خانه » همه » مذهبی » بررسی احکام نگاه و استیذان در سنت و کتاب

بررسی احکام نگاه و استیذان در سنت و کتاب

بررسی احکام نگاه و استیذان در سنت و کتاب

اختلاط زن و مرد در جامعه کنونی ما به شکل جدید در تاریخ کشورمان بی سابقه بوده است. از زمان‌های گذشته عده ای از زنان جامعه ما به علت مذهبی بودن فرصت حضور در

0028973 - بررسی احکام نگاه و استیذان در سنت و کتاب
0028973 - بررسی احکام نگاه و استیذان در سنت و کتاب
 

نویسنده:سید محمد حسینی بغداد آبادی
منبع : راسخون

 

چکیده:
اختلاط زن و مرد در جامعه کنونی ما به شکل جدید در تاریخ کشورمان بی سابقه بوده است. از زمان‌های گذشته عده ای از زنان جامعه ما به علت مذهبی بودن فرصت حضور در مجامع فاسد آن زمان را به خاطر عدم رعایت قوانین اسلام از سوی مردم و حکومت وقت، و نبودن حریم بین زن و مرد پیدا نکردند و اصلاًٌ بر خود چنین حضوری را جایز نمی‌دانستند. عده ای دیگر که به اعتقادات مذهبی پایبند نبودند به راحتی در جامعه آن زمان حضور پیدا می‌کردند و در نتیجه اجتماع را دچار فسادها و ناهنجاری‌های شدید می‌کردند. حال با وجود جمهوری اسلامی و رخنه کردن دشمنان در کشورمان شاهد رواج فرهنگ بی بند و باری در جامعه شده‌ایم. با مشاهده‌ی صحنه های مختلف در جامعه و عدم رعایت حدود از جانب شاغلان در شرکت‌ها و سازمان‌ها بر آن شدیم که قدمی کوچک برای رفع این مشکل بزرگ برداریم و مسأله ی نگاه و استیذان را که از مسائل ابتدایی این روابط ناهنجار می‌باشد را بررسی کنیم. ان شاء الله که مفید واقع گردد.
کلید واژه: استیذان، غضّ بصر، احکام نگاه، نگاه به نامحرم، حفظ فروج.
مقدمه:
پس از انقلاب اسلامی کشور ما در موقعیتی قرار گرفت که هر روز به نحوی مورد تهاجم دشمن واقع شد. در دهه‌ی اخیر، با ورود زنان به عرصه‌ی کار و اشتغال، دشمن سعی داشته با ایجاد فرهنگ نامناسب میان زن و مرد و برخورد آنها با یکدیگر، جامعه را دچار فساد سازد و رکود و عقب ماندگی را در آن ایجاد کند. گاهی شرایط نامناسب اجتماعی در کشور، نتایج نامطلوبی را به دنبال داشته است، در مواردی بسیاری از ناهنجاری‌ها سبب انزوای زن متعبد می‌شود. بسیاری از کسانی که عادت کرده اند چون با مشکل برخورد کردند به جای چاره جویی، از بنیاد با همه چیز مخالفت کنند و نسخه‌ی منع بپیچند، در مواردی چنین گویا، برای حرمت زن، معتقد به محبوس شدن او در خانه شده اند. اما اسلام با برخورد اصولی مشکل را برطرف ساخته و زمینه رشد و تعالی زن را فراهم نموده است. اسلام نارسایی‌ها و ضعف‌ها و ناهنجاری‌های جامعه را می‌کوشد اصلاح کند و با طرح برنامه های راه گشا و رساندن جامعه به سلامت اصیل خود زمینه‌ی حضور تمام آحاد آن را فراهم آورده است. شهید مطهری این مطلب را با ظرافتی زیبا در کتاب مسأله حجاب بیان داشته اند: «اسلام به هیچ عنوان خواستار محبوسیت زن در خانه نمی‌باشد اما با آن نظام که دنیای جدید آن را پذیرفته و آن اختلاط زن و مرد است، موافق نمی‌باشد. اسلام نمی‌گوید نه حبس و نه اختلاط، بلکه حریم. سنت جاری مسلمین از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همین بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمی‌شده اند ولی همواره اصل حریم را رعایت می‌کرده اند.» (1) در این مقاله بر آن شدیم که عواملی که در زمینه‌ی اشاعه‌ی عفت و پوشش و حفظ این حریم مؤثرند را در پنج آیه‌ی سوره نور بررسی نماییم که یکی از این عوامل و زمینه ها در بعد خانوادگی قابل اعمال است و دیگری در بعد اجتماعی. مسأله استیذان و محصور بودن روابط افراد خانواده جنبه خانوادگی قضیه است و مسأله نگاه و محدود بودن روابط افراد جامعه جنبه اجتماعی قضیه می‌باشد. حال به دنبال پاسخ به حدود حریم و احکام آن در آیات و روایات مربوطه به تحقیق و بررسی می‌پردازیم.

1.استیذان

درون خانه، مأمن انسان است در چهار دیواری منزل روابط و ضوابطی حاکم است که در بیرون حاکم نیست. چگونگی پوشش، برخوردها، رفتارها و منش‌ها با آن چه در بیرون می‌گذرد و انسان باید بدان پایبند باشد، کاملاًٌ متفاوت است. این حالت‌ها به طور طبیعی ویژه‌ی همان محدوده است و بسیاری هرگز روا نمی‌دانند که پرده برافتد و آن چه در اندرون است نموده شود حتی برای نزدیکان. قرآن کریم با توجه به این چگونگی، رهنمودی دلپذیر دارد : «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در خانه‌هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، و این برای شما بهتر است شاید متذکر شوید.» (2) به روزگار نزول قرآن، مردم بدون اعلام پیشین به خانه های یکدیگر وارد می‌شدند، دست کم خویشان و نزدیکان این کار را روا می‌دانستند. طبری آورده است که : «زنی از انصار نزد پیامبر صلی الله و علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا اوقاتی است که مرا حالتی می‌باشد که نمی‌خواهم مرا کسی حتی پدرم یا فرزندم در آن حالت ببیند و ایشان در سرای من آیند و من را از آن کراهت است، پس خداوند این آیه را نازل فرمود.» (3) این شان نزول به خوبی روشنگر رقم زدن یکی از آداب اجتماعی است، در جهت حفظ عفت عمومی و حراست از رازها و ناپیدایی‌ها درون خانه که فقط باید در محدوده‌ی همان چهار دیواری باشد. با توجه به این شان نزول و آهنگ کلی آیه، مفسران از دیر باز «استیناس» را به معنای استعلام و استجازه برای انس و الفت گرفته اند. طبری می نویسد: «قول حق در نظر من این است، استیناس باب استفعال از انس گرفته شده است. استیناس اجازه‌ی ورود بر اهل خانه است راهی است برای این که بداند آیا کسی در خانه هست و اعلام ورود بر اهل منزل است تا با اجازه خواهی و صدور اجازه انس و الفت حاصل شود.» (4)
استاد مطهری نیز در این باره نوشته اند:
«این کلمه از ماده‌ی «انس» است که نقطه‌ی مقابل وحشت و فزع است این کلمه می‌فهماند که ورود شما به خانه ای که دیگران در آن سکونت دارند می‌باید با استعلام و جلب انس باشد، نباید سرزده وارد شوید که موجب وحشت و فزع و ناراحتی گردد.» (5) در تفسیر الفرقان آمده است که : «استیناس از یک سو انس گرفتن و جلب رضایت برای ورود به خانه است و از سوی دیگر درک آمادگی آنان برای پذیرایی، تا امور ناپیدا پنهان بماند و دیده بر عوارت نیفتد. از این رو می‌توان گفت که « استیناس» فقط استیذان نیست خواه اجازه را در پی داشته یا نداشته باشد، بلکه اجازه ای است که انس آور است. بنابراین اذن‌های از روی شرم – که غالباًٌ این چنین است- و در آن انس و خشنودی نیست استیناس نخواهد بود.» (6) در تفسیر مخزن العرفان بانوی اصفهانی چنین آمده است: «استیناس مأخوذ از انس است و در این جا به معنی استعلام و دستور گرفتن است و این آیه به اهل ایمان نموده و نهی کرده که نباید در خانه غیر خودتان وارد گردید پس از اذن گرفتن از صاحب خانه.» (7) و در ادامه بیان می‌دارند که: «روی قاعده‌ی فقهیه، نهی از چیزی مثل امر که وجوب می‌آورد، دلالت بر حرمت دارد، و بر هر مؤمنی وقتی خواست داخل خانه‌ی غیر خودش شود لازم است اذن بگیرد اگرچه خانه پدر یا مادر یا اولادش باشد.»(8) نکته ای دیگر که در کتاب مسأله حجاب شهید مطهری به آن اشاره شده است این است که: «کلمه‌ی بیوت جمع بیت به معنی اتاق است. پس این استیذان مربوط به داخل شدن در اتاق اشخاص می‌باشد نه ورود به در حیاط منزل‌ها.» (9) حال که مفهوم این واژه تا حدودی روشن شد، خوب است به فلسفه‌ی این حکم نیز اشارتی کنیم:

