خانه » همه » مذهبی » بررسی تدوین انسجام آیات قرآن از منظر شرق شناسان و آیت الله طالقانی (2)

بررسی تدوین انسجام آیات قرآن از منظر شرق شناسان و آیت الله طالقانی (2)

بررسی تدوین انسجام آیات قرآن از منظر شرق شناسان و آیت الله طالقانی (2)

در درجه ی نخست باید گفت که مفسّر معاصر، آیت الله طالقانی (ره) قائل به جمع توقیفی قرآن کریم و ایمان و ایقان به انجام آن از سوی اهل بیت رسول اکرم (ص)، منطبق با نظر

0005144 - بررسی تدوین انسجام آیات قرآن از منظر شرق شناسان و آیت الله طالقانی (2)
0005144 - بررسی تدوین انسجام آیات قرآن از منظر شرق شناسان و آیت الله طالقانی (2)
نویسنده: دکتر ابوالفضل خوش منش (1)

 

جمع قرآن از منظر آیت الله طالقانی (ره)

در درجه ی نخست باید گفت که مفسّر معاصر، آیت الله طالقانی (ره) قائل به جمع توقیفی قرآن کریم و ایمان و ایقان به انجام آن از سوی اهل بیت رسول اکرم (ص)، منطبق با نظر حضرت رسول و در نهایت خداوند تبارک و تعالی است. چنان که می نویسد:
گزارش های حوادث پس از رحلت گواهی می دهد که امیرمؤمنان علی (ع) پس از کناره گیری و در مدت خلوت گزینی به جمع و تدوین قرآن همت گماشت و قرآن جمع شده را نزد خود می داشت، احادیث مستند به اهل بیت و ائمه ی طاهرین نیز در این باره به حد تواتر است.
اگر قرآنی که آن حضرت جمع آوری فرموده با قرآنی که شورای مسلمانان صدر اول در برابر چشمش تدوین کردند، اختلافی حتی در کلمات و ترتیب آیات داشت، چرا بیان نفرمود و ساکت نشست؟ با سابقه و نزدیکی آن حضرت به آیات وحی و ملازمت دائمی با مربی و معلم عالیقدرش چگونه و برای چه مسلمانان از فرموده اش سرپیچی می کردند آن هم برای چنین کار خطیری!؟
نه تنها آن حضرت با ترتیب و تنظیم شورای مسلمانان کلمه ای مخالفت نکرد، بلکه خود و خاندان و فرزندانش آیات و کلمات قرآن را به همین ترتیب موجود در نماز و غیر نماز می خواندند و به آن استناد می نمودند. در این مورد این سؤال پیش می آید که امتیاز قرآن
تدوین شده به دست آن حضرت با این قرآن چیست؟ جز این نمی توان گفت که قرآنی که امیرمؤمنان (ع) جمع فرمود و در میان خاندانش باقی گذارد، مشتمل بر مطالبی از معارف الهی و شأن نزول و تأویل و تفسیر و بیان مصادیق و رموزی در پیرامون آیات بوده است. شوق و ذوق سرشار آن حضرت به گرفتن حقایق از سرچشمه ی وحی و عنایت خاص رسول اکرم (ص) به تعلیم آن حضرت و ملازمت دائمی (جز در غزوه ی تبوک و مسافرت به یمن) و سابقه ی زندگانی، همه مؤید همین حقیقت است، آن گنجینه های معارف و ابواب علوم و ذخائر نبوت که آن حضرت به آن می بالید و رسائلی که از آن حضرت در فقه و فرایض در میان خاندانش بود، جز در حواشی و پیرامون آیات و از منابع قرآن نمی تواند باشد (طالقانی، پرتوی از قرآن، 9/1).
سخنانی که او در سراسر تفسیر خود از آیات و سور قرآنی و ارتباط و نیز گفتمان حاکم بر آن ها می آورد، نشان از آن دارد که او چهره ی پیوسته قرآن کریم را مدّ نظر دارد و بدان می نگرد و قرآن را مجموعه ای از آیات و سور نمی داند که با سلیقه ی اصحاب و اصطلاحاً به صورت «اجتهاد» ی جمع و تدوین شده باشد. سخن او از نظم میان آیات، نظم آهنگ آیات، بیان او درباره ی ورود و خروج سوره به یک موضوع و ورود و خروج یک موضوع در یک سوره که در تفسیر او آشکار است، جز از عقیده ی عمیق وی به آسمانی بودن این نظم و ترتیب حکایت نمی کند. عناوین آتی از این موضوع سخن می گویند و در این بین، عنوان آتی نخست شاخص تر است.

1.توجه به چهره ی پیوسته قرآن

موضوع پیوند میان آیات قرآن، از قرن ها قبل در میان نویسندگان و پژوهشگران، اعم از مسلمان و غیرمسلمان محل بحث و گفتگو بوده است. این موضوع موافقان و مخالفان خود را داشته و درباره ی آن، آثار مختلفی نگاشته شده است. وجوه ارتباط بیان شده در این تفاسیر، گاهی متین و متقن و گاهی گرفتار نوعی تکلف است؛ اما رویکرد غالب در اغلب تفاسیر نگاشته شده، عدم ارتباط یا دست کم مبهم و مهمل ماندن وجه ارتباط بیشتر آیه ها و سوره هاست. در این جا به طور کلی باید گفت که ارتباط میان آیات و سور که از آن در برخی کتب علوم قرآنی به «مناسبات» یا «علم مناسبات» یاد شده، وجه مهمی از نظم و اعجاز قرآن و باب وسیعی در ادراک بهتر معارف قرآنی است و همان گونه که سیوطی از تفسیر کبیر نقل می کند، اکثر لطائف قرآن در ترتیبات و روابط میان اجزای این کتاب
نهفته است. (2)
با این همه، در میان اخبار نقل شده از سوی مسلمانان، اخبار ضعیف و مجعول و متناقضی نیز وجود دارند با این مضمون که نظارت پیامبراکرم بر موضوع ترتیب آیات و سور، ضعیف بوده و یا اساساً وجود نداشته است. این اخبار بیش از تمامی اخبار مورد توجه شرق شناسان قرار گرفته اند و آنان در این زمینه توجه زیادی نشان داده اند. بلکه این موضوع تبدیل به معرکه ای در مطالعات غربیان در زمینه ی قرآن در دهه های اخیر شده است (3) که اشاره ای کوتاه به برخی از ادعاهای آنان در این جا مناسب است.
بارتلمی طی بحثی می گوید که محمد به چند دلیل نتوانست قرآن را درست نظم و ترتیب بدهد. از همین رو خود او اشاره به دو جدولی در خصوص ترتیب سور می کند که توسط دو مستشرق دیگر طراحی و در نیمه ی قرن نوزدهم میلادی منتشر شده اند. این دو تن عبارت اند از گوستاو ویل در کتاب محمد پیامبر (ویل، 364) و دیگری‌ «ویلیام موییر» در کتاب حیات محمد (مویر، 518/2). او در نهایت نتیجه می گیرد که بهتر است قرآن را به همین حالت و در همین وضعیت بسیار بی نظم رها کنیم و خود را با موضوع جمع قرآن به کلی مواجه نکنیم، چنان که او در آغاز کتاب خود نیز تصریح می کند که اخبار مربوط به جمع قرآن را به کناری نهاده است (همان، 186ــ 187). قریب به کلیت همین داستان بالا را آرماند آبل و آلفرد لویی دوپره مار نیز در کتاب خود با عنوان به سوی منشأ قرآن پرسش های دیروز، رویکردهای امروز نقل می کنند. سخنان رژیس بلاشر چنان که گذشت و ونز برو نمونه های دیگری از این باب اند.
حال اگر ما اشکال را قوی بگیریم و بر فرض که سخن بارتلمی و دیگر افراد مذکور در بالا درست باشد، یک نتیجه ی درست از آن به دست خواهد آمد و آن اینکه ما در نهایت در خصوص مسئله ی جمع قرآن، مرجعی جز قرآن نداریم و ما باید به سراغ خود قرآن برویم و آن را از این منظر بسنجیم و نظاره کنیم و این کاری است که اشاره به آن در بخشی از سخنان بالا نیز دیده می شود و آیت الله طالقانی در تفسیر خود انجام داده است و ما نمونه های متعددّی از این رویکرد او را در پرتو می توانیم ببینیم. او قرآن را چهره ای پیوسته و یکپارچه می داند، وجه ارتباط آیات را با یکدیگر بیان می کند و از عهده ی این کار که محتاج انس و ممارست مستمر با قرآن است، برمی آید. (4)
طالقانی (ره) در خصوص اسرار ترقی و انحطاط بنی اسرائیل و داستان هبوط آنان به وجود نظم و پیوستگی میان آن آیات و آیات قبل تصریح می کند و موضوع نظم و پیوستگی
را عنوانی برای سخن خود قرار می دهد و می نویسد:

نظم و پیوستگی این آیات با آیات سابق

آیات سابق درباره ی هدایت، ایمان و کفر، حقایق ثابت و جامعی از اختلاف معنوی و اخلاقی و سازمان درونی سه گروه را بیان نمود، همین اختلاف است که منشأ اختلافات دیگر شده و جنگ ها و محرومیت هایی را به بار آورده است (طالقانی، پرتوی از قرآن، 85/1). طالقانی، داستان هبوط بنی اسرائیل را در امتداد همان هبوط نخستین نوع بشر از بهشت اولیّه می شمارد و می نویسد:
اهبطوا مصراً: این هبوط صورت دیگری از هبوط آدم است «اهبطوا بعضکم لبعضٍ عدوٌّ: آیه ی 35» هبوط آدم فردی و از بهشت عقل و فطرت پیامبری و به سبب نزدیکی به شجره و به سوی هبوطگاه تضاد و عداوت بود، این هبوط اجتماعی در مثال داستان یهود و محیط فطرت بدوی و به سبب توجه به تنوع در غذا و به سوی هبوطگاه ذلت و مسکنت اجتماع منحط و سرپیچ از دستورات خدا و گرفتار به خشم خداست.
پس از هبوط آدم و ذریه اش پروردگار حکیم نوید داد که هادیانی برای دستگیری و روشن کردن راه صعود خواهد فرستاد. کسانی که از آن ها پیروی کنند، از خوف و حزن سقوط نجات می یابند: «فمن تبعَ هدای فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون».
یادآوری های داستان های یهود پس از قصه ی آدم تحقق این نوید است: بنی اسرائیل با پیروی از هدایت موسی (ع) از هبوطگاه خوف و حزن مصر صعود نمودند و به بهشت امنیت و آزادی و فطرت بازگشتند، تا آنکه جاذبه ی شهوات دوباره آن ها را پایین کشاند و از هدایت سرپیچی کردند و دچار هبوط در شهر و اجتماع شرخیز شدند. مقصود از «مصر» که در اینجا نکره و با تنوین آمده شهر و مجتمع وسیع است نه کشور معروف… تعبیر به مصر از شهر و مجتمع بزرگ شاید از جهت تشابه لفظی برای یادآوری زندگی ذلت بار بنی اسرائیل در مصر باشد که با این تقاضاها و بی صبری ها دوباره به چنین زندگی دچار خواهند شد (همان، 176/1). طالقانی، تحلیل های قابل توجهی ذیل آیات مربوط به غزوه ی احد در سوره ی آل عمران (136 130) در خصوص سیر آیات و ارتباط آن ها می آورد و انسجام ترتیب آیات را مدّ توجه قرار می دهد. اگر سوره ی بقره به عنوان بزرگ ترین سوره ی قرآن و یکی از چند سوره ی بزرگ تفسیر شده در پرتوی از قرآن را در همین تفسیر مورد بررسی قرار دهیم، می بینیم که طالقانی مطالب این سوره را منسجم و به هم پیوسته می داند. او به چنین چیزی تصریح
نمی کند، اما دقّت در کل تفسیر این سوره، اعتقاد او را به چنین چیزی به ما نشان می دهد. او در رأس برخی موضوعات و انتقال های موضوعی داخل سوره، نظیر آیات مربوط به هبوط آدم و حوا، هبوط بنی اسرائیل، آیات مربوط به ابتلا و امامت ابراهیم،‌ آیات مربوط به بنای کعبه و تغییر قبله و جز آن، اشارات مهمی به این ارتباطات می کند.

2.انتباه به نظم قرآن در جلوه های هنری در آیات

قلم طالقانی، قلمی شیوا و هنرمندانه است. قلمی است که هنگام نگارش، «صوت» و «تصویر» دارد و خود او به صوت و تصویر آیات توجه خاصی دارد. وی ذیل آیات پایانی سوره ی فجر چنین می نگارد:
«یا أیّتها النّفس المطمئنّة! ارجعی الی ربّک راضیةً مرضیةً»: ندایی است بلند و مواج، برخورنده و برانگیزنده به سوی نفس مطمئنه که در آخر این سوره آمده. منادی و محیط این ندا را، همه ی آیات سابق می نمایاند: … انعکاس این ندا در محیطی است که آن را نفوس مضطرب و وحشت زده ی نوع انسان فراهم آورده است، همان انسانی که تاریکی شب دیجور خسته و فرسوده اش کرده و چشم از طلوع فجر صادق بربسته: و الفجر و…، تصادم و به هم آمیختگی خیر و شر و گاه تسلط شر را می نگرد، ولی از میان این برخوردها در ظهور خیر، نمی نگرد: و الشفع و الوتر. سنگینی تاریکی را احساس می کند و در ناپایداری آن نمی اندیشد: و اللّیل إذا یسر. طغیان طاغیان و تازیانه ی ستمکاران را بالای سر خود و دیگران از نزدیک می بیند، ولی از پایان ناهنجار و سپری شدن روزگار و تازیانه ی عذاب آنان چشم می پوشد. (همان، 78/4).
او قطعات سوره ی فجر را از هم گسسته و گسیخته نمی بیند، بلکه آن ها را براساس سیر آیات، مدّ توجه قرار می دهد و ارتباط و اتصال میان آن ها را می پاید:
لحن و وزن و طول آیات این سوره، با تنوع معانی، متنوع آمده که مجموعاً ده لحن و وزن است:
1.از آیه ی یک تا پنج که سوگندها و شواهد قاطع و تعیین کننده ی نظام جهان و سرنوشت انسان است. (همان، 81/4)
2.از آیه ی 6 لحن آیات و برخورد حروف و کلمات، تندتر و تهدیدآمیز آمده و برای نمایاندن شواهد تاریخی پیوسته کشیده تر شده است.
3.آیه ی 15 و 16 که بیان و تفصیل اندیشه ی دامنه دار انسان است، دارای لحن ملایم و
طول بیشتر است.
4.آیه ی 17 و 18، کوتاه تر و لحن آغاز آن ها تهدید آمیز و آخر آن ها رحمت انگیز است.
5.از آیه ی 19 تا 22، طول آیات کمتر و لحن قسمت های دوم هر آیه شدیدتر شده، تشدیدها و تنوین های پی در پی و برخورد کلمات آخر با یکدیگر: «أکلاً لمّا ــ حُبّا جمّا ــ دکّا دکّا ــ صفّا صفّا» جوّی کوبنده و سرزنش آمیز و هراس انگیز را مجسم می کند.
6.آیه ی 23، با طول و تفصیلی که دارد، رخ نمودن جهنم و تذکر حسرت انسان را می نمایاند.
7.آیه ی 24 که پیوسته به آیه ی قبل است، با چند کلمه ی کوتاه و لحن آرام، آخرین آرزو و تأثر گناهکار را منعکس می نماید که به آخرین کلمه ی هموزن فعالی «حیاتی!» برای همیشه خاموش می شود.
8.آیه ی 25 و 26، با طول بیشتر و حرکات متوالی و متناوب فتحه و ضمه و کسره و تکرار حروف، محیط خشم و عذاب و به بند درآمدن دوزخیان را مجسم می کند.
9.آیه ی 27 و 28، طنین طولانی و ممتد و مواج و جذاب ندایی را منعکس می کند که در میان قهر و عذاب برخاسته و با کسره های متوالی «ارجعی إلی ربّک» این نداء‌ تنزل یافته و با آخرین موج های «راضیةً مرضیةً» و تاهای متصل، به ساحل ضمیر مخاطب منتهی شده است.
10.آیات 29 و 30 که پیوسته به نداء یا ایتها… می باشد، با نغمه ی کوتاه و آرام و جاذبی که از حرکات کسره ها و فتحه های متوالی و تکرار یاء برمی آید، پیوستگی مخاطب را با مبدأ و جذب وی را می نمایاند ــ نفس مطمئنه در پس پرده ی رحمت و لطف پروردگار پنهان می شود و آیات بسته و سوره ختم می شود.
با توجه کامل به معانی و مقاصد این آیات و قرائت صحیح و ترتیل موزون آن ها، توافق و توازن و طول ها و الحان دهگانه ی این آیات و نمایش احوال و اوضاع و اوصاف مختلف و مرتبط آن ها، آشکارا احساس می شود.
یاءهای افعال «یسر ــ اکرمن اهانن» برای انسجام فواصل،‌ یا نمایاندن حالت خضوع متکلم، مستور و مقدر می شود «مانند: یهدین یسقین یشفین یحیین» از آیه ی 78 تا 81 سوره ی 26 شعراء می شود که در حال وصل، یا ابراز شخصیت، یا در هر حال، این یاءها آشکارا خوانده شود. (همان، 83/4 ــ 82).
وی ذیل آیات سوره تکویر می نگارد:
«و الصّبح إذا تنفّس: عطف به «اللیل» و نمایاننده ی منظره ی روشن افق و بالا آمدن اشعه ی خورشید است که مانند دمیدن در آتش پیوسته رنگ افق روشن تر و آن گاه یکسره برافروخته می شود و با گرم شدن و بسط هوای افق مجاور نسیم حیات بخشی بر فضای ساکن خفتگان همی دمد و آن ها را از سکون به حرکت می کشاند و از بی خبری به بیداری و هشیاری برمی انگیزد.
إنّه لقولُ رسولٍ کریمٍ: به گفته ی مفسّران سابق، این آیه جواب قسم برای «فلا أقسم» و آیات قسم بعد از آن است که وضع اختفای ستارگان، واپس رفتن تاریکی شب، دمیدن روشنایی صبح را می نمایانند. چنان که گفته شد این نظر مفسران منافی با فاء تفریع و صفات لازمی است که در آیه ی فلا أقسمُ… آمده است. از این جهت که آیه ی فلا اقسم، بیان صفات لازم و عمومی ستارگان است، باید شاهد و رهنما برای اثبات آیات اول این سوره باشد و از این رو که وضع ستارگان را در هر صبحگاه می نمایاند، می توان همردیف سوگندهای بعد: «و اللیل…» و شاهد صدق این آیه: «إنّه لقول رسولٍ کریمٍ» باشد. این توجیه از بلاغت رسا و پرتوافکنی وسیع که مخصوص بیان قرآن کریم است، دور نیست.
به هر نظر، این آیات و قسم ها، گواه هایی است از مناظره ی مشهود هنگام صبح برای توجیه اندیشه ها به سوی حقیقت عالی غیر مشهود: «إنّه لقول رسولٍ کریمٍ». ضمیر«انه» راجع به قرآن و مقصود از رسول کریم فرشته ی وحی است که جبرئیل نامیده شده است.
این رسول کریم و سرچشمه ی علم و قدرت، مانند خورشید در عالم ظاهر و نفوس مستعدّی که گذشت روزگار و دوران آن بذرهای معارف را در آن ها آماده کرده، چون آفاق گردونه ی زمین می باشند تا همین که حرکات استعدادی، اذهان آن ها را به سوی فراگرفتن معارف برگرداند و مقابل به آن منشأ علم و قدرت کرد، برحسب استعدادهای مختلف در معرض اشعه ی کشف و الهام و وحی واقع می شوند و با تابش فکری آن ها خفتگان جهل و بی خبری هشیار می شوند و فضای اذهان روشن می شود.
همان قدرت و حکمتی که نظام مشهود جهان و تحوّل شب و روز و تبدیل پرده های روشن و تاریک و تناوب خواب و بیداری زندگان را در آفاق مختلف تدبیر کرده، بر طبق همین نظام مشهود، نظام برتر را تقدیر نموده، آن چنان که پیوسته و متناوب، ملل و اقوامی را که در تاریکی جهل و اوهام به خواب رفته اند، آهسته آهسته در معرض بیداری و فراگرفتن پرتو علوم و معارف عالی قرار می دهد. (پرتوی از قرآن، 187/3).

پی نوشت ها :

1.دکتری علوم قرآن و حدیث و استاد مدعو دانشگاه تهران.
نشانی الکترونیکی: manesh 88@gmail.com.
*تاریخ دریافت مقاله: 1389/9/28.
*تاریخ پذیرش مقاله: 1389/9/28.
2.بخش های عمده ای از پژوهش های غربیان در سده های پیشین، مبتنی بر تشکیک در اصالت و سندیت قرآن بود. این امر در سده های پیشین جای خود را به این رویکرد و ادعا سپرده که قرآن کریم، یک «متن مقدس» تلقّی به قبول می شود، اما متنی از هم گسسته و گسیخته و فاقد انسجام.
3.در عین حال، تحقیقات متعدد و معتبرتری نیز وجود دارد که به توقیفی بودن جمع قرآن کریم تصریح می کنند. نگارنده در آغاز حمل قرآن، … (ص 15ــ 10) تأکید می کند که قرآن آموز، باید مسئله جمع و نگارش و تدوین توقیفی قرآن کریم را به طور روشن و مستدل برای خود حل بکند و اگر بخواهد در این کتاب «لا ریب فیه»، با ریب و تردید پیش برود و امر جمع و تدوین قرآن کریم را امری تصادفی و یا فاقد اهمّیّت تلقی کند، علاوه بر سطحی نگری به جایگاه قرآن،‌ بعدها نیز در فهم مراد آیات و سور و نیز کشف نظم و ارتباط میان آیات قرآن دچار اشکالات و تناقضات بسیار جدی خواهد شد و جمال قرآن کریم نیز برای وی جلوه گری زیادی نخواهد داشت.
4.قرینه ای قدیم در این باب را سخن آیت الله جوادی آملی می دهیم که ضمن دروس خود فرمود: می بینیم که ثقة‌الاسلام محمد بن یعقوب کلینی مباحث مربوط به ‌«صلة الامام» و فی و خمس و انفال را در اصول کافی (و نه فروع آن و نه در کنار مباحث مربوط به زکات و صیام) آن هم متصل به روایات «کتاب الحجة» (از ص 538 تا 548) آورده که حاکی از نگرش هوشمندانه او به ابعاد ولایت و سیاست اسلامی است.

منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 8.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد