در مورد نقش عمر بن سعد در نجات امام سجاد ـ عليه السلام ـ بايد گفت: اولاً آن چه در تاريخ كربلا آمده است اين كه پس از واقعه روز عاشورا هنگامي كه دشمن، حضرت سيّدالشّهداءـ عليه السّلام ـ و تمام ياران باوفايش را به شهادت رسانيد، به سوي خيمههاي اهلبيت هجوم آوردند و به غارت خيام اباعبدالله(ع) پرداختند.
بسياري از بزرگان به اين مطلب اشاره كردهاند كه دراين هنگام «شمر» و گروهي از پياده نظام او، هنوز مشغول غارت خيمهها بودند كه به «علي» فرزند گرانمايه «حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ » كه نوجوان و بر بستر بيماري بود رسيدند و به سركرده خود «شمر» گفتند: آيا اين نوجوان را نكشيم؟ «حميد بن مسلم» ميگويد: من گفتم: سبحان الله، آيا كودكان و بيماران را هم بكشيم؟[1]، مگر جز اين است كه ابن کودکي است بر بستر بيماري مي باشد. اومي گويد: من به اين صورت از تعرّض آنان به فرزند «حسين ـ عليه السّلام ـ » جلوگيري كردم، تا «عمربن سعد» رسيد و گفت: هان اي مردم؟! كسي به اين نوجوان بيمار آسيبي نرساند و هيچ كس به خيمه بانوان نزديك نشود.[2]پس بنابر نقل تاريخ،کسي که با سخنان خود مانع از كشته شدن امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ شده است حميدبن مسلم است.
ونيزفداكاري عمّه سادات حضرت زينب ـ سلام عليها ـ در اين هنگام نيز خود عامل مهمّي در جلوگيري از قتل سيّد الساجدين ـ عليه السّلام ـ به شمارمي آيد چرا كه حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ هنگامي كه از قصد شمر مطلع گرديد، گفت: او هرگز كشته نشود تا من كشته نشوم، آنگاه از او دست كشيدند.[3]آن چه در اين جا قابل توجه است اين كه، گرچه امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ در آن هنگام 23 يا 24 ساله بودهاند، ولي اين تعبير حميدبن مسلم به نوجوان و كودك بيمار، براي جلوگيري از قتل امام بوده است چرا كه از مقرّرات جنگ هاي صدر اسلام بوده است كه كودكان و بيماران را نمي كشتند.
ثانياً: اگر بپذ يريم كه عمربن سعد اين عمل را نيز انجام داده و مانع از كشته شدن امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ هم شده باشد تنها يك عمل نيست كه انسان را از عقاب و عذاب مي رهاند بلكه ايمان ملاك اعمال است و عملي قبول مي شود كه از مؤمن سر بزند و از شروط ايمان هم ولايت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ مي باشد و عمربن سعد فاقداين شرط بوده است .از اين روي عمل عمربن سعد قبول نخواهد بود.
لذادر اين كه عمربن سعد مستحق عذاب و عقاب مي باشد، شكي نيست: به دليل اين که اوايمان به ولايت اهل بيت ـ عليه السّلام ـ نداشته تا عمل وي پذيرفته شود زيرا كسي كه بر عليه امام زمان خود خروج كند كافر است و اين مطلب را عمربن سعد به خوبي مي دانست چرا كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ قبل از مقابله با سپاه يزيد خود را به خوبي براي آنان معرّفي كرد.
علاوه بر اينكه عمربن سعد خود،ازقبل امام حسين ـ عليه السّلام ـ را به خوبي مي شناخت؛ و با اين شناخت، كلام خداراکه مي فرمايد: «ياايهاالذين امنوااطيعواالله واطيعواالرسول واولي الامرمنكم»[4](اي مؤمنين خداورسول واولي الامرازخودتان رااطاعت کنيد) و نيز كلام رسول خداراکه فرمود: «حسين مني و انا من حسين »[5](حسين ازمن ومن ازحسينم)زير پا نهاد و به خاطر مطامع دنيوي و مُلك ري حاضر شد در مقابل فرزند پيامبر اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ شمشير بكشد؛ پس بنا به ادلّة فراوان، عمربن سعد مستحق عذاب و عقاب الهي است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عبرت هاي عاشورا، تأليف سيد احمد خاتمي.
2. فرياد هاي عاشورا، استاد مطهري.
پي نوشت ها:
[1] . طبري در كتاب «ذيل المذيّل»، ص 630 آورده است كه «علي» فرزند امام حسين ـ عليه السّلام ـ به همراه پدرش در كربلا بود او كه 24 سال داشت، در آن شرايط در بستر بيماري بود. هنگامي كه حسين ـ عليه السّلام ـ به شهادت رسيد، شمر دستور كشتن وي را نيز صادر كرد، اما يكي از يارانش گفت: سبحان الله، آيا اين جوان بيمار را هم ميكشي؟!.
[2] . ابو مخنف، اولين تاريخ كربلا، تحقيق هدي يوسفي غروي، ترجمه علي كرمي، ناشر: موسسه مطبوعاتي دارالكتاب، ص 391، شيخ مفيد، ارشاد، موسسة آل البيت لاحياء التراث، ج2، ص112. و سبط ابن جوزي، قم، تذكرة الخواص، ص 256 ـ 258.
[3] . مقرّم، سيّد عبدالرزاق، مقتل الحسين، بيروت، دارالكتاب، ص 301.
[4] نسا/59
[5] . ابن قولويه، جعفربن محمد(م 376 ه . ق)، كامل الزيارات، تحقيق عبدالحسين اميني، نجف، 1356 ه . ق، ص 52 ـ53.