1-2: فلسفه‌ی استیذان

1-2-1: از بین رفتن مفاسد اجتماعی

یکی از عوامل فساد در اجتماع بی مبالاتی و ارتباط‌های بدون مرز و معیار است. در سایه عدم رعایت و بی توجهی به آن چه در تفسیر آیه آوردیم و شکستن مرزها و درآمدن به درون خانه ها بدون هیچ معیار و ملاکی، چه بسا انسان با مناظر مهیج و صحنه های فساد آفرین و حالات نامناسب مواجه شود که بی گمان تأثیر و تأثر های ناهنجار در پی خواهد داشت و زمینه های فساد و تباهی و روابط ناسالم را ایجاد خواهد کرد. اسلام با این دستورالعمل سدی استوار در مقابل این احتمالات ایجاد می‌کند و به سلامت جامعه و پاکی آن یاری می‌رساند این نکته را با توجه به سیاق آیات نیز می‌توان دریافت. در آیات پیشین در سوره نور از عمل زشت زنا سخن رفته است و از آن جا که نگاه های شهوت آلود و آگاهی از قسمت‌های هیجان آفرین زن زمینه‌ی انحراف را ایجاد می‌کند گویا قرآن کریم برای مسدود ساختن راههای ایجاد انحراف این دستور را صادر کرده است. برخی از مفسران به این نکته توجه کرده و نوشته اند: «خداوند مردم را از ورود بدون اجازه نهی فرموده تا چشمشان به امور ناخوشایند نیفتد، تا بر ناپیدایی‌های دیگران که مردمان خوش ندارند کسی بر آن اطلاع یابد، آگاه نگردند. پس با اجازه خواستن و سلام نمودن خطر نگاه های شهوت آلود و شک آلود را می‌زداید و دیدار کننده را محترم، مأیوس و گرامی می‌دارد.»(10) بی مناسبت نیست که حال حدیثی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بیاوریم: «از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سؤال شد که آیا حکم اجازه خواستن شامل خانه، فامیل و خویشان نزدیک هم می‌شود؟ آیا برای ورود به خانه مادر یا دخترمان هم باید اذن بگیریم؟ در جواب فرمودند: آیا اگر مادر تو در اتاق خود برهنه باشد و تو سرزده وارد شوی پسندیده است؟ عرض شد: نه. حضرت فرمودند: پس اذن بگیر.» (11) چنان ملاحظه شد جمله‌ی «آیا مادرت را عریان و برهنه ببینی؟» فلسفه و حکمت این دستور را بیان می‌کند و اینکه استیذان به منظور سر باب فساد و حفظ عفت است.

1-2-2: ایجاد امنیت برای اهل خانه

خانه ها ملجأ و مأمنی برای اهلش می‌باشند، چنان چه این حکم برداشته شود و یا مراعات نگردد امنیت خانه ها سلب می‌شود. در این رابطه امام فخر رازی به آیه «لیس علیکم جناح …» (12) استفاده کرده و می‌گوید: «این آیه دلالت دارد که تنها زمانی که منزل مسکونی باشد ورود بی اجازه حرام است، زیرا در این صورت کسی که بدون اجازه وارد می‌شود از ارتکاب حرام، ایمن نیست مثل اینکه نگاهش به مواضع غیر مجاز بیفتد یا از حالتی که صاحب خانه خوش ندارد مطلع شود، آگاه گردد. از صریح نص می‌توان این را به عنوان دلیلی بر حکم یاد شده دریافت. افزون بر این ورود اجازه تصرف در مال دیگران است که بدون رضایت، روا نخواهد بود.»(13) در توضیح مطلب باید بیان داریم که آیه‌ی «لیس علیکم جناح… » یک استثناء در باب استیذان را بیان داشته است که این دستوری که در باب کسب اذن داده شد، مخصوص خانه های مسکونی افراد است و جنبه‌ی خلوتگاه دارد، اما جاهایی که این طور نیست و رفت و آمد در آن جا عمومی است این حکم را ندارد و لو آن که متعلق به دیگران باشد. (14) امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه مکان‌هایی چون حمام‌ها، مهمان سراها، کاروان سراها را جز مناطق عمومی بیان داشته اند. (15) پس می‌توان گفت به جهت اهمیت موضوع «امنیت خانواده ها» در اغلب جوامع قوانین خاصی برای ورود به منازل وضع شده و ورود به خانه‌ی دیگران بدون اجازه منع شده است. در اسلام نیز دقت‌ها و ریزه کاری‌هایی است که قابل توجه می‌باشد، در حدیثی آمده است: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که به در خانه کسی می‌آمد روبروی در نمی‌ایستاد بلکه در طرف راست یا چپ قرار می‌گرفت و می‌فرمود: السلام علیکم (و بدین وسیله اجازه ورود می‌گرفت) زیرا آن روز هنوز معمول نشده بود که در برابر خانه پرده بیاویزند.» (16)
1-2-3: حفظ رازها و حراست از کرامت انسانی
در درون خانه همه چیز برای اهل خانه آشکار است. رازهای وجودی، اخلاقی و منش یکسر هویداست. کرامت انسان و حیثیت و شخصیت انسان از جمله در این است که این رازها در همان قالب بماند. ورود نابهنگام چه بسا با این همه منافات داشته باشد. علامه طباطبائی به این نکته اشاره داشته و نوشته اند: «روشن است که مصلحت این حکم « استیذان» مستور ماندن رازهای وجودی مردم و حفظ کرامت ایمان آنان است.» (17)

2. نگاه

در بحث عفاف و حجاب از جمله بحث‌های مهم و شایان توجه مسئله نگاه است این مسئله باید از جهاتی مورد توجه قرار بگیرد. به لحاظ اجتماعی و زمینه سازی برای فساد و خدشه دار ساختن عفت عمومی توجه بدان حائز اهمیت است از این رو از دیر باز در چگونگی آن در برابر نامحرم و حد و حدود نگاه بحث‌های بسیاری مطرح شده است که اکنون در حد توان به توضیح مطلب می‌پردازیم.

