیه السلام) بود. این در حالی است که به گواهی تاریخ، امام (علیه السلام) فرزندان خویش را فرستاده بود تا از عثمان حمایت کرده و غایله به قتل عثمان ختم نشود. امام علی (علیه السلام) در خطبه ای که پیش از جنگ جمل ایراد فرمودند، اینگونه به بهانه تراشی اصحاب جمل پاسخ دادند:
“آگاه باشید که همانا شیطان حزب و یارانش را بسیج کرده و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است تا بار دیگر ستم را به جای خود نشاند و باطل را به جایگاه خویش پایدار سازد. سوگند به خدا، ناکثین هیچ گناهی از من سراغ ندارند و انصاف را بین من و خودشان رعایت نکردند. آن ها حقی را می طلبند که خود ترک کردند و انتقام خونی را می خواهند که خود ریختند. اگر شریک آن ها بودم پس آن ها نیز در این خونریزی سهم دارند و اگر تنها خودشان خون عثمان را ریختند، پس کیفر مخصوص آن هاست. مهمترین دلیل آن ها به زیان خودشان است. می خواهند از پستان مادری شیر بدوشند که خشکیده، بدعتی را زنده می کنند که مدّت هاست مرده.”(خطبه ص )
صفحات تاریخ نیز گفته امام (علیه السلام) را تکرار کرده و به سهم طلحه و زبیر و به نوعی معاویه در قتل عثمان اشاره دارد و ادعای خونخواهی آن ها را تنها بهانه ای برای فتنه گریشان معرفی می کند.(یعقوبی: ج2، ص175)
معاویه نیز به بهانه خونخواهی از عثمان و خوارج به بهانه حکمیّت و کافر شدن علی (علیه السلام)، به مقابله با امیر مؤمنان (علیه السلام) پرداختند و امام علی (علیه السلام) در خطبه ها و نامه های مختلف به این بهانه تراشی ها پاسخ داد.
ویزگی هایی که برای فتنه و فتنه گران برشمرده شد، در واقع ویزگی عمومی تمام فتنه هاست و آن ها را به نوعی باید از عوامل بروز و گسترش فتنه در جامعه دینی و اسلامی نیز دانست. این ویژگی ها و عوامل چنان خطرزاست که کسی مانند زبیر را که به بیان حضرت امیر (علیه السلام) در دوره ای مانند سلمان از اهل بیت شمرده می شد به شخصیتی فتنه ساز مبدل می کند. امام علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: “زبیر همواره از ما اهل بیت بود تا آنکه فرزند نامبارکش عبدالله پا به جوانی گذاشت.”(حکمت 453 ص 736)
عبدالله بن زبیر شخصیتی دنیاپرست و جاه طلب داشت و پدرش را نیز به دنیاطلبی و از همین مسیر به فتنه گری کشاند.
عوامل برون رفت از فتنه
عواملی که می تواند جامعه دینی را از فتنه برون برد، ارتباط مستقیمی با ویزگی های فتنه و فتنه گران دارد. به واقع، وقتی عواملی که موجب ایجاد و جولان فتنه در جامعه دینی می گردد، سست گشته و از رونق بیفتد، زمینه فتنه گری از بین رفته و در صورت بروز فتنه، فتنه انگیزان به آمال خویش دست نمی یابند.
امام علی (علیه السلام) در خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار خویش در نهج البلاغه با ذکر عوامل برون رفت جامعه دینی از فتنه های مختلف، به خوبی این مسأله را آشکار می سازند. حال در این بخش بر اساس کلام گهربار امیر سخن، به این عوامل اشاره می کنیم.
*التزام حقیقی به دین
فتنه با تظاهر به دین و استفاده ابزاری از آن به دنبال ضربه به حقیقت دین و ارزش های حقیقی دینی است. از این رو علی (علیه السلام) یکی از اسباب رهایی از فتنه گری فتنه گران را شناخت حقیقی دین و التزام به ارزش ها و اصول حقیقی دین برمی شمارند.
“سعی کنید که پرچم فتنه ها و نشانه های بدعت نباشید و آنچه را که … پایه های طاعت بر آن پایدار است بر خود لازم شمارید و بر خدا ستمدیده وارد شوید نه ستمگر و از گرفتار شدن به دام های شیطان و قرار گرفتن در وادی دشمنی ها بپرهیزید و لقمه های حرام به شکم خود راه ندهید. شما برابر دیدگان خداوندی قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگی را آسان نمود.”(خطبه 151ص 278)
امام (علیه السلام) خداپرستی مخلصانه، رهایی از رذایل و گناهان و پرهیز از حرام خوارگی را از عوامل خلاصی از دام فتنه ها می داند.
*بصیرت، آگاهی و یقین
جریان فتنه با بهره گیری از جهالت و بی خبری مردمان، حق و باطل را به هم آمیخته و در اذهان ایجاد شک و شبهه می کند. از این مسیر برای خویش نیرو گرفته، جبهه فتنه را تقویت نموده و کار خویش را به پیش می برد. بر همین اساس، با افزایش آگاهی و بصیرت جامعه دینی نسبت به مسایل گوناگون دینی، اجتماعی و سیاسی، جبهه حق روشن گشته و فتنه مجالی برای جولان نمی یابد. بصیرت همان روشن بینی و نگاه عمیق و دقیق در مسایل مختلف است. این واژه ابتدا در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است. در نهج البلاغه نیز این واژه بارها مورد استفاده قرار گرفته است. امام علی (علیه السلام) به وضوح و روشنی یکی از عوامل مهم در مصونیت از به دام افتادن در فتنه ها را بصیرت و آگاهی و یقین می داند و می فرماید:
“در فتنه های درهم پیچیده، به هنگام پیدایش نوزاد فتنه ها و آشکار شدن باطن آن ها و برقرار شدن قطب و مدار آسیای آن، با بصیرت و آگاهی قدم بردارید.”(خطبه 151ص 276)
امام علی (علیه السلام) در نامه ای که به معاویه می نویسند، با تشریح فتنه ای که او برپا کرده است تنها “اهل البصایر” یعنی صاحبان بصیرت را رها شونده از این فتنه می خواند.(نامه 32 ص 538)
ایشان در توصیف اصحاب جمل آن ها حزب شیطان دانسته و خود را صاحب “بصیرت” معرفی می کند. امام (علیه السلام) سپس بیان می دارند که به واسطه همین بصیرت است که “حق بر من پوشیده نمانده” و در این تقابل من در جبهه حق قرار گرفته ام.(خطبه 10ص 54)
همین بصیرت، موجب رهایی از جهالت و شک و تردید و سبب ایجاد یقین است و یقین “نور هدایت کننده دوستان خدا در شبهات” و فتنه هاست.(خطبه 38ص 90)
*تکیه بر خط امامت
امام علی (علیه السلام) خود و اهل بیت پیامبر (ص) و خط صحیح امامت را عامل اصلی رهایی از فتنه ها و معیار اصلی شناخت جبهه حق از باطل می دانند و در موارد متعددی به آن اشاره می کنند. ایشان در کلامی با ذکر فضایل خود و اهل بیت (علیهم السلام) و خط امامت، آشکارا این مسأله را بیان می دارند:
“شما مردم به وسیله ما از تاریکی های جهالت نجات یافته و هدایت شدید و به کمک ما به اوج ترقی رسیدید. صبح سعادت شما با نور ما درخشید. کر است گوشی که بانگ بلند پندها را نشنود … من برای واداشتن شما به راه های حق که در میان جادّه های گمراه کننده بود به پاخاستم، در حالی که سرگردان بودید و راهنمایی نداشتید؛ تشنه کام هر چه زمین را می کندید قطره آبی نمی یافتید … دور باد رأی کسی که با من مخالفت کند. از روزی که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک و تردید نکردم … امروز ما و شما بر سر دوراهی حق و باطل قرار داریم. آن کس که به وجود آب اطمینان دارد تشنه نمی ماند.”(خطبه 4ص48و50)ُ
امام در این گفتار، خود و خط حقیقی امامت و ولایت را همان جبهه حق و موجب رهایی جامعه دینی از جهالت، شک و تردید و گمراهی معرفی می کند. همین مسایل، ابزار فتنه گری را از جبهه باطل می گیرد.
پس از ماجرای سقیفه، وقتی ابوسفیان به امام علی (علیه السلام) پیشنهاد یاری داد تا ایشان را به خلافت بنشاند، امام (علیه السلام) برای حفظ امّت اسلامی و دین نوپای اسلام، دست رد به سینه او زد و در خطبه ای امامت را در میان “امواج فتنه ها” تنها “کشتی نجات” معرفی نمود.(خطبه 5ص 50)
*وحدت
جریان فتنه به سبب ماهیّت خویش و برای ماندگاری و بقا، نیاز به اختلاف افکنی و پراکندگی در جامعه دینی دارد اگر چه به ظاهر دم از وحدت و یکپارچگی بزنند. بر عکس این جریان، جریان حق برای برقراری و ماندگاری دین و اصول دینی، به دنبال وحدت در جامعه دینی است. امام علی (علیه السلام) در خطبه 5 و 51 نهج البلاغه، وحدت امّت اسلامی و پرهیز از اختلاف و پراکندگی را موجب رهایی از امواج فتنه ها می د اند.(خطبه 5ص 50- خطبه 151ص 278)
*نخبگان و یاران جبهه حق
یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در پیروزی جبهه حق بر جبهه باطل در جریان فتنه ها آن است که خواص، بزرگان و نخبگان جبهه حق، جامعه را نسبت به حق و باطل آگاهی بخشند و افراد جامعه دینی را از جهالت و بی خبری، شک و تردید و گمراهی برهانند. بدین وسیله فضای غبارآلود و پر از شبهه دوران فتنه، به فضایی شفاف و واضح مبدّل می شود که در آن حق و باطل به خوبی قابل شناسایی خواهد بود.
در دوران خلافت امام علی (علیه السلام)، اگر بزرگانی مانند طلحه و زبیر که به روشنی می دانستند که خط حق، همان خط علی (علیه السلام) است گرفتار دنیاطلبی نشده و در جبهه حق می ماندند و دیگران را نیز به این مسیر فرا می خواندند، فتنه های پی در پی گریبان جامعه اسلامی را نمی گرفت و فتنه گرانی مانند معاویه و امویان نیز چندان بهره ای از فتنه گری خود نمی بردند.
حضرت امیر (علیه السلام) در حکمت 478 نهج البلاغه این مسیولیت خطیر نخبگان و بزرگان جامعه اسلامی را اینگونه بیان می دارند:
“خدا از مردم نادان عهد نگرفت تا بیاموزند تا اینکه از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند”(حکمت 478 ص 742)
مولای متقیان در یکی از بیانات خویش که در آن به تشریح شبهه و عوامل نجات از شبهات در فتنه ها می پردازند، بزرگان و صحابه ای را که جریان حق را می شناختند ولی به سبب عافیت طلبی و عوامل دیگر از شرکت در رخدادهای سیاسی و اجتماعی و روشن ساختن جبهه حق و باطل کناره گرفتند نکوهش کرده و می فرمایند:
“آن کسی که از مرگ بترسد نجات نمی یابد و آن کس که زنده ماندن را دوست دارد، برای همیشه در دنیا نخواهد ماند.”(خطبه 38 ص 90)
ایشان در بیان علل جولان فتنه و فتنه گران در جامعه دینی و ناکامی حکومت حقه خویش در پاکسازی کامل جامعه از آسیب ها و فتنه ها، یکی از مهمترین این علّت ها را این می دانند که خواص و نخبگان جبهه حق دچار تن پروری و عافیت طلبی شده و در انجام وظیفه خویش سستی می ورزند.(حکمت 283 ص698)
از طرفی دیگر امام (علیه السلام) در نهج البلاغه، نخبگان و آگاهان و خواصّی از جبهه حق را که امام را در غلبه بر فتنه ها و فتنه گران یاری می رسانند تا آن جا که جان بر سر این راه می نهند، به نیکویی می ستایند. وقتی خبر شهادت مالک اشتر به امام رسید، ایشان مالک را اینگونه توصیف نمدند:
“مالک! چه مالکی؟ به خدا اگر کوه بود، کوهی بود که که در سرفرازی یگانه بود و اگر سنگ بود، سنگی سخت و محکم بود که هیچ رونده ای به اوج قلّه او نمی رسید و هیچ پرنده ای برفراز آن پرواز نمی کرد.”(حکمت 443 ص 734)
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) صحابی وفادار خویش را به سبب سخت و محکم بودن در راه حق و نلغزیدن در شبهات دوران فتنه می ستایند و مقام والای او را گوشزد همگان می کنند.
حضور فعال بزرگان و نخبگان جبهه حق در صحنه مبارزه با جبهه باطل در جریان فتنه ها آنقدر مهم است که امام (علیه السلام) پس از حکمیّت که جهالت و بی وفایی کوفیان و قدرت فتنه گران افزون شد و فریادها، نصیحت ها و فرامین امام به گوش اکثریّت کوفیان فرونمی رفت، از شهادت و فقدان آنان اظهار تأسف می کرد و فریاد برمی آورد:
“کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند و با حق درگذشتند؟ کجاست عمار؟ کجاست پسر تیّهان؟ و کجاست ذوالشهادتین[خزیمة بن ثابت انصاری]؟ و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازی بستند و سرهایشان را برای ستمگران فرستادند؟”(خطبه 182ص 350)
به غیر از نخبگان و خواص جبهه حق، توده و عامّه این جبهه نیز وظیفه ای داشته و نقش کلیدی در از رونق افتادن و سرکوبی فتنه دارند. اگر توده جبهه حق از امام حق در تمامی برهه ها حمایت کافی و وافی نمایند، به طور قطع جبهه باطل به اهداف فتنه گرانه خود نخواهد رسید. امّا اگر عامّه جبهه حق به واسطه انحراف، عافیت طلبی یا دنیاطلبی خواص و نخبگان جامعه دینی یا به سبب جهالت، عافیت طلبی و سستی خویش امام حق را در جریان مبارزه با فتنه رها نمایند، پیروزی از آن فتنه و فتنه گران خواهد بود. امام علی (علیه السلام) در اهمیّت نقش آحاد جبهه حق در فتنه ها می فرمایند:
“من همواره با یاری انسان حق طلب بر سر آن کسی می کوبم که از حق رویگردان است و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را در هم می شکنم.”(خطبه 6ص 51و52)
امام علی (علیه السلام) در دوران خویش از چنین پشتوانه ای برخوردار نبودند و همین مسأله بر قدرت فتنه گران به خصوص فتنه امویان افزود. کوفیان به واسطه اینکه برخی خواص و نخبگانشان دچار انحراف و عافیت طلبی و دنیاپرستی شدند و آن ها را به اطاعت از امام هدایت نکردند و همچنین به واسطه جهالت و سستی و عافیت طلبیشان، در صحنه های مختلف مبارزه با فتنه ها علی (علیه السلام) را تنها گذاشتند. علی (علیه السلام) به طور مکرّر کوفیان را به واسطه یاری نکردن حق نکوهش می کرد و خطبه های گلایه آمیز و مظلومانه ای می خواند که در نهج البلاغه منعکس شده است. در خطبه ای که پس از حمله بسر بن ارطاة فرمانده معاویه به یمن و تسلّط یافتن او بر آنجا ایراد شد، علی (علیه السلام) اینگونه یارانش را به واسطه بی وفایی و سستیشان سرزنش می کند:
“به من خبر رسیده که بسر بن ارطاه بر یمن تسلّط یافته؛ سوگند به خدا می دانستم که مردم شام به زودی بر شما غلبه خواهند کرد؛ زیرا آنان در یاری کردن باطل خود وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید. شما امام خود را در حق نافرمانی کرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند. آن ها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما خیانتکارید؛ آن ها در شهرهای خود به اصلاح وآبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابی. اگر من کاسه چوبی آب را به یکی از شماها امانت دهم، می ترسم که بند آن را بدزدید.”(خطبه 25 ص 72)
امام علی (علیه السلام) در یکی از کلمات قصار خویش در نهج البلاغه تمام عوامل برون رفت از فتنه را به گونه ای مختصر، فشرده و عمیق بیان داشته و چگونگی در امان ماندن از آسیب ها و آفات فتنه را به آحاد جامعه دینی آموخته است. امام (علیه السلام) در این کلام گهربار می فرماید:
“در فتنه ها چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند.”(حکمت 1ص624)
با توجه به مطالبی که در بخش های قبل عنوان گشت، این جمله پرمغز امیر سخنرا اینگونه می توان تبیین کرد که در فتنه ها باید همانند شتر دو ساله بود که نه ویژگی و دستاویزی داشته باشی که جریان فتنه بر گرده تو سوار شود و نه ویژگی و دستاویزی داشته باشی که برای رسیدن به آمال خویش از تو بهره برداری یا به تعبیر درستتر سوءاستفاده کنند.
در حقیقت در فضای فتنه، اگر فرد با بصیرت و بینش خود را از شک و تردید و جهالت برهاند، با التزام حقیقی فکری و عملی به دین و خداپرستی مخلصانه خویش را از دنیاطلبی و هواپرستی و اندیشه ها و اصول غیردینی و جاهلی خلاصی بخشد و با دلسپردن به فرمان و خط امام حق و نگاه به سمت و سویی که بدان سو فرامی خواند و اطاعت بی چون و چرا از خط حقیقی امامت، از انحرافات و کجی ها و شبهات دور گردد، دیگر دستاویزی نمی ماند تا جریان فتنه از او سواری بگیرد و یا در جهت آمال خویش از او بهره برد.
چگونگی برخورد با جریان فتنه و فتنه گران
امام علی (علیه السلام) در برخورد با فتنه های مختلف و همچنین در برخورد با کسانی که در جبهه فتنه قرار گرفته بودند، همیشه به یک شکل برخورد نمی کرد. ایشان تا فتنه خوارج دست به آشوب و خونریزی و فساد و ایجاد رعب و وحشت در میان جامعه اسلامی نزده بود، سعی می کرد با گفتگو و روشنگری آن ها را به مسیر حق برگرداند و وقتی دست به شمشیر علیه خوارج بردند که لجام گسیختگی آن ها به اوج رسید.
در مورد ناکثین و فتنه جمل نیز امام (علیه السلام) در پی آن بود که تا میسّر است با جبهه ای که صحابی مانند طلحه و زبیر و شخصیتی مانند عایشه همسر پیامبر (ص) در آن حضور دارند، برخورد نظامی صورت نگیرد.
امّا علی (علیه السلام) هیچگاه حاضر نبودند جبهه فتنه انگیز معاویه و بنی امیّه لحظه ای دیگر و روزی دیگر در شام دوام داشته باشد. این در حالی است که امام (علیه السلام) در تمامی سه نبرد خویش با ناکثین، قاسطین و مارقین، پیش از جنگ سعی می کرد حق را برای جبهه مخالف تبیین کند که حجت را تمام کرده و یا شاید عده ای را به جبهه حق هدایت نماید و هیچگاه آغازگر جنگ نبودند.
وقتی طلحه و زبیر پس از خلافت علی (علیه السلام) نزد او آمدند و به او گفتند که ما با تو بیعت کردیم تا در حکومت شریک تو باشیم، امام دو گونه برخورد با آن ها داشت. از طرفی بسیار محکم و باصلابت بر سر رأی خویش مبنی بر ندادن حکم امارت استان و شهری به آن ها ماند زیرا آن ها را برای حکمرانی در حکومتی که می خواهد بر صراط حق و عدالت حرکت کند، منسب نمی دید. امّا امام (علیه السلام) از طرفی دیگر سعی نمود تا دل طلحه و زبیر که به عنوان سابقان در دین و صحابیون بزرگ پیامبر (ص) شناخته می شدند را به دست آورده و در کنار خویش نگاهشان دارد تا به فکر فتنه انگیزی و مشکل آفرینی برای حکومت اسلامی نیفتند. در همین راستا علی (علیه السلام) در پی این درخواست دنیاطلبانه طلحه و زبیر به آن ها فرمود:
“نه هرگز [من امارت برهیچ شهری را به شما نمی سپارم]! امّا شما در نیرو بخشیدن و یاری خواستن شرکت دارید و دو یاورید به هنگام ناتوانی و درماندگی در سختی ها.”(حکمت 202ص 672)
امّا در نهایت جاه طلبی و دنیاخواهی طلحه و زبیر، آن ها را به فتنه انگیزی و تقابل با جبهه حق کشاند.
امام علی (علیه السلام) به تمامی کسانی که در جبهه فتنه شرکت داشتند به یک چشم نگاه نمی کرد و معتقد بود برخی از آنان فریب خورده اند و از روی جهالت در آن وارد شده اند و “هر فریب خورده ای را نمی شود سرزنش کرد.”(حکمت 15ص626) برای همین حضرت با برخی از کسانی که داخل در جریان فتنه شده بودند با اغماض برخورد می نمودند.
امام علی (علیه السلام) برای حفظ مصالح عالیه حکومت اسلامی، برخوردهای مختلفی را با فتنه ها و فتنه گران داشتند. حضرت سعی می نمود تا جایی که اصول و ارزش های اصیل اسلامی لطمه نبیند و تا جایی که مصلحت اندیشی صحیح دینی اجازه می دهد، برخورد نظامی و خشن با همه جریانات فتنه انگیز صورت نگیرد؛ همچنین تا جایی که میسر بود با برخی از کسانی که به دام فتنه و فتنه گری می افتادند با گذشت رفتار می نمود.
امّا حضرت (علیه السلام) در کنار این مماشات ها برخوردی باصلابت و محکم نیز داشت که این صلابت و سختی را از دو وجه می شود مطرح نمود. از طرفی امام هیچگاه به بهانه مصلحت اندیشی و تدبیر و به بهانه جلوگیری از برپایی فتنه برای تداوم حاکمیّت حقّه خویش، حاضر به گذشتن از اصول و ارزش های اصلی و اصیل دینی و اصول و ارزش ها و آرمان های حاکمیّت دینی نگشت. در آن زمان کسانی مانند مغیره بن شعبه بودند که به امام (علیه السلام) پیشنهاد می کردند که معاویه را چند روز بر مسند امارت شام ابقا کند تا حکومت سروسامان بگیرد و بعد او را عزل کرده و به جنگ او برود. اما نگاه علی (علیه السلام) به حکومت دینی اینگونه مصلحت اندیشی های ماکیاولیستی را نمی پذیرفت. به طلحه و زبیر هم می شد حکمرانی بر شهرهایی را سپرد تا فتنه نکنند ولی از نظر امام حکومت کردن به هر قیمتی مطرود است. از دیدگاه حضرت و از دیدگاه اسلام، حکومت تنها وسیله ای است برای اجرای حدود الهی و برقراری عدالت و هدایت جامعه دینی به سمت توحید و خداپرستی و در این مسیر کسانی مانند طلحه و زبیر که به دنیا پرستی و انحرافات فکری دچار گشته اند نمی توانند کمکی بنمایند.
از وجه دوم، وقتی فتنه ای به حدّ خطرآفرینی برای حاکمیّت دینی می رسید امام علی (علیه السلام) با اصل جریان فتنه باصلابت و شدّت برخورد می کرد. حال از منظر امام (علیه السلام) فتنه معاویه و بنی امیّه از همان ابتدا چنین صورتی داشت و باید از میان برداشته می شد و فتنه ای مانند فتنه جمل و خوارج تا آنجا که میسّر بود، امام (علیه السلام) به دفع آن ها اقدام نکرد.
امام علی (علیه السلام) وقتی چاره را در دفع فتنه جمل و نبرد مسلّحانه با آنان دید، فرمود:
“سوگند به خدا گردابی برای آنان به وجود آورم که جز من کسی نتواند آن را چاره سازد؛ آن ها که در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بیرون آیند و آنان که بگریزند، خیال بازگشت نکنند.”(خطبه 10ص54)
امام (علیه السلام) پس از دفع غایله خوارج نیز صلابت خویش را اینگونه توصیف می کند:
“من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت، آنگاه که امواج سیاهی بالا گرفت و به آخرین درجه شدّت خود رسید.”(خطبه 93ص 172)
این برخورد با صلابت امام با خوارج در حالی بود که آنان اهل عبادت های زیاد و طولانی و شب زنده داری ها و ذکر و مناجات ها بودند و همانگونه که امام فرمود برخورد با چنین گروهی که هر کسی را به شک و شبهه می اندازد، تنها با نگاه ژرف بین علی (علیه السلام) میسر است.
