بررسی نقش «رضا» به قضای الهی در سبك زندگی رضوی
چكیده
هر یك از امامان دوازدهگانه با وجود برخورداری از كمالات و فضایل اخلاقی در حد كامل و تمام، به نوعی بیانگر تجلی یكی از اسماء و صفات الهی بوده، بیش از دیگران در ظهور آن صفت خوش درخشیدهاند. امام هشتم در راستای خرسندی به قضای الهی و بهرهمندی از مقام صبر كه از ارزشمندترین مقامات عرفانی است، مورد رضا و پسند خداوند در آسمان و مورد رضای رسول خدا، امامان و دوست و دشمن در زمین گردید.
«مقام رضا» كه در عرفان از مقامات عالی به شمار میرود و برخی آن را عالیترین مقام عرفانی قلمداد كردهاند، در سایهی استكمال بندگی، معرفت، صبر و سایر فضایل اخلاقی به دست میآید و از طرفی، خود، زمینهساز آثار و فواید ارزندهای در زندگی انسان، از جمله سكینه و آرامش، سلامتی جسم و روح، نفی حزن و اندوه و… میگردد.
از آنجایی كه بر شیعیان و مریدان حضرتش اقتدا از چنین پیشوایی ضرورت دارد، لازمهی حركت در مسیری كه به عنوان «سبك زندگی رضوی» نامیده میشود، شناخت حقیقت «رضا» و بررسی علل و عوامل ایجاد آن و نیز بیان آثار و فواید برخورداری از این مقام متعالی در زندگی انسان است.
كلیدواژهها: سبك زندگی رضوی، مقام رضا، قضای الهی، عوامل ایجاد رضا، فواید رضا.
مقدمه
در طول تاریخ اسلام، زندگی پیامبر گرامی و ائمه اطهار (علیهم السلام)، اسوه نیكویی برای همه انسانها و به ویژه شیعیان بوده است. هر یك از این بزرگواران، با حركت در مسیر بندگی و عبودیّت حضرت حق به رشد رسیده و راه را جهت پیمودن صراط مستقیم برای پیروانشان هموار ساختهاند. در مسیر سیر الی الله كه با نیت قربت آغاز میشود و سرتاسرش چیزی جز عبودیت نیست، تخلق به اخلاق الهی و بهرهمندی از فضایل و كمالات انسانی، لازم است. به همین دلیل، پیشوایان این طریق، روح خود را در حدّ اعلا به كسب این صفات اعتلا بخشیده و علاوه بر آن، هر كدام در صفتی مانند كرم، جود، صدق، رضا و… مظهر و نمایندهی خاص گردیدهاند تا به این طریق معلوم گردد كه یكم: كسب كمالات اخلاقی امكانپذیر بوده و دوم: برترینها و امهات صفاتی كه لازمهی پیمودن مسیر بندگی میباشد، كدام است. بنابراین، به دنبال چگونگی كسب تحصیل این كمالات برآمده، از فواید و آثار آن بهرهمند گردند.
از آنجایی كه بررسی سبك و سیرهی زندگی هر كدام از این انوار و تمسك به گفتار و كردار متعالیشان وظیفهی اصلی پیروان راستین ایشان میباشد و گرچه نمیتوان ادعا كرد كه با یك بررسی اجمالی، تمام ابعاد شخصیتی امامان بزرگوار بر ما مكشوف گردیده، لكن با بضاعتی اندك میتوان جرعهای از دریای بیكران وجودیشان را نوشید و با همان جرعه سیراب شد.
در این راستا سعی شده است در حدّ بضاعت، به نكته ای لطیف دربارهی لقب امام هشتم، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) پرداخته شود و نقش و تأثیر این لقب و عنوان، یعنی «رضا» در سبك و سیرهی رضوی ارزیابی گردد. هدف اصلی از انجام این تحقیق، بررسی نقش مقام «رضا» در سبك و سیرهی رضوی است كه در ضمن این هدف، پرسشهای زیر مطرح میگردد:
چرا امام هشتم به لقب «رضا» معروف شدهاند؟ «مقام رضا» در عرفان اسلامی از چه جایگاهی برخوردار است؟ «مقام رضا» چگونه حاصل میگردد و به عبارتی، مقدمات مقام رضا كداماند؟ و سرانجام، آثار و فواید برخورداری از این مقام چیست؟ پاسخ به این پرسشها برای شناختن و به تبع آن، پیروی از سبك و سیرهی رضوی ضرورت دارد، و در این صورت است كه این معرفت و اقتدا در كنار آن محبتی كه شیعیان به ویژه ایرانیان نسبت به امام هشتم دارند، انگیزهای برای تكمیل عهد و تجدید بیعت با ولایت امام بر حق میگردد.