2-1. انواع نگاه و حکم هر یک

2-1-1. نگاه به نامحرم

یکی از انواع نگاه که مستقیماًٌ در بحث ما نقش بنیادی دارد، نگاه به نامحرم است. بیان قرآن در این باره چنین است: «به مؤمنان بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است.» (18) توجه به شأن نزول در بازشناسی دقیق مفاهیم آیه و بیان حکم آن مؤثر واقع خواهد شد. در شأن نزول این آیه، از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است که: «جوانی انصار در مدینه در مسیر خود با زنی روبرو شد – در آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوش‌ها قرار می‌دادند و طبعاًٌ گردن و مقداری از سینه‌ی آنها نمایان می‌شد- چهره‌ی آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت هنگامی که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه می‌کرد. در حالی که راه خود را ادامه می‌داد تا این که وارد کوچه تنگی شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه می‌کرد، ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیغه‌ی استخوان یا قطعه شیشه ای که در دیوار بود صورتش را شکافت. هنگامی که زن گذشت جوان به خود آمد و دید خون از صورتش جاری است و به لباس و سینه‌اش ریخته. سخت ناراحت شد با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله می‌روم و این ماجرا را بازگو می‌کنم. هنگامی که چشم رسول خدا صلی الله علیه و آله به او افتاد فرمود: چه شده؟ و جوان ماجرا را نقل کرد در این هنگام جبرئیل پیک وحی نازل شد و این آیه را نازل کرد.» (19) حال به تعریف مفاهیم موجود در آیه می‌پردازیم:
الف- بصر
از جمله مفاهیم بکار رفته در آیه مفهوم بصر است. بصر و عین هر دو نام یک عضو «چشم» می‌باشند. در آیه‌ی مورد نظر کلمه‌ی «بصر» به کار رفته نه. «عین» و این بدان دلیل است که عین و بصر هر دو بر چشم اطلاق می‌شود اما با این تفاوت که «بصر» دلالت بر عمل دیدند می کند اما «عین» نمی‌کند. استاد مطهری در توضیح این مطلب چنین بیان می‌کنند که:
«در آیه‌ی مورد بحث چون عنایت به کار چشم یعنی عمل دیدن است، کلمه « ابصار» به کار رفته است نه «عیون» (20)
ب- غضّ
کلمه‌ی دیگری که در این آیه به کار رفته است کلمه‌ی «یغضّوا» از مادۀ «غضّ» است. شهید مطهری در کتاب مسأله حجاب نکته جالبی را متذکر می‌شوند: « «غضّ» و «غمض» دو لغت است که هر دو در مورد چشم به کار می‌روند و برخی آن دو را با هم اشتباه می‌کنند باید معنای این دو کلمه را مشخص کنیم. غمض به معنای بر هم گذاردن پلک‌هاست. می‌گویند غمض عین کن، کنایه از این که صرف نظر کن. چنان که ملاحظه می‌کنید این لغت با کلمه‌ی «عین» همراه می‌شود نه با کلمۀ «بصر». ولی در مورد کلمۀ «غضّ» می‌گویند «غضّ بصر» و یا «غضّ طرف». «غضّ» به معنای کاهش دادن است و «غضّ بصر» یعنی کاهش دادن نگاه.» (21) بسیاری از بزرگان در معنای کلمه‌ی «غضّ» با استاد مطهری هم عقیده می‌باشند. (22) در مقاییس اللغة آمده است: «کاهش دادن نگاه از آن جمله است، قول آنها که می‌گویند: امر کرد نگاهش را کوتاه کند. غضغضه به معنای کوتاه کردن است» (23) در مورد این کلمه در تفسیر شاهی چنین آمده است: «بدان که «غضّ» در لغت چشم پوشیدن [«غضّ» در لغت به معنی مطلق کف و کم کردن آمده ولی غالباً استعمال می‌شود در پوشیدن چشم به معنی کم کردن نظر.] و چشم خابانیدن است از چیزی.» (24) آقای حسن مصطفوی پس از نقل نص بسیاری از کتاب‌های لغوی نتیجه گیری می‌کنند که: « «غضّ» همان نقصان، فرو کشیدن و نگاه را کم کردن است.» (25) اما در کتاب کتر العرفان «غضّ» را ترک نگاه کردن بیان نموده و گفته است: « «غضّ» همان ترک نگاه کردن است و مراد در این آیه ترک نگاه کردن از زنان بیگانه و نامحرم است.» (26) اما از مجموع آنچه در این قسمت آوردیم چنین بر می‌آید که «غضّ بصر» عبارت از کم کردن نگاه و خیره نشدن است. چیز دیگری که در این آیه مورد بحث قرار می‌گیرید حرف «من» است که در قبل از کلمۀ «ابصار» واقع شده است. باید بنگریم که «من» در ساختار این جمله چه موضعی دارد زمخشری می نویسد: « “من” تبعیض است و مقصود فرو خواباندن نگاه از موارد حرام و نگاه را به موارد حلال محدود کردن است.» (27)
و بانوی اصفهانی چنین بیان می‌کند:
«”من” تبعیض است و مقصود پوشانیدن چشم است از آن چه که دیدن آن روا نیست و منحصر گردانیدن نظر بر آن چه دیدن آن جایز و مباح است.» (28) و برخی آن را زائده دانسته اند. فقیه بزرگ مقدس اردبیلی بر این نظرند که: از حیث معنا بهتر است که «من» را زائده بگیریم. (29) اما از مجموع آن چه در کتب حدیثی و لغت مشاهده کردیم چنین بر آمد که سخن ابوالفتح جرجانی در کتاب تفسیر شاهی بیشتر مورد قبول می‌باشد. ایشان در این کتاب چنین بیان می‌کنند که: «کلمۀ”من” برای افادۀ تبعیض است به این معنا که غضّ و نقص از چشم به تمام معنی باعث گمراهی در راه رفتن می‌باشد، مطلوب نیست بلکه مراد از “غضّ بصر” تعمد نظر به نامحرمان به عنوان شهوت است پس مراد از آیه شریفه این است که:” نگاهشان را از نگاه به نامحرمان کم کنند” همان طور که این سخن برای اهل تدبیر قابل قبول می‌باشد.» (30) نظر شهید مطهری را به عنوان جمع بندی نهایی بیان می‌داریم: «به هر حال در آیۀ مورد بحث معنای ” یغضوا من ابصارهم” این است که نگاه را کاهش بدهند یعنی خیره نگاه نکنند و به اصطلاح علمای علم اصول نظرشان آلی باشد نه استقلالی.»(31) توضیح این که انسان وقتی به چیزی نگاه می‌کند اگر منظورش تماشای او باشد، نگاهش دقیق می‌شود و توجهش تام می‌گردد و اما اگر منظورش تماشا نباشد بلکه همان قدر است که لازمۀ مخاطب است، نگاهش دقیق و خیره نیست. معمولاً انسان هنگامی که نمی‌خواهد به چیزی نگاه کند و ضرورت ایجاب می‌کند که چشم افکند، عدم تمایل روح به دیدن قهراً موجب می‌شود که پلک‌ها اندکی به هم نزدیک شوند منظور ما این بوده که آیه چنین حالی را بیان می‌کند. پس آیه نظر استقلالی و تماشایی را که دقیق و خیره است نهی می‌کند اما نظر آلی و مخاطبی را نهی نمی‌کند.» (32)
ج- حفظ فروج
مفاد اخبار و روایات وارده این است که حفظ فروج در هر جای قرآن به معنای حفظ از زناست اما در این آیه به معنای حفظ از نظر و نگاه کردن است. از جمله روایاتی که “حفظ فروج”را به معنای”ستر عورت” گرفته روایتی از امام صادق علیه السلام می‌باشد که فرمودند: «حفظ فروج در تمام قرآن در تمام موارد از زناست، مگر در آیۀ 30 و 31 سوره نور که مقصود ستر و پوشیدن است به طوری که احدی آن را نبیند، و برای مرد جایز نیست که به عورت برادرش نگاه کند و نیز زن نباید به عورت خواهرش نگاه کند.» (33) پس مقصود از حفظ فروج، وجوب ستر عورت است چه این تفسیر را بگیریم یا اینکه آن را به معنی مطلق پاکدامنی بدانیم در هر حال شامل ستر عورت نیز خواهد شد. حال این سؤال ایجاد می‌گردد که چرا در مسئله نگاه”من” آمده ولی در حفظ فروج نیامده است؟ ابن عربی در پاسخ به این سؤال سه قول از فقها را بیان می‌دارد:
1.امر به فرو خواباندن نگاه، در مورد حرام است زیرا روشن است که فرو خواباندن چشم از حلال لازم نیست، از این رو “من” تبعیضیه را بر سر “بصر” آورده و فرموده: “من ابصارهم”
2.برخی نگاه ها حرام نیست نگاه اول و دوم چنین است و افزون بر آن حرام است. اما در مسئله فرج، حلیّتی در کار نیست.
3.برخی نگاه ها حرام است مانند نگاه به نامحرم و برخی حلال است مانند نگاه به همسر و محارم. بر خلاف فرج که بایستی در خلوت و جلوت پوشانده باشد.» (34) بانو اصفهانی در تفسیر مخزن العرفان قول سوم را بیان نموده اند. (35) پس از این مطلب در مورد چرایی تقدم “غضّ بصر” و “حفظ فروج” سید قطب مطلب جالبی را بیان می‌کنند: «حفظ فرج پی آمد طبیعی فرو خواباندن چشم است و گاهی در استواری اراده و هوشیاری در حفاظت از افتادن در گناه و تسلط بر خواهش‌های نفسانی، از این رو بین آن دو در یک آیه جمع کرده تا نشان دهد یکی از حالت سبب و دیگری جایگاه نتیجه را دارد و هر دو گام‌هایی هستند که پی در پی، در صفحه ذهن و صفحه زندگی نزدیک به نزدیک.» (36) و صابونی در این باره بیان می‌دارد که : «نگاه کردن مقدمۀ واقع شدن در فجور است.» (37) پس از آن چه تا به حال در مورد آیه 30 سوره نور آمده است می‌توان نتیجه گرفت که این آیه دلالت می‌کند «بر تحریم نظر کردن مردان بر زنان نامحرم و بر تحریم کشف عورت از ایشان نزد ناظر نامحرم و یا تحریم زنا و لواط.» (38) پس از آن که خداوند مردان را نسبت به نگاه هشدار داد همان هشدار را به زنان نیز می‌دهد تا اینکه جامعه از جانب دو طرف در تعادل باشد و هر دو برای داشتن جامعه اسلامی تلاش نمایند. خداوند در آیه 31 سوره نور چنین به زنان هشدار می‌دهد که : «به زنان با ایمان بگو چشم‌های خود را از نگاه های هوس آلود به نامحرمان فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند.» (39) که این آیه همان دو تکلیف “غضّ بصر” و “ستر عورت” را که برای مردان مقدر شده بود برای زنان نیز مقدر می‌کند.» (40) در مورد نهی از نگاه خیره روایات متعددی وارد شده که به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
«هر کس به خانه همسایه سر کشد و به عورت مردی یا موی زنی یا عضوی از بدن او نگاه کند بر خدا سزاوار است او را با منافقانی که در دنیا و در پی عیوب مردم بودند وارد دوزخ کند و از دنیا بیرون نمی‌رود تا این که خداوند او را رسوا سازد و در آخرت نیز عیوب او را برای مردم آشکار خواهد ساخت و هر کس چشمان خود را از نگاه کردن به زن نامحرم پر کند خداوند در روز قیامت چشم‌های او را با میخ‌های آتشین پر می‌کند و آنها را پر از آتش می‌سازد تا وقتی که میان مردم داوری کند آن گاه فرمان می‌رسد که او را به دوزخ در آورند.» (41)
امام علی علیه السلام می‌فرماید:
«هنگامی که نگاهتان برای اولین بار به زنی افتاد برای بار دوم از آن پیروی نکنید و از فتنه ها بر حذر باشید.» (42) از وصایای امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب این است که: «ای پسر جندب همانا عیسی بن مریم به اصحاب خود چنین می‌فرمود که: از نگاه کردن بر حذر باشید چرا که همانا نگاه در قلب بذر شهوت را می‌کارد و همان فتنه برای صاحبش کافی است و خوشا به حال کسی که نگاهش را در قلبش قرار می‌دهد و آن را در چشمش قرار نمی‌دهد (43)
امام صادق علیه السلام می‌فرماید:
«نگاه تیری از تیرهای مسموم شیطان است کسی که به خاطر خدا نه دیگری آن “نگاه” را رها سازد خدا به پاداش، ایمانی به او می‌دهد که طعمش را می‌چشد.» (44) پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز همین حدیث را نقل نموده اند البته در انتهای بیانشان چنین گفته اند که «شیرینی‌اش را در قلبش احساس می‌کند.» (45)
عیسی بن مریم به حواریین می‌فرمودند که:
«از نگاه به حرام بر حذر باشید چرا که آنها بذر شهوات و فسق و دروغ را در انسان می‌کارند و یحیی بن زکریا می‌فرمودند که: مرگ نزد من دوست داشتنی‌تر از نگاه به حرام است.»(46) امام علی علیه السلام نیز می‌فرمودند که پیامبر به ایشان می‌گفتند: ای علی نگاه اول با خودت است، نگاه دوم علیه تو می‌باشد و نگاه سوم تو را هلاک می‌سازد. (47) شهید مطهری در باب نهی روایتی جالب را از کتاب صحیح بخاری نقل می‌کند: «در حجة الوداع زنی برای پرسیدن مسأله ای خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و فضل بن عباس پشت سر رسول خدا سوار بود نگاه‌هایی بین آن زن و فضل رد و بدل شد که آن دو به هم خیره شدند و زن جوان به جای این که توجهش به جواب مسئله باشد همه توجهش به فضل است که جوانی نورس و زیبا بود رسول اکرم صلی الله علیه و آله با دست خود صورت فضل را چرخانید و فرمود: زن جوان و مرد جوان، می‌ترسم شیطان در میان ایشان پای بنهد.» (48) حاصل این مطلب این است که زن و مرد مکلف هستند که از نگاه خیره پرهیز نمایند و با دوری از نگاه های تند و آلوده راه گسترش عفاف را هموار سازد. آن چه تا این جا آوردیم چگونگی نگاه بود بحث مهم باقی مانده که متعلق به نگاه است بررسی اقوال فقیهان می‌باشد. گویا در حرمت نگاه به اندام زن (غیر از وجه و کفین) تردیدی نیست، آن چه که بیشترین بحث را در این باره برانگیخته نگاه به وجه و کفین است که قبل از این که اقوال فقها را در این زمینه بیان کنیم لازم است نکته ای را از زبان شهید مطهری متذکر شویم که: «در مسئله جواز نظر تردیدی نیست که اگر نظر از روی “تلذذ” با “ریبه” باشد حرام است. “تلذذ” یعنی لذت بردن و نگاه کردن از روی تلذذ یعنی نگاهی به قصد لذت بردن باشد؛ و اما “ریبه” یعنی نظر به خاطر تلذذ و چشم چرانی نیست ولی خصوصیت ناظر و منظور الیه مجموعاً طوری است که خطرناک است و خوف است که لغزشی به دنبال نگاه کردن به وجود آید. این دو نظر مطلقاً حرام است حتی در مورد محارم.» (49) حال به بررسی اقوال فقها می‌پردازیم:

