بررسی ارتباط خوارج با وهابیت
منبع:راسخون
چکیده
خوارج گروهی بودند که در اواخر دهه ي چهارم قرن اول هجري به وجود آمدند. آنها فاقد بصيرت ديني و عملي بودند؛ لذا بيش از يك قرن و نيم دوام نياوردند و نابود شدند. اين مکتب اگر چه از بین رفت، ولی اثر خود را باقي گذاشت. طرز فكر خارجيگري در مسلك وهابيت به شكلي مقدس مآبانه تر و خشونت آميزتر و مصيبت بارتر احيا شده و رواج دارد و موجب بروز فاجعه هایي در قلب عالم اسلام گشته و مي شود. ما در این مقاله به بررسی برخی از این شباهت-های افکاری و رفتاری این دو گروه پرداخته ایم و به اثبات رسانده ایم که وهابیت از نظر طرز تفکر و عقیده و همچنین از لحاظ رفتاری با خوارج شبیه اند و تنها تفاوتهایی که بین این دو گروه وجود دارد تفاوتهای مربوط به زمان و مکان حضور خوارج و وهابیت در این دنیاست و دیگر اینکه وهابیت بر خلاف خوارج با دشمنان اسلام متحد شده اند و در راستای اهداف دشمنان قسم خورده، دست به مسلمان کشی می زنند.
کلمات کلیدی: وهابیت، ابن تیمیه، خوارج، شباهت ها، تفاوت ها، تعصبات
مقدمه
جمعيت خوارج در اواخر دهه ي چهارم قرن اول هجري در اثر يك اشتباهکاری خطرناك به وجود آمدند. آنها نه بصيرت ديني داشتند و نه بصيرت عملي . مردمي نادان و فاقد بصيرت بودند؛ بلكه اساسا منكر بصيرت در عمل بودند و بيش از يك قرن و نيم دوام نياوردند. در اثر تهورها و بي باكيهاي جنون آميز، مورد تعقيب خلفا قرار گرفتند و خود و مذهبشان را به نابودي و اضمحلال كشاندند و در اوائل تأسیس دولت عباسي منقرض گشتند؛ ولي اين مکتب اثر خود را باقي گذاشت. افكار و عقايد خارجيگري در ساير فرق اسلامي نفوذ كرد.[1] طرز فكر خارجيگري در مسلك وهابيت به شكلي مقدس مآبانه تر و خشونت آميزتر و مصيبت بارتر احيا شده و رواج دارد و موجب بروز فاجعه هائي در قلب عالم اسلام گشته و مي شود بنابراين فرقه ي خوارج اگر چه منقرض شده اند ولی افكارشان در ميان برخی از مسلمين ريشه دوانيده و در نتيجه در تمام طول اين چهارده قرن با اينكه اشخاص و افرادشان و حتي نامشان از ميان رفته است ولي روحشان در كالبد مقدس نماها همواره وجود داشته و دارد و مزاحمي سخت براي پيشرفت اسلام و مسلمين به شمار مي رود.
دفاع رهبر وهابیت از خوارج
ابن تيميه که افکار و مسلک وهابیت از او ناشی می شود به صورت صریح از این فرقه متحجر و خشونت طلب حمایت کرده است. او در دفاع از خوارج مي گويد: «خوارج از بزرگ ترين مردم از حيث نماز و روزه و قرائت قرآن مي باشند كه داراي لشكر و لشكرگاه بودند و آنان متديّن به دين اسلام در باطن و ظاهرند».[2] ابن تیمیه همچنین خوارج را با به اصطلاح خودش رافظه مقایسه کرده و مدعی است که: خوارج از رافضه راستگوتر و دين دارتر و باورع ترند، او سپس می گوید: بلكه نمی شناسیم از خوارج که عمداً دروغ بگويند، بلكه آنان راستگوترين مردمند».[3] ابن تیمیه در ادامه این قیاس ادعا می کند: «خوارج عاقل تر و راستگوتر و بيشتر از رافضه دنبال رو حقّند… بسياري از رهبران رافضه و عامه، آنان زنديق و ملحدند!!»[4] و به این ترتیب او حمایت خود را از این گروه خشن اعلام می-دارد و شدت کینه و دشمنی خود را با اهل بیت پیامبر علیهم السلام و پیروان آنها، نشان می دهد.
مقایسه بین وهابیت و خوارج
همانطور که اشاره شد با پژوهش در تاريخ اسلام و شناخت سيره خوارج روشن مى شود كه آنان داراى افكارى بسته و برداشتى غلط از اسلام، قرآن و خلافت الهى بودند و با مسلمين برخوردی غیر اسلامی داشتند و از روى جهل و بى خردى، به تكفير آنها مى پرداختند و خون و اموال آنها را مباح مى شمردند!
هر شخص متفکری اگر به روش وهابيان و فتاواى آنها و سياستى كه در قبال امت اسلام در پيش گرفتند نیز بنگرد به روشنی متوجه مى شود كه روش اينان در امتداد روش خوارج است و مسلمانان، از زمانى كه ابن عبدالوهاب و افکار او بر عده ای مسلط شد، هزینه های زیادی پرداختند. ما در این مقاله به برخی از این شباهت های افکاری و رفتاری این دو گروه اشاره می کنیم؛
1- خوارج افرادی بودند که جز خود، بقيه ي مسلمانان را كافر مي دانستند و معتقد بودند كسي كه مرتكب گناه كبيره مي شود، در آتش مخلد خواهد بود. آنها همچنين خون و مال مسلمانان جز خود را حلال مي دانستند و فرزندان آنها را اسير مي كردند و بر این باور بودند که اگر در یک كشور اسلامي گناه كبيره در آن آشكار گردد، تبديل به كشور كفر مي شود. آنها عبدالله بن خباب، صحابه ي پيامبر را كه روزه بود و قرآن به گردن خود حمايل كرده بود، و نیز همسرش كه آبستن بود را بي رحمانه كشتند و شكم زنش را پاره كردند؛ چرا كه او از علي بن ابيطالب عليه السلام تبري نجست و به او گفتند که به حكم همين قرآني كه حمايل كرده اي، تو را مي كشيم! او را در كنار نهر آب سر بريدند و خونش را بر جوي روان ساختند.[5]
وهابيها نيز وضعي مشابه آنها دارند، آنان ساير مسلمانان را مشرك مي دانند و خون و مالشان را حلال مي شمارند و مسلمانان را مشرك خطاب مي كنند و كشورهاي اسلامي را سرزمين كفر معرفي مي نمايند و هجرت از آنها را لازم و ضروري مي دانند و كسي را كه نماز را ترك كرده، اگر چه منكر آن نباشد، واجب القتل مي شمارند.[6]
سليمان بن عبدالوهاب در رساله اي كه در رد برادرش محمد بن عبدالوهاب نوشته، آورده است که خوارج دو ويژگي معروف داشتند كه به این دلیل از ساير مسلمانان و پيشوايان آنان جدا شدند:
نخست آن كه، از سنت فاصله گرفته و خارج شدند و آنچه را که گناه نبود را گناه شمردند و آنچه را که پسندیده و ثواب نبود را ثواب دانستند. دوم اين كه، مسلمانان را به سبب ارتكاب گناه كافر دانستند و در اثر آن، حكم به حليت خون و مال مسلمانان دادند و سرزمين اسلام را سرزمين كفر شمردند. بنابراین سزاوار است كه مسلمانان از اين دو اصل و پايه ي غلط بر حذر باشند و از نتايج آن دو اصل، دشمني مسلمانان و لعن و سرزنش آنان و حلال شمردن خون و مال آنها و به طور كلي از هر بدعتي، بپرهيزند.[7] اين ويژگي كه او براي خوارج گفته است، عینا در وهابيان نیز وجود دارد.
2 – خوارج سرزمين اسلامي را كه گناه كبيره در آن شايع شود، سرزمين كفر و دار حرب ناميده اند و هر كاري را كه رسول خدا صلي الله عليه و اله با كافران روا مي دانست با اينها روا مي دارند، يعني خون و مالشان را هدر مي دانند. وهابيها نيز اگر مسلمانان سرزميني سفر زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و اله يا قبور بندگان صالح خدا را روا بدانند و از آنها شفاعت بخواهند، حكم به كفر آنها مي دهند، هرچند از عابدترين و صالح ترين مردم باشند.
نتيجه ي دو وجه گذشته، اين مي شود كه عقيده ي وهابيان از خوارج بدتر است؛ زيرا خوارج گناهاني را مورد توجه قرار مي دهند كه تمام مسلمانان آنها را از كباير مي دانند، اما وهابيها كارهايي را گناه كبيره و موجب كفر مي دانند كه اصلا گناه نيست بلكه مستحباتي است كه بدون خلاف، سلف صالح از قبيل صحابه و تابعان و اشخاصي كه بعدها آمدند به آن عمل مي كردند.[8]
3 – يكي از شباهتهاي وهابيها با خوارج سختگيري در دين و تعصب جاهلانه و جمود در فهم آن مي باشد. وقتي خوارج اين آيه ي قرآن را مورد توجه قرار دادند: «ان الحكم الا لله»[9]؛ حكم و فرمان تنها از آن خدا است. گفتند: هركس اجازه ي داوري و حكومت كردن به غير خدا دهد، شرك به خدا آورده است. و اين آيه را شعار خود قرار دادند، سخن حق بود كه از آن اراده ي باطل داشتند و اين كارشان تعصب ناروا و ناداني بزرگي بود، زيرا داوري در نزاعها و اختلافات از نظر قرآن، عقل و سنت پيامبر صلي الله عليه و اله ثابت شده و آن سيره ي رسول اكرم و صحابه و ياران او بوده است.
وهابيها نيز وقتي به اين آيات برخورد كردند: «اياك نعبد و اياك نستعين» [10]؛ پروردگارا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم، «من ذاالذي يشفع عنده الا باذنه»[11]؛ کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند؟، «لايشفعون الا لمن ارتضي»[12]؛ آنها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است شفاعت نمی کنند، معتقد شدند كه هركس شفاعت پيامبر و بندگان صالح خدا را بخواهد، شرك به خدا آورده و هركس قصد زيارت پيامبر صلي الله عليه و آله كند و از او شفاعت بخواهد، او را پرستيده و او را خدايي غير از خدا دانسته است. به اين ترتيب، شعار وهابيان اين بود «لامعبود الا الله» و «لا شفاعة الا الله» و اين كلمه ي حقي است كه باطل از آن اراده مي شود، و اين نيز تعصب و ناداني بزرگي است، زيرا اين امور در سيره ي اصحاب و تابعان، جوازش ثابت شده است.[13]
4 – شباهت ديگر وهابيان با خوارج آن است كه خوارج خيلي ظاهر الصلاح و مقدس بودند و نسبت به نماز و تلاوت قرآن اهتمام زياد مي ورزيدند، حتي از كثرت سجده، پيشاني آنها پينه بسته بود و طالب حقيقت بودند. چنان كه اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «لا تقاتلوا الخوارج بعدي فليس من طلب الحق فاخطأه كمن طلب الباطل فادرکه»[14]؛ بعد از من با خوارج نبرد نکنید، زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرد مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.
وهابيها نيز اين گونه اند؛ به ظاهر تعصب در دين دارند و در مسائل ديني سخت-گيرند. مرحوم محسن امین می گوید: وهابیها نماز را به موقع مي خوانند و در عبادت خدا خود را خسته مي كنند و در طلب حق اند ولي راه خطا مي پيمايند و از محرمات شديدا اجتناب مي نمايند تا آنجا كه از تلگراف كه حكم شرعي آن معلوم نيست، استفاده نمي كنند. مرحوم امین که خود شاهد این تعصبات جاهلی بوده است می گوید: از شواهد تعصب و مقدس مآبي آنها آن كه من خودم يك نفر نجدي (وهابي) را ديدم ريالهاي جديد را با ريالهاي كهنه با تفاوت صرف مي كرد، مردي خواست به او ريال قديم با اضافه ريال جديد بدهد، وهابي فورا گفت: نه هرگز اين رباست. دلال يهودي همراه او بود وقتي كه خواست از او جدا شود، يهودي گفت: ما را دعا كن. گفت: خداوند تو را هدايت كند، آنگاه رو به من كرد و گفت: اين مرد يهودي است.[15]
5 – ابن تيميه در مجموعه فتاوایش مي گويد: «عقيده ي خوارج نخستين بدعتي است كه در اسلام ظهور يافت، پيروان اين عقيده، مسلمانان را كافر شمردند و ريختن خونشان را حلال دانستند.»[16] بدعت وهابيت نيز چنين است و اين آخرين بدعتي است كه در اسلام پديد آمد.[17]
6- احاديث شريف و صحيحي كه درباره ي خوارج و خروج آنها از دين سخن مي گويد، بعضي از آنها بر وهابيت نيز تطبيق مي شود… از جمله در حديث صحيح از پيامبر صلي الله عليه و اله نقل شده است كه فرمود: انسانهايي از ناحيه ي مشرق خروج مي كنند كه قرآن مي خوانند؛ اما از حنجره شان تجاوز نمي كند، از دين بيرون مي روند همچنان كه تير از كمان خارج مي شود، شعارشان تراشيدن سرشان مي باشد.[18]
قسطلاني در شرح اين حديث گفته است: «منظور از ناحيه ي مشرق، از طرف شرق مدينه است، مثل نجد و بعد از آن».[19] نجد، زادگاه فرقه ي وهابيه و جايگاه نخستيني است كه از آن جا ظهور كرد و منتشر شد… و نيز تراشيدن سر، شعار وهابيها بود و پيروان خود را به اين كار، امر مي كردند، حتي زنان را، و اين شعار هيچ كس از بدعت گذاران پيش از ايشان نبوده است. از اين رو برخي دانشمندان همزمان با پيدايش وهابيت مي گويند: «در رد وهابيان، نيازي به نوشتن كتاب نيست همين سخن پيامبر صلي الله عليه و اله: (شعارشان تراشيدن سر است) در مورد و رد آنها كافي است زيرا هيچ كس از منحرفان و بدعت گزاران پیشین غير از آنها، اين کار را انجام ندادند».[20]
از دانشمنداني كه اين احاديث را بر وهابيان تطبيق كرده و نيكو استدلال نموده، شيخ سليمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب است. وي پس از نقل اين روايات مي نويسد: «أقول أشهد أن رسول الله( صلي الله عليه و آله) لصادق فصلوات الله و سلامه و بركاته عليه و علي آله و صحبه اجمعين لقد ادي الأمانة و بلغ الرسالة». «مي گويم شهادت مي دهم كه پيامبر راست فرمود و رسالت خويش را ادا كرد».[21]
7 – حديث شريف پيامبر صلي الله عليه و اله درباره ي خوارج که آنها مسلمانان را مي كشند و بت پرستان را باقي مي گذارند[22] بر فرقه وهابیت نیز به طور کامل صدق می کند؛ چرا که آنها هيچگاه يورش جنگي نكردند مگر با اهل قبله و در تاريخ از اين كه با بت پرستان بجنگند يا قصد آن را داشته باشند خبري وجود ندارد؛ بلكه حتي در اصول و كتاب هايشان كه پر از لزوم جنگ با اهل قبله است، از اين امر ذكري به ميان نيامده است!! آنان هر چه كشته اند، از مسلمانان كشته اند، بي آن كه گناهي از آنها سر زده باشد. كافي است كه به تاريخ این گروه مراجعه كرده و كشتار بي رحمانه ي آنها را در حمله به مكه و مدينه و طائف، كربلا و يمن و نجف و ساير بلاد اسلامي از نظر بگذرانيم؛ در صورتي كه در همين زمان، كفر و الحاد در روي زمين گسترده و عالمگير شده بود وهابيان به فكر پيكار با آنان برنيامدند، بلكه با انگليسيها و ديگر بيگانگان ساختند و مسلمانان را قتل عام كردند.[23]
و لذا در حدیثی که بخاري از عبدالله ابن عمر در وصف خوارج نقل کرده آمده است: خوارج آياتي را كه درباره ي كفار نازل شده درباره ي مؤمنان قرار داده اند. همچنین او خوارج را بدترین خلق خدا می دانست.[24]
از ابن عباس نیز نقل شده است: «مثل خوارج نباشيد كه آيات نازل شده درباره ي (كفار) اهل كتاب و مشركان را به اهل قبله تأويل كردند و از علوم اين آيات بي خبر ماندند، در نتيجه، خونها ريختند و ثروتها غارت كردند».[25]
تفاوت بین خوارج و وهابیت
همانطور که بیان شد وهابیت از نظر طرز تفکر و عقیده و همچنین از لحاظ رفتاری با خوارج شبیه اند، تنها تفاوتهایی که بین این دو گروه وجود دارد تفاوتهای مربوط به زمان و مکان حضور خوارج در این دنیاست؛ چرا که خوارج در دوران حکومت امام علی علیه السلام و در کوفه و اطراف آن می زیستند و برای اسلام و مسلمین مزاحمت ایجاد می کردند؛ ولی وهابیت در دوران معاصر و در ام القرای جهان اسلام یعنی مکه سبب ایجاد مزاحمت برای مسلمین هستند، دیگر تفاوت این دو گروه این است که اگر چه خوارج انسانهای متحجر بودند اما هیچ گاه دست دوستی به دشمنان قسم خورده اسلام در آن دوران ندادند و با آنها متحد نشدند ولی این گروه وهابیت با دشمنان اسلام در این دوران مانند آمریکا و انگلیس و اسرائیل متحد شده اند و با آنها علیه مسلمانان کشورهای اسلامی همکاری می کنند و مانعی برای دستیابی مسلمین به حقوق و پیشرفتشان هستند.
نتیجه گیری
از مجموع سخنان رهبران وهابی و نیز روش و فتاواى آنها و سياستى كه در قبال امت اسلام در پيش گرفته اند و نیز با شناخت سيره خوارج روشن می شود که وهابیت نیز مانند خوارج داراى افكارى بسته و برداشتى غلط از اسلام، قرآن و خلافت الهى دارند و از روى جهل و بى خردى، به تكفير مسلمانان مى پردازند و خون و اموال آنها را مباح مى شمارند و با مسلمين برخوردی غیر اسلامی دارند! و مسلمانان، از زمانى كه ابن عبدالوهاب و افکار او بر عده ای مسلط شده است، هزینه های زیادی پرداخته اند. و تنها تفاوتهایی که بین دو گروه خوارج وهابیت وجود دارد تفاوتهای مربوط به زمان و مکان حضور خوارج و وهابیت در این دنیاست و دیگر اینکه اگر چه خوارج انسانهای متحجر بودند؛ اما هیچ گاه دست دوستی به دشمنان قسم خورده اسلام در آن دوران ندادند و با آنها متحد نشدند، ولی وهابیت با دشمنان اسلام در این دوران مانند آمریکا و انگلیس و اسرائیل متحد شده اند و در راستای اهداف دشمنان اسلام به خوبی نقش ایفا می کنند.
پينوشتها:
* کارشناس ارشد مذاهب اسلامی.
[1] جاذبه و دافعه علی علیه السلام، 115و 120.
[2] منهاج السنة النبوية، ج4، ص38.
[3] همان، ج7، ص36.
[4] همان، ج7، ص 260؛ سلفی گری و پاسخ به شبهات، ص176.
[5] کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، ص114.
[6] رسائل الهدية السنية، ص 65 -86؛ همان.
[7] صواعق الالهیه، ص22.
[8] چهره واقعی وهابیت، ص 26، برگرفته از نرم افزار شاخ شیطان.
[9] انعام: 57.
[10] فاتحة الکتاب: 4.
[11] بقره: 255.
[12] انبیاء: 28.
[13] چهره واقعی وهابیت، ص27.
[14] نهج البلاغه، ص111، خطبه61.
[15] کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، ص 112.
[16] مجموع الفتاوى، ج13، ص 31.
[17] چهره واقعی وهابیت، ص28.
[18] صحیح بخاري، ح7562.
[19] ارشاد الساري، ج 15، ص 676.
[20] فتنة الوهابية، ص 69.
[21] الصواعق الاهيه، ص44؛ کشف الارتیاب، همان.
[22] مجموع الفتاوی، همان.
[23] کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، ص 112-118.
[24] صحیح بخاري، ص344، ح6929.
[25] صواعق الالهیه، ص6.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. سید رضی، (1380)، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم: طلیعه نور چاپ دوم.
3. مطهری، مرتضی،(1377ش)، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، تهران: صدرا، چاپ چهل و ششم.
4. ابن تيمية، (1406ق)، منهاج السنة النبوية، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، مؤسسة قرطبة ، چاپ اول.
5. رضوانی، علی اصغر(1384)، سلفی گری و پاسخ به شبهات، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم.
6. امين، سيد محسن، (1382ق)، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، چاپ دوم.
7. محمد بن عبداللطیف، رسائل الهدية السنية، رساله دوم.
8. الشيخ سليمان بن عبد الوهاب النجدي، صواعق الالهیه.
9. روحانی، حبیب، چهره واقعی وهابیت، مرکز پژوهش های اسلامی الغدیر.
10. ابن تیمیه، (1426ق)، مجموع الفتاوى، دارالوفاء، چاپ سوم.
11. بخاري، (1422ق)، صحیح، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، چاپ اول.
12. قسطلانی، احمد بن محمد، (1410 ق)، ارشاد الساري، دارالفكر.
13. دحلان، زيني، فتنة الوهابية، ترجمه همایون همتی، قم: نشر مشعر.
/ج