خانه » همه » مذهبی » بندگی اختیاری در پیشگاه الهی

بندگی اختیاری در پیشگاه الهی

عبادت با معرفت، هدف از خلقت بندگان (2)

بندگی اختیاری در پیشگاه الهی

بعد از آشنا شدن با معنای صحیح هدفداری خداوند، باید ببینیم هدف خداوند از خلقت انسان چه بوده تا خود را با آن هماهنگ کرده، در مسیری که خالقِ ما خواسته، قرار بگیریم. چرا که هیچ کس جز آفریدگار

31761 bandegi - بندگی اختیاری در پیشگاه الهی
31761 bandegi - بندگی اختیاری در پیشگاه الهی
نویسنده: سید محمد بنی‌هاشمی
 
بعد از آشنا شدن با معنای صحیح هدفداری خداوند، باید ببینیم هدف خداوند از خلقت انسان چه بوده تا خود را با آن هماهنگ کرده، در مسیری که خالقِ ما خواسته، قرار بگیریم. چرا که هیچ کس جز آفریدگار انسان نمی‌تواند هدف او را برایش ترسیم نماید. هدف از خلقت انسان، بندگی او نسبت به خدای متعال دانسته شده، کار خداوند صرفاً صدور اوامر و نواهیِ او به انسان می‌باشد و امتثال یا عدم امتثالِ آنها به خود بنده واگذار شده است.

بندگی، هدف از خلقت

خداوند به صراحت فرموده است:
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ». (1)
و من جنّ و انسان را جز برای بندگی خود نیافریدم.
همان‌طور که ملاحظه می‌شود، طبق آیه‌ی شریفه هدف خداوند از خلقت جنّ و انس، این است که آنها به وظیفه‌ی بندگی خود عمل کنند. اینجا خدای متعال نفرموده که خلق کردم برای اینکه خودم به فلان هدف خاص برسم، بلکه هدف خود را از خلقت، به امری که انجامش به اختیار جنّ و انس می‌باشد، مربوط دانسته است. معلوم می‌شود هدف از خلقت خداوند، در حقیقت هدفی است که او برای مخلوقات خویش تعیین فرموده و حرکت در مسیر تحقّق آن را از ایشان خواسته است.

اراده‌ی تکوینی و تشریعی خداوند

این هدف، چیزی جز بندگی خدا نیست. اما این بندگی، فهری و اضطراری نباید باشد؛ زیرا در آن صورت با اختیار انسان که از بالاترین کمالاتِ اوست، تعارض پیدا می‌کند. پس عبادتی که به عنوان هدف آفرینش از انسان خواسته شده، عبادت اختیاریِ اوست. خداوند راهِ این بندگی کردن را به انسان می‌نمایاند، ولی او را مجبور نمی‌سازد که بدون میل و اختیار خویش در مسیر عبودیّت قرار گیرد. خدا از انسان خواسته است که بنده‌ی او باشد و این خواست، یک خواستِ «تشریعی» است، نه یک خواستِ «تکوینی». در تحقّق خواستِ تکوینی خداوند، اختیار انسان هیچ مدخلیّتی ندارد. مانند اینکه خدا خواسته است هر انسانی از یک پدر و یک مادر خاص به دنیا بیاید. این خواست تکوینی اوست که در تحقّق آن، میل و اختیار انسان دخالت ندارد. گاهی هم از خواست به «امر» تعبیر شده است. امر تکوینی، یعنی خواست تکوینی او که انجام شدنش قهری و اضطراری است و به میل و اراده‌ی هیچ کس جز ذات مقدّس پروردگار وابسته نیست:
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ». (2)
امر خداوند جز این نیست که وقتی چیزی را بخواهد، همین که بگوید: باش، موجود می‌شود.
این، اراده‌ی تکوینی خدای متعال است. اما نوع دیگری از خواستِ او، خواست تشریعی است که همان امر و نهیِ او به موجود عاقل مختار مانند انسان می‌باشد؛ مانند امر به بر پاداشتن نماز: «أَقِیمُوا الصَّلَاةَ» (3) و نهی از غیبت مؤمن: «لَا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا». (4) در این‌گونه موارد خداوند خواسته است تا انسان نماز را به جا آورد و از غیبت پرهیز کند، اما تحقق و عدم تحقّقِ این اراده، به اختیار انسان بستگی دارد. چه بسا انسان با اختیار خود آنچه را خداوند امر کرده، انجام ندهد و به آنچه از آن نهی فرموده، عمل کند؛ نماز را نخواند و غیبت را مرتکب شود.
این، اراده‌ی تشریعی خداست که لزوماً انجام نمی‌شود و خودِ او چنین خواسته تا انسان مختار با خواست خود در مسیر اراده‌ی تشریعی پروردگارش قرار گیرد. این خواستِ خدا (که انسان مختار باشد) خود یک خواست تکوینی است؛ زیرا انسان در مختار بودن، مختار نیست و نمی‌تواند تصمیم بگیرد که مختار نباشد. اما حال که مختار آفریده شده، مورد امر و نهی تشریعیِ خالقِ خویش قرار گرفته تا با حُسن اختیار خود در مسیر بندگی قرار گیرد. بنابراین خدا حکم کرده که جز او را نپرستند:
«وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ» (5):
و پروردگارت حکم کرده که جز او را نپرستید.
این حکم یک حکم تشریعی است نه یک حکم تکوینی و تحقّق این حکم الهی، به اختیار خودِ انسان گذاشته شده است.
با توجه به مطالب فوق، در آیه‌ی مورد بحث که هدف از خلقت انسان، بندگی او نسبت به خدای متعال دانسته شده، کار خداوند صرفاً صدور اوامر و نواهیِ او به انسان می‌باشد و امتثال یا عدم امتثالِ آنها به خود بنده واگذار شده است. لذا در تفسیر آیه‌ی 56 سوره‌ی ذاریات، امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

بیشتر بخوانید: رسم بندگی (1)

خَلَقَهُمْ لِیَأْمُرَهُمْ بِالعِبادَةِ. (6)
آنها (جنّ و انس) را آفرید تا آنها را امر به بندگی نماید.
بنابراین منظور از «هدف» که در ترجمه‌ی آیه شریفه مطرح می‌شود، جز خواست تشریعی خدای متعال از جنّ و انس چیز دیگری نیست. او راه بندگی را به جن و انسان – که مختار هستند – نشان می‌دهد و آنها هم با انتخاب خود، یا در مسیر عبادت قرار می‌گیرند و یا از آن سرباز می‌زنند و در هر دو صورت، خلقت خداوند عبث و بیهوده نخواهد شد. یعنی اگر برخی از انسانها با سوء اختیار خود در مسیری که خدا از آنها خواسته است، قرار نگیرند، نمی‌توان گفت خلقت خداوند در مورد ایشان عبث می‌باشد. زیرا خداوند از آنها، عبادتِ اختیاری را خواسته است، نه اینکه جبراً بنده‌ی خدا باشند. اگر خواستِ خداوند در این مورد، تکوینی بود، راه معصیت و نافرمانی را برای انسان باز نمی‌گذاشت.

ابتلا و امتحان انسانها

همین باز گذاشتن راه (تخلیة السَّبیل) نشان دهنده‌ی این است که خدا خود خواسته است تا انسانها به میل و اختیار خویش بندگی او را نمایند و به همین جهت مسأله‌ی «ابتلا» و «امتحان» هم در اینجا مطرح می‌شود. در قرآن کریم می‌خوانیم:
«وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ». (7)
و خدا آن کسی است که شما را جانشینان در زمین قرار داد و برخی از شما را بر برخی دیگر برتری بخشید تا در آنچه به شما بخشیده آزمایشتان کند.
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا». (8)
کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک عمل نیکوتر دارید.

اختلاف در خلقت، زمینه‌ای برای امتحان

اختلافاتی که خدا در افراد بشر قرار داده، زمینه‌ای است برای اینکه آنها را به همین اختلافات مورد آزمایش قرار دهد. در صورتی که افراد انسان هیچ یک بر دیگری امتیازی نداشتند، انگیزه‌ای هم برای ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر در آنها نبود. این مطلب به روشنی در احادیث ما آمده است. به عنوان نمونه امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا اَخْرَجَ ذُرِّیَّةَ آدَمَ (علیه‌السلام) مِنْ ظَهْرِهِ لِیَأْخُذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِکُلِّ نَبِیٍّ… قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآدَمَ: اُنْظُرْ مَاذَا تَرَى؟… فَنَظَرَ آدَمُ (علیه‌السلام) اِلَى ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ… قَالَ آدَمُ (علیه‌السلام): یَا رَبِّ… لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ؟ فَمَا تُرِیدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِکَ الْمِیثَاقَ عَلَیْهِمْ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یَعْبُدُونَنِى وَ لَا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً وَ یُؤْمِنُونَ بِرُسُلِى وَ یَتَّبِعُونَهُمْ.
قَالَ آدَمُ (علیه‌السلام): یَا رَبِّ فَمَالى أَرَى بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ کَثِیرٌ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِیلٌ وَ بَعْضَهُمْ لَیْسَ لَهُ نُورٌ؟ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: کَذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِى کُلِّ حَالَاتِهِمْ…
قَالَ آدَمُ (علیه‌السلام): یَا رَبِّ فَلَوْ کُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَى مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِیعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةً وَ اَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ اَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ یَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ وَ لَااخْتِلَافٌ فِى شَیْءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یَا آدَمُ… بِعِلْمِى خَالَفْتُ بَیْنَ خَلْقِهِمْ…. لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِى. إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُونِ. وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَنِى وَ عَبَدَنِى مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِى؛ وَ لَا أُبَالِى. وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ کَفَرَبِى وَ عَصَانِى وَ لَمْ یَتَّبِعْ رُسُلِى؛ وَ لَا أُبَالِى. وَ خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّیَّتَکَ مِنْ غَیْرِ فَاقَةٍ بِى إِلَیْکَ وَ إِلَیْهِمْ. وَ إِنَّمَا خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَکَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِى دَارِ الدُّنْیَا فِى حَیَاتِکُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِکُمْ. فَلِذَلِکَ خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْمَوْتَ… وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ… وَ بِعِلْمِیَ النَّافِذِ فِیهِمْ خَالَفْتُ بَیْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ…. (9)
وقتی خدای عزّوجل فرزندانِ حضرت آدم (علیه‌السلام) را از پشت ایشان خارج کرد تا از آنها نسبت به ربوبیت خود و نبوت تمام انبیا پیمان بگیرد… خدای عزّوجل به حضرت آدم (علیه‌السلام) فرمود: بنگر چه می‌بینی. حضرت آدم (علیه‌السلام) به وجودهای ذرّیِ فرزندان خود نگریست… آدم (علیه‌السلام) عرضه داشت: ای پروردگار من… به چه منظور اینها را آفریدی؟ و به سبب پیمان گرفتن خود، از ایشان چه می‌خواهی؟ خدای عزّوجل فرمود: اینکه مرا بندگی کنند و به من شرک نورزند و به رسولانِ من ایمان بیاورند و آنها را پیروی کنند.
حضرت آدم (علیه‌السلام) عرض کرد: ای پروردگار من، چگونه است که بعضی از اینها را از بعضی دیگر بزرگتر می‌بینم در حالی که برخی نور زیاد دارند و برخی کم نورند و بعضی دیگر هیچ نوری ندارند؟ خدای عزّوجل فرمود: به همین شکل آنها را آفریدم تا اینکه در همه‌ی احوالشان آنها را بیازمایم….
آدم (علیه‌السلام) گفت: ای پروردگارم، اگر آنها را به یک شکل و یک اندازه و یک طبیعت و یک سرشت و با رنگ یکسان و عمر برابر و روزیِ مساوی، آفریده بودی، دیگر هیچ یک از اینها بر دیگری ستم نمی‌کرد و هیچ‌گونه حسد و دشمنی و اختلافی در هیچ چیز بین آنها پدید نمی‌آمد. خدای عزّوجل فرمود: ای آدم… از روی علم و آگاهی میان خلقتِ ایشان تفاوت گذاشتم… . خلقتِ من دگرگون نمی‌شود. جنّ و انس را صرفاً برای اینکه مرا بندگی کنند آفریدم. و بهشت را برای کسانی از ایشان که اطاعت و بندگیِ مرا نمایند و از رسولان من پیروی کنند، خلق کردم؛ و اهمیتی نمی‌دهم. و آتش را برای کسانی که به من کافر شوند و نافرمانیِ مرا کنند و از رسولانِ من پیروی نکنند، آفریدم؛ و اهمیتی نمی‌دهم. و تو فرزندانت را بدون آنکه به هیچ کدام از شما نیازمند باشم آفریدم. و تنها به این منظور تو و آنها را خلق کردم تا شما را امتحان کنم که کدام‌یک در دنیا هنگام زنده بودن و قبل از مرگِ خویش اعمال نیکوتری دارید. پس به این منظور (امتحان و آزمایش) دنیا و آخرت و زندگی و مرگ… و بهشت و جهنم را آفریدم… و با دانش دقیق و صحیح خود بین صورتها و بدنها و رنگها و عمرها و روزی‌های ایشان… اختلاف قرار دادم.
بنابراین، هدف از خلقت انسان، هم بندگی خداست و هم امتحان شدن به وسیله‌ی خداوند. این دو با هم خلاصه می‌شود در اینکه: هدف از خلقت انسان این است که او با اختیار خود در مسیر عبودیتی قرار گیرد که خداوند به وسیله‌ی انبیا و رسولان و ائمه (علیهم‌السلام) جلوی پایش قرار داده تا به این وسیله امتحان شود. اگر اختیاری بودنِ این مسیر، مورد نظر نبود، خدای متعال هرگز زمینه‌های لغزش و معصیت را برای انسان قرار نمی‌داد و در آخرت هم او را عقاب نمی‌کرد.
پس حال که حرکت اختیاری در مسیر بندگی خدا، مورد خواست تشریعی اوست، اگر فرضاً همه‌ی انسانها هم به سوء اختیار خود در این مسیر حرکت نکنند، نمی‌توان گفت که خلقت ایشان بیهوده بوده است و با حکمت الهی سازگار نیست. علاوه بر اینکه اصولاً قیاسِ افعال خدا با کارهای انسان در حکیمانه بودن، صحیح نیست.

مانع نشدن خداوند از انجام گناه

تعبیر «لااُبالی» که در دو قسمت این حدیث از زبان خدای متعال بیان شده، مطلب بسیار دقیقی را به ما تعلیم می‌دهد، خصوصاً در مورد کسانی که به خداوند کافر شده، نافرمانی او کنند و به این سبب مستحقّ آتش جهنم گردند. نسبت به اینها فرموده است: «لااُبالی». یعنی: اهمیتی نمی‌دهم. منظور این است که: اگر کسانی با سوء اختیار خود، نافرمانیِ مرا کنند و خود را اهل جهنم قرار دهند، من (خدا) مانعِ معصیت آنها و در نتیجه مانعِ جهنم رفتنشان نمی‌شوم؛ زیرا که حجت بر آنها تمام شده و من می‌خواستم با اختیار و حرّیّتی که به ایشان داده‌ام، امتحانشان کنم. حال که خودشان نخواسته‌اند، دیگر جهنم رفتنشان برایم اهمیتی ندارد.

بیشتر بخوانید: حقیقت بندگی خدا

پس اگر خدا می‌خواست همه‌ی انسانها بنده‌ی او باشند (خواست تکوینی)، یا به ایشان حرّیّت نمی‌بخشید و یا به فرض اعطای حرّیّت، موانعی در راه انجام معاصی برایشان پیش می‌آورد تا آنها را از نافرمانی باز دارد. خودِ خدا بهتر از هر کس می‌داند که چگونه می‌تواند مخلوقات خود را مطیعِ کامل خویش قرار دهد؛ ولی همین تعبیر «لااُبالی» و امثالِ آن که در بعضی از آیات و روایات به کار رفته، نشان می‌دهد که خداوند چنین نخواسته است. لذا در عمل هم می‌بینیم که انسانها وقتی در مسیر معصیت و نافرمانیِ او قدم برمی‌دارند، چنین نیست که همواره موانعی در سر راهِ معصیتشان پیش آید و آنها را منصرف گرداند، بلکه غالباً به خواسته‌ی خود – که مخالفت امر پروردگار است – نایل می‌شوند. بسیارند جنایتکارانی که خداوند جلوی راهشان را کاملاً باز گذارده تا هر چه می‌خواهند، معصیت و ظلم نمایند و این‌گونه افراد را در طول تاریخ، همه‌ی ما مشاهده می‌کنیم.
وجود این شواهد نشان می‌دهد که بنای خداوند بر این نیست تا از هر وسیله‌ای برای اینکه انسانها در مسیر عبودیّت قرار گیرند، استفاده نماید. این در حالی است که همه‌ی قدرتهای ظاهری و باطنی در اختیار اوست و فکر و خیال انسان هم تحت قدرت تکوینی پروردگارش می‌باشد؛ به طوری که هر لحظه و در هر موردی که بخواهد، می‌تواند به کلی فکر انجام کاری را از ذهن انسان محو کند یا او را مبتلا به فراموشی نماید. اما معمولاً هیچ یک از این امور واقع نمی‌شود و انسانها به سوء اختیار خود، مستحقّ عذاب الهی می‌شوند و خداوند هم از این مسأله باکی ندارد و جلوی آنها را نمی‌گیرد.
بنابراین نتیجه‌ی کلی بحث این است که: خدای متعال به اراده‌ی تشریعی خود – که منافاتی با اختیار بشر ندارد – خواسته است تا جنّ و انس فقط بنده‌ی او باشند و همین را وسیله‌ی امتحان ایشان قرار داده است. امتحان وقتی صحیح است که حرّیّت و آزادی برای انسانها در افعال اختیاریِ ایشان وجود داشته باشد و راه هم برای معصیت باز باشد. پس به طور کلی هر چند هدف از خلقت انسانها، این بوده که اختیاراً در مسیر بندگی قرار گیرند، اما بندگی کردن یا بندگی نکردن انسانها، تأثیری در این هدف ندارد؛ زیرا مسأله فقط جنبه‌ی تشریعی دارد و به هیچ‌وجه تکوینی نیست.

نمایش پی نوشت ها:
1. ذاریات / 56.
2. یس / 82.
3. بقره / 43.
4. حجرات / 12.
5. اسراء / 23.
6. بحارالانوار، ج 5، ص 314، ح 5، از علل الشّرایع.
7. انعام / 165.
8. ملک / 2.
9. اصول کافی کتاب الایمان و الکفر، باب آخر منه، ح 2.

منبع مقاله :
بنی‌هاشمی، سید محمد؛ (1390)، معرفت و بندگی سلسله درس‌های مهدویت (حلقه اول)، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ دوم.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد