بررسی کانونهای شیعی در منطقه جبال ایران و مناسبات امام جواد (ع) با آنها
چکیده
از مباحث اساسی در تاریخ ایران دوره اسلامی، فرایند و چگونگی مناسبات هر یک از اهل بیت (علیهم السلام) با ایرانیان است. در این میان، امام جواد (علیه السلام) نیز به رغم محدودیتهای بسیار و عمر کم، با شیعیان ساکن در ایران به ویژه در منطقه جبال (جبل) مانند قم، همدان و ری، از طرق مختلف ارتباط داشتند. این مقاله در پی آن است تا این مهم را در محورهایی چون کانونهای شیعی در جبال ایران در عصر امام جواد (علیه السلام) و مناسبات امام با ایرانیان در این کانونها را بررسی و واکاوی کند و به این پرسش پاسخ دهد که عمدهترین کانونهای شیعی در منطقه جبل ایران در عصر امام جواد کدامند و مناسبات امام جواد (علیه السلام) با آنها به چه میزان و چگونه بوده است؟ تحقیق حاضر، به دلیل نگاه خاص و ریز به موضوع و گزارش اجمالی از سیر مناسبات امام جواد (علیه السلام) با ایرانیان، میتواند برای شیفتگان آن حضرت مفید تلقی شود. فرضیه مقاله حاضر، این است که مناسبات امام جواد (علیه السلام) با ایرانیان در مقایسه با امامان قبلی گسترده بوده است.
مقدمه
در عصر امام جواد (علیه السلام)، تشیع در ایران گسترش چشمگیری یافته بود. سفر امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به خراسان و ورود سادات علوی به ایران، سرآغاز تحول مهمی در گسترش تشیع در ایران به شمار میآید. هم چنین فعالیتهای شاگردان و نمایندگان ائمه از جمله امام جواد (علیه السلام) در مناطق و نواحی مختلف ایران، در ترویج عقاید و فقه شیعه نقش به سزایی داشت. دستگاه خلافت میکوشید تا با ایجاد موانع برای امام جواد (علیه السلام)، رابطه آن حضرت با شیعیان را محدود نماید؛ ولی ایشان در مواقع مختلف، به طور مستقیم یا از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ میکردند؛ از جمله در منطقه جبال که از کانونهای مهم شیعی محسوب میشد. همدان، (2) ری، (3) قم (4) و اهواز، (5) از جمله این کانونها بودند.
در این مقاله، نخست کانونهای شیعی در جبال معرفی میگردد و پس از آن، از مناسبات امام جواد (علیه السلام) با آنان سخن گفته میشود. گفتنی است مقاله حاضر، به زمینهها و چگونگی گسترش تشیع در ایران و پدید آمدن کانونهای شیعی نمیپردازد، بلکه در صدد شناسایی و معرفی کانونهای مشهور و غیر مشهور شیعی در جبال مانند قم و ری و میزان ارتباط و یا عدم ارتباط امام جواد (علیه السلام) با این کانونهاست.
مطالب این مقاله که پس از استقصای بسیار در منابع مختلف فراهم شد، در چند محور کانونهای شیعی در جبال ایران در عصر امام جواد (علیه السلام) و مناسبات ایشان با ایرانیان در این کانونها سامان یافته و در نوع خود، حداقل در ساختار و شکل ارائه، کاری نو به شمار میآید. در این پژوهش، سعی شده تا تصویری در حد بضاعت از مناسبات ایرانیان با یکی از امامان شیعه ارائه شود و علیرغم کاستیهایش، دریچهای را برای ورود به بحثها و پژوهشهای جدید باز کند. پرسش اصلی فراروی، عبارت است از: کانونهای مشهور شیعی در منطقه جبال ایران در آن دوره کدامند و آیا امام جواد (علیه السلام) مناسباتی با آنها داشتهاند؟
مفهومشناسی
کانون: کانون واژهای سریانی و در لغت به معنای مطلق آتشدان است. نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده است. (6) به معنای “مرکز” و “محل” و انجمن، سازمان یا جز آن هم به کار رفته است. در این تحقیق، مقصود از کانون، مرکز و محل است.
شیعه: مقصود از شیعه در این تحقیق، شیعیان دوازده امامی هستند؛ از این رو، از کانونهای شیعی زیدی و یا اسماعیلی سخن به میان نمیآید. ضمن آن که در ناحیه جبل، کانون شیعی غیر امامی نمودی نداشته است. منطقه جبال از عمدهترین کانونهای شیعی در ایران محسوب میشد که قم مهمترین آنها بود. این شهر در ناحیه جبال، از شهرهای مشهور در سدههای نخستین اسلامی و از تأثیرگذارترین کانونهای شیعی بر شهرهای پیرامونی خود است. این شهر از کانونهای اولیه شیعی در ایران به شمار میآید و شیعیان آن، مناسبات نسبتاً گستردهای را از نیمه سده دوم هجری به بعد با معصومان (علیهم السلام) داشتهاند. قم نخستین ناحیه است که در ایران با مهاجرت گروهی از شیعیان کوفه به آن، پذیرای مذهب تشیع شد و مردم آن با اهل بیت (علیهم السلام) ارتباط نزدیکی داشتند؛ مناسبات: این واژه را ارتباط داشتن با یک دیگر معنا کردهاند. (7) عمل متقابل و تأثیر متقابل را نیز گفتهاند. (8) تبادل و داد و ستد و معامله نیز از دیگر معانی آن است. (9) در این پژوهش از واژه مناسبات، به جای تعامل و ارتباط استفاده شده است.
جَبَل (جِبال) : از کانونهای شیعی در ایران که امام جواد (علیه السلام) با آنها ارتباط داشتند، میتوان از قم، همدان، اهواز، نیشابور، ری و برخی نقاط دیگر نام برد. از این میان منطقه جبل، از این رو که کانونهای متعدد شیعی مشهور و غیرمشهوری در آن واقع شده بود، جایگاه ویژهای در مناسبات امام جواد (علیه السلام) و برخی معصومان دیگر داشت. نخست جبل را معرفی میکنیم و پس از آن از کانونهای شیعی ایران در جبل سخن خواهیم گفت.
جبال کجاست؟
جبل جمع آن جبال، به معنای کوه و یا زمین مرتفع و در اصطلاح به منطقه وسیع کوهستانی اطلاق میشود که حد فاصل دشت کویر ایران در شرق و بینالنهرین در غرب آن واقع شده است. (10) البته تعیین دقیق حدود جبال مشکل است؛ زیرا میان جغرافیدانان درباره حدود آن اختلاف است؛ چنان که یعقوبی برخلاف مشهور، خراسان و طبرستان را نیز بخشی از جبل میداند. (11) در منطقه باختری جبل، کرمانشاه (قرمیسین) و همدان (اکباتان قدیم) و در شمال خاوری آن، ری و در جنوب خاوری آن اصفهان قرار دارد. (12) یاقوت حموی و قزوینی که معاصر یکدیگرند، جبال را برای این منطقه وسیع به کار بردهاند. نام جبال بعدها متروک شد و در قرن ششم هجری در زمان سلجوقیان، نسنجیده آن را عراق عجم نامیدند تا با عراق عرب که مقصود قسمت سفلای بینالنهرین بوده، اشتباه نشود. (13) گفتنی است که در زمان ائمه (علیهم السلام)، سرزمینی به نام ایران مطرح نبود و در تقسیمبندی کلی سرزمینها، آن را سرزمین «فُرس» مینامیدند و در تقسیمبندی جزئی، هر بخشی از ایران نام خاصی داشت. جبال (جَبَل)، خراسان، سجستان، آذربایجان و… از آن جملهاند.
شهرهای مشهوری در منطقه جبال بوده که میتوان به قم، آبه، ری، کاشان، همدان، دینور و برخی شهرهای دیگر اشاره کرد. البته به رغم آن که تشیع در جبل به نسبت سایر سرزمینهای ایران نمود و بیشتری داشت، این بدین معنا نیست که شیعیان در این منطقه وسیع در اکثریت بودند و با تمام شهرهای جبل شیعی بودند. جز قم و آبه و شاید برخی نقاط کوچک دیگر، در شهرهای دیگر آن شیعیان کاملاً در اقلیت قرار داشتند. اصفهان، همدان و قزوین در عصر ائمه (علیهم السلام)، از بزرگترین و عمدهترین کانونهای اهل سنت محسوب میشدند؛ چنان که قزوین در منابع، به «دارالسنه» مشهور بوده است. (14)
هواخواهی و تشیع مردمان این منطقه، احتمالاً به جهت تأثیرپذیری از تشیع قم بوده است. با وجود علمای صاحب نفوذ در آن شهر، این احتمالی قوی به نظر میرسد. تشیع خود قم و برخی از مناطق دیگر ایران نیز متأثر از عراق بوده است. به هر روی، مناسباتی میان برخی از مردمان جبل با معصومان (علیهم السلام) برقرار بود. (15) مطابق نقلی، شخصی از جبل بر امام باقر (علیه السلام) وارد شد و از آن حضرت تقاضایی کرد و امام نصایحی به او فرمودند. (16) نیز نقل شده است: مردی از جَبَل هدایایی خدمت امام صادق (علیه السلام) آورد که از آن جمله کیسه چرمی بود. امام محتویات کیسه را خالی کردند و سپس فرمودند: «پوستی که از آن، کیسه درست شده، چون از پوست حیوان تزکیه نشده است، نباید از آن استفاده کرد». (17) هم چنین بنا به نقلی، عبدالله بن کیسان نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: «انی ولدت فی الجبل و نشأت فی ارض فارس»؛ من در جبل زاده شدهام و در فارس بزرگ گردیدهام. (18)
در خبر دیگری آمده است: «فردی از ملوک جبل هر سال در حج نزد امام صادق (علیه السلام) میآمد و آن حضرت او را در منزلش فرود میآورد.» در ادامه روایت آمده است: «چون سفر این فرد طول کشید، آن حضرت برای وی در مدینه خانهای خریدند». (19) گاهی برخی از اصحاب امامان به شهرهای ایران مهاجرت میکردند و در آنها مقیم میشدند، چنان که عطاء بن جبله کوفی از اصحاب امام جواد (علیه السلام) به جبل منتقل شد. (20)
به هر روی، گسترش تشیع در برخی از شهرهای معروف جبل و تبدیل آنها به کانونهای شیعی در عصر ائمه (علیهم السلام)، موجب شکلگیری مناسبات معصومان (علیهم السلام) با شیعیان خود در آنها شد. این مناسبات، گاهی با گماردن یک وکیل در منطقه و از طریق او صورت میگرفت و معصومان برای هر شهر، وکیل جداگانهای تعیین نمیکردند. چنان که ابراهیم بن محمد همدانی از سوی امام جواد (علیه السلام) وکیل منطقه جبل بود. بنا به روایت کشی، ابراهیم چهل بار به زیارت کعبه مشرف شده بود. (21) آن حضرت طی نامهای به او نوشتند:
“تقبل الله منک و رضی عنهم و جعلهم معنا فی الدنیا و الآخره»؛ وجوه ارسالی به من رسید؛ خدا از تو قبول فرموده، از شیعیان ما راضی باشد و آنان را در دنیا و آخرت در جوار ما قرار دهد.”
از این روایت به طور صریح، مسئولیت مالی این وکیل روشن میشود که اموالی از شیعیان دریافت و برای امام ارسال میکرد. حضرت جواد (علیه السلام) در ادامه نامه مینویسند:
“سفارش شما را به نضر بن محمد همدانی کرده، موقعیت تو را نزد خودم به اطلاع وی رساندم و به او نوشتم که متعرض شما نباشند و به ایوب بن نوح دراج نیز چنین دستور دادم. هم چنین به دوستان خود در همدان نامهای نوشته، به ایشان تأکید کردم که از شما پیروی کنند؛ زیرا من جز تو وکیلی در آن ناحیه ندارم. (22)”
مطابق نقلی، ابراهیم بن محمد به امام جواد (علیه السلام) نامه نوشت و در آن از اذیت فردی به نام سمیع در همدان به آن حضرت شکایت کرد. آن حضرت در پاسخ نوشتند:
“خداوند در یاری تو نسبت به کسی که به تو ظلم کرده، تعجیل نموده، تو را در این مشکل کفایت کند و بر تو بشارت نصرت سریعالهی و اجر اخروی. (23)”
پس از ابراهیم، فرزندش این سمت را تا زمان امام دوازدهم به ارث برد. (24) فارس بن حاتم نیز نخست وکیل امام هادی (علیه السلام) در جبل بود که پس از مدتی، سزاوار لعن و طرد آن حضرت شد. (25) این گزارش، مؤید آن است که برخی امامان، گاهی برای مناطقی مانند جبل به یک وکیل بسنده میکردند.
کانونهای شیعی در جبل
منطقه جبال از عمدهترین کانونهای شیعی در ایران محسوب میشد که قم مهمترین آنها بود. این شهر در ناحیه جبال، از شهرهای مشهور در سدههای نخستین اسلامی و از تأثیرگذارترین کانونهای شیعی بر شهرهای پیرامونی خود است. این شهر از کانونهای اولیه شیعی در ایران به شمار میآید و شیعیان آن، مناسبات نسبتاً گستردهای را از نیمه سده دوم هجری به بعد با معصومان (علیهم السلام) داشتهاند. قم نخستین ناحیه است که در ایران با مهاجرت گروهی از شیعیان کوفه به آن، پذیرای مذهب تشیع شد و مردم آن با اهل بیت (علیهم السلام) ارتباط نزدیکی داشتند؛ به گونهای که از دوران صادقین (علیه السلام) به این طرف، لقب قمی در آخر اسم شماری از اصحاب ائمه (علیهم السلام) به چشم میخورد. اینان اشعریهای عربتباری بودند که در قم میزیستند. جد آنان؛ مالک بن عامر بن هانی از صحابه بود که در نبرد صفین (سال 37 ق)، در صف یاران امام علی (علیه السلام) قرار داشت. سائب پسر مالک نیز از یاران آن حضرت بود؛ همو که به عبدالله بن مطیع عدوی، کارگزار عبدالله بن زبیر در کوفه (سال 64 -65ق) گفت که باید به سیره حضرت علی (علیه السلام) عمل کند. (26) سائب در جریان قیام مختار، نقشی فعال داشت و از مردم برای وی بیعت میگرفت و همراه او کشته شد. سائب برادری به نام سعد داشت که جد عرب اشعری مهاجر به قم دانسته شده است. (27) احوص و عبدالله فرزندان سعد، نخستین افراد از خاندان اشعری بودند که به قم مهاجرت کردند. قراین نشان میدهد، همراه اشعریها موالی آنان نیز به قم مهاجرت کردند، مانند محمد بن احمد بن ابی قتاده که در شمار محدثان شیعی است (28) یا خاندان برقی که از موالی اشعریها بودند. (29) یاسر خادم، از خدمتکاران امام رضا (علیه السلام) نیز از موالی حمزةبن یسع اشعری بود. (30) بنابر نوشته یاقوت حموی: «طلحة بن احوص نخستین فرد از اشعریان است که شهر قم را (در سال 83 و یا 94 ق) بنیان نهادند.» (31) البته این گزارش پذیرفتنی نیست؛ زیرا قدمت این شهر به پیش از اسلام میرسد.
اشعریان در قم، آشکارا مذهب امامیه را ترویج میکردند. بنابر نقل تاریخ قم، موسی بن عبدالله بن سعد، نخستین فرد از این خاندان بود که آشکارا تشیع را تبلیغ کرد. وی تربیت شده کوفه و از امامیه بود. (32) این کار سترگ، در فضایی انجام میشد که خلفای عباسی شیعیان را به شدت تعقیب میکردند. اشعریان با ایجاد حوزههای درسی و علمی، توانستند فقه اهل بیت (علیهم السلام) را آشکارا تبلیغ و ترویج کنند. از سوی دیگر، حمایت مالی اشعریان از ائمه (علیهم السلام) نقش مهمی در حفظ و گسترش مکتب تشیع داشته است. از اقدامات دیگر آنان میتوان به پناه دادن به سادات علوی اشاره کرد که از ستم عباسیان به ایشان پناهنده میشدند. شیعیان قم سعی در برآوردن حوایج مادی پناهندگان داشتند و آنان را تکریم و احترام میکردند. این سلوک پسندیده، موجب روی آوری سادات به قم شد، چنان که در کتاب منتقلة الطالبیین، نام بیش از سی نفر از ایشان با فرزندانشان آمده است. (33) هم چنین وجود نزدیک به چهارصد امامزاده در قم، بیانگر ورود آل ابیطالب (علیه السلام) به این شهر است. (34) با توجه به دوری قم از مرکز خلافت و نیز رواج تشیع در آن، این شهر نقش پناهگاه را برای یاران اهل بیت (علیهم السلام) ایفا میکرد؛ برای نمونه، زمانی که یوسف بن عمر ثقفی (حاکم اموی عراق)، محمد بن علی کوفی را که از موالی خاندان اشعری بود، به قتل رساند، عبدالرحمان فرزند او، همراه فرزندش خالد، از کوفه به قم، هجرت کردند و در روستای «برقرود» ساکن شدند. (35) این شهر به عنوان یکی از مراکز عمده تشیع، پذیرای شیعیان مهاجر از دیگر مناطق نیز بود؛ مثلاً شماری از طایفه بَجیله از طوایف شیعی عراق به قم مهاجرت کردند. (36) نیز کسانی از بنیاسد یا موالی آنان مانند قاسم بن حسن بن علی بن یقطین از همین مکان به قم مهاجرت نمودند.
شیعیان در قم، املاک بسیاری را وقف اهل بیت (علیهم السلام) میکردند، چنان که اشعریان اولین شیعیانی بودند که اموال منقول و غیر منقول فراوانی وقف نمودند. آنان آشکارا خمس اموال خود را نزد معصومان (علیهم السلام) میفرستادند. (37) شاید از این رو بود که برخی امامان، وکلا و ناظرانی را برای اوقاف قم تعیین کرده بودند. صالح بن محمد بن سهل همدانی از اصحاب امام جواد (علیه السلام) از آن جمله است که در قم رسیدگی به امور موقوفات را عهدهدار بود. (38) احمد بن اسحاق قمی نیز از معروفترین افردی به شمار میآید که به عنوان متولی موقوفات از او یاد شده است. (39) وی توفیق خدمت برای امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) یافت و بعد از اصحاب مخصوص امام عسکری (علیه السلام) گردید و پس از آن به شرف زیارت حضرت صاحب الزمان (عج) نایل گشت. (40) تاریخ قم درباره مناسبات اشعریان قم با معصومان (علیهم السلام) مینویسد:
“دیگر از مفاخر ایشان، وقف کردن این گروه عرب است که به قم بودند؛ از ضعیفها و مزرعهها و سرایها تا غایت که بسیاری از ایشان هر چه مالک و متصرف آن بودند، از مال و منال و امتعه و ضیاع و عقار، به ائمه (علیهم السلام) بخشیدند و ایشان اول کسانیاند که بدین ابتدا کردند و خمس از مالهای خود بیرون کردند و به ائمه (علیهم السلام) فرستادند… دیگر از مفاخر ایشان آن که ائمه (علیهم السلام) جمعی از اشعریان را گرامی داشتند و بدیشان هدایا و تحف فرستادند و بعضی را از ایشان کفنها فرستادند؛ مثل ابی جریر زکریا بن ادریس و زکریا بن آدم و عیسی بن عبدالله بن سعد و غیر ایشان که یاد کردن اسامی ایشان به تطویل میانجامد و بعضی دیگر را از ایشان مشرف گردانیدند و تشریف فرستادند به انگشتریها و جامها تا غایت که دیگر اشعریان از دعبل لباس ابریشمین که [امام] رضا (علیه السلام) بدو بخشیده بود، به مبلغ یک هزار مثقال طلا بخریدند و هر یکی پارهای از آن بهرتیمن و طلب شفا بدان نمودند برگرفتند. (41)”
دیگر کانونهای شیعی در جبل
افزون بر قم – که نه تنها از کانونهای مهم و مشهور در جبل بلکه در ایران بود – کانونهای شیعی غیر مشهور دیگری نیز در این منطقه وجود داشتند. آوه، ری، همدان، قزوین و دینور، از جمله این کانونها بودند. قابل توجه آن که این مراکز و محلها، از آن رو به عنوان کانون شیعی مطرح شدهاند که بهرغم در اقلیت بودن شیعیان در آنها، برخی معصومان (علیهم السلام) با ایشان مناسباتی داشتهاند. داشتن کم و کیف مناسبات امام جواد (علیه السلام) با این کانونها مانند ری و یا حتی آگاهی از عدم ارتباط آن حضرت با برخی از این کانونها اهمیت دارد.
بنابراین، امام جواد (علیه السلام) در مدت امامت، با کانونهای شیعی مختلف در ایران مناسبات داشتند و در این عصر به نسبت گذشته، ایرانیان بیشتری با مذهب شیعه و اهل بیت (علیهم السلام) آشنایی یافتند و به تشیع امامی از گونه اعتقادی آن روی آوردند. اما در چند نقطه آن، شیعیان تمرکز نسبی داشتند و به عنوان کانون شیعی شناخته میشدند که از عمدهترین این کانونها، برخی در جبال واقع بودند.
بررسی مناسبات امام جواد (علیه السلام) با کانونهای شیعی در جبال
الف) کمیت مناسبات
پیش از پرداختن به بررسی مناسبات امام جواد (علیه السلام) با کانونهای شیعی در جبل، بجاست به دو مطلب اشاره شود: یکی زندگینامه آن حضرت و دوم کمیت مناسبات ایشان با شیعیان.
ابوجعفر ثانی محمد بن علی (علیه السلام) ملقب به جواد، تقی و ابنالرضا، در روز جمعه پانزدهم رمضان سال 195 هجری (42) از سبیکه نوبیه در مدینه منوره متولد شدند و در روز چهارشنبه آخر ذیالقعده سال 220 قمری به دستور معتصم عباسی مسموم گردیدند و به شهادت رسیدند و در آرامستان قریش در حومه بغداد در کنار مرقد جد بزرگوارشان امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به خاک سپرده شدند. مدت عمر آن حضرت 25 و مدت امامت حدود هفده سال بود. (43)
از زندگی امام جواد (علیه السلام) اطلاعات اندکی در دست است. آن حضرت مطابق برخی نقلها، تا ده سالگی امامتشان را مخفی میکردند. (44) افزون بر آن، سن کم امام به هنگام شهادت پدر، شیعیان را درباره امامت ایشان دچار سردرگمی کرده بود و تا زمانی که تردید آنان برطرف نشد، مناسبات روال عادی خود را نیافت. با وجود این، مناسبات آن حضرت در مقایسه با دوران امامان قبلی، گستردهتر بود. اما به دلایل و موانعی، چندان هم گسترده نبود و وضعیت زمانی خاص، داشتن روابط نزدیک را ایجاب نمیکرد. از عواملی که ارتباط امام جواد (علیه السلام) با شیعیان در ایران از جمله منطقه جبل را کند میکرد، به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
1. سن کم امام
آغازین سالهای امامت آن حضرت، از حساسترین دورهها و دشوارترین آزمونها برای شیعیان بود؛ زیرا سن کم امام جواد (علیه السلام) و مدعیان امامت، کار را برای شیعیان سختتر کرد و سردرگمی خاصی میان برخی شیعیان نسبت به رهبری آینده به وجود آورد. در این زمان، شیعیان به عنوان اقلیتی فعال در اقصی نقاط جهان اسلام پراکنده بودند. کسب اطمینان درباره امام واقعی برای ایشان کار آسانی نبود. بنابراین، شروع امامت حضرت جواد (علیه السلام) بسیار حساس و آگاهی از آن برای قاطبه شیعیان امامی و تثبیت امامت آن حضرت، مستلزم گذر زمان بود که با تدابیر امام و خواص شیعه سامان یافت.
2. طولانی نبودن عمر امام
پس از تثبیت امامت امام جواد (علیه السلام)، آن حضرت عمر طولانی نکردند. (45) تا زمینه بسط روابط با شیعیان را آن گونه که انتظار میرفت فراهم سازند. در منابع، اخبار دال بر مناسبات آن حضرت با کانونهای شیعی در ایران، چندان گسترده منعکس نشده است.
2. تحت کنترل بودن امام
آن حضرت در طول امامت به ویژه در خلافت معتصم عباسی (218- 226ق)، به شدت تحت مراقبت قرار داشتند. این خلیفه که به آن حضرت سوءظن داشت و شاید احتمال میداد که آن حضرت وجوه جمعآوری شده از شیعیان در اقصی نقاط جهان اسلام را برای سازمان دادن و تقویت شیعیان مصرف کند. امام را از مدینه به بغداد فراخواند و زیر نظر قرار داد. (46) بنابراین محدودیتهای سیاسی و تحت کنترل قرار داشتن فعالیتهای امام از سوی دستگاه خلافت، همواره مانع از انتشار برخی اخبار مربوط به آن حضرت میشد.
4. راهبرد تقیه
این تاکتیک که در جهت حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت بود، عامل مؤثری در نقل نشدن اخبار در منابع تاریخی است. طبیعت تقیه، ایجاب میکرد تا بخشهای اساسی زندگی برخی امامان، حتی علوم و معارف قرآن که به یارانشان آموخته میشد، برای همیشه در پس پرده خفا باقی بماند.
5. دوری راه
بعد مسافت نیز از دیگر عوامل کمی روابط بود. امام از مدینه منوره و در برههای نیز از عراق با کانونهای شیعی ایران مانند منطقه جبل در ارتباط بودند که از مقر ایشان فاصله زیادی داشتند. در عین حال، در برخی منابع، اطلاعاتی از روابط امام با برخی کانونهای شیعی در برخی شهرهای جبل انعکاس یافته و اصل رابطه آن حضرت با مراکز یاد شده مسلم است؛ زیرا آن حضرت با جدیت، به گسترش سازمان وکالت پرداختند تا ارتباطهای شیعیان با امام گسسته نشود. دلیل روشن بر گستردگی و افزایش فعالیت سازمان وکالت در عصر امام جواد (علیه السلام)، افزایش وجوهات دریافتی از مناطق گوناگون است؛ چنان که گزارشهای زیادی از توزیع اموال و وجوه فراوان جمعآوری شده برای امام بین شیعیان و مستمندان مسلمان وجود دارد. (47)
ب) بررسی مناسبات امام جواد (علیه السلام) با کانونهای شیعی در جبل
کانونهای شیعی در منطقه جبال اهمیت زیادی داشتند. این کانونها عبارت بودند از:
1. قم
پس از اثبات این مطالب که بیتردید قم از کانونهای شیعی در عصر معصومان (علیهم السلام) بوده، یادآوری این نکته لازم است که این کانون از عصر صادقین (علیه السلام) با ائمه اطهار در ارتباط بود. موسی بن سعد (48) که تربیت شده کوفه بود، به عنوان فردی امامی به قم مهاجرت کرد و تشیع را بدان نقطه آورد. (49) امام کاظم (علیه السلام) در این شهر یارانی داشتند که غالباً از قبیله عرب اشعری ساکن در قم بودند. از آن جملهاند: حمزه بن یسع، زکریا بن عبد الصمد قمی، سهل بن یسع بن عبدالله، سعد بن عمران قمی، حسین بن مالک قمی و زکریا ابن عمران قمی. (50) از فرمایش امام موسی بن جعفر (علیه السلام) درباره قم که فرمودند: «قم عُش آل محمد و مأوی شیعتهم؛ (51) قم آشیانه آل محمد و پناهگاه ایشان است» برمیآید که آن حضرت به قم به عنوان کانونی تأثیرگذار توجه داشتهاند، هرچند از وکلای امام در این شهر گزارشی موجود نیست. باید گفت که شروع وکالت در برخی شهرهای ایران از زمان امام جواد (علیه السلام) بوده است.
زکریای ابن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری قمی نیز از اصحاب امام صادق، امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) (52) و امام جواد (علیه السلام) و فردی ثقه بود. عبدالله بن صلت قمی میگوید:
“در اواخر عمر امام جواد (علیه السلام) خدمت ایشان رسیدم آن حضرت فرمودند: «خداوند صفوان بن یحیی، محمد بن سنان، زکریا ابن آدم و سعد بن سعد را از جانب من جزای خیر دهد؛ زیرا نسبت به من وفادار بودند. (53)”
وی اشعاری در رثای امام هشتم سرود و طی نامهای به امام جواد (علیه السلام) فرستاد. آن حضرت در جواب نامه، او را ستودند و برایش دعای خیر طلب کردند. (54) عبدالعزیز مهتدی اشعری قمی نیز افتخار وکالت امام رضا (علیه السلام) را داشت. (55) و پس از شهادت آن حضرت، به امام جواد (علیه السلام) نامهای نوشت و در مورد صرف اموالی که در اختیار داشت راهنمایی خواست. (56) از این گزارش وکالت وی برای امام جواد را نیز میتوان اثبات کرد. صالح به محمد بن سهل، یکی دیگر از اصحاب امام جواد (علیه السلام) بود که از جانب آن حضرت، عهدهدار رسیدگی به امور وقف در قم بود. (57) احمد بن محمد بن عیسی که از وی با عنوان «شیخ القمیین» یاد شده، از اصحاب امام رضا (علیه السلام) و پس از شهادت ایشان از یاران امام جواد (علیه السلام) و عسکریین (علیهما السلام) بود. وی تألیفات فراوانی در حدیث از خود بر جای گذاشته است. (58) به نقل کشی، وی با امام عسکری (علیه السلام) مکاتبه کرده است. کشی نامهای از وی درباره بعضی منحرفان شیعه خطاب به امام ذکر میکند. (59) گفته شده تعداد شانزده نفر از اشعریها از امامان روایت نقل کردهاند و ایشان را دیدهاند. (60)
بنابر نقلی، امام جواد (علیه السلام) از گرفتاری مردم قم در پی قیام آنان بر ضد حکومت که ظاهراً در اعتراض به سنگینی مالیات انجام شده، آگاهی یافتند و دعا کردند که خداوند آنان را از این گرفتاری نجات دهد. (61) جاسم حسین، ماجرای تزویج دختر مأمون به آن حضرت را در ارتباط با فرونشاندن قیام قمیها عنوان کرده است؛ (62) در حالی که برخی زمان این ازدواج را پیش از امامت ایشان دانستهاند. در قیام مردم قم، یکی از وکلای امام به نام یحیی بن عمران به قتل رسیده (63) و برخی از مهرههای قیام به مصر تبعید شدند که در میان ایشان جعفر بن داوود قمی حضور داشت. (64) وی از مکان تبعید فرار کرد و لشکر مأمون را در قم شکست داد و مأمون این فعالیتها و قیام را مرتبط با آن حضرت میدانست؛ هرچند منابع امامیه در این باره ساکت هستند. به هر صورت، مأمون در نظر داشت این اقدامات را از طریق امام خاتمه دهد؛ بنابراین او را نزد خود فراخواند و به امام خوشامد گفت و دختر خود امالفضل را به همسری آن حضرت درآورد؛ هرچند این ازدواج نه حمایت امامیه به مأمون را جلب کرد و نه قیامهای قم را متوقف ساخت. (65)
از گزارشهای یاد شده، مشخص شد که مناسبات امام جواد (علیه السلام) با کانون شیعی قم نسبتاً گسترده بوده است. آن حضرت افزون بر آن که در آن شهر وکیل داشتند، مکاتباتی نیز میان آن حضرت و برخی از شیعیان و اصحابش انجام شده است. پس از امام جواد (علیه السلام) نیز مناسبات معصومان با قم برقرار بود و در مقایسه با ادوار قبلی بیشتر شد. (66) علی بن ابراهیم قمی از اصحاب امام هادی (علیه السلام) (67) و محمد بن حسن صفار قمی و سعد بن عبدالله اشعری از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) بودند. (68) حسین بن روح نوبختی کتاب التأدیب را نزد علمای قم فرستاد و از آنان خواست تا کتاب را بررسی کنند و ببینند آیا چیزی برخلاف نظر آنان دارد. فقیهان قم پس از مطالعه کتاب، به صحت تمام مطالب آن اذعان کردند، به جز یک مسأله که آن را متذکر شدند. (69) از دیگر بزرگان این شهر علی بن بابویه قمی (329 ق) است که در سفرهایش به بغداد نزد ابن روح نایب سوم امام مهدی (علیه السلام) میرفت و مسائل خود را میپرسید و در مواقع دیگر با او مکاتبه داشت و نزد امام عصر (علیه السلام) از موقعیت ویژهای برخوردار بود؛ به گونهای که امام عصر به نایب چهارمشان سمری وفات او را در قم، اعلام کردند. (70)
2. همدان
در منطقه جبل، همدان از شهرهای مهم و معروف در ایران قبل و پس از اسلام است. مناسبات معصومان با این شهر از زمان امام صادق (علیه السلام) برقرار بود. در خبری آمده که فردی از این شهر خدمت امام ششم رسید. (71) در گزارش دیگر، بنو راشد از خاندان ساکن در این شهر را بر مذمت اهل بیت (علیهم السلام) دانستهاند. (72) همدان از جمله مناطق ایران است که برخی معصومان در آن وکیل داشتند؛ چنان که امام جواد (علیه السلام) از طریق وکیل خود ابراهیم بن محمد همدانی با پیروان خود در ارتباط بودند. آن حضرت به او نامه نوشتند و رسیدن وجوه ارسالی توسط او را به اطلاع ابراهیم رساندند. (73) ابراهیم در زمره اصحاب امام رضا (علیه السلام) نیز قرار داشت. (74) ابراهیم در برههای از دوران مسئولیتش، نظارت بر منطقه قم و حومه را نیز بر عهده داشته است. (75) پس از درگذشت ابراهیم، فرزندان و نوادگان او وکالت ناحیه مقدسه را عهدهدار بودند. (76) تاریخ ولادت و وفات ابراهیم به درستی روشن نیست. او از چهرههای برجسته و از اصحاب جلیلالقدر و مورد اعتماد امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام)، و امام هادی (علیه السلام) بود. ابراهیم از جانب امام جواد (علیه السلام) وکالت داشت و حضرت برای او احترام خاصی قایل بودند و از دیگر وکلا و دوستان خود در آن منطقه خواستند با او مخالفت نکنند و از او اطاعت نمایند. (77) در میان اصحاب ائمه (علیهم السلام) برخی ملقب به همدانی هستند. ابوعبدالله هارون بن عمران همدانی و فرزندش ابومحمد حسن بن هارون، از وکلای ائمه در همدان بودند. (78) به گفته نجاشی، قاسم بن محمد همدانی، بسطام بن علی و عزیز بن زهیر، کارگزاران فرعی در ناحیهای از همدان بودند و وظیفه خود را با راهنماییها و دستورهای حسن بن هارون انجام میدادند. (79) بنا به نقلی، محمد بن هارون، برادر وکیل همدان، مغازههای خود را وقف امام دوازدهم کرد و میخواست آنها را به وکیل آن حضرت که هویت او برایش مجهول بود، بسپارد. پس از آن محمد بن جعفر رازی، وکیل ری، دستوری دریافت کرد که به عنوان سروکیل، این مغازهها را به صورت وقف در اختیار بگیرد. این روایت نشان میدهد که ارتباط قوی بین وکلای ری و همدان وجود داشته و وکیل همدان زیر نظر رازی، در مراتب تشکیلاتی به انجام وظیفه مشغول بوده است. (80)
3. ری (81)
ری از شهرهای باستانی ایران است که در سال 22 هجری فتح گردید. (82) سپس بنای قدیمی آن خراب و شهر جدیدی ساخته شد. تا پیش از سقوط امویان (سال 132 ق) مردم این شهر آشنایی چندانی با اهل بیت (علیهم السلام) نداشتند. حکومت کسانی مانند کثیر بن شهاب از سوی بنیامیه، از علل آن میتواند باشد. از این رو این دوره را میتوان دوره دوری از تشیع نامید؛ (83) هرچند در اواخر حکومت بنیامیه برخی از مردم این شهر با فرزند امام سجاد (علیه السلام)، زید بن علی بیعت کرده بودند. (84) پس از انقراض بنیامیه و با انتشار اخبار فضایل اهل بیت (علیهم السلام) توسط کسانی چون عبدالله بن عبدالقدوس رازی که از کوفه وارد این شهر شده بودند، تشیع آرامآرام گسترش یافت (85) و از این پس، هیچگاه از وجود شیعیان امامیه خالی نبود. وجود مقبرهای منسوب به حمزه بن موسی بن جعفر (علیه السلام) و برخی دیگر از اولاد امام در این شهر، وجود تشیع در آن را اثبات میکند. افزون بر آن، ری تحت تأثیر قم به تدریج به تشیع گرایش یافت.
هجرت کسانی چون عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)، از شهرهای معروف منطقه جبال، موجب شد تا شیعیان در این نواحی، در مشکلات فقهی به او مراجعه کنند. (86) حضرت عبدالعظیم شیعه امامی بود و در اثر فعالیتهای او، شیعیان ری رو به افزایش گذاشتند و تشیع در این دیار رو به گسترش نهاد. (87) امام هادی (علیه السلام) به ابوحماد رازی که از ری برای طرح پرسشهایی به سامرا رفته بود، فرمودند:
“هر وقت مشکلی و سؤالی پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان. (88)”
عبدالعظیم در سال 173 هجری قمری در شهر مدینه متولد شد و پس از 79 سال در شهر ری از دنیا رفت. نجاشی از رجالشناسان مشهور به این نکته اشاره دارد.(89) مزار عبدالعظیم به تدریج مرکزی برای اجتماع شیعیان شد و در جذب شیعیان مؤثر افتاد. حیات او با دوران امامت چهار امام معصوم، یعنی امام موسی کاظم (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام)، امام محمد تقی (علیه السلام) و امام علی النقی (علیه السلام) مقارن بوده و احادیث فراوانی به خصوص از دو امام آخری روایت کرده است. (90) وی از امام جواد (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
“هر کس قبر پدرم را در توس زیارت کند و نسبت به مقام آن حضرت معرفت داشته و او را امام واجب الاطاعه بداند، من بهشت را برای او ضمانت میکنم.”
گفته شده آمدن او به ری، به دستور امام دهم صورت گرفت. (91) نیز از روایتهای او از امام هادی (علیه السلام) است:
“اهل قم و اهل آبه مغفور لهم لزیارتهم لجدی علی بن موسی الرضا بطوس الا و من زاره فاصابه فی طریقه قطره من السماء حرمالله جسده علی النار. (92)
مردم قم و آبه آمرزیدهاند که جدم امام رضا (علیه السلام) را در توس زیارت میکنند.
هلا هر کس زیارتش کند و در راه قطرهای باران بر او افتد، خدا تنش را بر آتش حرام کند.”
از تألیفات حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) خطب امیرالمؤمنین را میتوان نام برد.
گزارشها حاکی از آن است که مناسبات معصومان با ری از زمان امام صادق (علیه السلام) برقرار شده است. مفضل بن عمر میگوید:
“یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) در ری کیسهای که حاوی دو هزار درهم بود، به دو مرد خراسانی داد تا به امام برسانند. آنها نیز از اصحاب آن حضرت بودند و مقداری مال از خراسان به قصد مدینه حمل میکردند، آنان اموال را تا نزدیکی مدینه حمل کردند و در نزدیکی شهر متوجه شدند که کیسهای که فردی از ری به آنان تحویل داده مفقود شده است و از این جهت غمناک شدند. هنگامی که به محضر امام رسیدند، کیسه را نزد آن حضرت یافتند. (93)”
از مناسبات امام کاظم (علیه السلام) با برخی از شیعیان ری نیز گزارشهایی در دست است. به موجب نقلی، یکی از شیعیان ری بدون اطلاع از شیعه مذهب بودن حاکم آن شهر، به سبب بدهکاری به حکومت، واهمه داشت که در سفر حج با امام کاظم (علیه السلام) دیدار نمود و مشکل خود را مطرح ساخت. آن حضرت با نوشتن نامه به حاکم ری نگرانی او را دفع کردند. (94) این گزارش اولاً مؤید وجود شیعیان در ری و ارتباط آنان با امام و ثانیاً حاکی از نفوذ برخی شیعیان در بدنه دستگاه حاکمیت و هواداری ایشان از شیعه است.
چنین مناسباتی میان امام جواد (علیه السلام) و شیعیان ری نیز برقرار بود. حربن عثمان همدانی گوید:
“جمعی از اصحاب ما از مردم ری بر حضرت جواد (علیه السلام) وارد میشدند که در میان آنان یک نفر زیدی نیز وجود داشت. در این میان آن مرد زیدی (که به نحوی متوجه علم امامت آن حضرت شده بود)، خطاب به امام گفت: «شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش میدهم و شهادت میدهم که شما حجت خداوند هستید.» (95)”
راوندی و برخی دیگر نیز از مناسبات برخی از مردم ری با امام جواد (علیه السلام) سخن گفتهاند. (96)
پس از امام جواد (علیه السلام)، امامان بعدی نیز با شیعیان ری در ارتباط بودند و اصحابی با نسبت رازی داشتهاند؛ چنان که در میان اصحاب امام هادی (علیه السلام) کسانی چون محمد رازی، ابومحمد رازی، احمد بن اسحاق و سهل بن زیاد آدمی رازی مشاهده میشوند. سهل راوی احادیثی از امام جواد (علیه السلام) و عسکریین (علیه السلام) است. وی به غلو متهم شده و برخی او را تضعیف کردهاند. و سبب اخراج وی از قم را همین مطلب میدانند که از آن جا به ری رفت. (97)
4. ورامین
این شهر در نزدیکی ری واقع شده و به رغم شهرت این ناحیه در تشیع، اطلاعی از مناسبات معصومان با آن در دست نیست. ورامین از سده چهارم هجری در زمیه شهرهای شیعی قرار گرفته و نامآورانی از شیعه چون ابوسعید ورامینی و فرزندان او، منشأ خدمات بسیاری در این شهر و نیز حرمین شریفین بودند. (98) این شهر به تعبیر حمدالله مستوفی، در قرن هشتم هجری همه شیعه دوازده امامی بودند. (99) به نظر میرسد این شهر که در سدههای نخست هجری روستایی بیش نبوده، در عصر حضور ائمه (علیهم السلام) هنوز به عنوان کانونی شیعی مطرح نبوده است. به هر روی، از مناسبات امام جواد (علیه السلام) و دیگر معصومان با مردم ورامین اطلاعی در دست نیست. احتمالاً شیعیان آن از ری با معصومان مرتبط بودهاند.
5. قزوین
قزوین از شهرهای بزرگ منطقه جبل و در منابع به «دارالسنه» مشهور است. (100) به رغم آن، گرایشهای شیعی در این شهر به چشم میخورد. سب امام علی (علیه السلام) که به دستور امویان در تمام قلمرو اسلامی صورت میگرفت، مشهور است که در قزوین از آن جلوگیری شد. (101) وجود لقب قزوینی برای تعدادی از اصحاب ائمه، مؤید سکونت شیعیان در این شهر است. بالغ بر پنجاه نفر از اصحاب ائمه (علیهم السلام) ملقب به قزوینی هستند. ابوعبدالله قزوینی از اصحاب امام باقر (علیه السلام) (102) و ابومحمد قزوینی و احمد بن خاتم بن ماهویه هر دو از اصحاب امام رضا (علیه السلام) بودند. داوود بن سلیمان قزوینی نیز از اصحاب آن حضرت دانسته شده که بنا به گزارش غیرمشهور و به احتمال بسیار زیاد اشتباه، امام در مسیر خود به خراسان در خانه او اقامت کردند. (103) از اصحاب امام هادی (علیه السلام) نیز کسانی در قزوین ساکن بودند. (104) فارس بن حاتم که نخست از اصحاب و وکلای امام هادی (علیه السلام) بود (105) و پس از مدتی به دلیل اعمال ناشایست لعن و طرد شد، از آن جمله است. (106) علی بن عمرو نیز وکیل آن امام در قزوین بود. ابوجعفر عبدالله بن ابی غانم قزوینی نیز از وکلا به شمار میآمد. مشاجره او با برخی از شیعیان و کتمان وجود جانشین برای امام عسکری (علیه السلام) و تکذیب ابوجعفر از سوی ناحیه مقدسه در برخی منابع انعکاس یافته است. (107) شیعیان این شهر در عصر غیبت نیز با وکلا و امام عصر (علیه السلام) در ارتباط بودند و اموال و نامههایی برای آنان میفرستادند. (108) مرداس و علی بن احمد قزوینی از کسانی دانسته شدهاند که موفق به دیدار امام عصر (علیه السلام) شدند. (109)
به رغم حضور شیعیان در قزوین و انتخاب وکیل از سوی برخی ائمه برای آن شهر که کانون شیعی بودن آن را اثبات میکند، از مناسبات امام جواد (علیه السلام) با شیعیان گزارشی در دست نیست. شاید امام جواد (علیه السلام) بدون انتخاب وکیل برای قزوین، یا از طریق وکیل خود در جبل با شیعیانش در آن شهر ارتباط داشتهاند و یا این که نام نمایندگان آن حضرت در منابع ثبت نشده است. ابراهیم بن محمد همدانی از سوی امام جواد (علیه السلام) وکیل منطقه جبل بود. (110) حاتم بن فارس نیز از وکلای آن حضرت در این خطه به شمار میآمد. (112)
6. آوه
این شهر حد فاضل قم به ساوه قرار دارد و به دلیل پیوندی که با قم داشته، احتمالاً تشیع اهالی آن، متأثر از آن شهر بودهاند. مُهاجرت سادات علوی به آوه همانند قم، حاکی از رواج چشمگیر مذهب تشیع در آن شهر است. (113) از نوشتههای کسانی چون قزوینی و یاقوت حموی، شیعه بودن مردم آوه فهمیده میشود؛ (114) «و آوه اهلها شیعه امامیه»؛ تمامی مردم آبه شیعهاند: «اهل آبه کلهم شیعه». (115) مطابق گزارشهایی، اهالی آوه با ساوهایها که در تسنن تعصب داشتند، دائماً درگیر بودند. (116) البته بنابر نوشته مستوفی، اهالی خود ساوه سنی، اما روستاهای اطراف آن شیعه بودهاند. (117) گویند مردم آوه و قم برای زیارت مرقد مطهر امام رضا (علیه السلام) به مشهد سفر میکردند و امام هادی (علیه السلام) از آنان در قبال این عمل با وصف «مغفور لهم» یاد کردهاند. (118)
از مناسبات امام جواد (علیه السلام) با این کانون شیعی اطلاعی در دست نیست، اما میتوان احتمال داد آن حضرت از طریق وکیل خود در منطقه جبل، با شیعیان آوه نیز ارتباط برقرار میکردند و یا به دلیل نزدیکی این شهر به قم، آوهایها از طریق این شهر با امام در ارتباط بودهاند. اخباری از مناسات برخی امامان بعدی با شیعیان آوه در دست است. (119) بنابر گزارشی، فردی از آوه، اموالی را برای امام غایب (علیه السلام) فرستاد؛ ولی شمشیری را که جزو اموال بود به علت فراموشی جا گذاشت. وقتی اموال را به ناحیه مقدسه تحویل داد، طی نامهای ضمن اعلام وصول اموال به وی درباره شمشیر فراموش شده تذکر داده شد. (120) از این گزارش، شاید وکالت این شخص در آوه را بتوان استنباط کرد.
7. کاشان
در منابع، به امامی بودن اهل کاشان تصریح شده است؛ چنان که برخی جغرافیدانان در سدههای بعدی، به تشیع مردم کاشان اشاره کردهاند. (121) که میتواند گویای پیشینه تشیع در این شهر باشد. مهاجرت سادات به آن شهر و تأثیرپذیری آن از قم به سبب نزدیک بودن به آن، از دلایل گسترش تشیع در کاشان است. اما به طور قطع دانسته نیست که امام جواد (علیه السلام) در این شهر وکیلی داشته و با شیعیان کاشان مناسبات داشتهاند. به نظر میرسد با توجه به نزدیکی این شهر به قم، نیازی به وکیل مستقل نداشته است. پس از امام جواد (علیه السلام) گزارشی از مکاتبه علی بن محمد بن شیره قاشانی با امام هادی (علیه السلام) در دست است. (122)
8. اصفهان
این شهر در دو سده نخست هجری، در سنیگری شهرت داشت و مذهب رایج در آن، حنبلی بود. ابراهیم بن محمد ثقفی نویسنده شیعی کتاب وقعه صفین، از کسانی است که از روی عمد اصفهان را برای اقامت برگزید تا نوشتههای خود را برای مردم آن جا بخواند که تعصب سنیگری داشتند. (123) اما شماری از هواداران اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان نیز در آنجا حضور داشتند. محمد بن سلیمان بن عبدالله اصفهانی کوفی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) (124) و ابراهیم بن شیبه اصفهانی از موالی بنیاسد و اصحاب امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) بود. (125) از مکاتبه وی با امام گزارشی در دست است. (126) بنا به نقلی، شخصی به نام عبدالرحمان از مردم اصفهان تحت تأثیر کرامتی که در سامرا از امام هادی (علیه السلام) دید، مذهب شیعه را اختیار کرد. (127) از دیگر شیعیان این شهر سری بن سلامه اصفهانی است که از اصحاب امام هادی (علیه السلام) به شمار میآمد. (128) ابن باذشاله اصفهانی نیز از کسانی است که موفق به دیدار امام مهدی (علیه السلام) در عصر غیبت صغرا شد. (129) در این دوران و اوایل عصر غیبت کبرا، شیعیان در آن شهر رو به افزایش بودند، به گونهای که گفته شده در قرن چهارم هجری در اصفهان، فراوان بودهاند کسانی که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) را بیشتر از مال و جان و خانواده خود دوست داشتند. (130) هر چند در این عصر نیز اصفهان، از مراکز اهل سنت محسوب میشد. حضرت سادات در اصفهان در این عصر چشمگیر بود. که نام 33 نفر از آنان ذکر شده است. (131) به رغم حضور شیعیان در اصفهان، از مناسبات امام جواد (علیه السلام) با آنان اطلاعی در دست نیست.
9. دینور
این شهر در هفتاد کیلومتری مغرب کنگاور از شهرهای قدیم ناحیه جبال به فاصله حدود بیست فرسخ به همدان واقع شده است. (132) برخی از مردم آن شیعه بودند. استقبال مردم دینور از ابوالعباس احمد بن ابی روح دینوری (معروف به آستونه یا آستاره) که به قصد حج از اردبیل وارد دینور شده بود، میتواند مؤید کانون شیعی بودن این شهر باشد. گفته شده در پی شهادت امام عسکری (علیه السلام)، مردم دینور در سرگردانی فرورفته بودند و جانشین حضرت را نمیشناختند؛ از این رو، آنان از ابوالعباس خواستند که شانزده هزار دینار از وجوه شرعی را به امام تحویل دهد. (133) همچنین وی اموال زنی از آن شهر را عهدهدار شد تا به امام برساند. ابوالعباس جریان دیدارش با وکیلان امام در بغداد را مفصل بیان کرده است. (134) گویا وی پس از این، وکیل حضرت مهدی (عج) در آن شهر بوده است. انتخاب وکیل برای یک ناحیه، میتواند حاکی از تمرکز قابل توجه شیعیان در آن جا باشد. شیخ صدوق نام سه نفر از اهالی دینور را آورده که موفق به دیدن امام مهدی (علیه السلام) شدند. آنان عبارتند از: حسن بن هارون، احمد بن اخیه و ابوالحسن. (135) نیز از وکالت جعفر بن عبدالغفار در دینور سخن به میان آمده است. (136) به موجب خبری، در قرن چهارم هجری، سادات فراوانی در شهر دینور زندگی میکردند. ابوالحسن علی بن عالم رئیس الشجاع دینوری، جد سادات اشراف است و تعداد ایشان در آن نواحی بسیار است. (137)
به رغم اثبات سکونت و حضور شیعیان در دینور و مناسبات تعدادی از معصومان با مردم، از مناسبات امام جواد (علیه السلام) با شیعیان آن شهر اخباری در دست نیست. جز آن که گفته شده یکی از یاران امام به دستور آن حضرت به آن شهر هجرت کرد و در آن ساکن شد. (138)
نتیجه
در عصر امام جواد (علیه السلام) تعدادی کانون شیعی در ایران وجود داشت که نمود آنها در منطقه جبل بیشتر از جاهای دیگر بود. قم، همدان، ری، قزوین و برخی شهرهای دیگر، از جمله مهمترین کانونهای شیعی در این منطقه محسوب میشدند. همزمانی امامت امام جواد (علیه السلام) با دوره تثبیت و اقتدار دستگاه خلافت عباسی، فشار دو چندانی را بر امام و یارانش وارد میساخت. از این رو، روابط امام با پیروانش در کانونهای شیعی در تنگنا قرار داشت. با وجود این، ایشان نیز مانند برخی دیگر از معصومان (علیهم السلام) با شیعیان از طرق مختلف ارتباط برقرار میساختند و با تعیین افرادی به عنوان وکیل در یک منطقه و یا در برخی شهرها و نیز پاسخ به نامهها و ارسال نامه برای افراد خاص، ارتباطشان را با شیعیان حفظ میکردند. کانونهای شیعی در جبل متعدد بودند. مطابق گزارشهای موجود، امام جواد (علیه السلام) تنها با برخی از آنها مناسباتی داشتند. قم، همدان و ری، از کانونهایی بودند که آن حضرت در آنها وکیل و نمایندگانی داشتند. اما از مناسبات امام با دیگر کانونهای شیعی در جبل، اخباری در منابع وجود ندارد. البته این به معنای ارتباط نداشتن امام با این کانونها نمیتواند باشد.
نمایش پی نوشت ها:
1. دکتری تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، عضو هیأت علمی پاره وقت پژوهشکده حج و زیارت و مدرس دانشگاه معارف اسلامی.
2. محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 611؛ احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 265.
3. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 44.
4. محمد بن یقعوب کلینی، الکافی، ج1، ص 548؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص 227؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 37.
5. احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 191.
6. علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج11، ص 15966. (کانون)
7. آشرتوتی لبنانی، قرب الموارد، ج3، ص 644؛ ابراهیم انیس و دیگران معجم الوسیط، ج2، ص 628.
8. محمد رضا جعفری، فرهنگ فشرده انگلیسی – فارسی، ص 621.
9. لغتنامه دهخدا، ج5، ص 6795.
10. لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص 200؛ سید محمود سامانی، مناسبات اهل بیت با ایرانیان، ص 205.
11. یعقوبی، البلدان، ص 43- 45.
12. نک: ابن حوقل، صوره الارض، ص 101 -199؛ حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 26.
13. نک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص 99؛ گی لسترنج، جغرافیای سرزمینهای خلافت شرقی، ص 200.
14. عبدالجلیل، قزوینی، النقض، ص 109.
15. در گزارشی آمده که ابوموسی اشعری؛ از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درباره بهترین مناطق در موقع فتنه سؤال کرد. امام در پاسخ منطقه جبل را ذکر کردند و پس از آن خراسان و در نهایت منطقه قم را بهترین محل معرفی فرمودند: «و یخرج منها انصار خیرالناس أبا و أمّا و جدا و…». (ابن فقیه همدانی، مختصر البلدان، ص 263 -264).
16. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص 436.
17. ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص 415. محمد بن جریر طبری، دلایل الامامه، ص 130. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 222. محمد بن حسین رازی، نزهة الکرام، ص 2، ص 727.
18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص 4.
19. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 232؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص 134. عزیزالله عطاردی، مسندالامام الصادق، ج1، ص 42.
20. عبدالحسین شبستری، الفائق فی رواه و اصحاب الامام الصادق (علیه السلام)، ج2، ص 371.
21. محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 611- 612؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 109.
22. مامقانی، تنقیح المقال، ج3، ص 271.
23. محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 610؛ علی بن عیسی اربلی، کشفالغمه، ج3، ص 927. محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداه، ج5، ص 32.
24. محمدحسین جاسم، تاریخ سیاسی عصر غیبت امام دوازدهم، ص 138.
25. محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 520- 524. نیز نک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الأئمه، ج 2، ص 1162؛ محمد بن حسن قزوینی، ضیافة الاخوان، ص 32، 66، 91، 101 و 103.
26. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص 220 – 221؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج6، ص 92.
27. حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 290.
28. احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 337، ش 902.
29. ابن داوود، رجال، ص 503.
30. احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 53.
31. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص 450. حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 240. البته این سخن معارض دارد. نک: سفرنامه ابوالف در ایران، ص 71. ابن حوقل، صورة الارض، ص 370.
32. حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 278.
33. ابراهیم ابن ناصر طباطبا، منتقلة الطالبیین، ص 333- 339.
34. دائرة المعارف تشیع، ج2، ص 199. در مورد روابط اشعریان با امامان معصوم: نک: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج2، ص 172- 176.
35. احمد بن علی نجاشی، رجال نجاشی، ص 76. عزیزالله عطاردی، مسند الامام الجواد، ص 259.
36. احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص 67؛ محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص 31.
37. همان.
38. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 548؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص 351؛ محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج2، ص 160 (وَ کانَ یَتَوَلَّی لَهُ الوَقفَ بِقُم).
39. حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 211.
40. محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص 26؛ محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 580، محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص 272.
41. حسین بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 279. درباره دعبل و قمیها نک: محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 505. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 264.
42. نوبختی، فرق الشیعه، ص 91؛ کلینی، الکافی، ج1، ص 492؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤل، ص 303؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج2، ص 1037.
43. برای آگاهی دقیق از زمان تولد و شهادت امام جواد (علیه السلام) نک: یدالله مقدسی، بازپژوهشی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص 451- 479.
44. «مستحفیا بالامامه حتی صارت عشر سنین» (علی بن حسن مسعودی، اثبات الوصیه، ص 215).
45. مدت عمر آن حضرت را حدود 25 سال نوشتهاند (کلینی، الکافی، ج1، ص 492، ابن طلحه شافعی، مطالب السؤل، ص 303، ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج2، ص 1037).
46. گفتنی است که مشی امامان شیعه که در عمل، حرکت در مسیری فرهنگی بود، از شدت برخورد عباسیان با آنها میکاست. امامان دقیقاً تقیه را به همین معنا به کار برده، هر نوع تشکل درونی را در پرده تقیه حفظ میکردند. این تشکل، نوعی ارتباط علمی و امامتی بود و طرح توطئه سیاسی در آن وجود نداشت. دانسته است که این مقدار نیز مورد قبول حکومت نبود؛ زیرا آنها این قبیل مسائل را مقدمه اقدامات سیاسی گسترده بعدی میدیدند.
47. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص 276.
48. محمد بن حسن طوسی، رجال، ص 307؛ نک: محمد بن خالد برقی، طبقات الرجال، ص 30.
49. حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 278- 279؛ یاقوت حموی، معجم البدان، ج4، ص 397- 398.
50. نک: کلینی، الکافی، ج1، ص 149؛ مجلسی، بحارالانوار، ج5، ص 88؛ عطاردی، مسند الامام الکاظم، ج2، ص 626 و 463؛ قریشی، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 171- 172.
51. مجلسی، بحارالانوار، ج57، ص 214. این روایت نزد شیعیان شهرت دارد.
52. شوشتری، قاموس الرجال، ج4، ص 456.
53. احمد بن علی، رجالکشی، ص 792.
54. همان، ص 838.
55. نک: جعفرالمهاجر، رجال الاشعرین من المحدثین و اصحاب الائمه.
56. محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ص 203.
57. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج4، ص 140؛ همو، الاستبصار، ج2، ص 60.
58. عزیزالله عطاردی، مسند الامام الجواد، ص 265.
59. محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 435.
60. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص 189- 191.
61. قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج1، ص 422. گرفتاری قم در این زمان قیام آنان علیه حکومت مأمون و سرکوب آنان بود.
62. جاسم محمد حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 80.
63. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 397.
64. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج3، ص 1093؛ علی بن محمد بن اثیر، الکامل فیالتاریخ، ج6، ص 264 و 293.
65. همان، ص 1103؛ جاسم محمد حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 80.
66. نک: سید محمود سامانی، مناسبات اهل بیت با ایرانیان، ص 286 به بعد.
67. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج11، ص 203.
68. احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 220. سعد در ارتباط نزدیک با آن حضرت بود، به طوری که برای یافتن پاسخ مسائل خود در ابواب فقهی، بارها به آن حضرت رجوع میکرد. او پاسخ این مسائل را که از امام دریافت کرده بود، در رسالههایی گردآوری و تدوین کرد (محمد بن حسن طوسی، رجال، ص 346؛ احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 252).
69. شیخ طوسی، الغیبه، ص 389.
70. همان، ص 214 و 261.
71. مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 222.
72. شیخ صدوق، کمالالدین، ج2، ص 187؛ الثاقب فی المناقب، ص 605؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 93.
73. مامقانی، تنقیح المقال، ج1، ص 32؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الجواد، ص 252.
74. محمد بن حسن طوسی، رجال، ص 368، 397 و 409.
75. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 397.
76. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج17، ص 235.
77و محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 611- 612؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 109.
78. احمد بن علی نجاشی، الرجال، ج1، ص 242؛ سید مصطفی تفرشی، نقد الرجال، ج44، ص 212؛ جابلقی بروجردی، طرائف المقال، ج1، ص 220.
79. احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 344.
80. جاسم محمد حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)، ص 155؛ محمد رضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، ج1، ص 120.
81. این شهر از جمله شهرهای باستانی ایران است که در سال 22 هجری به دست مسلمانان افتاد پس از آن بنای قدیمی آن خراب و شهر جدیدی ساخته شد.
82. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 24.
83. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 245.
84. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 132.
85. نک: رسول جعفریان، تشیع در ری، ص 37.
86. عزیزالله عطاردی، مسند الامام الجواد، ص 307.
87. نک: شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، ج2، ص 121.
88. «اذا اشکل علیک شیء من امور دینک بناحیتک فاسئل عن عبدالعظیم الحسنی» (محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 64)؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الجواد، ج1، ص 307.
89. احمد بن علی نجاشی، الرجال، ص 248.
90. علی بن عبدالکریم نیلی، سرور اهل الایمان، ص 125.
91. عزیزالله عطاردی، مسند امام الجواد، ص 307.
92. محمد بن علی بن بابویه صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص 629- 643.
93. محمد رضا جباری، سازمان وکالت، ج1، ص 118.
94. مجلسی، بحارالانوار، ج4، ص 174؛ همان، ج48، ص 176 و ج 74، ص 213؛ احمد ابن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ص 179.
95. ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص 208؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الجواد، ص 128.
96. قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 669؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 44- 45.
97. نک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص 566؛ احمدبن علی نجاشی، الرجال، ص 186؛ محمد بن علی بن بابویه صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص 155.
98. عبدالجلیل قزوینی، النقض، ص 226؛ تعلیقات النقض، ج2، ص 793 – 800؛ عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج5، ص 587، رسول جعفریان، اطلس شیعه، ص 213.
99. مستوفی قزوینی، نزهه القلوب، ص 55.
100. عبدالجلیل قزوینی، النقض، ص 109.
101. عبدالکریم بن محمد رافعی، التدوین فی اخبار قزوین، ج1، ص 54.
102. عزیزالله عطاردی، مسند الامام الباقر (علیه السلام)، ج6، ص 328.
103. عبدالکریم بن محمد رافعی، التدوین فی اخبار قزوین، ج2، ص 272.
104. محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 526. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در قزوین، ص 14.
105. محمد بن حسن قزوینی، ضیافة الاخوان، ص 32، 66، 91، 101 و 103؛ جاسم محمد حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 142، محمد رضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، ج1، ص 122.
106. محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 520- 524؛ نک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الأئمه، ج2، ص 1162.
107. محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص 285؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص 178.
108. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 277.
109. محمد بن علی بن بابویه، صدوق، کمال الدین، ص 443.
110. محمد بن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، ص 611- 612؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 109.
111. همان، ص 520- 524؛ نک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الأئمه، ج2، ص 1162.
112. برای اطلاع بیشتر نک: محسن الویری، مروری بر جغرافیای آوه مهد تشیع ایران، ص 27؛ محمد رضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، ج1، ص 115.
113. حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 222، 230- 231؛ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص 216.
114. یاقوت حموی، آثار البلدان، ص 283؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص 50 و ج3، ص 179؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب،ص 62- 63.
115. زکریا بن محمد قزوینی،آثار البلاد و اخبار العباد، ص 283- 284.
116. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص 51.
117. حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، ص 62- 63.
118. محمد بن علی بن بابویه صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص 260.
119. شیخ طوسی، الغیبه، ص 321؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 271- 272.
120. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 523؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الأئمه، ج3، ص 350؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص 299.
121. نک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص 296؛ قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص 423، مستوفی قزوینی، نزهه القلوب، ص 110.
122. احمد بن علی نجاشی، رجال نجاشی، ص 255.
123. همان، ص 16- 18.
124. همان، ص 37؛ محمد بن حسن طوسی، رجال، ص 288؛ حسن بن یوسف حلی، خلاصة الرجال، ص 159.
125. محمد بن حسین طوسی، رجال طوسی، ص 2؛ سید مصطفی تفرشی، نقدالرجال، ج1، ص 53؛ ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج1، ص 169؛ عطاردی، عزیزالله، مسند امام الهادی، ص 352.
126. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج1، ص 170.
127. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 141.
128. محمد بن حسن طوسی، رجال، ص 416.
129. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص 532.
130. محمد بن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج10، ص 104.
131. نک: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص 238.
132. یاقوت حموی، معجم البدان، ج2، ص 4، 320 و 445.
133. همان، ج51، ص 300؛ صدر، محمد، تاریخ الغیبه الصغری، ص 459.
134. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 141.
135. محمد بن علی بن بابویه صدوق، کمال الدین، ج2، ص 443.
136. قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 698.
137. حسین بن محمد قمی، تاریخ قم، ص 228.
138. ابن صوفی، نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص 419، ابن عنبه حسنی، عمدةالطالب، ص 316.
نمایش منبع ها:
ابن داوود حلّی، تقیالدین حسن بن علی، رجال ابن داوود، نجف: مطبعة الحیدریة، قم: منشورات رضی، بیتا.
ابن طلحه شافعی، کمالالدین محمد، مطالب السئول فی مناقب آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، تحقیق ماجدین احمد العطیة، بیروت: مؤسسة ام القری، 1420ق.
ابن فهد حلی، احمد، عدهالداعی و نجاح الساعی، تحقیق احمد موحدی، قم: انتشارات حکمت، بیتا.
ابن اثیر، علی بن محمد جزری، الکامل فی التاریخ، به کوشش عبدالله قاضی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1407 ق.
ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم: انتشارات علامه، 1379 ق.
ابن صوفی نسابه، المجدی فی انساب الطالبین، قم: مکتبه آیتالله مرعشی، 1422.
ابن عنبه حسنی، عمدهالطالب فی انساب آل أبی طالب، قم: انصاریان، 1417 ق.
ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، ذکر اخبار اصبهان، مطبعه بریل، لیدن، 1931.
اربلی، علی بن عیسی، کشف: الغمة فی معرفة: الأئمة، قم: نشر رضی، 1421ق.
ارموی میر جلالالدین، تعلیقات نقض، تهران، انجمن آثار ملی، 1385.
بلاذری، أحمد بن یحیی (م 279)، کتاب جمل من انساب الأشراف، به تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، چاپ اول، بیروت: دارالفکر، 1417/ 1996.
قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، تهران: توس، 1361 ش.
تفرشی، سید مصطفی، نقدالرجال، قم: مؤسسه آل البیت، بیتا.
جابلقی بروجردی، محمد شفیع، طرائف المقال، قم، منشورات مکتبة آیتالله المرعشی، بیتا.
جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم: مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، 1382 ش.
جعفریان، رسول، اطلس شیعه، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1387.
ــــ، تاریخ تشیع در ایران، قم: انتشارات انصاریان، 1375.
حسین، جاسم محمد، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمد تقی آیتاللهی، امیرکبیر، بیتا.
حموی بغدادی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت: دارصادر، 1995.
حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الأربعة، بیروت: دارالتعارف، 1422 ق.
خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم: مرکز نشر آثار الشیعه، 1410 ق.
رافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، به تصحیح عزیزالله عطاردی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408.
راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، قم: مدرسة الامام المهدی، 1409 ق.
سامانی، سید محمود، مناسبات اهل بیت (علیهم السلام) با ایرانیان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1393.
سمعانی عبدالکریم، الانساب، بیروت، دارالجنان، 1408.
شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم: نشر اسلامی، 1418 ق.
صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصغری، چاپ دوم، بیروت: دارالمعارف 1400ق.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، تهران: نشر جهان، 1378 ق.
ــــ، من لایحضره الفقیه، بیروت: دارالتعارف، 1411ق.
ــــ، کمال الدین و تمام النعمه، تهران: اسلامیه، 1395 ق.
طباطبا، ابراهیم بن ناصر، منتقله الطالبیه، تحقیق و تقدیم سید محمد مهدی حسن الخرسان، نجف: 1388 ق/ م 1969.
طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد: نشر مرتضی، 1403 ق.
طبری، عمادالدین حسن بن علی، مناقب الطاهرین، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، 1379.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر (م 310)، تاریخ الأمم و الملوک، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث، 1387 ق/ 1967.
طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، قم: دارالحدیث، 1380.
ــــ،الامالی، قم: دار الثقافه، 1414 ق.
ــــ،الغیبه، قم: دارالمعارف الاسلامیه، 1411ق.
ــــ، الفهرست، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد، 1351.
عطاردی، عزیزالله، مسند الإمام الباقر، تهران: عطارد، 1381.
ـــ، مسند الإمام الجواد، مشهد: آستان قدس رضوی، 1410 ق.
ــــ، مسند الامام الرضا، مشهد: آستان قدس رضوی، 1406 ق.
ــــ، مسند الامام الکاظم، مشهد: آستان قدس رضوی، 1409 ق.
قاضی عیاض، مشارق الانوار: بینا، المکتبة العتبقه و دارالتراث، بیتا.
قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، تهران: امیر کبیر، 1373.
قزوینی، محمد بن حسن (م 1096 ق)، ضیافه الاخوان، تحقیق سید احمد حسینی، قم: مطبعة العلمیة، 1397ق.
کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، مشهد: دانشگاه مشهد، 1348.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1362.
لسترنج، گی، جغرافیای سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، چاپ دوم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1364.
مامقانی، ملاعبدالله، تنقیح المقال، نجف: مکتبة المرتضویه، 1350ق.
متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال، به کوشش شیخ صفوه السقا، بیروت: الرساله، 1413 ق.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران: اسلامیة، 1363.
محدث نوری، نجم الثاقب فی احوال الامام الغائب، قم؛ انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1384.
مستوفی قزوینی، حمدالله، نزههالقلوب، به کوشش لسترنج، تهران، انتشارات دنیای کتاب، 1362.
مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین (م 346 ق)، اثبات الوصیه، ج1، قم: مؤسسه انصاریان، 1417ق.
مفید، محمد بن محمد عکبری، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم: کنگره شیخ مفید، 1413 ق.
مقدسی، یدالله، باز پژوهشی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم: 1392.
المهاجر، جعفر، رجال الاشعرین من المحدثین و اصحاب الائمه، قم، بوستان کتاب بیتا.
نجاشی، احمد بن علی، الرجال، قم: جامعه مدرسین، 1407 ق.
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، نجف: مکتبه مرتضویه، 1355.
نیشابوری، محمد بن فتال، روضه الواعظین، قم: دلیل ما، 1423ق.
نیلی، علی بن عبدالکریم، سرور اهل الایمان، قم، دلیل ما، 1426ق.
الویری، محسن، مروری بر جغرافیای آوه مهد تشیع ایران، تهران، امید دانش، بیتا.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، چاپ ششم، بیروت، دارصادر، 1415.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البدان، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1422 ق.
منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیه السلام)، (1395)، قم: انجمن تاریخپژوهان حوزه علمیه قم، چاپ اول.