الف- حرمت نظر مطلقاً

معدودی از فقها از جمله صاحب جواهر بر این عقیده است که ایشان مستند این قول را روایتی از حضرت زهرا سلام الله علیها می‌دانند که آن را چنین بیان می‌کنند که حضرت زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «بهترین زنان کسانی اند که نه مردان را ببینند و نه مردان آنها را ببینند پس حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره تن من است.» (50) ظاهراً به این حدیث به عنوان حکم وجوبی نمی‌توان استناد کرد از فضای سخن و چگونگی آن در مقابل دیگر روایات می‌توان فهمید که سخن در ارجحیت و اولویت است نه این که حتماً چنان باشد. شهید مطهری در توضیح این حدیث چنین می نویسد: «این حدیث توصیه اخلاقی است و ارجحیت دور بودن زن و مرد را بیان می‌کند.» (51)

ب- احتیاطاً حرمت نظر

آیت الله طباطبائی یزدی در عروةالوثقی چنین بیان می‌کنند که: «جایز نیست مرد به زن نامحرم و زن به مرد نامحرم نگاه کند (البته بدون ضرورت) البته جماعتی صورت و کفین را استثنا کرده اند و گفته اند جایز است در این مورد البته به شرط عدم لذت و ریبه و قولی گفته شده است که یک بار نظر کردن جایز است و تکرار جایز نمی‌باشد ولی احتیاط این است که اصلاً نگاه نکنند.» (52) آیت الله سیستانی در مهناج الصالحین نیز ترک نظر را احوط دانسته اند. (53) آیت الله خویی در مستند عروةالوثقی پس از بیان حکم احتیاط حرمت نظر، نظر آنان که یک بار نظر را جایز و تکرار آن را جایز نمی‌شمردند رد کرده و گفته اند که این دسته به حدیث مرسله ای استناد می‌کنند که درست نمی‌باشد. (54)

ج- جواز نظر یک مرتبه و حرمت زائد:

این قول مختار محقق حلی در شرایع الاسلام می‌باشد که چنین بیان می‌دارد: «مرد نباید هیچ گاه به زن بیگانه نگاه کند مگر برای ضرورت و جایز است که به وجه و کفین زن فقط یک بار بنگرد البته این عمل مکروه می‌باشد و دنبال کردن نگاه برای مرتبه های بیشتر حرام می‌باشد.» (55) که البته شیخ طوسی در المبسوط نیز همین گونه حکم کرده اند. (56) شهید اول در لمعه چنین بیان می‌کند که : «مرد نباید به زن نامحرم نگاه کند مگر یک بدون این که نگاه خود را تکرار کند.» (57) ظاهراً مستند این قول احادیثی چون:امام رضا علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین نقل می‌کنند که ایشان به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «از نگاه کردن اولت تبعیت نکن، پس ای علی برایت تنها یک نظر و نگاه وجود دارد و بس.» (58) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی دیگر به امام علی علیه السلام چنین فرمودند: ای علی نگاه اول برای توست و نگاه دوم علیه توست نه برای تو» (59) امام علی علیه السلام فرمودند که پیامبر به ایشان چنین می‌فرمودند:«ای علی نگاه اول با خودت است و نگاه دوم علیه تو می‌باشد و نگاه سوم تو را هلاک می‌سازد.»(60) آیت الله خویی در کتاب مستند عروةالوثقی نظر خود و نظر شیخ صدوق را بر این می‌داشتند که این دو حدیث آخر مرسله هستند و استناد به آنها برای حکم دادن صحیح نمی‌باشد (61)