همانگونه که بیان گشت، برخورد پرصلابت و سخت امام با اصل جریان فتنه ها بود و در عین همین برخورد محکمی که امام داشت، برخی افراد درون فتنه بنا به مصالح عالیه اسلامی و بر اساس اصول و ارزش های دینی موردعفو و گذشت واقع می شدند، چنانچه امام (علیه السلام) پس از دفع فتنه جمل، عایشه را با احترام به مدینه بازگرداند.
نتیجه گیری
فتنه ها به سبب ماهیّت خویش که در آن جبهه باطل روپوشی از حق، دین و عدالت بر چهره دارد و با نگاهی ابتدایی و سطحی با جبهه حق مشابهت هایی دارد، از خطرناکترین جریانات برای حاکمیت اسلامی است. این فتنه ها در پی تضعیف و نابودی حاکمیت دینی ناب و ریشه کن ساختن اصول، آرمان ها و ارزش های دینی اند ولی با چهره دین خواهی و عدالت طلبی وارد عرصه می شوند و رؤسای فتنه نیز از کسانیند که سایه های طولانی دینی و جهادی دارند.
جریان فتنه با استفاده از شبهه افکنی و بهانه تراشی های به ظاهر مشروع و با استفاده از بی بصیرتی و کم بصیرتی آحاد جامعه دینی، کار خویش را به پیش می برد. در این میان خواصّ جبهه حق اگر به واسطه عافیت طلبی و یا دنیاخواهی از جبهه حق کناره بگیرند و یا به جبهه باطل بپیوندند، عامّه جبهه حق در حق انگاری باطل دچار فریب بیشتری می شوند و جریان فتنه به اهداف خود نزدیک تر می گردد.
با توجه به این ویزگی ها و حربه های فتنه، اگر بصیرت جامعه دینی و آحاد جبهه حق افزایش یابد، شبهه افکنی ها، بهانه سازی ها و حق نمایی های جبهه باطل چندان کارایی ندارد. با افزایش بصیرت در جامعه دینی، امام حق و خط صحیح امامت حق قابل شناسایی است و حرکت در مسیری که امام حق مشخص می نماید، ترفندهای جبهه فتنه گر را بی اثر می کند. از جمله عواملی که در رشد بصیرت در جامعه دینی مؤثر است، افزایش آگاهی های عمیق دینی و التزام نظری و عملی به اصول، آرمان ها و ارزش های حقیقی و اصیل دینی است. از همین مسیر، جامعه دینی از افتادن در دام فتنه که به دنبال تضعیف عقاید، فرهنگ و اصول دینی و جایگزینی فرهنگ ها و اصول غیر دینی و جاهلی است در امان می ماند.
یکی دیگر از عواملی که در افزایش بصیرت جامعه دینی و هدایت آن به سمت جبهه حق و امام حق و دوری از جبهه باطل و فتنه گر کارایی دارد، خواص و نخبگان جبهه حقند. اگر نخبگان و خواصّ جبهه حق بر اثر عافیت طلبی، دنیاخواهی و هواپرستی دچار انحراف و سستی نگردند و استوار و پایدار در خط امام حق بمانند و دیگران را نیز به این خط فراخوانند، جامعه دینی از آفت فتنه تا حدّ زیادی در امان می ماند.
در واقع، اگر توده و عامّه جبهه حق و جامعه دینی و خواص و نخبگان آن، با بصیرت و التزام به اصول و آرمان های دینی و انقلابی و دوری از دنیاخواهی و هواپرستی در نظر و عمل و با استقامت و صبر در خط امام حق حرکت کنند و باصلابت در مقابل جریان فتنه بایستند، جبهه حق نمی تواند آسیب زیادی به حاکمیت دینی و آرمان ها و اصول دینی و ایمانی زده و چندان دوامی نخواهد داشت.
پينوشتها:
* کارشناس ارشد تاریخ گرایش شیعه شناسی
کتابنامه
1-امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، گردآورنده: سید رضی، ترجمه محمد دشتی، چاپ نهم، 1387، نشر پارسایان، قم.
2-ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، بيروت ، نشر دار صادر، بى تا.
/ج