مفهوم «رضا» در لغت، روایتها و اصطلاح عرفانی
«رضا» در فارسی به مفهوم خشنودی و رضایت است. (2) این واژه نقطه مقابل «سَخَط» به معنای ناخشنودی میباشد. (3) راضی به كسی میگویند كه بر آنچه بر او مقدر شده، خشمگین و ناراضی نمیگردد و از عمل اندك خود، خشنود نیست. (4)
بنابراین، «رضا» ضدّ سخط است «و عبارت است از ترك اعتراض بر مقدّرات الهیه در باطن و ظاهر، قولاً و فعلاً» (5).
بنابر روایتها، رضا سرآمد طاعت الهی است. (6) همچنین در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است: «بالاترین درجهی زهد، پایینترین درجهی ورع و بالاترین درجهی ورع، پایینترین درجهی یقین و بالاترین درجهی یقین، پایینترین درجهی رضاست. » (7) بر اساس این روایت، رضا، بالاترین درجهی یقین میباشد و نسبت به مقامات زهد و ورع و یقین، از جایگاه والایی برخوردار است.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به نقل از جبرئیل در تفسیر رضا فرموده: راضی كسی است كه به آنچه از دنیا به او میرسد، یا نمیرسد، خشمگین نمیگردد و از نفس خود نیز به كمیِ عمل رضا نمیگردد. (8) در روایتهای دیگری از ائمه اطهار (علیهم السلام) اصل رضا در اعتماد به خداوند سبحان دانسته شده كه این خود، ثمرهی یقین است و نیز رضا، یقین، تسلیم و قناعت از مفاهیم مرتبط به هم معرفی گشتهاند. (9)
در اصطلاح عرفانی، رضا، مقامی شریف و بلكه، نهایت مقامات است. (10) همچنین بنا بر نظر عرفا، اگر كسی در این مقام قرار گرفت، گویا گامی در بهشت برداشته، زیرا روح و فرح كه از لوازم اهل بهشت است، در رضا و یقین قرار دارد. نیز تسمیهی نگهبان بهشت به «رضوان» به همین معنا اشاره میكند. رضا از یقین متولد میگردد. (11) بیشتر صوفیان معتقدند، رضا، ثمرهی محبت كامل به خداست و عبارت است از اینكه «قلب بنده در تحت حكم خداوند ساكن باشد و به تقدیر اذعان كند و معتقد شود كه خداوند در قسمت، غلط نكرده و هیچگاه خطایی بر قلم صنع نرفته است و هركه را هرچه داده، بجا داده، پس حسد نبرد و به دادهی خدا اعتراض نكند، بلكه هرچه واقع شود، همه را خیر بیند و به آن راضی باشد و به عقیدهی صوفیه، این است معنای آیهی «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». صوفی كاملی كه در مقام رضا واقع باشد، حتی در پیشامد بلا، لب به دعا نگشاید، یعنی طلب از خداوند كه قضا را تغییر دهد، خلاف رضا باشد. صوفی متوكل و راضی طبعاً «آنبین» است؛ یعنی پیوسته به فكر حال است؛ نه به گذشته كاری دارد و نه خود را به آینده مشغول میسازد؛ به قول جلال الدین رومی:
صوفی ابن الوقت باشدای رفیق*** نیست فردا گفتن از شرط طریق (12)
برخی عرفا رضا را در ترك اختیار دانسته و بعضی سكونت و آرامش قلب در برابر فرمان و قضای الهی معنا كردهاند. همچنین رضا، شادمانی قلب به گذشت قضا و یا پذیرفتن حكم الهی با شادمانی بیان شده است. (13) در دیدگاه عرفانی، رضا و محبت هرگز از بنده مفارقت نمیكنند، نه در دنیا و نه در آخرت، برخلاف خوف و رجا كه در آخرت از انسان مفارقت كنند. (14)
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان به این نتیجه رسید كه متعلق رضا، امور تكوینی و مربوط به مسائلی است كه از دایرهی تكلیف انسان خارج است و این مسئله، هیچ منافاتی با امور تكلیفی انسان ندارد. بنابراین، انسانی كه به مقام رضا رسیده، از باب انسان بودن خود، مكلف به انجام اموری چون تلاش در زندگی، بهره گرفتن از مسببات در عالم هستی، دعا كردن و… است. هیچ كدام از این امور با رضا منافاتی ندارد و اگر عدهای ترك این امور را به دلیل برخورداری از مقام رضا جایز میدانند، مفهوم واقعی رضا را متوجه نشدهاند و برداشت صحیح و درستی از آن ندارند. شاید در اینجا شبههای مطرح گردد كه پس چرا صوفی كامل در مقام رضا لب به دعا نمیگشاید؟ در پاسخ باید گفت: همانگونه كه اشاره گردید، او از خداوند، طلب تغییر قضا را ندارد و این خلاف رضاست، وگرنه خداوند، خود، دعا را كلید سعادت و رسیدن انسان به حاجات دانسته است.
امام رضا (علیه السلام) و دلیل ملقّب شدن به صفت «رضا»
دربارهی اینكه چرا امام هشتم به صفت «رضا» ملقّب شدهاند، دلایل متعددی ذكر شده است كه به مهمترین آنها اشاره میگردد:
1- معروفترین و مشهورترین دلیل برای این عنوان، براساس حدیثی میباشد كه در بحارالانوار بیان شده است. ذیل این حدیث، آمده است: «به او نام رضا داده شد، زیرا خدای متعال از وی در آسمانش راضی بود و نیز پیامبر و ائمه پس از او در زمینش. » (15)
2- «مخالف و موافق، شیعه و سنّی، او را پسندیدند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود. » (16)
3-اینكه امام هشتم به رضای خداوند راضی بود و این خصلت ارزشمند را كه مقامی بالاتر از مقام صبر است، به طور كامل داشت و به این ترتیب، بر مشكلات پیچیدهی عصر خود، با صبر و متانت غلبه كرد. (17)
4- «چون مأمون از بنی عباس بود- بنی عباس با حكومت آل علی (علیهم السلام) مخالف بودند- و حضرت علی بن موسی (علیه السلام) را به ولایتعهدی برگزید، همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حقّ آن حضرت، صادق آمد و به آن لقب، موسوم و مشهور شد. » (18)
5-برخی معتقدند مأمون این لقب را به دلیل پذیرش ولایتعهدی او از سوی امام برگزید، در حالی كه خلاف این قول، به دو دلیل ثابت میشود: نخست به دلیل اینكه حضرت رضا (علیه السلام) پیش از این ماجرا نیز به این صفت معروف بود و دیگر اینكه فرزندشان امام جواد (علیه السلام) این قضیه را به صراحت رد میكند و همان حدیث معروف را میگوید و سپس در پاسخ به این پرسش كه چرا دیگر امامان با اینكه آنان نیز مورد رضای خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند به این صفت نامیده نشدند، فرمود: «زیرا دشمنان و مخالفانش از وی رضایت داشتند، همان طور كه دوستان و موافقانش از او راضی بودند و هیچ یك از پدرانش چنین نبودند. از این رو از میان آنها، پدرم ملقب به «رضا» گردید. » (19)
با بررسی موارد بالا میتوان به این نتیجه رسید كه صفت «رضا» دربارهی امام هشتم صفتی دوسویه است: از یك سو خدا، پیامبر، دوست و دشمن، موافق و مخالف از امام رضایت داشتند و از سوی دیگر، امام به مقامی عالیای دست یافته بود كه به واسطهی آن توانست بر مشكلات عصر خویش، فایق آید و با پرورش این صفت عالی در خود، كه بالاتر از مقام صبر است، به آرامش و امنیت خاطر دست یافت، و شاید این همان تعبیر دیگر رضا به قضای الهی است.
نكتهی مهمی كه باید در نظر گرفت، این است كه به هرحال، این لقب را به هر دلیلی كه بیان كردهاند، موضوعی فراتر از تحلیلهای یاد شده است و مورد اول، یعنی از جانب وحی بودن آن بر بقیه غلبه میكند، چنان كه پیامبر در تعیین نام حسن و حسین فرمودند: «ما كنتُ لاسبقَ ربّی باسمِه»؛ در انتخاب نام بر پروردگارم پیشی نخواهم جست. (20)
در اینجا ممكن است این شبهه پیش آید كه آیا رضایتمندی امام رضا (علیه السلام) كه در بیشتر تعبیرها از آن به «رضا به حكم قضا» عنوان میشود، به این معنا بوده كه او در برابر هرگونه پیشامدی و به ویژه پذیرش ولایتعهدی و سفر به ایران، اظهار ناتوانی كرده و به این دلیل كه حكم به ظاهر، از طرف مأمون، اما در حقیقت، از سوی خداوند بوده، چارهای جز اطاعت و فرمان برداری ندیده، به آن تن در داده است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، دو اشكال اساسی مطرح میگردد: نخست اینكه چگونه میتوان این قضیه را پذیرفت، در حالی كه مقام رضا از عالیترین مقامات عرفانی است و عارف با گذر از مقامات متعددی به این مرحله میرسد. اگر این گونه تصور شود، هر انسان ضعیفی در برخورد با كوچكترین مشكل و عدم به كارگیری عقل و منطق، میتواند با توجیه رضایتمندی به قضای الهی، خود را آرام سازد. این تفكر، به در نظر گرفتن هیچ سیر و سلوكی نیاز ندارد. حال آنكه این خلاف فرض ماست. اشكال دیگر اینكه امام رضا (علیه السلام) به عنوان امامی معصوم در مرتبهی خاصی قرار دارد كه اقتدا به ایشان بر شیعیان واجب است، پس چطور ممكن است انسانی كه در این مرتبه قرارگرفته و از نهایت قوّت نفس و اراده برخوردار میباشد، رفتاری از خود نشان دهد كه بیانگرِ ضعف نفس و اراده است. با تأمل در سیرهی رضوی، میتوان به این نتیجه رسید كه تعبیر «رضا به حكم قضا» تعبیری بسیار عمیق و دقیق بوده، رضایتمندی امام از جریان سرنوشت، با اشراف كامل بر كلّ جهان هستی و علم بر تقدیر و تدبیر آن، از سوی خداوند صورت پذیرفته است.
با بررسی دقیق زندگی امام رضا (علیه السلام) و به طور ویژه، از زمان برخورد و واكنش او در برابر پیشنهاد ولایتعهدی مأمون تا لحظهی شهادتش میتوان این مدعا را اثبات كرد. آنگونه كه تاریخنویسان در مورد قضیهی ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) و نحوهی پیشنهاد آن از طرف مأمون به امام و برخورد امام با آن نوشتهاند، گفتوگوهای فراوانی میان امام و مأمون صورت پذیرفته، امام تا دو ماه به جِدّ از پذیرفتن آن خودداری ورزید تا در نهایت، مأمون به اجبار و تهدید، او را به پذیرش آن واداشت. با این حال، واكنش امام در عین پذیرش، نشان دهندهی ذكاوت و زیركی امام بود. شرایطی كه امام در برابر این پذیرش از خود نشان داد، دلیل بر آن است كه او در عین اجبار، دست به بهترین انتخاب زد و هیچ وقت خود را مجبور و عاجز ندید. امام با اینكه میدانست سرانجام، به دست مأمون كشته میشود و قضای الهی بر این امر تحقق میگیرد، با رضایت به این نوع قضا، تمام تلاش خود را در انتخاب بهترین قدر انجام داد. (21)
همچنین عملكرد امام در طول مدت ولایتعهدی و اقدامات هوشمندانهی ایشان بر ضدّ مأمون و عدم سكوت امام در برابر ستم حكومت، نشان دهندهی حركت آن امام همام در مسیر اجداد بزرگوارش بود. (22)
مقدمات تحصیل رضا
از آنجایی كه موضوع رضا، قضای الهی است و این مقام در سایهی شناخت خداوند و محبت به او حاصل میشود، به نظر میرسد دو عامل مهم در تحصیل رضا نقش اساسی دارند: 1- معرفت الهی 2- محبت الهی.
1- معرفت الهی
علامه جوادی آملی در كتاب فلسفهی الهی از منظر امام رضا (علیه السلام) به بیان استدلال بر قضا و قدر و اینكه هر چیزی در عالم هستی به واسطهی قضای الهی پدید میآید، پرداخته و در واقع، روایتهای بیان شده از امام رضا (علیه السلام) در باب قضا و قدر را بخشی از استدلالهای توحیدی قرار داده است: «بررسی دلایل قضا و قدر و اینكه اساس وجود اشیای عالم، قضای خدای متعالی است، اساساً مقتضای توحید ربوبی و اینكه مدبّر عالم ربّ واحد و پروردگار یگانه است، نیز اطلاق تدبیر نامتناهی الهی آن است كه هیچ چیز در عالم به وجود نمیآید، مگر آنكه در سایهی تدبیر خدای متعالی باشد.» (23)
ایشان سپس به دستهبندی روایتهایی پرداختهاند كه از امام رضا (علیه السلام) صادر شده است. دستهی نخست روایتهایی است كه رضا به قضای الهی را برگرفته از حقیقت ایمان میشمرد و از آنجایی كه ایمان نیز فرع بر شناخت و مبتنی بر آن است، میتوان نتیجهگیری كرد كه: معرفت و شناخت، ایمان را نتیجه میدهد و ایمان، رضا را. از حضرت رضا (علیه السلام)، از پدران معصومش، از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده كه فرمود: «من لم یرضَ بِقضائی و لم یؤمن بِقَدری فَلیَلتَمِس إلهاً غیری»؛ كسی كه به قضای من راضی نگردد و به تقدیر من ایمان نیاورد، باید به خدای دیگری جز من روی آورد. نیز رسول خدا فرمود: «فی كلّ قضاءِ اللهِ خیرهٌ للمؤمنِ»؛ در هر قضای الهی، خیر و نیكی برای مؤمن است. (24)
دستهی دوم، روایتهایی است كه به این حقیقت اشاره دارد كه مبحث قضای الهی، بسیار دشوار است؛ به این دلیل كه قضای الهی در اسرار الهی جای دارد و رسیدن به ژرفای این اسرار، كار هر كسی نیست. به همین سبب ائمه (علیهم السلام) در برابر كسانی كه پرسشهایی دربارهی قضا و قدر داشتند، از باب نهی ارشادی، آنان را از پرسیدن چنین سؤالهایی برحذر میداشتند. (25) و روایتهای دستهی سوم، روایتهایی است كه شدت نهی آنها از دستهی دوم، بسیار بیشتر بوده، بر این دلالت دارد كه هر كس از قدر الهی آگاهی پیدا كند، در واقع، در حیطهی سلطنت خداوندی به جنگ با او پرداخته است و به تعبیر امام علی (علیه السلام) درست مثل كسی است كه بدون هیچ سلاح و تجهیزاتی، بخواهد در دریایی سیاه و هولناك و پر از جانداران خطرناك شنا كند كه در این صورت، گرفتار غضب الهی میگردد. این روایتها در واقع، به بنده هشدار میدهد كه در پی كشف اسرار جزئی و به دنبال دلیل آوردن برای آنها نباشد؛ مانند جریانی كه برای حضرت موسی و حضرت خضر (علیهما السلام) اتفاق افتاد. حضرت خضر به دلیل توانایی نداشتن موسی (علیه السلام) در همراهی خود در ادامهی راه از او جدا شد (26)، زیرا لازمهی آگاهی از یك مورد جزئی، آگاه شدن از اسرار تك تك امور و آگاهی كامل به اسرار الهی است كه چون این اسرار ریشه در علم الهی دارند و علم انسان در برابر خداوند، هیچ است، پی بردن كامل به اسرار نیز حاصلی جز نابودی محدود در برابر نامحدود ندارد. به همین دلیل علامه میفرماید: «اندیشه دربارهی تقدیر امور جزئی، اوهام را متحیّر و سرگردان میسازد و عالم دانشمند را به زندیق و كافر تبدیل میكند.» (27)
دستهی چهارم روایتهایی هستند كه بر این نكته دلالت دارند كه قضای الهی از عالم بالا به عالم مادّه و حركت نازل میشود. بنابراین، دو نوع قضا وجود دارد: 1-قضای حتمی كه در مخزن غیب پوشیده است و تبدیل بردار و تغییرپذیر نیست، زیرا عالم غیب از هرگونه حركتی محفوظ است. 2- قضای غیرحتمی كه متعلق به افعال بندگان است و تغییرپذیر میباشد. به همین دلیل است كه امام رضا (علیه السلام) از قول امام علی (علیه السلام) فرمود: «لَعلَّك تظُنُّ قضاءً حتماً و قدَراً لازِماً»؛ شاید تو گمان میكنی كه (بازگشت ما از سفر) قضای حتمی و قدر لازم و تغییرناپذیر است؟ (28)
با توجه به آنچه در این چهار دسته روایتها گفته میشود، میتوان چنین نتیجهگیری كرد كه مقتضای رضا به قضای الهی متفاوت است؛ یعنی گاهی اقتضا میكند كه فردی خود را از دشمن محافظت كند و در برابر خطر از خویش، دفاع كند و گاهی به راحتی در مسیر مرگ قدم گذارد. البته این نوع واكنش تنها از كسی برمیآید كه دانای به سِرّ قدر باشد. شاهد بر این قضیه، دو نوع رفتار كاملاً متفاوت حضرت امام رضا (علیه السلام) در برابر مأمون است. زمانی از پذیرش ولایتعهدی خودداری میكند و زمانی بدون هیچ واهمهای در برابر مأمون كه از او میخواهد دلیل این خودداری را بیان كند، در نهایت خشم، او را عامل قتل خود میداند، گو اینكه میدانست به دست مأمون كشته میشود، ولی هنوز زمان آن فرا نرسیده است. (29)
نظیر همین نوع رفتارهایی كه حاصل یقین، ایمان و آگاهی بر سرّ غیب است، در رفتار سایر ائمه اطهار از جمله حضرت علی (علیه السلام) نیز به چشم میخورد. در پایان این بحث شایسته است به این بیت حافظ اشاره كرد كه گویا زبان حالی از امامان بزرگوار است:
هان مشو نومید، چون واقف نیی از سرّ غیب*** باشد اندر پرده بازیهای پنهان، غم مخور
2- محبت الهی
عامل مهم دیگر در تحصیل رضا، محبت الهی است. مرحوم ملااحمد نراقی در طریق تحصیل رضا معتقد است كه انسان باید تا جایی كه برایش ممكن است، در تحصیل محبت الهی به وسیلهی دوام ذكر خدا در قلب و فكر در عجایب صنع او و تدبّر در حكم و مصالحی كه در مخلوقات قرارداده، بكوشد. همچنین با مواظبت بر طاعات و عبادات و كم كردن علایق دنیوی و نفسانی، باعث ایجاد محبت الهی در درون خود، گردد. این محبت باعث میشود كه انسان به دلیل شیفتگی و شیدایی نسبت به حضرت حق، حتی دشواریها را شیرین و گوارا یابد؛ چنان كه حافظ میگوید:
گر تیغ بارد از كوی آن ماه*** گردن نهادیم، الحُكمُ لِله
همچنین راههای دیگری كه باعث ایجاد این محبت در دل آدمی میگردد و او را نسبت به قضای الهی راضی میگرداند، عبارتاند از: مطالعهی حكایت دوستان خدا و بررسی احوال ایشان، تأمّل در خود و اینكه او از همه چیز غافل و به عاقبت هر امری، جاهل میباشد و خداوند هم دانا و هم خیرخواه اوست. بنابراین، هر آنچه در حقِّ او مقدّر نموده، البته به خیر اوست، گرچه سِرّ آن را نداند. نیز تدبّر در اینكه خشم و ناخوشایندی از آنچه خدا بر انسان مقدر فرموده، نه باعث تغییر قضا میگردد و نه آرامشی در او ایجاد میكند، بلكه باید به اجر و ثواب آن مصیبت بیندیشد و مصیبتهایی كه به مقرّبان رسیده است و به این ترتیب، مقام رضا را در خود به وجود آورد.
تفاوت این عامل در ایجاد رضا به قضای الهی با قبلی، یعنی معرفت الهی، در این است كه گرچه نمیتوان در جنبهی معرفتی به مرحلهی اولیاءالله رسید و از سرّ قدر آگاه شد تا به مرحلهی رضایتمندی رسید، اما با در نظر گرفتن دو نكته میتوان رضا به قضای الهی را در خود ایجاد كرد: نكتهی نخست اینكه به هر اندازه انسان نسبت به خداوند، ایمان و باور خود را قویتر سازد و در شاخههای مختلفِ توحید، به ویژه توحید افعالی، به معرفت عمیقتری دست یابد، به سرّ قضا و قدر آگاهی یافته، در نتیجه، به نوعی تسلیم و رضا دست مییابد، و دیگر اینكه محبت به حق و ایجاد این محبت به تنهایی، خود، عامل قوی در ایجاد رضایتمندی در انسان است كه البته اولیای الهی در هر دو تا سر حدّ تكامل پیش رفتهاند.
آثار و فواید «رضا» در زندگی
برخورداری از مقام رضا و بهرهمند بودن از این فضیلت عالی اخلاقی باعث به وجود آمدن آثار و فواید فراوانی در زندگی میشود و البته بهرهمندی حداكثری از اینها به میزان شدت و ضعف رضا در انسان بستگی دارد. از جمله ثمرات رضا میتوان به ایجاد آرامش، سلامت جسم و روح، قناعت، غنای روحی، اعتماد به كفایت رزق از طرف خدا، نفی حزن و اندوه، خودداری از اتّهام در قضای الهی و.. اشاره كرد.
1- رضا عاملی برای سلامت جسم
در روایتی از امام علی (علیه السلام) آمده است: كسی كه از آنچه خداوند به بندگانش تقسیم كرده، راضی باشد، بدنش در استراحت و آسایش قرار میگیرد. (30)
دربارهی راز اینكه چرا رضایتمندی به قسمت رزق و روزی باعث آرامش و آسایش جسم انسان قرار میگیرد، باید به سخنی دیگر از آن امام همام اشاره كرد كه خطاب به امام حسن (علیه السلام) میفرماید: «ای فرزندم! بدان كه رزق، دو رزق است: رزقی كه تو به دنبال آن هستی و رزقی كه آن به دنبال تو است… چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز و ستم كاری به هنگام بی نیازی! دنیای تو برای تو همان قدر است كه قیامتت را اصلاح كنی و اگر به جهت آنچه از دستت رفته، نگران و ناراحت هستی، پس نگران باش برای همهی آنچه در دست نداری». (31)
اگر انسان بداند رزق و روزی او مقسوم و مقدر است، جسم و روح خود را برای بیش از آنچه بر او مقدّر شده، عذاب نمیدهد و سلامت خود را به خطر نمیاندازد. «ریشهی سخت زندگی كردن، یكی این است كه فكر میكنیم در این دنیا آمدهایم تا فقط رزق درآوریم، در حالی كه آمدهایم در این دنیا، تا بندگی كنیم و خدا رزق ما را به عهده گرفته است و هرچه در بندگی خدا بیشتر همت كنیم، راحتتر رزق ما را تأمین میكند… ». امام علی (علیه السلام) میفرماید: «اگر كسی راضی به رزق خدا شد، بر آنچه از دستش رفته، اندوهگین نمیشود، چون رزق هر كس ثابت است، پس آنچه از دست ما میرود، رزق ما نبوده، تا جای نگرانی باشد. » (32)
2- رضا عاملی برای سلامت روح و روان
امام صادق (علیه السلام) راحتی و آسایش روح و روان انسان را در رضا و یقین دانسته، میفرماید: «راحتی و آسایش در رضا و یقین و ناراحتی و اندوه در شك و خشم است. » (33)
و نیز امام علی (علیه السلام) فرمود: «رضا حزن و اندوه را برطرف میكند» (34)و هم ایشان فرمود: «چه خوب طرد كنندهای برای حزن و اندوه است، رضایتمندی به قضا!» (35)
با توجه به روایتهایی كه بیان شد و روایتهای فراوان دیگری كه در این زمینه از ائمه اطهار (علیهم السلام) نقل شده، میتوان به این نكتهی مهم رسید كه در رضایتمندی، نخستین كسی كه بهرهمند میشود، خودِ شخص راضی است؛ چرا كه انسان با تلاش خود، به نتیجه ایمان دارد و میداند سررشتهی امور به دست كسی است كه بهتر از هر كسی به صلاح كار ما آگاه است و به همین دلیل، به هر آنچه كه خداوند برای او میپسندد، خرسند است و به تعبیر باباطاهر:
یكی درد و یكی درمان پسندد *** یكی وصل و یكی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران*** پسندم آنچه را جانان پسندد
3-قناعت
امام علی (علیه السلام) قناعت را عنوان رضا دانسته، فرموده است: «القنوع عنوان الرضا» (36). از پیامبر گرامی اسلام روایت شده كه فرمود: «به قسمت الهی راضی باش تا توانگر شوی» (37). امام علی (علیه السلام) نیز قناعت را گنجی بی پایان معرفی كرده است: «القَناعهُ مالٌ لا ینفَدُ» (38).
با توجه به مضمون این روایتها میتوان به این نتیجه رسید كه انسان راضی، قناعت را پیشهی خود ساخته و به همین دلیل، به توانگریِ عظیمی دست یافته است. انسان ناراضی هیچ وقت به آنچه داشته، قناعت نمیكند، در نتیجه، همیشه در حسرتِ از دست دادهها و اندوه چیزهایی است كه به دست نیاورده. بنابراین در هر حال، حتی اگر انبوهی از مال دنیا را در اختیار داشته و از موقعیت و مقام عالی برخوردار باشد، احساس كمبود و خسران میكند و این درست، نقطه مقابل قناعت و احساس رضایت از قناعت است.
4- خودداری از اتهام در قضای الهی و كفرپیشگی
در روایتی از امام علی (علیه السلام) آمده است: «كسی كه به قضای الهی راضی نگردد، كفر در دینش پدیدار میگردد» (39). همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود: «كسی كه به آنچه خدا قسمت كرده، راضی نگردد، خداوند را در قضایش متهم میسازد» (40). و نیز از هم ایشان نقل شده است: «كسی كه به قضای الهی خشمگین و ناراضی است، قضا به سراغ او میآید، در حالی كه خداوند، اعمال نیكش را حبط و تباه میسازد. » (41) انسان كوتهبین كه میپندارد هر آنچه در دایرهی قسمت اتفاق میافتد، بر مبنای حساب و كتابهای او صورت میپذیرد و از زنجیرهی علل و عوامل مادی و معنوی جهان هستی غافل است، پس از آنكه حسابهایش در هم ریخت و با قضای ناخواستهای روبه رو شد، خداوند را در آنچه بر مبنای علم قاصرش به آن نتیجه رسیده، مقصّر و متهم میشمارد و حتی بر طبق روایت امام علی (علیه السلام) به دلیل ضعف ایمان و اعتقاد، به مرتبهی كفر نیز كشیده میشود. اما انسان راضی میداند كه خداوند، امور را بر اسباب و علل مقتضی خود، جاری میسازد، نه بر آنچه انسان تمنا كند و یا در سر بپروراند. به همین دلیل، خود را به خدا میسپارد و با قراردادن تسلیم واقعی خویش در چرخهی اسباب علل، خداوند او را در آنچه میخواهد، بی نیاز میسازد.
نتیجهگیری
مقام رضا، از عالیترین مقامات عرفانی است، كه امام رضا (علیه السلام) در این صفت سرآمد و شاخصهی سایر امامان (علیهم السلام) بودند. بهرهمندی از مقام رضا به معنای دست كشیدن از كار و تلاش و حتی دعا نیست، بلكه عامل آرامش بخش انسان در برابر قضای الهی میباشد. انسانی كه به قضای الهی راضی است، از سلامت جسم و روح برخوردار بوده، خداوند را در آنچه برایش مقدر ساخته، متهم نمیكند. بررسی سبك و سیرهی زندگی امام رضا (علیه السلام) به ما میآموزد كه چگونه در نهایتِ سختیها و مشكلاتی كه برای انسان پیش میآید، با وجود تلاش و مقاومت در برابر سختیها و ناملایمات، نتیجهی كارها را به خدا واگذاریم و به آنچه خداوند مقدّر كرده است، راضی و خرسند باشیم. هر روز هزاران زائر همچون پروانه به گرد حرمش طواف میكنند و وجود نازنینش را واسطهی برآورده شدن حاجات خود میدانند و در این امر مصرّند و كمتر به این حقیقت توجه دارند كه حضرت با وجود واسطهی فیض بودن در برآورده ساختن حاجات، آیینهی تمام نمای رضا به قضای الهی است!
پینوشتها:
1. مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، گروه معارف اسلامی.
2. عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج2: 1046؛ دهخدا، علی اكبر، لغت نامهی دهخدا، ج1.
3. رك: ابوالحسین احمد بن فارس بن زكریا، معجم مقاییس اللغه، ج2: 402.
4. رك: الفیومی، احمد بن محمد بن علی، مصباح المنیر فی غریب الشرح الكبیر للرافعی، ج1و2، ص229.
5. نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، ص746.
6. محمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج4، ص 143.
7. همان جا.
8. همان، ص 145.
9. همان جا.
10. سراج، ابونصر، ترجمة اللمع فی التصوف، ص 106.
11. كاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الكفایة، ص 399.
12. غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، ج2، ص 312 و 313.
13. رك: كلاباذی، ابوبكر محمد بن اسحاق، التعرف لمذهب اهل التصوف، ص120.
14. سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 421.
15. قرشی، باقرشریف، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، ص 44.
16. محمدی اشتهاردی، محمد، نگاهی بر زندگی امام رضا (علیه السلام)، ص 14.
17. رك: همان، ص 14.
18. محمدزاده، مرضیه، علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، ص 84.
19. قرشی، باقرشریف، همان، ص44.
20. معینی، محمدجواد، ترابی، احمد، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، ص16.
21. رك: شریف قرشی، همان، ص 438-456؛ ماهوان، محمدعلی، زندگانی هشتمین امام شیعیان حضرت رضا (علیه السلام)، ص51؛ قرائتی، محسن، زندگانی امام هشتم (علیه السلام)، ص 10.
22. رك: موحدی ساوجی، علی، بررسی تحلیلی ولایتعهدی حضرت رضا (علیه السلام)، ص165.
23. جوادی آملی، عبدالله، فلسفهی الهی از منظر امام رضا (علیه السلام)، ص82.
24. همان، ص 83؛ قربانی، مهدی، هزار و یك حدیث رضوی، ص82.
25. رك: همان، ص 85 و 86.
26. كهف (18): 67.
27. جوادی آملی، همان، ص90.
28. همان، ص 91.
29. رك: سیدحر، حسین، امام رضا (علیه السلام) و ایران، ص116؛ كمپانی، فضل الله، حضرت رضا (علیه السلام)، ص98.
30. محمدی ری شهری، همان، ج4، ص 147.
31. نهج البلاغه، نامهی 31.
32. طاهرزاده، اصغر، جایگاه رزق انسان در هستی، ص 83 و 85.
33. محمدی ری شهری، همان، ج4، ص 147.
34. همان جا.
35. همان جا.
36. محمدی ری شهری، همان، ج4، ص 146.
37. همان جا.
38. نهج البلاغه، حكمت 475.
39. محمدی ری شهری، همان، ج4، ص 148.
40. همان جا.
41. همان جا.
منابع تحقیق:
-قرآن كریم.
-نهج البلاغه.
-ابوالحسین احمد بن فارس بن زكریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق محمدهارون، مكتب الاعلام الاسلامی، بی جا، 1404ق.
-جوادی آملی، عبدالله، فلسفهی الهی از منظر امام رضا (علیه السلام)، اسراء، قم، چاپ دوم، 1386.
-دهخدا، علی اكبر لغت نامهی دهخدا، تهران.
-سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، طهوری، تهران، چاپ هفتم، 1383.
-سراج، ابونصر، ترجمة اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، اساطیر، تهران، 1382.
-سیدحر، حسین، امام رضا (علیه السلام) و ایران، معارف، قم، چاپ سوم، 1387.
-طاهرزاده، اصغر، جایگاه رزق انسان در هستی، لبّ المیزان، اصفهان، چاپ پنجم، 1390.
-عمید، حسن، فرهنگ عمید، امیركبیر، چاپ پنجم، 1360.
-غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، زوار، چاپ ششم، 1374.
-الفیومی، احمد بن محمد بن علی، مصباح المنیر فی غریب الشرح الكبیر للرافعی، دارالهجره، قم، الطبعة الثانیه، 1414.
-قرائتی، محسن، زندگانی امام هشتم (علیه السلام)، نهضت سوادآموزی، تهران، چاپ دوم، 1374.
-قربانی، مهدی، هزار و یك حدیث رضوی، قاف، مشهد، چاپ دوم، 1389.
-قرشی، باقرشریف، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، ترجمه سیدمحمد صالحی، دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1382.
-كاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الكفایه، تصحیح همایی، هما، تهران، چاپ چهارم، 1372.
-كلاباذی، ابوبكر محمد بن اسحاق، التعرّف لمذهب اهل التصوف، تصحیح احمد شمس الدین، دارالكتب العلمیه، بیروت، 1413ق.
-كمپانی، فضل الله، حضرت رضا (علیه السلام)، مفید، تهران، 1386.
-ماهوان، محمدعلی، زندگانی هشتمین امام شیعیان حضرت رضا (علیه السلام)، هاتف، مشهد، 1378.
-محمدزاده، مرضیه، علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، دلیل ما، قم، چاپ پنجم، 1385.
-محمدی ری شهری، محمد، میزان الحكمه، مكتب الاعلام الاسلامی تهران، الطبعة الثانیه، 1363.
-محمدی اشتهاردی، محمد، نگاهی بر زندگی امام رضا (علیه السلام)، مطهر، تهران، 1374.
– معینی، محمدجواد، ترابی، احمد، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ دهم، 1385.
-موحدی ساوجی، علی، بررسی تحلیلی ولایتعهدی حضرت رضا (علیه السلام)، سهاره، تهران، 1380.
-نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، هجرت، قم، چاپ هشتم، 1381.
منبع مقاله :
همایش ملی سبک زندگی رضوی (مقالات برگزیده)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول (1393).