د- جواز نظر مطلقاً و لو به طور مکرر

که این قول مختار امام خمینی در تحریرالوسیله می‌باشد: «نگاه به زن نامحرم و برعکس نگاه زن به مرد نامحرم جایز نمی‌باشد و اقرب آن است که چهره و دو دست تا مچ استثناء شده است.» (62)

2-1-2. نگاه به مخطوبه

از مسائل مهم در این زمینه نگاه به زنی است که مرد آهنگ ازدواج با او را دارد در روایات بسیاری به این مطلب اشاره شده و فقیهان درباره آن اظهار عقیده کرده اند: «مردی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد آیا انسان می‌تواند به زنی که می‌خواهد با او ازدواج کند نگاه کند و مو و محاسن [محل دستبند و گردنبند] او را ببیند. امام صادق علیه السلام فرمودند: اشکالی ندارد اگر همراه لذت بردن نباشد.» (63.) «امام صادق علیه السلام به شخصی که از زنی خواستگاری کرده بود فرمودند: خوب بود او را می‌دیدی چرا که دیدن او دوام زندگی مشترک شما را آسان‌تر می‌ساخت.» (64) مردی از امام صادق علیه السلام می‌پرسد: مردی قصد ازدواج با زنی را دارد آیا جایز است او را ببیند؟ امام پاسخ دادند: بله و از روی لباس چرا که او به گران‌بهاترین قیمت خریدار اوست» (65) شیخ طوسی در النهایه و المسبوط حکم این مسئله را چنین بیان می‌کند: «جایز است مرد به چهره زنی که قصد ازدواج با او را دارد نگاه کند و محاسن او [یعنی محل دستبند و گردنبند] و دست‌ها و چهره‌اش را ببیند و همچنین جایز است به تمامی بدن زن از روی لباس نگاه کند اما اگر قصد ازدواج ندارد هیچ کدام جایز نمی‌باشد.» (66) محقق حلی نیز می نویسد: «نگاه کردن به صورت زنی که می‌خواهد با او ازدواج کند جایز است هر چند اجازه ندهد و این جواز نگاه فقط به صورت و دست‌ها تا مچ است اما در برخی روایات آمده است که از روی لباس “نازک” می‌تواند به مو و زیبایی‌ها و بدن زن بنگرد.» (67)

2-1-2-1. شرایط نگاه هنگام خواستگاری

در مورد نگاه هنگام خواستگاری فقها شرایط زیادی نقل کردند که ما به اختصار اقوال 5 تن از علما را بیان می‌کنیم:شهید ثانی در شرح لمعه چنین بیان می‌کند: «جایز است مرد به چهرۀ زنی که قصد ازدواج با او را دارد نگاه کند حتی اگر زن اجازه ندهد. بلکه مستحب است مرد به زن نگاه کند تا این که فریب نخورد چرا که مرد مانند خریداری می‌باشد که می‌خواهد کنیزی بخرد. جواز نگاه کردن اختصاص به صورت و ظاهر و باطن در کف دست دارد و همچنین جایز است که زن را در حال ایستادن و راه رفتن تماشا کند و همین حکم برای نگاه زن به مرد نیز وجود دارد. در روایت مرسله ای که از امام صادق علیه السلام وارد شده چنین بیان شده است که جایز است مرد به موها و مکان‌های زینت زن یعنی جایگاه خلخال، گردنبند، النگو و دستبند نگاه کند البته نباید قصد لذت داشته باشد. البته شهید ثانی این روایت را به خاطر مرسله بودن و ضعف سندی مردود می‌دانند. ایشان در ادامه شرایط دیگری برای این نگاه بیان می‌دارند از جمله:
1.شخص علم به صلاحیت زن برای ازدواج داشته باشد از این جهت که مثلاً زن شوهر نداشته باشد یا این که در عده نباشد یا اینکه برای مرد حرام ابدی نباشد.
2.مرد احتمال بدهد که زن به وی جواب مثبت می‌دهد.
3.خود شخص به زنی که می‌خواهد با او ازدواج کند نگاه کند نه این که نائب بگیرد [حتی اگر فرد کور باشد] 4.خوف گناه و لذت بردن در این نگاه کردن وجود نداشته باشد.
5.از نگاه کردن به زن فایده ای متصور شود پس اگر شخص قبلاً علم به حال زن داشته باشد نگاه کردنش جایز نمی‌باشد.
6.انگیزۀ نگاه کردن اراده ازدواج باشد نه این که شخص به زن نگاه کند تا شاید ارادۀ ازدواج برای او حاصل شود.» (68) قول صاحب جواهر و عروةالوثقی و منهاج الصالحین تا حدود زیادی همین می‌باشد البته در برخی موارد با هم تفاوت‌هایی جزئی دارند مثلاً در عروة الوثقی چنین آمده: «بهتر است مرد زنی را به وکالت خود انتخاب کند و آن زن، دختر مورد نظر برای ازدواج را ببیند و بعداً برای مرد شرح دهد. جایز است به صورت و دو کف دست و موها و محل‌های زینت بنگرد و بعید نیست که جایز باشد به سایر اعضای بدن زن به غیر از عورت نگاه کند البته احتیاط بر خلاف این می‌باشد.»(69) که در مستند عروة، آیت الله خوئی نیز به بررسی همین حکم و درست بودن آن پرداخته اند. (70) و در منهاج الصالحین علاوه بر آنچه گفته شده چنین آمده است که اگر با نگاه اول اطلاع از زن حاصل نشد تکرار نگاه کردن جایز می‌باشد و صاحب جواهرالکلام نیز همین را اشاره می‌کنند. (71) امام خمینی در تحریرالوسیله شرایط این نگاه را بسیار محدود بیان می‌دارند:
1.به قصد تلذذ نباشد هر چند به سبب نگاه قهراً تلذذ حاصل شود.
2.اطلاع و آگاهی شخص را نسبت به آن زن زیاد نماید.
3.مانعی هم برای ازدواج نباشد مثل اینکه زن در عده باشد و زن شوهر داشته باشد.
4.توافق بر تزویج صورت گرفته باشد و این که آن دو. علم به خوانده شدن خطبه عقد داشته باشند.
5.به خصوص قصد ازدواج با این زن را داشته باشد. احتیاط آن است که نگاه به صورت، دست و موها و محل محاسن کم شود و بهتر است که به غیر از عورت بقیه بدن را از پشت لباس نازک تماشا کند.» (72)

2-1-2-2. فلسفه نگاه مخاطب

بی گمان سلامت و ثبات زندگی بر شناخت استوار است شناختن در تمامی ابعاد شاید باشند کسانی که چگونگی ظاهری زن را با اهمیت تلقی نکنند و عملاً به فرمان دقیق اسلام عمل کنند که در تشکیل زندگی و برگزیدن همسر و همراه به اندیشه و آرمان و دین زن توجه کنند و نه اندام و زیبایی. اما هرگز نمی‌توان از نقش چگونگی ظاهری در زندگی غفلت ورزید، از این رو اسلام با توجه به این واقعیت و برای جلوگیری از بروز و ظهور اختلاف‌ها و گاه بهانه های نگریستن در آستانه زندگی و آگاهی از چگونگی ظاهری توصیه و تأکید کرده است. مرد در صحنه اجتماع است و بسیاری از کسان در معرض دید او و گاهی نگاه ها تزلزل آفرین و زمینه ساز گرایش‌های دیگر و به دنبال آن جدائی‌ها…تأکید بر این اطلاع و آگاهی برای آن است که برگزیدن از سر آگاهی و شناخت و اطلاع باشد و عاملی برای تداوم و استحکام. پیامبر صلی الله علیه و آله در جمله ای کوتاه و با لطافتی تمام به این حقیقت اشاره کرده اند. «مغیرة بن شعبه از زنی خواستگاری کرد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مطلع شد بدو فرمود برو ببین، زیرا اگر ببینی و بعد ازدواج کنی این کار برای دوام ازدواج شما بهتر است.»(73)

