در ايران آثار تاريخي فراواني وجود دارد كه قدمتي چند صد ساله دارند. و هر كدام به نوبه خود داراي ابعاد فرهنگي و هنري و گوياي اين واقعيتند كه در اين سرزمين هنر و فرهنگ و تمدّن از ديرباز مورد توجه ملل گذشته بوده و با خلق آثاري اين استعدادها را براي ديگران و آيندگان به نمايش گذاردهاند.
بدون شك گنبد سلطانيه يكي از عظيمترين بناهاي اسلامي بجاي مانده. همچون نگيني بر تارك اين آثار ميدرخشد، كه در دوره حكومت ايلخانان در اين منطقه از كشور بنا شده است. از تاريخ سلطانيه تا حمله مغول اطلاع دقيقي در دست نيست؛ ولي بخاطر آب و هوايي كه در اين ناحيه و همچنين چمن معروفي كه داشته، در دوره مغول و ايلخانان مورد توجه قرار ميگيرد. به گونهاي كه بعد از اين تاريخ بعنوان قرارگاه لشگر مغول جهت حمله به مناطق غربي از آن استفاده ميشد. تا اينكه در دوره حكومت ارغون خان كه چهارمين ايلخان مغول بوده،[1] وي تصميم ميگيرد كه در اين منطقه جهت اسكان خويش و لشگريان و اطرافيان تأسيساتي ايجاد كند و دستور ميدهد شهري در اين محل بنا كنند؛ اما بعد از او پسرش غازان خان ابتدا سعي كرد اين بنا را به اتمام برساند؛ ولي به خاطر اينكه تبريز را به پايتختي انتخاب كرد از اين كار انصراف داد.
با به حكومت رسيدن اولجاتيو در سال 702 هجري قمري كه بعد از مسلمان شدن به سلطان محمد خدابنده شهرت يافت. وي كار اجداد خويش را ادامه داده و تصميم گرفت آرامگاهي مجلل در اين شهر بسازد و بعد از به اتمام رسيدن بناي شهر آن را بعنوان پايتخت حكومت ايلخانان قرار داد.[2]اولجاتيو از براي مدفن خود در اندرون قلعه عمارتي ساخته كه آن را ابواب البرّ نام نهاده با گنبدي بزرگ در نهايت زيبايي كه قطر آن 26 متر و ارتفاع آن 52 متر است. سلطان ايلخانان براي اين كار تمام هنرمندان و صنعتگران و تجار ايراني را به شهر سلطانيه كوچ داد و براي اسكان آنها جا و مكان مناسبي ساخت و نام سلطانيه از قنقور لنگ، به سلطانيه، يعني محل شاه نشين تغيير داد.[3] بعد از ساختن شهر و گنبد در اطراف آن به امر اولجاتيو (سلطان محمد خدا بنده)، هفت مسجد و ابنيه ديگر مانند دارالشفاء، دارالسيادة، داروخانه و خانقاه بناكردند و مدرسه بزرگي شبيه مدرسه مستضريه بغداد براي تدريس علوم ديني تأسيس شد.
ضهر كدام از اكابر و اشراف نيز براي جلب توجه شاه و كسب امتياز بيشتر براي خود محلهاي بنا كرده و عمارات عالي در آن ساختند و هر گونه وسائل رفاهي در آن فراهم نمودند. در سال 710 هجري قمري كار ساختماني شهر سلطانيه پايان گرفت و سلطان جشن مفصلي به اين خاطر برپا كرد و آنرا پايتخت خود نمود و بدين ترتيب اين شهر بعد از تبريز بزرگترين شهر امپراطوري وسيع ايلخاني گرديد. از آنجا كه شهر سلطانيه و گنبد آن به دستور حاكم وقت بنا شد و به دستور وي تمام صنعتگران و هنرمندان و تجار به اين شهر انتقال داده شدند و اين امر بر خلاف ميل اين گروه از مردم بود. لذا بعد از فوت ايلخان اكثر اين افراد به شهرهاي خود برگشته و در گذر زمان نيز در پي درگيريهايي كه بين حكام صورت ميگرفت كه باعث شد كه سلطانيه رونق خود را از دست بدهد به طور كلي ميتوان گفت كه سلطانيه بعد از دوره سلطنت سلطان محمد خدابنده، هرگز آن عظمت گذشته را نيافت.
بنا به گفته منابع اين گنبد تاريخي توسط هنرمندي ماهر، بنام سيد علي شاه ساخته شده است؛[4] اما اينكه آيا بعد از ساختن بنا توسط حاكم به قتل رسيده يا نه در تاريخ به آن اشاره اي نشده است. هر چند كه در گذشته به خاطر استبداد مطلق و خودكامگي كه شاهان و سلاطين داشتند هيچ كس، چه هنرمند چه وزير و چه مردم عادي در حاشيه امنيت نبودند و با اشاره شاه فردي به وزارت ميرسيد و با اشارهاي ديگر سر به نيست ميشد؛ اما اينكه آيا معمار گنبد سلطانيه هم دچار اين سرنوشت شده يا نه در منابع، ذكري به ميان نيامده است. بنابراين، سلطانيه تقريباً در اوايل حكومت ايلخانان بصورت يك ده بوده كه چمني وسيع و محيطي سر سبز داشته كه توجه ايلخانان را جلب كرده، تا اينكه توسط ارغون خان دستور بناي شهري در اين ناحيه داده ميشود و بعد از وي در حدود سالهاي 702 تا 710 هجري قمري سلطان محمد خدابنده (اولجاتيو) دستور ادامه كار را ميدهد و همچنين گنبدي كه هم اكنون وجود دارد به دستور سلطان محمد خدابنده و با معماري فردي بنام سيد علي شاه و طبعاً با همكاري هنرمندان و معماران زيادي ساخته ميشود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ سلطانيه، نويسنده:علي هشرودي.
2. جامع التواريخ رشيدي نويسنده:حافظ ابرو.
3. معماري اسلامي دوره ايلخانان نويسنده:دونالدو يلبر.
پي نوشت ها:
[1] . سعيديان، عبدالحسين، شناخت شهرهاي ايران، انتشارات علم و زندگي، چاپ اول، 76، ص 509.
[2] . بيات، عزت ا… ، كليات جغرافيايي طبيعي، و تاريخي ايران، انتشارات اميركبير، چاپ دوم، 73 ص 401.
[3] . مخلصي، محمدعلي، جغرافيايي تاريخي سلطانيه، چاپ جلالي، اول، 64، ص 5.
[4] . مخلصي، محمدعلي، جغرافيايي تاريخي سلطانيه، چاپ جلالي، اول، 1364، ص 13.