با تشکر از شما دوست عزیز، در پرسش شما نکاتی نهفته است که قبل از پاسخگویی به پرسش شما به صورت تیتروار به آنها اشاره مینماییم. اما قبل از آن لازم است به عنوان یک برادر دینی از دقت شما و از فکر ناب شما که در این مقطع به فکر راه درست افتاده و اراده کسب بندگی کردهاید کمال تشکر و آرزوی موفقیت را داشته باشم.- دنیای امروزی را مملو از مظاهر دنیاپرستی دانسته و این پرسش ذهن شما را مشغول کرده است که آیا هنوز هم میتوان رجبعلی شد.- دورانی را شروع کردهاید که میخواهید هرچه سریعتر به مقام قرب الهی برسید.
– رسیدن سلمانها به مقام قرب، شما را در این راه امیدوار میکند.
– نمیدانید با حرام کردن اوقات خود در قبل از این تصمیم، هنوز توفیق مجاهدت دارید یا خیر.
– چگونه با نفس خود مبارزه کنید؟
در ابتدا لازم است به عنوان مقدمه، چند کلمهای در رابطه با معنا و اهمیت و ضرورت خودسازی بیان نماییم.
برای فهم معنا و مفهوم خود سازی لازم است ابتدا تصور درستی از خود داشته باشیم. هویت یک انسان در ابتدای تکوین و نشو و نمو، چیزی جز استعداد نیست، انسان از این دیدگاه، مجموعه ای از توانایی ها و استعدادهای فراوانی است که در طول زندگی باید به فعلیت و شکوفایی برسند.
بنابراین، خود سازی؛ یعنی فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی خود و به ظهور و فعلیت رساندن امکانات بالقوه ای که خدای متعال در فطرت انسان قرار داده است.
در این راستا زندگی هم یعنی فرصتی برای به ظهور رساندن استعداد های انسانی و شکوفا شدن سرشت آدمی از طریق خود سازی و پرستش آزادانه خداوند. ( عبادت احرار)
به عبارت دیگر خود سازی مجموعه فعالیت های اصلاحی و سازنده ای است که انسان به صورت منظم و برنامه ریزی شده بر روی نفس خود اعمال می نماید تا در نتیجه آن به کمال حقیقی نایل و از لذت سعادت در دنیا و آخرت بر خوددار گردد.
انسانیت انسان مانند هسته ای است که باید شکوفا و بارور گردد. به طور مثال یک هسته خرما را در نظر بگیرید ، این هسته استعداد تبدیل شدن به درخت و میوه خرما را در درون خود دارد ، در صورت فراهم بودن شرایط و زمینه مناسب، استعداد درونی اش به فعلیت می رسد و دانه به درخت خرما و سپس به میوه شیرین تبدیل خواهد شد.
خدای متعال در انسان نیز استعداد برخورداری از کمال و رسیدن به اوج قله انسانیت و سعادت را بودیعت نهاده است، استعدادی که در طی یک برنامه ریزی دقیق و جذب و انجذاب مناسب تربیتی شکوفا خواهد شد.
منظور از خود سازی و به طور کلی پرداختن به خویش، شکل دادن و جهت بخشی به فعالیت های حیاتی و تصحیح و تقویت انگیزه ها ، در نظر گرفتن مقصد نهایی و سو گیری فعالیتها برای قرب به خداوند است. ( به سوی خود سازی، ص21)
در اهمیت خود شناسی نیز باید گفت، ازمیان شناخت های اساسی یک انسان، شناخت خود یا به تعبیری انسان شناسی میباشد. حرکت انسان در مسیر تکامل و قرب به خداوند از خود شناسی آغاز میشود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بی نهایت و ارزش فوق العاده جوهر انسانی خود آگاه نگردد ، حرکت جدی و پیگیرانه ای را در جهت شکوفایی نیروهای نهفته در خود سامان نمی دهد و خط سیر درستی را در زندگی نخواهد داشت. تقریبا همه چیز از شناخت انسان و موقعیت با ارزش او در جهان هستی شروع می شود.
اولین و پر فایده ترین دانستنی برای انسان، شناخت خود است . شناختی که بدون آن هیچ چیزی به درستی برای انسان شناختنی نیست و هیچ برنامه ای مفید فایده وموثرنمی باشد. حتی شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز می شود.
به بیان دیگر انسان را دو گونه شناخت است .شناخت درون و شناخت بیرون .
برای شناخت بیرون از شناخت درون باید آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بیرون چندان حقیقی و موثر نیست.
مشکل دنیای امروز این است که قبل از شناختن جهان با عظمت درون انسان، به شناخت جهان بیرون پرداخت و با تلاش فراوان تمدن با عظمتی را نیز بنا نهاد، ولی بدین خاطر که انسان شناسی اش ضعیف است این تمدن با هویت حقیقی انسان هماهنگی لازم ندارد .
و قبل از اینکه بر نفس خویش مسلط شود، تمام توان خویش را برای تسلط بر جهان بیرونی صرف نمود و دلیل درستی هم برای این کارش نداشت و هر چه در این راه پیش رفت از خودش بیشتر دور شد، فاصله گرفت و کم کم به کلی گم شد وبه مرض خود فراموشی دچار شد. در حقیقت تمام بی هویتی انسان امروزی، نتیجه همین انحرافی است که در شناخت پیدا کرد.
در عوض اینکه ابتدا خودش را بشناسد که کیست، رفت سراغ جهان که چیست .انسان امروزی حتی کره ماه و خورشید را بهتر از خودش می شناسد.
خود شناسی اگر درست انجام شود ، انسان در مسیر درست زندگی قرار می گیرد و در صورتی که ناصحیح باشد ، راه انسان جهت انحرافی به خود می گیرد و از مسیر حقیقی زندگی خارج می شود.
همه چیز به تعریف انسان بستگی دارد . باید ببینیم انسان چگونه تعریف می شود. اگر انسان به صورت یک شیئ مادی و طبیعی تعریف شود ، اگر بگوییم انسان یعنی حیوان سخن گو ، زندگی او نیز به صورت یک زندگی طبیعی و حیوانی تعریف خواهد شد و ما در این نوع زندگی چیزی فراتر از طبیعت و پرورش نیروهای طبیعی و حیوانی نخواهیم داشت، ولی اگر انسان به عنوان یک موجود فرا طبیعی و مجرد تعریف شود، آنوقت همه چیز به گونه ای دیگر شکل خواهد گرفت و زندگی او رنگ دیگری پیدا خواهد کرد. در این نوع زندگی علاوه بر طبیعت، بحث تجرد و معنویت نیزمطرح خواهد بود و تکامل انسان نیز در قرب به خدا و هستی تعریف خواهد شد.
اهمیت خودشناسى به سبب نتایج آن است، به عبارت دیگر اهمیت خودشناسى به سبب نقشى است که خودشناسى در تحقق کمال انسان دارد، به صورت کلان، فرهنگ و تمدن هر ملتی از نوع نگاه او به انسان تاثیر می پذیرد. در صورتی که بشر در خود شناسی و انسان شناسی دچار انحراف شود و از شناخت حقیقت خود باز ماند، در ساخت و ساز فرهنگی و تمدن جامعه خویش نیز دچار انحراف و سردر گمی خواهد شد.
در کتاب «انسان موجود ناشناخته » جمله اى آمده است که شاهد خوبى براى بحث ما است; مى گوید: «بدبختانه در تمدن صنعتى شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبیعى و فطرى پایه گذارى نشده است; لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است; پیشرفت علم به دنبال هیچ طرحى صورت نگرفت و (تقریبا) اتفاقى بود … اگر «گالیله » و «نیوتن » و «لاووازیه »، نیروى فکرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمى کرده بودند، شاید نماى دنیاى امروز فرقهاى زیادى با آنچه امروز است مى داشت.» (انسان موجود ناشناخته، صفحه 22 )
و به خاطر این امور است که خداوند یکى از مجازاتهاى هوسبازان متمرد را خودفراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار مى دهد که: «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون; همچون کسانى که خدا را فراموش کردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خودفراموشى گرفتار ساخت، نباشید! و آنها فاسقان (حقیقى) و گنهکارانند.» (سوره حشر، آیه 19 )
این مساله تا به آنجا اهمیت دارد که در روایات نیز بر آن تأکید شده است. به طور مثال امام کاظم(ع) مى فرماید: لازم ترین علم براى تو آن است که تو را به اصلاح قلبت آگاه کند و فساد آن را ظاهر نماید.
نقطه شروع در تحصیل معارف الهى, خودشناسى است. انسان باید حقیقت خود را که همان گوهر ربانى اوست و از آن به (من) و روح و حقیقت انسانى یاد مى شود, شناسایى کند, چرا که تسامح در این امر, زیانکارى است.
دانش نفست نه علم سرسرى است گر به حق دانا شوى دانى که چیست
در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى خوانیم: (نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس) کسى که خود را بشناسد، به سعادت و رستگارى بزرگ نایل شده است!» (غرر الحکم، حدیث، 9965)
و در نقطه مقابل آن چنین مى فرماید: (من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاة وخبط فى الضلال و الجهالات) کسى که خود را نشناسد، از طریق نجات دور مى شود و در گمراهى و جهل گرفتار مى آید!» (غرر الحکم، حدیث، 9034)
در تعبیر دیگرى از همان امام همام آمده است: (العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها) عارف حقیقى کسى است که خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز که او را از سعادت دور مى سازد پاک و پاکیزه کند! (غرر الحکم، طبق المیزان، جلد6، صفحه 173).
از این تعبیر بخوبى استفاده مى شود که معرفت نفس (خودشناسى) سبب آزادى از قید و بند اسارتها و پاکسازى از رذائل اخلاقى است.
باز حدیث دیگرى از همان پیشواى بزرگ علیه السلام مى خوانیم: (اکثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه) کسى که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!» (غرر الحکم، حدیث، 3126)
از این حدیث نیز رابطه نزدیکى میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار که سرچشمه تهذیب نفس است با خودشناسى استفاده مى شود.
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: (من عرف نفسه جاهدها) و من جهل نفسه اهملها; کسى که خود را بشناسد، به جهاد با نفس بر مى خیزد و کسى که خود را نشناسد آن را رها مى سازد!» تفسیر المیزان (طبق نقل میزان الحکمه، جلد3، ماده معرفت، صفحه 1881.)
مطابق این حدیث پایه اصلى جهاد با نفس که طبق صریح روایات جهاد اکبر نامیده شده، خود شناسى است.
البته همان گونه که خودشناسى پایه مهم تهذیب نفس و تکامل در جنبه هاى اخلاقى و مسائل دیگر است، جاهل بودن به قدر خویش، سبب بیگانگى از همه چیز و دورى از خدا مى گردد; لذا در حدیث دیگرى از امام دهم، امام هادى علیه السلام مى خوانیم: (من هانت علیه نفسه فلا تامن شره) کسى که نزد خود قدر و قیمتى ندارد، از شر او ایمن نباش!» (تحف العقول، کلمات قصار امام هادى(ع) )
از مضمون آنچه در این بحث آمد، به روشنى مى توان استفاده کرد،که یکى از پایه هاى اصلى پرورش فضائل اخلاقى و تکامل معنوى، خودشناسى و معرفة النفس است، و تا انسان این مرحله دشوار و این گردنه صعب العبور را پشت سر نگذارد، به هیچ یک از مقامات معنوى نایل نخواهد شد; به همین دلیل، علماى بزرگ اخلاق تاکید و اصرار زیادى بر این دارند که رهروان این راه باید به خود شناسى پردازند، و از این امر حیاتى غافل نشوند.
پس از این مقدمه که در آن از قدم اول سیر و سلوک و اهمیت آن یعنی خودشناسی بحثی به میان آمد؛ در ادامه باید گفت که سیر و سلوک نیاز به برنامهریزی منسجم و دقیق دارد که بدون داشتن چنین برنامهای با جامعیت و کارآمدی، همراه با حساسیت و جدیت در عمل به آن میسر نیست. در چنین برنامهای توجه به اموری حائز اهمیت میباشد:
1. توجه به ظرفیتها و استعدادها: طالب خودسازی باید بر اساس شرایط روحی و جسمی خود برنامهای را تنظیم کند که در حین انجام آن همواره نشاط و حال خود را حفظ نماید و هیچ عملی را از روی اکراه و اجبار انجام ندهد. به طور مثال حضرت امیر علیه السلام در مورد انجام مستحبات میفرمایند هر آنچه را که در توان داری و به نشاط انجام میدهی، عمل کن. نفس مانند فنر، قدرت ارتجاع دارد. اگر فنری بیش از حد کشیده شود یا شیرازه آن از هم پاشیده و یا به شدت به حالت اول خود باز میگردد. اگر تعامل با نفس رو به افراط و سختگیری بیش از حد، آنهم در ابتدای راه گراید؛ به طور قطع پس از آن تفریط و کوتاهی در کار را به همراه دارد و به همین دلیل حضرت امیر علیه السلام میفرمایند: جاهل یا افراط میکند و یا تفریط.
2. جذابیت در برنامهریزی: در برنامهریزی باید کیفیت کار مقدم بر کمیت آن باشد. به طور مثال اگر انسان در خواندن نمازهای مستحبی خود به دو رکعت نماز بسنده کند اما آن را با توجه به معنایش بخواند بهتر است از رکعات زیادی که همراه با شواغل و افکار دیگر خوانده شود و یا قرائت قرآن اگر حتی یک آیه باشد اما با توجه به معنای آن، به طور یقین بهتر است از صفحاتی که به هیچ وجهی به آن توجه نمیشود؛ گرچه خواندن قرآن کریم حتی بدون توجه به معنای آن و یا حتی نگاه کردن به آیات الهی نیز ثواب دارد. البته این نکته فراموش نشود که انجام واجبات به طور کامل باید صورت گیرد و چنین مسالهای در واجبات رعایت نمیشود.
3. اصل تدریج و حرکت گام به گام: در خود سازی از حداقل و از موارد مهمتر باید آغاز نمود. به طور مثال اگر قصد دارد اعمال خود را ملکه سازد؛ انجام واجبات و ترک محرمات الهی از مسائل مهمی است که در سیر و سلوک باید در ابتدای راه قرار گیرد و تا تمام واجبات و ترک محرمات برای وی ملکه نشده، اهتمام خود را به طور جدی بر سر مسائل دیگر نگذارد. به همین دلیل در احادیث آمده است که بالاترین ریاضت، ترک گناه است. ای بسا یک شخص عمر خود را در همین قدم بگذراند. مهم این است که این قدم مهمترین قدم بوده و بدون تکمیل آن رفتن در ادامه مسیر فایده چندانی ندارد. هر انسانی خود با وجدان خود درک میکند که آیا راه را رفته یا نه. جمله زیبایی که همیشه ورد زبان عارف راستین حضرت آیت الله بهجت بود، جمله «من عمل بما علم، علّمه الله (علم) ما لم یعلم»( کسی که به دانستههای خود عمل کند، پروردگار ندانستهها را به او میآموزد) از کلیدیترین جملاتی است که در سیر و سلوک مطرح است. ملا حسینقلی همدانی عارف وارستهای که بیش از سیصد شاگرد عرفانی دارد از جمله آقای قاضی استاد علامه طباطبایی، با همه تلاشی که در سیرو سلوک انجام داد به گفته برخی از بزرگان بعد از چهل سال توانست به جایی برسد. حضرت آیت الله بهجت به دلیل رضایت پدر تا زمان مرگ ایشان به جز واجبات را انجام نمیدادند. انجام واجبات و ترک محرمات مساله کمی نیست و کوچک شمردن آن به طور یقین از حیله های شیطان رجیم است. اینکه فرموده بودید قصد دارید راه قرب به خداوند را هر چه سریعتر طی کنید یک اشتباه بزرگ است. زیرا راه، مرحله دارد و طی راه بدون پشت سر گزاردن مراحل، امری محال است و گفته شد ممکن است یک شخص تمام عمر خود را در همان مرحله اول بگذراند که این خود نیز افتخاری بزرگ به شمار میآید.
4. عزم و اراده: پس از تنظیم برنامه، با اراده قاطع، باید بر انجام دادن آنها ایستادگی کرد و نفس خود را از طفره رفتن و کسالت ورزیدن، باز داشت.
5. استعانت و توسل: که باید با توکل به خداوند و با تمسک به اهلبیت علیهم السلام، این راه دشوار را پیمود.
6. اسوه گزینی: افزایش معرفت و پیروی از الگوهای راستین همواره باید مدّ نظر باشد. فرموده بودید آیا میتوان رجبعلی خیاط شد. باید گفت رجبعلی در مقابل ائمه قطرهای در مقابل دریاست. باید جا پای اهلبیت گذارد، قدم به قدم. زیرا گرچه نمیتوان به مانند آنان شد اما میتوان آنان را الگو قرار داد. رجبعلیها الگویشان اهل بیت بود و رجبعلی شدند. میتوان سلمان شد اما باید متابعت سلمان از اهل بیت علیهم السلام را نیز فراگرفت. وی عبد محض پروردگار و مطیع فرمان رسول خدا بود. از آیت الله بهاء الدینی نقل است که ایشان سالهای زیادی به مشهد نرفتند و میفرمودند میخواهم به احادیث امام هشتم علیه السلام عمل کنم و بعد خدمتشان بروم.
برای خودسازی دستور العملهای بسیاری پیشنهاد شده است که با توجه به استعدادها و ظرفیتهای افراد بوده و نمیتوان آنها را به صورت مشترک برای همه افراد به کار برد؛ اما برای اینکه به صورت مختصر بتوان راه را در تقرب به خداوند تصویر کرد، آنچه در همه این راهها از اصول کلی شمرده میشود عبارت است از:
قرب معرفتی به خداوند: سلوک نظری
مهمترین و اولین نیاز انسان در این مسیر، شناخت خداوند به معنای وسیع کلمه و ایمان به او است. حوزه شناخت انسان در مسیر خداشناسی خاص یک رشته خاصی از علوم نیست. این مرحله از سلوک و خودسازی از طریق مطالعه و اندیشه تحصیل می شود. حوزه های مطالعه و اندیشه شامل تمامی حوزه های معرفت دینی، عقلی، عرفانی و تجربی می شود و ما در عرصه کسب دانش هر کتابی که می خوانیم و هر دانشی که فرا می گیریم به نحوی با شناخت خداوند در ارتباط است.
البته درک این سخن ممکن است کمی دشوار به نظر برسد، ولی حقیقتی است که توحید به ما می آموزد. ما در تمام زندگی علمی خود باید فقط به خدا فکر کنیم، فقط خدا را یاد بگیریم، احکام و اوامر او را بیآموزیم، با صفات و شئون او آشنا شویم، روش عبادت و نزدیک شدن به او را فرا گیریم و فقط با او سروکار داشته باشیم. این مهمترین آموزه عرفانی و توحیدی دین اسلام و قرآن مجید است.
به این کتاب مقدس بنگرید و ببینید که چه مقدار صفات خداوند و به خصوص صفت الله در آن به کار رفته است. بیشترین واژه هایی که در قرآن کریم استعمال شده مربوط به صفات الهی به خصوص صفت الله است، چرا؟ زیرا بیشترین نیاز انسان به شناخت خداوند و قرب صفاتی و عملی به او است.
دین شناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی و معاد شناسی همه به خداشناسی و خداپرستی برمی گردد. ما همه این آموزه ها را برای خداشناسی و خداپرستی می آموزیم یا باید بیاموزیم و غیر از این هدف چیزی نیست که بتوانیم زندگی خود را با آن توجیه کنیم. بیان هر هدفی برای زندگی انسان بدون توجه به این هدف نمی تواند ارزش واقعی زندگی انسان را توجیه کند.
از نظر معرفت شناسی، انسان حداقل دارای سه گونه ابزار شناختی است که عبارتند از حس، عقل و دل. خدای متعال به ما این ابزارهای شناختی را داده است تا فقط و فقط او را ببینیم و بشناسیم و درک کنیم و شهود کنیم، چون از نظر هستی شناسی عرفانی و قرآنی جز او کسی و چیزی نیست که قابل شناختن باشد. هو الاول والاخر و الظاهر والباطن. اول و آخر و ظاهر و باطن هستی او است. (حدید، 3)
قرب عملی به خداوند: عبودیت و سلوک عملی:
از نظر عملی نیز تمام اعمال و رفتار و روابط ما به رابطه با خداوند منتهی می شود. حتی وقتی به جامعه یا خودمان فکر می کنیم و یا سیاست و حکومت می کنیم، انتخاب می کنیم، ورزش می کنیم، به مردم خدمت می کنیم، تجارت می کنیم، انقلاب می کنیم، مبارزه می کنیم و کشور را می سازیم و یا هر کار دیگری که انجام می دهیم، رفتار ما به خداوند مربوط می شود و نتیجه آن به نزدیک شدن و یا دور شدن از خدا می انجامد.
معنای زندگی ما خدا است و حاصل تمام تلاش نظری و عملی ما، شناخت و پرستش او است. با ارزش ترین کاری که می توانیم انجام دهیم، صعود از مدارج و پله کان ایمان و حرکت به سوی او است.
انسان با عبودیت که شامل اخلاق، عبادت و مهار نفس است به خدا نزدیک می شود و موفقیت عرفانی او در گرو گذر از مراحل عبودیت است.
مراحل تحقق عبودیت و سیر عملی انسان به سوی خداوند:
1- رفع موانع قرب و تحصیل آزادی معنوی:
در این راه اولین قدمی که باید برداریم برداشتن موانع از سر راه است. باید خود را از بندهایی که بر دست و پای خود بسته ایم و نمی گذارند بالا رویم و حرکت کنیم باز کنیم.
با دست و پای بسته به زنجیر هوا و هوس و شیطان نمی شود در راه خدا حرکت کرد. انسانیت انسان در گرو آزادی است. تا انسان آزاد نشود و خود را رها نکند قدرت نمی گیرد، اراده رفتن ندارد، شاید بخواهد ولی عملا نمی تواند. برای رسیدن به اوج معنویت و عبودیت که قرب نوافل و به قول عرفا مرحله عشق است، ابتدا باید خود را از موانع راه خدا و سنگلاخ های جاده عشق الهی آزاد و رها نمود.
اگر سوال شود که چرا خیلی ها در مسیر سلوک و دین داری موفق نیستند، پاسخ آن این است که آزاد نیستند. نتوانسته اند بندهای بندگی غیر خدا را از پای خود باز کنند و نفس خود را مهار کنند. لذا به زمین چسبیده اند و به لذت های زمینی دلخوش کرده اند و در بند بندگی دنیا اسیر اند. اگر موانع برطرف شود، حرکت و وصول بسیار آسان و نزدیک خواهد بود. برخی از موانع این راه عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی های مضر و مانند آن هستند که در جای خود بدان ها پرداخته خواهد شد.
2- قرب صفاتی:
اصلاح شخصیت اخلاقی و پرورش عواطف در عرصه اخلاق اجتماعی:
بعد از مانع زدایی و کسب آزادی اراده، باید صفات و ملکات درونی خود را اصلاح کرد. صفات درونی انسان دو کارکرد مهم دارد که بسیار سرنوشت ساز است:
الف- زمینه سازی برای پرستش توحیدی خداوند و طی طریق سلوک و قرب الهی.
ب- زندگی سالم در سایه تعامل اخلاقی و سازنده با سایر انسان ها و ساختن شخصیت درونی و شاکله حقیقی خود در عرصه جامعه. همان که در قیامت به صورت انسان یا حیوان، خوب یا بد، ظهور خواهد کرد و سعادت و یا شقاوت آدمی را رقم خواهد زد.
بسیاری از رفتار های اخلاقی انسان در عرصه جامعه، ناشی از صفات و عواطف درونی هستند، اگر کسی از نظر صفات درونی و عواطف انسانی خود را مهذب نساخته و در روابط اجتماعی خود را متخلق به اخلاق حسنه نکرده باشد، اولا در رابطه با خلق خدا دچار مشکل خواهد شد و از کسب کمالات اخلاقی و صفات شخصیتی نیک باز خواهد ماند و ثانیا زمینه آماده ای برای طی کردن راه عملی قرب فرایض و نوافل و اصلاح و تعالی رابطه با خداوند نخواهد داشت و از ادامه سیر الی الله باز خواهد ماند.
بنابراین کسب کمالات درونی و شخصیتی و همچنین سلوک عملی به سوی خدای متعال تا حدود زیادی بستگی به اصلاح صفات و ملکات اخلاقی و اخلاق اجتماعی دارد و این مقطع از مقاطع حساس سلوک و قرب الی الله است.
خودخواهی، تکبر، عجب، غرور، حسادت، بخل و مانند آن، از موانع درونی راه خدا و تخریب کننده شخصیت انسانی انسان هستند که در این مرحله باید به ضد آنها، یعنی انسان دوستی، تواضع، انصاف، آگاهی، خیر خواهی و بخشندگی و مانند آن تبدیل شوند، تا بتواند در جامعه با بندگان خدای تعامل و زندگی آرامی داشته باشد و راه کمال به روی انسان گشوده گردد.
انسان با تزکیه نفس از صفات بشری و حیوانی که از موانع مهم راه خدا هستند و همچنین، آراسته شدن به اخلاق انسانی و الهی قدم بزرگی برای نزدیک شدن به خدای تعالی برمی دارد و در صفات و ملکات درونی و شخصیتی به خداوند نزدیک و صاحب مقام قرب صفاتی و به عبارتی فنای صفاتی خواهد شد.
3- مرحله اول قرب فرایض: گناه زدایی و ترک محرمات:
از مهمترین موانع کمال انسان و قرب به خداوند گناه است. گناه فراوان نیست و ما نیز ممکن است خیلی کم دستمان به گناه آلوده شود، ولی همان مقدار کم، مانند قطره ای زهر که می تواند ظرف بزرگی را مسموم و مایه هلاکت بسیاری از مردم شود، اعمال بسیاری را از انسان تباه می کند و عبادات فراوانی را بی اثر خواهد ساخت.
کسی که گناه کار است و توبه نکرده، در این مسیر موفقیتی نخواهد داشت. توفیق سلوک و راه عرفان بسته به توبه و گناه زدایی است. البته اگر انسان توبه کند، خداوند توبه پذیر و مهربان است و خطای بندگان را به راحتی خواهد بخشید و راه سعادت را به روی او خواهد گشود. قل یا عبادی الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم. این کسانی که بر خویش اسراف نمودید، از رحمت خداوند ناامید نشوید، بدرستیکه خداوند تمام گناهان را می آمرزد. (زمر، 53) و ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. و بدرستی که خداوند توبه کنندگان و تطهیر کنندگان را دوست دارد. (بقره، 222).
تقوا که مهمترین عامل موفقیت انسان در راه خدا است، آمیزه ای از ترک محرمات و انجام واجبات است. گناه زدایی مرحله ترک محرمات را محقق می نماید و در مرحله بعد با انجام واجبات، به تدریج انسان به ملکه تقوا دست خواهد یافت.
4- مرحله دوم قرب فرایض: اطاعت خداوند و انجام واجبات:
تا کنون سخن برسر برطرف کردن موانع راه خدا بود. اکنون سخن بر سر حرکت رو به جلو و سلوک عملی به سوی او است. فریضه، یعنی واجب و منظور از قرب فرایض، نزدیکی ای است که انسان از طریق انجام واجبات دینی بدست می آورد. موتور اصلی رساندن انسان به مقام ولایت و قرب، انجام واجبات است و قرب نوافل و مستحبات به آن سرعت می بخشد و جبران کننده آن است. تا انسان از مرحله قرب فرایض عبور نکند و واجبات دینی خود را انجام ندهد، نوافل و مستحبات او بی اثر خواهد بود.
علی (علیه السلام) در نهج البلاغه فرموده: لا عبادة کالداء الفرائض. «عبادتى همانند انجام فرائض نیست». (نهج البلاغه، )488 به همین دلیل اگر اعمال مستحبى به واجبات زیان برساند، ارزشى ندارد: «لا قربة بالنوافل اذا اضرت بالفرائض» «اگر مستحبات به واجبات لطمه بزند، سایه تقرب به خداوند نیست». (همان، 475)
5- قرب نوافل: عبادت خداوند و انجام مستحبات:
نوافل و مستحبات از یک نظر مکمل و متمم فرایض است و از نظر دیگر متمم و مکمل انسان در مسیر الی الله است. به این حقیقت در خصوص نوافل یومیه با صراحت در برخی روایات اشاره شده است. این بدان معنى است که اصل در عبادت، فرایض و حقیقت عبودیت در انجام واجبات است و نوافل و مستحبات براى تکمیل نواقصى است که در مقام عمل به فرایض از ناحیه قصور انسان پیش مى آید، آن هم براى هر کسى متناسب با منزلت عبودى و مرتبت توحیدى وى. از نظر دیگر عبادت هاى مستحب نقش مهمى در سرعت و اوج بخشیدن به تکامل انسان دارند.
6. مشارطه، مراقبه و محاسبه: در سخنانتان فرموده بودید اگر این نفس بگذارد شما عزم خود را برای طی راه جذم نمودید. باید گفت برای کنترل نفس نیز راههایی موجود است که به ذکر کوتاهی از آن میپردازیم.
– مشارطه: به معنای این است که در ابتدای روز با خود شرط کند که خلاف رضای پروردگار انجام ندهد. البته با رعایت تدریج. به طور مثال کسی که در ابتدای راه است نباید توقع داشته باشد تمامی حرکات و سکنات او الهی باشد، همه مستحبات را انجام داده و مکروهات را ترک نماید. بلکه همین قدر که در انجام واجبات و ترک محرمات، رضای پروردگار را در نظر میگیرد کافی است.
– مراقبه آن است که مسائلی را که شرط کرده به درستی انجام دهد و مراقب باشد که از آنان غفلت ننماید.
– محاسبه به معنای حسابرسی در انتهای روز است. نفس خود را عتاب کند در مورد کاری که باید انجام میگرفت و انجام نگرفت و شکر کند بابت کارهای انجام شده و تصمیم بگیرد که روز بعد جبران آنچه از دست رفته بنماید.(برای مطالعه بیشتر در زمینه اهمیت خودسازی و کتابهایی که در این راه میتواند راهگشای شما باشد حتما به سایت http://akhlagh.porsemani.ir رجوع کنید.)
آنچه در پایان ذکر آن لازم به نظر میرسد این است که در این راه امید به خداوند امری لازم و ضروری است. بدون امید و با یأس از رحمت خداوند نمیتوان قدم در این راه گذاشت. فرض کنید انسان عزم مسافرتی کند که نا امید از رسیدن به مقصد باشد. چنین مسافری نمیتواند حتی عزم جدی در ادامه سفر داشته باشد چه رسد به عمل بر طبق اراده. به همین دلیل نیز در برخی از روایات، بالاترین گناه، یأس از رحمت الهی بیان شده است.
نتیجه آنکه با امیدواری و برنامهریزی دقیق و رعایت اصل تدریج و رعایت استعداد و ظرفیت خود قدم در این راه گذاشته و همواره از خداوند و اهل بیت عصمت و طهارت، به عنوان بندگان واقعی او کمک بجویید.
– رسیدن سلمانها به مقام قرب، شما را در این راه امیدوار میکند.
– نمیدانید با حرام کردن اوقات خود در قبل از این تصمیم، هنوز توفیق مجاهدت دارید یا خیر.
– چگونه با نفس خود مبارزه کنید؟
در ابتدا لازم است به عنوان مقدمه، چند کلمهای در رابطه با معنا و اهمیت و ضرورت خودسازی بیان نماییم.
برای فهم معنا و مفهوم خود سازی لازم است ابتدا تصور درستی از خود داشته باشیم. هویت یک انسان در ابتدای تکوین و نشو و نمو، چیزی جز استعداد نیست، انسان از این دیدگاه، مجموعه ای از توانایی ها و استعدادهای فراوانی است که در طول زندگی باید به فعلیت و شکوفایی برسند.
بنابراین، خود سازی؛ یعنی فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی خود و به ظهور و فعلیت رساندن امکانات بالقوه ای که خدای متعال در فطرت انسان قرار داده است.
در این راستا زندگی هم یعنی فرصتی برای به ظهور رساندن استعداد های انسانی و شکوفا شدن سرشت آدمی از طریق خود سازی و پرستش آزادانه خداوند. ( عبادت احرار)
به عبارت دیگر خود سازی مجموعه فعالیت های اصلاحی و سازنده ای است که انسان به صورت منظم و برنامه ریزی شده بر روی نفس خود اعمال می نماید تا در نتیجه آن به کمال حقیقی نایل و از لذت سعادت در دنیا و آخرت بر خوددار گردد.
انسانیت انسان مانند هسته ای است که باید شکوفا و بارور گردد. به طور مثال یک هسته خرما را در نظر بگیرید ، این هسته استعداد تبدیل شدن به درخت و میوه خرما را در درون خود دارد ، در صورت فراهم بودن شرایط و زمینه مناسب، استعداد درونی اش به فعلیت می رسد و دانه به درخت خرما و سپس به میوه شیرین تبدیل خواهد شد.
خدای متعال در انسان نیز استعداد برخورداری از کمال و رسیدن به اوج قله انسانیت و سعادت را بودیعت نهاده است، استعدادی که در طی یک برنامه ریزی دقیق و جذب و انجذاب مناسب تربیتی شکوفا خواهد شد.
منظور از خود سازی و به طور کلی پرداختن به خویش، شکل دادن و جهت بخشی به فعالیت های حیاتی و تصحیح و تقویت انگیزه ها ، در نظر گرفتن مقصد نهایی و سو گیری فعالیتها برای قرب به خداوند است. ( به سوی خود سازی، ص21)
در اهمیت خود شناسی نیز باید گفت، ازمیان شناخت های اساسی یک انسان، شناخت خود یا به تعبیری انسان شناسی میباشد. حرکت انسان در مسیر تکامل و قرب به خداوند از خود شناسی آغاز میشود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بی نهایت و ارزش فوق العاده جوهر انسانی خود آگاه نگردد ، حرکت جدی و پیگیرانه ای را در جهت شکوفایی نیروهای نهفته در خود سامان نمی دهد و خط سیر درستی را در زندگی نخواهد داشت. تقریبا همه چیز از شناخت انسان و موقعیت با ارزش او در جهان هستی شروع می شود.
اولین و پر فایده ترین دانستنی برای انسان، شناخت خود است . شناختی که بدون آن هیچ چیزی به درستی برای انسان شناختنی نیست و هیچ برنامه ای مفید فایده وموثرنمی باشد. حتی شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز می شود.
به بیان دیگر انسان را دو گونه شناخت است .شناخت درون و شناخت بیرون .
برای شناخت بیرون از شناخت درون باید آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بیرون چندان حقیقی و موثر نیست.
مشکل دنیای امروز این است که قبل از شناختن جهان با عظمت درون انسان، به شناخت جهان بیرون پرداخت و با تلاش فراوان تمدن با عظمتی را نیز بنا نهاد، ولی بدین خاطر که انسان شناسی اش ضعیف است این تمدن با هویت حقیقی انسان هماهنگی لازم ندارد .
و قبل از اینکه بر نفس خویش مسلط شود، تمام توان خویش را برای تسلط بر جهان بیرونی صرف نمود و دلیل درستی هم برای این کارش نداشت و هر چه در این راه پیش رفت از خودش بیشتر دور شد، فاصله گرفت و کم کم به کلی گم شد وبه مرض خود فراموشی دچار شد. در حقیقت تمام بی هویتی انسان امروزی، نتیجه همین انحرافی است که در شناخت پیدا کرد.
در عوض اینکه ابتدا خودش را بشناسد که کیست، رفت سراغ جهان که چیست .انسان امروزی حتی کره ماه و خورشید را بهتر از خودش می شناسد.
خود شناسی اگر درست انجام شود ، انسان در مسیر درست زندگی قرار می گیرد و در صورتی که ناصحیح باشد ، راه انسان جهت انحرافی به خود می گیرد و از مسیر حقیقی زندگی خارج می شود.
همه چیز به تعریف انسان بستگی دارد . باید ببینیم انسان چگونه تعریف می شود. اگر انسان به صورت یک شیئ مادی و طبیعی تعریف شود ، اگر بگوییم انسان یعنی حیوان سخن گو ، زندگی او نیز به صورت یک زندگی طبیعی و حیوانی تعریف خواهد شد و ما در این نوع زندگی چیزی فراتر از طبیعت و پرورش نیروهای طبیعی و حیوانی نخواهیم داشت، ولی اگر انسان به عنوان یک موجود فرا طبیعی و مجرد تعریف شود، آنوقت همه چیز به گونه ای دیگر شکل خواهد گرفت و زندگی او رنگ دیگری پیدا خواهد کرد. در این نوع زندگی علاوه بر طبیعت، بحث تجرد و معنویت نیزمطرح خواهد بود و تکامل انسان نیز در قرب به خدا و هستی تعریف خواهد شد.
اهمیت خودشناسى به سبب نتایج آن است، به عبارت دیگر اهمیت خودشناسى به سبب نقشى است که خودشناسى در تحقق کمال انسان دارد، به صورت کلان، فرهنگ و تمدن هر ملتی از نوع نگاه او به انسان تاثیر می پذیرد. در صورتی که بشر در خود شناسی و انسان شناسی دچار انحراف شود و از شناخت حقیقت خود باز ماند، در ساخت و ساز فرهنگی و تمدن جامعه خویش نیز دچار انحراف و سردر گمی خواهد شد.
در کتاب «انسان موجود ناشناخته » جمله اى آمده است که شاهد خوبى براى بحث ما است; مى گوید: «بدبختانه در تمدن صنعتى شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبیعى و فطرى پایه گذارى نشده است; لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است; پیشرفت علم به دنبال هیچ طرحى صورت نگرفت و (تقریبا) اتفاقى بود … اگر «گالیله » و «نیوتن » و «لاووازیه »، نیروى فکرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمى کرده بودند، شاید نماى دنیاى امروز فرقهاى زیادى با آنچه امروز است مى داشت.» (انسان موجود ناشناخته، صفحه 22 )
و به خاطر این امور است که خداوند یکى از مجازاتهاى هوسبازان متمرد را خودفراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار مى دهد که: «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون; همچون کسانى که خدا را فراموش کردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خودفراموشى گرفتار ساخت، نباشید! و آنها فاسقان (حقیقى) و گنهکارانند.» (سوره حشر، آیه 19 )
این مساله تا به آنجا اهمیت دارد که در روایات نیز بر آن تأکید شده است. به طور مثال امام کاظم(ع) مى فرماید: لازم ترین علم براى تو آن است که تو را به اصلاح قلبت آگاه کند و فساد آن را ظاهر نماید.
نقطه شروع در تحصیل معارف الهى, خودشناسى است. انسان باید حقیقت خود را که همان گوهر ربانى اوست و از آن به (من) و روح و حقیقت انسانى یاد مى شود, شناسایى کند, چرا که تسامح در این امر, زیانکارى است.
دانش نفست نه علم سرسرى است گر به حق دانا شوى دانى که چیست
در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى خوانیم: (نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس) کسى که خود را بشناسد، به سعادت و رستگارى بزرگ نایل شده است!» (غرر الحکم، حدیث، 9965)
و در نقطه مقابل آن چنین مى فرماید: (من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاة وخبط فى الضلال و الجهالات) کسى که خود را نشناسد، از طریق نجات دور مى شود و در گمراهى و جهل گرفتار مى آید!» (غرر الحکم، حدیث، 9034)
در تعبیر دیگرى از همان امام همام آمده است: (العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها) عارف حقیقى کسى است که خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز که او را از سعادت دور مى سازد پاک و پاکیزه کند! (غرر الحکم، طبق المیزان، جلد6، صفحه 173).
از این تعبیر بخوبى استفاده مى شود که معرفت نفس (خودشناسى) سبب آزادى از قید و بند اسارتها و پاکسازى از رذائل اخلاقى است.
باز حدیث دیگرى از همان پیشواى بزرگ علیه السلام مى خوانیم: (اکثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه) کسى که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!» (غرر الحکم، حدیث، 3126)
از این حدیث نیز رابطه نزدیکى میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار که سرچشمه تهذیب نفس است با خودشناسى استفاده مى شود.
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: (من عرف نفسه جاهدها) و من جهل نفسه اهملها; کسى که خود را بشناسد، به جهاد با نفس بر مى خیزد و کسى که خود را نشناسد آن را رها مى سازد!» تفسیر المیزان (طبق نقل میزان الحکمه، جلد3، ماده معرفت، صفحه 1881.)
مطابق این حدیث پایه اصلى جهاد با نفس که طبق صریح روایات جهاد اکبر نامیده شده، خود شناسى است.
البته همان گونه که خودشناسى پایه مهم تهذیب نفس و تکامل در جنبه هاى اخلاقى و مسائل دیگر است، جاهل بودن به قدر خویش، سبب بیگانگى از همه چیز و دورى از خدا مى گردد; لذا در حدیث دیگرى از امام دهم، امام هادى علیه السلام مى خوانیم: (من هانت علیه نفسه فلا تامن شره) کسى که نزد خود قدر و قیمتى ندارد، از شر او ایمن نباش!» (تحف العقول، کلمات قصار امام هادى(ع) )
از مضمون آنچه در این بحث آمد، به روشنى مى توان استفاده کرد،که یکى از پایه هاى اصلى پرورش فضائل اخلاقى و تکامل معنوى، خودشناسى و معرفة النفس است، و تا انسان این مرحله دشوار و این گردنه صعب العبور را پشت سر نگذارد، به هیچ یک از مقامات معنوى نایل نخواهد شد; به همین دلیل، علماى بزرگ اخلاق تاکید و اصرار زیادى بر این دارند که رهروان این راه باید به خود شناسى پردازند، و از این امر حیاتى غافل نشوند.
پس از این مقدمه که در آن از قدم اول سیر و سلوک و اهمیت آن یعنی خودشناسی بحثی به میان آمد؛ در ادامه باید گفت که سیر و سلوک نیاز به برنامهریزی منسجم و دقیق دارد که بدون داشتن چنین برنامهای با جامعیت و کارآمدی، همراه با حساسیت و جدیت در عمل به آن میسر نیست. در چنین برنامهای توجه به اموری حائز اهمیت میباشد:
1. توجه به ظرفیتها و استعدادها: طالب خودسازی باید بر اساس شرایط روحی و جسمی خود برنامهای را تنظیم کند که در حین انجام آن همواره نشاط و حال خود را حفظ نماید و هیچ عملی را از روی اکراه و اجبار انجام ندهد. به طور مثال حضرت امیر علیه السلام در مورد انجام مستحبات میفرمایند هر آنچه را که در توان داری و به نشاط انجام میدهی، عمل کن. نفس مانند فنر، قدرت ارتجاع دارد. اگر فنری بیش از حد کشیده شود یا شیرازه آن از هم پاشیده و یا به شدت به حالت اول خود باز میگردد. اگر تعامل با نفس رو به افراط و سختگیری بیش از حد، آنهم در ابتدای راه گراید؛ به طور قطع پس از آن تفریط و کوتاهی در کار را به همراه دارد و به همین دلیل حضرت امیر علیه السلام میفرمایند: جاهل یا افراط میکند و یا تفریط.
2. جذابیت در برنامهریزی: در برنامهریزی باید کیفیت کار مقدم بر کمیت آن باشد. به طور مثال اگر انسان در خواندن نمازهای مستحبی خود به دو رکعت نماز بسنده کند اما آن را با توجه به معنایش بخواند بهتر است از رکعات زیادی که همراه با شواغل و افکار دیگر خوانده شود و یا قرائت قرآن اگر حتی یک آیه باشد اما با توجه به معنای آن، به طور یقین بهتر است از صفحاتی که به هیچ وجهی به آن توجه نمیشود؛ گرچه خواندن قرآن کریم حتی بدون توجه به معنای آن و یا حتی نگاه کردن به آیات الهی نیز ثواب دارد. البته این نکته فراموش نشود که انجام واجبات به طور کامل باید صورت گیرد و چنین مسالهای در واجبات رعایت نمیشود.
3. اصل تدریج و حرکت گام به گام: در خود سازی از حداقل و از موارد مهمتر باید آغاز نمود. به طور مثال اگر قصد دارد اعمال خود را ملکه سازد؛ انجام واجبات و ترک محرمات الهی از مسائل مهمی است که در سیر و سلوک باید در ابتدای راه قرار گیرد و تا تمام واجبات و ترک محرمات برای وی ملکه نشده، اهتمام خود را به طور جدی بر سر مسائل دیگر نگذارد. به همین دلیل در احادیث آمده است که بالاترین ریاضت، ترک گناه است. ای بسا یک شخص عمر خود را در همین قدم بگذراند. مهم این است که این قدم مهمترین قدم بوده و بدون تکمیل آن رفتن در ادامه مسیر فایده چندانی ندارد. هر انسانی خود با وجدان خود درک میکند که آیا راه را رفته یا نه. جمله زیبایی که همیشه ورد زبان عارف راستین حضرت آیت الله بهجت بود، جمله «من عمل بما علم، علّمه الله (علم) ما لم یعلم»( کسی که به دانستههای خود عمل کند، پروردگار ندانستهها را به او میآموزد) از کلیدیترین جملاتی است که در سیر و سلوک مطرح است. ملا حسینقلی همدانی عارف وارستهای که بیش از سیصد شاگرد عرفانی دارد از جمله آقای قاضی استاد علامه طباطبایی، با همه تلاشی که در سیرو سلوک انجام داد به گفته برخی از بزرگان بعد از چهل سال توانست به جایی برسد. حضرت آیت الله بهجت به دلیل رضایت پدر تا زمان مرگ ایشان به جز واجبات را انجام نمیدادند. انجام واجبات و ترک محرمات مساله کمی نیست و کوچک شمردن آن به طور یقین از حیله های شیطان رجیم است. اینکه فرموده بودید قصد دارید راه قرب به خداوند را هر چه سریعتر طی کنید یک اشتباه بزرگ است. زیرا راه، مرحله دارد و طی راه بدون پشت سر گزاردن مراحل، امری محال است و گفته شد ممکن است یک شخص تمام عمر خود را در همان مرحله اول بگذراند که این خود نیز افتخاری بزرگ به شمار میآید.
4. عزم و اراده: پس از تنظیم برنامه، با اراده قاطع، باید بر انجام دادن آنها ایستادگی کرد و نفس خود را از طفره رفتن و کسالت ورزیدن، باز داشت.
5. استعانت و توسل: که باید با توکل به خداوند و با تمسک به اهلبیت علیهم السلام، این راه دشوار را پیمود.
6. اسوه گزینی: افزایش معرفت و پیروی از الگوهای راستین همواره باید مدّ نظر باشد. فرموده بودید آیا میتوان رجبعلی خیاط شد. باید گفت رجبعلی در مقابل ائمه قطرهای در مقابل دریاست. باید جا پای اهلبیت گذارد، قدم به قدم. زیرا گرچه نمیتوان به مانند آنان شد اما میتوان آنان را الگو قرار داد. رجبعلیها الگویشان اهل بیت بود و رجبعلی شدند. میتوان سلمان شد اما باید متابعت سلمان از اهل بیت علیهم السلام را نیز فراگرفت. وی عبد محض پروردگار و مطیع فرمان رسول خدا بود. از آیت الله بهاء الدینی نقل است که ایشان سالهای زیادی به مشهد نرفتند و میفرمودند میخواهم به احادیث امام هشتم علیه السلام عمل کنم و بعد خدمتشان بروم.
برای خودسازی دستور العملهای بسیاری پیشنهاد شده است که با توجه به استعدادها و ظرفیتهای افراد بوده و نمیتوان آنها را به صورت مشترک برای همه افراد به کار برد؛ اما برای اینکه به صورت مختصر بتوان راه را در تقرب به خداوند تصویر کرد، آنچه در همه این راهها از اصول کلی شمرده میشود عبارت است از:
قرب معرفتی به خداوند: سلوک نظری
مهمترین و اولین نیاز انسان در این مسیر، شناخت خداوند به معنای وسیع کلمه و ایمان به او است. حوزه شناخت انسان در مسیر خداشناسی خاص یک رشته خاصی از علوم نیست. این مرحله از سلوک و خودسازی از طریق مطالعه و اندیشه تحصیل می شود. حوزه های مطالعه و اندیشه شامل تمامی حوزه های معرفت دینی، عقلی، عرفانی و تجربی می شود و ما در عرصه کسب دانش هر کتابی که می خوانیم و هر دانشی که فرا می گیریم به نحوی با شناخت خداوند در ارتباط است.
البته درک این سخن ممکن است کمی دشوار به نظر برسد، ولی حقیقتی است که توحید به ما می آموزد. ما در تمام زندگی علمی خود باید فقط به خدا فکر کنیم، فقط خدا را یاد بگیریم، احکام و اوامر او را بیآموزیم، با صفات و شئون او آشنا شویم، روش عبادت و نزدیک شدن به او را فرا گیریم و فقط با او سروکار داشته باشیم. این مهمترین آموزه عرفانی و توحیدی دین اسلام و قرآن مجید است.
به این کتاب مقدس بنگرید و ببینید که چه مقدار صفات خداوند و به خصوص صفت الله در آن به کار رفته است. بیشترین واژه هایی که در قرآن کریم استعمال شده مربوط به صفات الهی به خصوص صفت الله است، چرا؟ زیرا بیشترین نیاز انسان به شناخت خداوند و قرب صفاتی و عملی به او است.
دین شناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی و معاد شناسی همه به خداشناسی و خداپرستی برمی گردد. ما همه این آموزه ها را برای خداشناسی و خداپرستی می آموزیم یا باید بیاموزیم و غیر از این هدف چیزی نیست که بتوانیم زندگی خود را با آن توجیه کنیم. بیان هر هدفی برای زندگی انسان بدون توجه به این هدف نمی تواند ارزش واقعی زندگی انسان را توجیه کند.
از نظر معرفت شناسی، انسان حداقل دارای سه گونه ابزار شناختی است که عبارتند از حس، عقل و دل. خدای متعال به ما این ابزارهای شناختی را داده است تا فقط و فقط او را ببینیم و بشناسیم و درک کنیم و شهود کنیم، چون از نظر هستی شناسی عرفانی و قرآنی جز او کسی و چیزی نیست که قابل شناختن باشد. هو الاول والاخر و الظاهر والباطن. اول و آخر و ظاهر و باطن هستی او است. (حدید، 3)
قرب عملی به خداوند: عبودیت و سلوک عملی:
از نظر عملی نیز تمام اعمال و رفتار و روابط ما به رابطه با خداوند منتهی می شود. حتی وقتی به جامعه یا خودمان فکر می کنیم و یا سیاست و حکومت می کنیم، انتخاب می کنیم، ورزش می کنیم، به مردم خدمت می کنیم، تجارت می کنیم، انقلاب می کنیم، مبارزه می کنیم و کشور را می سازیم و یا هر کار دیگری که انجام می دهیم، رفتار ما به خداوند مربوط می شود و نتیجه آن به نزدیک شدن و یا دور شدن از خدا می انجامد.
معنای زندگی ما خدا است و حاصل تمام تلاش نظری و عملی ما، شناخت و پرستش او است. با ارزش ترین کاری که می توانیم انجام دهیم، صعود از مدارج و پله کان ایمان و حرکت به سوی او است.
انسان با عبودیت که شامل اخلاق، عبادت و مهار نفس است به خدا نزدیک می شود و موفقیت عرفانی او در گرو گذر از مراحل عبودیت است.
مراحل تحقق عبودیت و سیر عملی انسان به سوی خداوند:
1- رفع موانع قرب و تحصیل آزادی معنوی:
در این راه اولین قدمی که باید برداریم برداشتن موانع از سر راه است. باید خود را از بندهایی که بر دست و پای خود بسته ایم و نمی گذارند بالا رویم و حرکت کنیم باز کنیم.
با دست و پای بسته به زنجیر هوا و هوس و شیطان نمی شود در راه خدا حرکت کرد. انسانیت انسان در گرو آزادی است. تا انسان آزاد نشود و خود را رها نکند قدرت نمی گیرد، اراده رفتن ندارد، شاید بخواهد ولی عملا نمی تواند. برای رسیدن به اوج معنویت و عبودیت که قرب نوافل و به قول عرفا مرحله عشق است، ابتدا باید خود را از موانع راه خدا و سنگلاخ های جاده عشق الهی آزاد و رها نمود.
اگر سوال شود که چرا خیلی ها در مسیر سلوک و دین داری موفق نیستند، پاسخ آن این است که آزاد نیستند. نتوانسته اند بندهای بندگی غیر خدا را از پای خود باز کنند و نفس خود را مهار کنند. لذا به زمین چسبیده اند و به لذت های زمینی دلخوش کرده اند و در بند بندگی دنیا اسیر اند. اگر موانع برطرف شود، حرکت و وصول بسیار آسان و نزدیک خواهد بود. برخی از موانع این راه عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی های مضر و مانند آن هستند که در جای خود بدان ها پرداخته خواهد شد.
2- قرب صفاتی:
اصلاح شخصیت اخلاقی و پرورش عواطف در عرصه اخلاق اجتماعی:
بعد از مانع زدایی و کسب آزادی اراده، باید صفات و ملکات درونی خود را اصلاح کرد. صفات درونی انسان دو کارکرد مهم دارد که بسیار سرنوشت ساز است:
الف- زمینه سازی برای پرستش توحیدی خداوند و طی طریق سلوک و قرب الهی.
ب- زندگی سالم در سایه تعامل اخلاقی و سازنده با سایر انسان ها و ساختن شخصیت درونی و شاکله حقیقی خود در عرصه جامعه. همان که در قیامت به صورت انسان یا حیوان، خوب یا بد، ظهور خواهد کرد و سعادت و یا شقاوت آدمی را رقم خواهد زد.
بسیاری از رفتار های اخلاقی انسان در عرصه جامعه، ناشی از صفات و عواطف درونی هستند، اگر کسی از نظر صفات درونی و عواطف انسانی خود را مهذب نساخته و در روابط اجتماعی خود را متخلق به اخلاق حسنه نکرده باشد، اولا در رابطه با خلق خدا دچار مشکل خواهد شد و از کسب کمالات اخلاقی و صفات شخصیتی نیک باز خواهد ماند و ثانیا زمینه آماده ای برای طی کردن راه عملی قرب فرایض و نوافل و اصلاح و تعالی رابطه با خداوند نخواهد داشت و از ادامه سیر الی الله باز خواهد ماند.
بنابراین کسب کمالات درونی و شخصیتی و همچنین سلوک عملی به سوی خدای متعال تا حدود زیادی بستگی به اصلاح صفات و ملکات اخلاقی و اخلاق اجتماعی دارد و این مقطع از مقاطع حساس سلوک و قرب الی الله است.
خودخواهی، تکبر، عجب، غرور، حسادت، بخل و مانند آن، از موانع درونی راه خدا و تخریب کننده شخصیت انسانی انسان هستند که در این مرحله باید به ضد آنها، یعنی انسان دوستی، تواضع، انصاف، آگاهی، خیر خواهی و بخشندگی و مانند آن تبدیل شوند، تا بتواند در جامعه با بندگان خدای تعامل و زندگی آرامی داشته باشد و راه کمال به روی انسان گشوده گردد.
انسان با تزکیه نفس از صفات بشری و حیوانی که از موانع مهم راه خدا هستند و همچنین، آراسته شدن به اخلاق انسانی و الهی قدم بزرگی برای نزدیک شدن به خدای تعالی برمی دارد و در صفات و ملکات درونی و شخصیتی به خداوند نزدیک و صاحب مقام قرب صفاتی و به عبارتی فنای صفاتی خواهد شد.
3- مرحله اول قرب فرایض: گناه زدایی و ترک محرمات:
از مهمترین موانع کمال انسان و قرب به خداوند گناه است. گناه فراوان نیست و ما نیز ممکن است خیلی کم دستمان به گناه آلوده شود، ولی همان مقدار کم، مانند قطره ای زهر که می تواند ظرف بزرگی را مسموم و مایه هلاکت بسیاری از مردم شود، اعمال بسیاری را از انسان تباه می کند و عبادات فراوانی را بی اثر خواهد ساخت.
کسی که گناه کار است و توبه نکرده، در این مسیر موفقیتی نخواهد داشت. توفیق سلوک و راه عرفان بسته به توبه و گناه زدایی است. البته اگر انسان توبه کند، خداوند توبه پذیر و مهربان است و خطای بندگان را به راحتی خواهد بخشید و راه سعادت را به روی او خواهد گشود. قل یا عبادی الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم. این کسانی که بر خویش اسراف نمودید، از رحمت خداوند ناامید نشوید، بدرستیکه خداوند تمام گناهان را می آمرزد. (زمر، 53) و ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. و بدرستی که خداوند توبه کنندگان و تطهیر کنندگان را دوست دارد. (بقره، 222).
تقوا که مهمترین عامل موفقیت انسان در راه خدا است، آمیزه ای از ترک محرمات و انجام واجبات است. گناه زدایی مرحله ترک محرمات را محقق می نماید و در مرحله بعد با انجام واجبات، به تدریج انسان به ملکه تقوا دست خواهد یافت.
4- مرحله دوم قرب فرایض: اطاعت خداوند و انجام واجبات:
تا کنون سخن برسر برطرف کردن موانع راه خدا بود. اکنون سخن بر سر حرکت رو به جلو و سلوک عملی به سوی او است. فریضه، یعنی واجب و منظور از قرب فرایض، نزدیکی ای است که انسان از طریق انجام واجبات دینی بدست می آورد. موتور اصلی رساندن انسان به مقام ولایت و قرب، انجام واجبات است و قرب نوافل و مستحبات به آن سرعت می بخشد و جبران کننده آن است. تا انسان از مرحله قرب فرایض عبور نکند و واجبات دینی خود را انجام ندهد، نوافل و مستحبات او بی اثر خواهد بود.
علی (علیه السلام) در نهج البلاغه فرموده: لا عبادة کالداء الفرائض. «عبادتى همانند انجام فرائض نیست». (نهج البلاغه، )488 به همین دلیل اگر اعمال مستحبى به واجبات زیان برساند، ارزشى ندارد: «لا قربة بالنوافل اذا اضرت بالفرائض» «اگر مستحبات به واجبات لطمه بزند، سایه تقرب به خداوند نیست». (همان، 475)
5- قرب نوافل: عبادت خداوند و انجام مستحبات:
نوافل و مستحبات از یک نظر مکمل و متمم فرایض است و از نظر دیگر متمم و مکمل انسان در مسیر الی الله است. به این حقیقت در خصوص نوافل یومیه با صراحت در برخی روایات اشاره شده است. این بدان معنى است که اصل در عبادت، فرایض و حقیقت عبودیت در انجام واجبات است و نوافل و مستحبات براى تکمیل نواقصى است که در مقام عمل به فرایض از ناحیه قصور انسان پیش مى آید، آن هم براى هر کسى متناسب با منزلت عبودى و مرتبت توحیدى وى. از نظر دیگر عبادت هاى مستحب نقش مهمى در سرعت و اوج بخشیدن به تکامل انسان دارند.
6. مشارطه، مراقبه و محاسبه: در سخنانتان فرموده بودید اگر این نفس بگذارد شما عزم خود را برای طی راه جذم نمودید. باید گفت برای کنترل نفس نیز راههایی موجود است که به ذکر کوتاهی از آن میپردازیم.
– مشارطه: به معنای این است که در ابتدای روز با خود شرط کند که خلاف رضای پروردگار انجام ندهد. البته با رعایت تدریج. به طور مثال کسی که در ابتدای راه است نباید توقع داشته باشد تمامی حرکات و سکنات او الهی باشد، همه مستحبات را انجام داده و مکروهات را ترک نماید. بلکه همین قدر که در انجام واجبات و ترک محرمات، رضای پروردگار را در نظر میگیرد کافی است.
– مراقبه آن است که مسائلی را که شرط کرده به درستی انجام دهد و مراقب باشد که از آنان غفلت ننماید.
– محاسبه به معنای حسابرسی در انتهای روز است. نفس خود را عتاب کند در مورد کاری که باید انجام میگرفت و انجام نگرفت و شکر کند بابت کارهای انجام شده و تصمیم بگیرد که روز بعد جبران آنچه از دست رفته بنماید.(برای مطالعه بیشتر در زمینه اهمیت خودسازی و کتابهایی که در این راه میتواند راهگشای شما باشد حتما به سایت http://akhlagh.porsemani.ir رجوع کنید.)
آنچه در پایان ذکر آن لازم به نظر میرسد این است که در این راه امید به خداوند امری لازم و ضروری است. بدون امید و با یأس از رحمت خداوند نمیتوان قدم در این راه گذاشت. فرض کنید انسان عزم مسافرتی کند که نا امید از رسیدن به مقصد باشد. چنین مسافری نمیتواند حتی عزم جدی در ادامه سفر داشته باشد چه رسد به عمل بر طبق اراده. به همین دلیل نیز در برخی از روایات، بالاترین گناه، یأس از رحمت الهی بیان شده است.
نتیجه آنکه با امیدواری و برنامهریزی دقیق و رعایت اصل تدریج و رعایت استعداد و ظرفیت خود قدم در این راه گذاشته و همواره از خداوند و اهل بیت عصمت و طهارت، به عنوان بندگان واقعی او کمک بجویید.