2-1-3. نگاه به زنان اهل ذمه

یکی دیگر از متعلقات نگاه که حکمی ویژه دارد نگاه به زنان اهل ذمه و اهل کتاب است که در سایه حکومت اسلامی زندگی می‌کنند. اینان پوشش کامل ندارند. سر و دست‌ها را بدون پوشش وامی نهند. نگاه به آنان (بدون التذاذ) از حرمت عام نگاه به نامحرم بیرون است. از امام صادق علیه السلام روایت شده که رسول الله فرمودند: «حرمتی در دیدن موها و دستهای زنان اهل کتاب که در ذمۀ اسلام درآمده اند، نمی‌باشد.» (74) فقیهان در جواز نگاه به اهل ذمه اختلاف ندارند مثلاً شیخ طوسی در کتاب النهایه در این مورد به طور کلی چنین بیان داشته اند که: «نگاه به زنان اهل کتاب و موهایشان بدون قصد ریبه و تلذذ اشکالی ندارد چرا که آنها به منزلۀ کنیزان هستند اما اگر نگاه همراه با تلذذ و ریبه باشد جایز نمی‌باشد.» (75) البته برخی این نظر را مقید کرده اند به مقداری که میان خودشان متعارف است که نپوشانند فتوای امام خمینی و آیت الله طباطبائی یزدی به همین صورت می‌باشد: «نگاه به زنان اهل ذمه بلکه مطلق کنار بدون تلذذ و ریبه [یعنی ترس وقوع در حرام] جایز است و احتیاط بر آن است که به مواضعی عادتشان بر نپوشاندن آن‌هاست اکتفا شود.» (76)

2-1-4. نگاه به زنان بادیه نشین

آن چه دربارۀ زنان اهل ذمه آوردیم دربارۀ بادیه‌نشینان نیز گفته اند. حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «نگاه کردن به سر زنان تهامه، بادیه‌نشینان، دهاتی‌های حومه و علج ها [غیر عرب‌های بی سواد که در حکم بادیه‌نشینان عرب هستند.] مانعی ندارد زیرا ایشان را هر گاه نهی می‌کنند فایده ای ندارد.» (77) نکته قابل تأمل در ذیل روایت آن جایی است که فرمودند:[زیرا ایشان را هر گاه نهی می‌کنند فایده ای ندارند.] این جمله را می‌توان به عنوان قاعده ای مطرح کرد اگر زنی پوشش کامل ندارد و با نهی کردن متنبه نمی‌شود و دست از روش ناهنجارش بر نمی‌دارد نگاه به آن نیز بدون تلذذ اشکال نخواهد داشت. امام خمینی و آیت الله طباطبائی در ادامۀ مسئله نگاه به زنان اهل ذمه چنین می‌فرمایند: «زنان بادیه نشین و روستائی به زنان اهل ذمه در حکم ملحق می‌شوند.» (78)

2-2- مستثنیات نگاه

از آن چه تا به این جا آوردیم روشن شد که نگاه به نامحرم افزون بر وجه و کفین، با التذاذ و عدم آن جایز نمی‌باشد. از این اصل کلی مواردی استثناء شده است که عملاً محدودۀ ضرورت و ناچاری [مثل معالجه] خواهد بود و فقیهان به این نکته توجه کرده و حد و حدود آن را باز گفته اند. فقیهان ضمن این که به این نکته تصریح نموده، یادآوری کرده اند که این جواز مشروط به دو شرط اساسی است:
1.عدم امکان معالجه به وسیله همجنس مریض
2.عدم امکان تشخیص بیماری و درمان، با استفاده از ابزار و وسایل پزشکی بدون لمس و نظر. آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی در این باره نوشته اند. «از حکم عدم جواز نگاه زن و مرد، مواردی استثناء شده از جمله مقام معالجه و آن چه که متوقف بر معاینه کردن است، مثل نبض گرفتن، تشخیص شکستگی، جراحی، حجامت کردن و …البته وقتی که به وسیله هم جنس ممکن نباشد که در این صورت لمس کردن هم جایز است.» (79) امام خمینی نیز حکم این مسئله را چنین بیان می‌کنند که: «از حکم حرمت نگاه و لمس نامحرم، مقام معالجه استثناء شده، هر گاه معاینه به وسیله هم جنس ممکن نباشد مانند نبض گرفتن البته اگر معاینه به وسیله ابزار پزشکی مثل درجه و… ممکن نباشد.» (80) این فتاوی بر بسیاری از روایات صریح و روشن استوار است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: «از امام باقر علیه السلام سؤال شد در مورد زنی که بیمار شده، آیا سزاوار است که مرد او را معالجه کند؟ حضرت فرمود: هرگاه زن ناچار از معاینه مرد باشد مانعی ندارد.» (81) و در روایتی دیگر به همین مضمون وارد شده است که: «از امام باقر علیه السلام سؤال کردم در مورد زن مسلمانی که ناراحتی در بدنش عارض شده، شکستگی یا زخم و جراحتی در جایی از بدن که مرد نمی‌تواند بنگرد و مرد معالج از زن‌های معالج آگاه تر است، آیا می‌تواند به او نگاه کند؟ حضرت فرمود: وقتی زن ناچار از معالجه‌ی مرد باشد اگر بخواهد می‌تواند مرد او را معالجه کند.» (82) البته روایات دیگری از ائمه وارد شده که نگاه و معالجه مرد را جایز ندانسته اند از جمله علی بن جعفر در نامه ای از برادرش موسی بن جعفر سؤال می‌کند، در مورد زنی که جراحتی در ران یا شکم یا بازویش ایجاد شده آیا سزاوار است مرد به جهت معالجه به او نگاه کند؟ که حضرت فرمود: خیر.» (83) فقها این باب را شامل نجات دادن نامحرمی که در حال غرق شدن و سوختن و … است نیز دانسته اند. آیت الله طباطبائی یزدی چنین می نویسد:«استثناء شده از عدم جواز نگاه به نامحرم مواردی:
1.مقام معالجه اگر پزشک هم جنس وجود نداشته باشد.
2.مقام ضرورت مثل جایی که غریق یا آتش گرفته را می‌خواهند نجات دهند. [البته تا حد ضرورت جایز است.] 3.اگر به نظر شارع چیزی مهم‌تر از ترک نگاه و لمس نامحرم وجود داشته باشد.
4.برای ادای شهادت در نزد قاضی در صورت ضرورت داشتن مورد و از موارد ضرورت نمی‌باشد جایی که دو نفر کار منافی عفت می‌کنند ایشان برود ببیند تا شهادت بدهد. همچنین از موارد ضرورت نمی‌باشد که شخص به سینۀ زنی نگاه کند تا بعداً شهادت بدهد که مثلاً این طفل فرزند رضاعی آن زن می‌باشد.
5. پیرزن‌ها که امید ازدواج کردن از آنها سلب شده است البته به جاهایی از بدن آنها می‌توان نظر کرد که عادت پیرزن‌ها بر نپوشاندن آن است.
6.دختر بچه یا پسر بچه غیر ممیز (84)

2-3-آثار نگاه مسموم

اکنون پس از بررسی و عرضه انواع نگاه خوب است به صورت گذرا به آثار و پیامد های ناهنجار نگاه های آلوده و حرام بپردازیم:

2-3-1. برانگیختن شهوت

نگاه پنجره ای است که چون بی حساب و بدون مرز گشوده شود، آتش شهوت و هیجان را برخواهد افروخت. نگاه های آلوده زمینه ساز غلیان آزها و ایجاد کشش‌ها هستند. نگاه های آلوده پیامدی جز فحشا، سیاهی دل و نکبت‌های اجتماعی نخواهد داشت. نگاه راهبر دل، دام شیطان، بذر شهوت و رویشگاه فسق فجور است. هرزگی چشم دل را خواهد لرزاند و آرامش و ثبات را از آن خواهد گرفت، فتنه ها بر خواهد انگیخت. از سوی دیگر فرمان عظیم و زندگی ساز خداوند “غضّ بصر” چون عمل شود زمینه های فساد زدوده خواهد شد، دل آرام خواهد گرفت، دام شیطان برچیده خواهد شد، زندگی به سلامت و پاکی خواهد رسید. اینک به اندکی از آن چه پیشوایان دین در این باره رهنمود داده اند اشاره می‌کنیم:امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «نگاه حرام پیشاهنگ همۀ فتنه‌هاست (85)، چشم‌ها دام‌های شیطان هستند (86)، چشم راهبر دل است» (87) و ایشان در مورد آرامش دل در سایه “غضّ بصر” فرموده اند: «کسی که نگاهش را کاهش دهد قلبش آرام می‌گیرد.» (88)

2-3-2- خسران ابدی

وقتی در دنیا آدمی اسیر شهوت وسواس شیطانی شود، قهراً حیات اخروی‌اش نیز تباه می‌شود و دچار خسارتی جبران ناپذیر خواهد شد: «امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: نگاه کردن تیری است زهر آلود از ناحیه شیطان، چه بسیارند نگاه‌هایی که بعدها حسرت‌ها و تأسف‌های طولانی به دنبال خود آورده اند.» (89) پیامبر صلی الله علیه و آله نیز می‌فرمایند: «شدید ترین غضب خداوند برای زن شوهرداری است که چشمانش به سمت کسی غیر از شوهرش و فردی نامحرم است پس اگر چنین باشد خداوند تمام اعمالش را باطل می‌کند و اگر زن مرتکب عمل زنا شود، این حق بر خداوند وجود دارد که او را بعد از عذاب قبر در آتش دوزخ بسوزاند.» (90) حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «چه بسیارند نگاه‌هایی که آه و حسرت به دنبال دارند» (91) و در سخنی دیگر می‌فرمایند: «کسی که نگاهش را رها سازد حسرت و تأسفش زیاد می‌شود.»(92) و در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام که از پدرانش نقل نموده اند داریم که فرمودند: «کسی که چشمانش از حرام پر شود خداوند در روز قیامت چشمانش را از آتش پر می‌کند مگر این که توبه کند و بازگردد.» (93) از این رو به شخصی که خود را آلوده به نگاه های خیره نسازد در پاره ای روایات وعدۀ بهشت و نعمت‌های آن داده شده است امام صادق علیه السلام در این مورد می‌فرماید: «هر کس زنی را به طور ناگهانی ببیند پس چشم از او برگرداند و به آسمان بنگرد، از آسمان چشم برنگرداند مگر خداوند با یک همسر حورالعین او را تزویج کند.» (94)
نتیجه گیری
چنان چه ملاحظه شد دین مبین اسلام کامل‌ترین دین آسمانی در جزئی ترین مسائل، بشر را رها نساخته، آنها را بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمۀ معصومین علیهم السلام جاری ساخته، بر ماست که در جهت کسب معارف حق کمر همت بسته و خود را از ضلالت و غفلت نجات دهیم؛ اگر امت اسلامی به این مقدمات و زمینه چینی‌ها رواج عفت عمومی، توجه بسیار نمایند، مفاسد اجتماعی از بین رفته و زمینه برای اجرای احکام و حدود الهی فراهم می‌شود. ادامه این کار را که شامل بررسی احکام شنیدن صدای نامحرم و لمس او و حجاب در کتاب و سنت است را به دستان محققانۀ دانشجویان و پژوهشگران کشورم می‌سپارم، تا آنان به بررسی احکام مربوطه پرداخته و مجموعه ای کامل را برای هدایت نسل جوان امروز که دچار چالش‌ها و تنش‌های فراوان است تهیه ببیند.

پی نوشت ها :

1. (مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص 220)
2. (سوره نور، آیه 27.)
3. (محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج 17، ص 242.)
4. (همان، صص 245-246.)
5. (مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص 119.)
6. (محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ص 96.)
7. (بانو مجتهده امین، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 100؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14، ص 427.)
8. (همان، ص 100.)
9. (مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص 120.)
10. (محمدعلی صابونی، روائع البیان، ج 2، ص 129)
11. (سید هاشم حسینی بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 130؛ فضل بن حسن طبرسی، مترجم: علی کرمی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 18، صص 135-136.)
12. (سوره نور، آیه 29.)
13. (فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 8، ص 357.)
14. (مرتضی مطهری، همان، ص 123.)
15. (سید هاشم بحرانی، همان، ص 129.)
16. (فخر رازی، همان، صص 357-358)
17. (سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 156.)
18. (سوره نور، آیه 30.)
19. (یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، فروع من کافی، ج 5، ح 5، ص 521؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 7، باب 104، ح 4، ص 139؛ ناصر مکارم شیرازی، همان، صص 345-346، فضل بن حسن طبرسی، همان، ص 609.)
20. (مرتضی مطهری، همان، ص 125.)
21. (همان، ص 125.)
22. (ابن منظور، لسان العرب، ج 10، صص 82-83؛ ابوالقاسم حسین بن محمد بن فضل (راغب اصفهانی)، سید غلامرضا خسروی حسینی، المفردات فی غریب القرآن، ج 2، صص 934-935.)
23. (احمد بن فارس بن زکریای رازی، معجم مغاییس اللغه، ج 4، ص 383.)
24. (ابوالفتح جرجانی، تفسیر شاهی أ و الایات و الاحکام، ج 2، ص 358.)
25. (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 7، ص 325.)
26. (جمال الدین مقداد بن عبدالله سیوری، کتر العرفان فی فقه القرآن، ج 2، ص 220.)
27. (محمود زمخشری، کشاف، ج 3، ص 229.)
28. (بانو مجتهده امین، همان، ص 102.)
29. (مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، ص 542.)
30. (ابوالفتح جرجانی، همان، ص 358؛ بانو مجتهده امین، همان، ص 102؛ سید هاشم حسینی بحرانی، همان، ص 130.)
31. (مرتضی مطهری، همان، ص 130.)
32. (همان، پاسخ‌های استاد، ص 38.)
33. (مقدس اردبیلی، همان، ص 542؛ بانو مجتهده امین، همان، ص 102؛ سید هاشم حسینی بحرانی، همان، ص 130؛ ابوالفتح جرجانی، همان، ص 359؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ص 138.)
34. (ابی بکر محمد بن عبدالله (ابن عربی)، احکام القرآن، ج 3، ص 377.)
35. (همان، ص 377، بانو مجتهده امین، ص 221.)
36. (سید قطب، فی ضلال القرآن، ج 4، ص 2512.)
37. (محمد علی صابونی، همان، ص 148.)
38. (ابوالفتح جرجانی، همان، ص 360.)
39. (سوره نور، آیه 31.)
40. (مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص 130؛ ناصر مکارم شیرازی، همان، ص 438.)
41. (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 104، ب 91، ح 31-32، محمد بن حسن حر عاملی، همان، ح 16، ص 141؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 557 و 565.)
42. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ح 15، ص 141؛ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 10، ح 19996، ص 80.)
43.(محمد باقر مجلسی، همان، ب 91، ح 50، ص 41؛ محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19949، ص 71؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ب 493، ح 2، ص 18؛ محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 104، ح 6، ص 139.)
44. (محمد بن علی بن بابویه قمی، همان، ح 1، ص 18؛ محمد بن حسن حر عاملی، همان، ح 5، ص 139.)
45. (محمد باقر مجلسی، همان، ح 34، ص 38؛ محمد محمدی ری شهری، همان، ح ئ 19985، ص 78.)
46. (محمد باقر مجلسی، همان، ح 52، ص 42.)
47. (محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19992، ص 79، محمد بن علی بن بابویه قمی، همان، ج 3، ب 457، ح 42، ص 474، محمد بن حسن حر عاملی، همان، ح 8، ص 139.)
48. (محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج 4، ص 160؛ بخاری، ج 8، ص 63؛ به نقل از مرتضی مطهری، همان، ص 195.)
49. (مرتضی مطهری، همان، ص 166.)
50. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 129، ح 3، ص 171؛ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام، ج 29، ص 80.)
51. (مرتضی مطهری، همان، ص 217.)
52. (سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، عروةالوثقی مع تعلیقیه امام خمینی، مسئله 31، ص 672.)
53. (سید علی حسینی سیستانی، مهناج الصالحین، ج 3، مسئله 14، ص 12.)
54. (سید ابوالقاسم موسوی خوئی، مستند عروةالوثقی، ج 1، ص 65.)
55. (ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن، شرایع الاسلام، ج 1-2، ص 509.)
56. (محمد بن حسن طوسی، همان، ص 160.)
57. (زین الدین الجعبی عاملی، الروضه البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج 5، ص 99.)
58. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ح 11، ص 140.)
59. (همان، ح 13، ص 140؛ محمد بن علی بابویه قمی، ج 4، ب 493، ح 3، ص 19.)
60. (محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19992، ص 79.)
61. (سید ابوالقاسم موسوی خوئی، همان، ص 65.)
62. (روح الله خمینی، تحریرالوسیله، مسئله 19، ص 699.)
63. (یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، همان، ص 365.)
64. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 36، ح 13، ص 61.)
65. (همان، ح 11؛ محمد باقر مجلسی، همان، ح 2، ص 43؛ سید ابوالقاسم خوئی، همان، ص 26.)
66. (محمد بن حسن طوسی، نهایه، ج 2، ص 355؛ المسبوط فی فقه الامامیه، ج 4، ص 161.)
67. (ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن، همان، ص 508.)
68. (زین الدین الجعبی عاملی، همان، صص 97-98.)
69. (سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، همان، مسئله 26، ص 671.)
70. (سید ابوالقاسم موسوی خوئی، همان، مسئله 26، صص 21-31.)
71. (سید علی حسینی سیستانی، همان، مسئله 28، ص 15؛ محمد حسن نجفی، همان، صص 63-67.)
72. (روح الله خمینی، همان، مسئله 28، ص 700.)
73. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 36، ح 13، ص 61.)
74. (محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19979، ص 77، محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 112، ص 149؛ سید ابوالقاسم موسوی خوئی، همان، ص 35.)
75. (محمد بن حسن طوسی، النهایه، ج 2، ص 355.)
76. (روح الله خمینی، مسئله 27، ص 700؛ سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، همان، مسئله 27، ص 671؛ عروةالوثقی، مسئله 27، ص 625.)
77. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 113، ح 1، ص 149؛ محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19978، ص 77.)
78. (روح الله خمینی، همان، سید محمد کاظم طباطبائی، همان)
79. (سید محمد کاظم طباطبائی، همان، مسئله 35، ص 626.)
80. (روح الله خمینی، همان، مسئله 22، ص 699.)
81. (محمد باقر مجلسی، همان، ج 62، ص 74.)
82. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 130، ح 1، ص 172؛ یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، همان، ص 534.)
83. (همان، ح 3، ص 173.)
84. (البته باید نگاه کردن به آنها باعث لذت و وقوع در حرام و فساد نباشد)» (سید محمد کاظم طباطبائی، همان، مسئله 35، ص 672.)
85. (محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19940، ص 71؛ عبدالواحد بن محمد تمیمی واحدی، غررالحکم و دررالحکم، ج 1، ص 262.)
86. (همان، ح 19944، همان، ص 355.)
87. (همان، ح 19938؛ همان، ص 100)
88. (همان، ح 19958، ص 72؛ همان، ج 5، ص 449.)
89. (محمد بن علی بن بابویه قمی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 171.)
90. (محمد بن حسن حر عاملی، همان، ب 129، ح 2، ص 171.)
91. (عبدالواحد بن تمیمی واحدی، همان، ج 4، ص 549؛ محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19954، ص 72.)
92. (همان، ج 5، ص 195؛ همان، ح 19952، ص 71.)
93. (محمد بن حسن حر عاملی، عمان، ب 155، ح 1، ص 142؛ محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19980، ص 77.)
94. (محمد باقر مجلسی، همان، ب 91، ح 28، ص 37؛ محمد محمدی ری شهری، همان، ح 19987، ص 78.)

فهرست منابع:
1.مکارم شیرازی، ناصر. قرآن کریم
2.اردبیلی، مقدس. زبدةالبیان فی احکام القرآن، تهران:المکتبة المرتضویة
3.امین، نصرت بیگم (بانوی اصفهانی)، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، جلد 9، اصفهان: انجمن حمایت از خانواده های بی سرپرست اصفهان
4.ابن عربی، ابی بکر محمد بن عبدالله، احکام القرآن. جلد 3. بیروت، لبنان: دارالکتب العلمیه، 1416 ق،1996 م.
5.ابن منظور، لسان العرب. جلد 10.بیروت، لبنان: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول 1408 ق.1988 م.
6.جرجانی، سید الامیر ابوالفتح. تفسیر شاهی أو آیات الاحکام. جلد 2.تهران : انتشارات نوید. 1362 ش.
7.حسینی بحرانی، سید هاشم. البرهان فی تفسیر القرآن، جلد 3.قم: دارالکتب العلمیه.1393 ق.
8.حسینی سیستانی، سید علی. منهاج الصالحین. جلد 3، قم: مکتب آیة الله العظمی السید سیستانی. چاپ 5، 1417 ق.
9.حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، جلد 7، بیروت، لبنان: داراحیاء التراث العربی.
10.خمینی، روح الله. تحریرالوسیله. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 1379 ش.
11.رازی، احمد بن فارس بن زکریا. معجم مغاییس اللغه. جلد 4. قم: دارالکتب العلمیه.
12.رازی، فخر، التفسیر الکبیر. ج 8. بیروت لبنان: دار احیاء التراث العربی. چاپ دوم 1417 ق. 1997 م.
13.راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد بن فضل. ترجمۀ کتاب المفردات فی غریب القرآن. خسروی حسینی، سید غلامرضا جاد دوم. تهران : انتشارات مرتضوی 1362.
14.زمخشری، محمود. کشاف. جلد 3. دار الکتاب العربی. چاپ 5. 1407 ق.
15.سید قطب، فی ضلال القرآن. جلد 4. لبنان: داراحیاء التراث العربی. چاپ 5، 1386 ق.
16.سیوری، جمال الدین مقداد بن عبدالله، کتر العرفان. جلد 1-2. تهران: مکتبه المرتضویه لإحیاء الاثار الجعفریه. 1343 ش. 1384 ق.
17.صابونی، محمد علی. رئائع البیان. جلد 2. بیروت: مؤسسه مناهل الفرقان. چاپ 5. 1407 ق.
18.صادقی، محمد. الفرقان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی. چاپ 2. 1406 ق.
19.صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال. مترجم: انصاری محلاتی، محمد رضا. قم: نسیم کوثر. 1382 ش.
20. من لایحضره الفقیه. جلد 3 و 4. قم: مؤسسه نشر اسلامی، چاپ 4. 1426 ق.
21.طباطبائی، محمد حسین. ترجمه تفسیر المیزان. مترجم: موسوی همدانی، سید محمد باقر، جلد 15، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی. چاپ 14. 1370 ش.
22.طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم. عروة الوثقی. تهران: دارالکتب الاسلامیه. 1397 ق.
23. عروة الوثقی مع تعلیقیه امام خمینی. قم: مکتبة الوجدانی
24.طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان. مترجم: کرمی، علی. جلد 18. تهران: انتشارات فراهانی. 1380 ش.
25.طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری جامع البیان عن التأویل أی القرآن. جلد 17. قاهره: مرکز البحوث و الدرسات العربیه و الاسلامیه. چاپ اول. 1422 ق. 2001 م.
26.طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه. جلد 4. تهران: المکتبة المرتضویه. چاپ دوم. 1388 ق.
27. نهایه و نکتها، جلد 2، قم : مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول 1412 ق.
28.عاملی، زین الدین الجعبی (شهید ثانی). الروضة البهیة فی الشرح اللمعة الدمشقیه. جلد 5. بیروت: دار العالم الاسلامیه
29.کلینی رازی، یعقوب بن اسحاق، فروع من الکافی. جلد 5. تهران: دارالکتب الاسلامیه. 1391 ق. 1350 ش.
30.مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، جلد 104. تهران: المکتبة الاسلامیه. 1389 ق.
31.محقق حلی، ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن، شرایع الاسلام. جلد 1-2. انتشارات استقلال. چاپ 6. 1383 ش.
32.محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه. جلد 10. مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. چاپ دوم 1381 ش.
33.مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن. جلد 7. وزارة ارشاد الاسلامی. 1365 ش.
34.مطهری، مرتضی، پاسخ‌های استاد. تهران: قم: صدرا. چاپ 14. 1384 ش. 1426 ق.
35. مسئله حجاب. تهران: قم: صدرا. چاپ 65. 1384 ش. 1426 ق.
36.موسوی خوئی، سید ابوالقاسم، مستند العروة الوثقی، کتاب نکاح، جلد اول. مدرسه دارالعلم.
37.نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام. جلد 29. تهران: مکتبة الاسلامیه. چاپ 61. 1395 ق.
38.واحدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی، غررالحکم و دررالحکم، جلدهای 1 و 4 و 5. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد