بنيانگذار نهضت اسلامي معاصر افغانستان (2)
بنيانگذار نهضت اسلامي معاصر افغانستان (2)
ادامه تحصيل در حوزه علميه قم
علامه بلخي با آگاهي از اينکه برخي دوستان و هم دوره هاي گذشته تحصيل همچون آيت الله حاج سيد رضا صدر و امام موسي صدر براي ادامه تحصيل از مشهد به قم آمده اند او را براي ادامه تحصيل در حوزه علميه قم علاقه مند کرد. و اين احساس در او به وجود آمد که گم شده خود را در حوزه علميه قم مي تواند بيابد. لذا در مدارس بزرگان حوزه از جمله آيات عظام زير سرگرم تحصيل شد:
مرحوم آيت الله العظمي سيد صدر الدين صدر جبل عاملي.
مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد حسين طباطبايي بروجردي.
مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عباس قمي.
مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد حسين طباطبايي قمي.
مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد محمد تقي خوانساري.
اتفاق جالب توجهي که در اين دوره از زندگي سياسي علامه بلخي روي مي دهد، اين است که او براي دومين بار با حضرت آيت الله العظمي امام خميني (ره) که از اساتيد نامدار آن روز حوزه بوده ديدار و گفت و گو مي نمايد. او با شرکت در جلسات خصوصي امام به عمق انديشه ها و زواياي آشکار و پنهان زندگي امام آگاهي پيدا مي کند که پس از اين تاريخ روابط ادامه مي يابد. تا جايي که در ملاقات هاي آينده به خصوص زماني که امام انقلاب اسلامي ايران را از نجف رهبري مي کرد، و علامه بلخي هم نهضت اسلامي افغانستان را رهبري مي کرد، اين ارتباطات بسيار تأثيرگذار بود، و اين دو نهضت را به هم پيوند زد.
علامه بلخي ضمن شرکت در دروس حوزه، مطالعات گسترده در زمينه هاي تاريخ، فلسفه، پژوهش و تحقيق در مسائل انقلابي را نيز ادامه داد. او در چارچوب سخنراني هاي آتشين خود، سياست هاي استبدادي حکومت وقت ايران را به باد انتقاد مي گرفت. با توجه به سابقه انقلابي که در قيام مسجد گوهرشاد مشهد داشت، از حرکت هاي انقلابي جديدي که در قم آغاز شده بود استفاده کرد. به گونه اي که در آن مرحله حساسيت دولت وقت ايران را برانگيخت. با اطلاعاتي که از طريق دوستان و همفکران به دست آورد، به اين نتيجه رسيد که ماندن در ايران هم به صلاح او نيست. لذا با اندوه فراوان حوزه علميه قم را ترک کرد و براي هميشه به وطن بازگشت.
از نظر سياسي، آمدن شهيد بلخي به حوزه علميه قم بسيار پر اهميت بود، زيرا ديدارهاي او با مراجع بزرگ، بخصوص حضرت امام خميني (ره)، براي دستگاه حاکم بر افغانستان گران تمام مي شد. هنگامي که او در ايران اقامت داشت، مأموران امنيتي او را زير نظر داشتند. يک مأمور براي تهيه گزارش هميشه مراقب او بود. هنگام ورود به مرز افغانستان صدها ماشين ساعت ها انتظار ورود او را مي کشيدند. در هرات بي سابقه ترين استقبال از او به عمل آمد.
بازگشت دوباره به وطن
دستاوردهاي پربار علامه بلخي در اين مرحله از اهميت بالايي برخوردار است. او در مدت 18 ماه اقامت در برخي از کشورهاي عربي که به کانون هاي جوش و خروش مبارزات اسلامي تبديل شده بود، پس از شناخت کامل از اوضاع و تحولات اجتماعي، فرهنگي و سياسي آن برهه با جهان بيني تازه و انديشه اي نو دوباره وارد افغانستان شد، تا با تکيه بر اندوخته هاي علمي نشأت گرفته از باورهاي ديني نهضت انقلابي جديدي را آغاز کند. شهيد بلخي براي دست يابي به اين هدف بزرگ، پس از استقرار در وطن سعي کرد اين حرکت را به صورت ساختاري و فراتر از وابستگي هاي منطقه اي، و قمي و مذهبي اما با در نظر گرفتن شرايط و اوضاع حاکم بر کشور آغاز نمايد. به همين دليل فعاليت هاي تحقيقاتي گسترده اي را به منظور شناخت هر چه بهتر و بيشتر جوامع ولايات و اقوام و مذاهب و مليت هاي مختلف موجود در کشور از سر گرفت. زيرا به خوبي مي دانست که بدون شناخت مردم و جامعه و بدون در نظر داشتن افکار و انديشه هاي موجود نمي تواند طرح هاي کارآمدي را به مورد اجرا بگذارد.
يکي از مهمترين ويژگي هاي اين مرحله که علامه بلخي نسبت به آن حساسيت زيادي نشان داد و کوشيد شناخت کاملتري از آن پيدا کند، وضعيت سياسي حاکم بر افغانستان بود که در آن روزگار بسيار با اهميت جلوه مي کرد. افغانستان در آن مرحله تحت حاکميت مطلق خاندان محمد زائي قرار داشت. پس از کشته شدن نادر شاه فرزندش ظاهر شاه که سن و سال چنداني نداشت، بر تخت پادشاهي نشست و عموهاي او هاشم خان، محمود خان، احمد شاه خان، شاه ولي خان، و عموزاده هاي او داود و نعيم خان، کشور را اداره مي کردند. اين خاندان با قساوت کامل و در واقع با استبداد مطلق فرمانروايي مي کرد.
قدرت اقتصادي و توانايي هاي مالي در اختيار درباريان و خان زادگان درباري بود. به هيچ وجه براي مردم عادي و اقوام و قبايل و مليت هاي غير وابسته به دربار و حکومت به ويژه شيعيان ارزش قائل نبودند.
آغاز مبارزات اصلاحگرايانه
علامه بلخي از آنجا که دوران استبداد را در ايران تجربه کرده و از آن ضربه خورده بود، حاکميت استبدادي در افغانستان را مشابه حاکميت استبدادي در ايران تشخيص داد. لذا عزم خود را جزم کرد تا در افغانستان در مقابل نظام خشن و مستبد و دنباله رو سياست هاي استعماري بايستد و اجازه ندهد که ملت زجر کشيده و مظلوم افغانستان بيش از اين زير چکمه هاي استعمار و استبداد خرد شود. بر اين اساس با شجاعت و تدبير و مطابق خواسته هاي مردم قدم به صحنه مبارزه گذاشت. او پس از شناخت کامل ابعاد سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي افغانستان تصميم گرفته هرچه سريعتر مبارزات اصلاحگرايان خود را در زمينه هاي گوناگون آغاز نمايد.
1- سخنراني و تبليغ در محافل و مجامع فرهنگي؛ نخستين گام علامه بلخي را در روند حرکت اصلاحگرايانه او تشکيل مي دهد. بيانات گويا و عالمانه و با صداي شيوا و سحرآميز در مراکز علمي، فرهنگي و آموزشي از جمله حسينيه ها، حوزه هاي علميه، دانشگاه ها و مساجد افغانستان، مردم تشنه را از چشمه زلال معرفت اسلامي و وظايف اخلاقي سيراب مي سازد. القاي دروس اخلاق، تاريخ اسلام، تفسير و احاديث نبوي توأم با داستان هاي جذاب و حماسي، چنان شور و شوقي در اذهان توده مردم، به ويژه قشر جوان شيعه ايجاد مي کرد که مردم علاقه مند از ساعت ها قبل در اماکن مخصوص سخنراني علامه بلخي تجمع مي کردند. اين سخنراني هاي آگاهي بخش، گذشته از اين که بسيار نوآور و تحول برانگيز بود، يک حرکت ابداعي در روش تبليغ و موعظه گويي و تعزيه خواني به شمار مي رفت. چونکه حاکميت استبدادي آن زمان برپايي مراسم عزاداري سرور شهيدان (ع) در ايام عاشوراي حسيني را بکلي ممنوع کرده بود. مراسم عزاداري به صورت پنهان و ابتدايي در حسينيه هاي هرات برگزار مي شد و سخنرانان و وعاظ با ترس و لرز به تعزيه خواني مي پرداختند.
لذا علامه بلخي با شناختي که از تاريخ نهضت کربلا و مکتب عاشورا داشت، به اين باور رسيده بود که اين جريان ارزشمند تاريخي بايد الگوي جوامع اسلامي باشد. مردم نبايد تنها به جنبه هاي حزن انگيز آن بسنده کنند. علما و مبلغين ديني هم وظيفه دارند با نگاه علمي ابعاد متعالي و انسان ساز و تحول برانگيز حماسه عاشوراي حسيني را به مردم معرفي نمايند. حماسه عاشورا مي تواند شور و شوق انقلابي و ضد استعماري و ضد استبدادي برانگيزد. با اين حرکت نوين علامه بلخي بود که تحول اساسي در جنبه هاي عزاداري و مراسم مذهبي عاشورا به وجود آمد، که مي توان آن را يک انقلاب جديد در شعارهاي عاشورا در افغانستان ناميد.
علامه بخلي به منظور تداوم اين انقلاب فرهنگي و بنيان نهادن يک تحول اساسي و جاوداني در اين راستا، کرسي تدريس را براي آموزش علوم اسلامي و تربيت شاگردان متعهد و متخصص در زمينه هاي تفسير و تبليغ پايه گذاري کرد. در ده سالي (1314-1324) که در هرات ماندگار بود علاوه بر اينکه شبانه روز به عنوان يک مبلغ توانمند و درد آشنا، به بازگو نمودن واقعيت هاي کشورش مي پرداخت و از نظر فرهنگي، اجتماعي و آگاهي هاي سياسي تحول ژرف مي آفريد، عده اي زيادي از دانش آموختگان حوزوي و دانشگاهي را نيز از لحاظ تبلغي و افکار و انديشه هاي اسلامي مطابق با روند جديد حرکت اصلاحي خود بارور مي ساخت. طوري که صدها شاگرد و مريد در شهر هرات تربيت کرد. البته نبايد فراموش کرد که حرکت اصلاحگرايانه علامه بلخي در زمينه تبليغ و نوآوري احياي شعارهاي عزاداري عاشورا و برپائي مراسم مذهبي فقط به هرات محدود نبود. بلکه هنگام بازديد از شهرهاي باميان، بلخ، کابل، قندهار و مسافرت به ولايات و مناطق مختلف هم اين ايده ها را مطرح مي کرد. مي کوشيد در همه نقاط شيعه نشين اين تحول را همگاني کند.
2- تأسيس کانون هاي فرهنگي؛ علامه بلخي پس از استقرار کامل و انجام بررسي هاي لازم به اين نتيجه رسيد که تأسيس کانون هاي فرهنگي، آموزشي و مراکز علمي و تربيتي يکي از ضروريات عمده جوامع مسلمان افغانستان مي باشد. او ضمن مسافرت و بررسي نيازمندي هاي مردم به اين حقيقت پي برد که بسياري از نابساماني هاي کشور، از ضعف فرهنگي و نداشتن آگاهي هاي لازم فکري و مذهب ناشي مي شود که ريشه در آموزه هاي ديني دارد. جامعه اسلامي افغانستان به خصوص جامعه شيعيان بر اثر نداشتن مراکز آموزشي و فرهنگي در يک حالت سردرگمي گرفتار شده اند. مردم اغلب شهرها از کمبود چنين مراکز علمي و فرنگي و کتب آموزشي رنج مي بردند. وجود چنين مراکزي مي تواند نقش تعيين کننده در پيش برد اهداف اصلاحگرايانه و بالاتر از آن توسعه مشارکت سياسي و تحول اقتصادي داشته باشد. در آن مرحله تعداد مراکز علمي و فرهنگي در مناطق گوناگون افغانستان انگشت شمار بود.
3- احداث مساجد، حوزه هاي علميه و حسينيه؛ شهيد بلخي با تشويق و هدايت هموطنان توانمند ده ها باب مدرسه، مسجد و حسينيه در شهرهاي هرات، کابل و باميان و ساير ولايات و شهرستان ها به ويژه مناطق شيعه نشين احداث يا تجديد بنا کرد. در نتيجه اجراي اين طرح علماء و انديشمندان تشويق شدند تا به اين امر مهم توجه بيشتري داشته باشند. مهمترين هدف علامه بلخي از اين حرکت بزرگ فرهنگي چنانکه که در سخنراني ها و اشعار او منعکس شده. بالا بردن ميزان آگاهي هاي عمومي جامعه بوده است. به عقيده او يکي از مهمترين دلائل شکل گيري و تداوم حاکميت استبداد، ناآگاهي فکري و فرهنگي مردم مي باشد. ابتدا لازم است جامعه از نظر فکري و فرهنگي به رشد و پويايي و آگاهي کامل برسد تا زمينه هاي دگرگوني اصولي فراهم گردد. بر اين اساس هر جا قدم مي گذاشت ابتدا ابزارها و امکانات احداث و تأسيس مراکز ديني و فرهنگي را فراهم مي کرد. مردم و فرزندان شان را به تحصيل دانش روز و فراگيري علوم اسلامي سنتي تشويق مي کرد. از آن ها مي خواست که اجازه ندهند در زنجير اسارت بيسوادي باقي بمانند. او ناآگاهي و ناداني و دوري از کانون هاي فرهنگي را عامل تداوم سلطه استبداد و ذلت مي دانست. او بر اين باور بود که پويايي و تداوم حيات جامعه در گرو گسترش آگاهي عمومي است.
مبارزات سياسي
علامه سيد اسماعيل بلخي از ابتداي ورود به افغانستان گرايش به مبارزات سياسي بر ضد حاکميت استبدادي را در وجود خود داشته، و اين گرايش را همواره به صورت پنهان در محافل خصوصي بيان مي کرده است. شرايط حاکم بر افغانستان در دوران استبداد، به ويژه در مدتي که در هرات زندگي مي کرد و از نزديک همه امور را زير نظر داشت، اين انديشه در فکر و ذهن او قوت گرفت که بايد حرکت خود را تا رسيدن به اهداف بلند و تحقق آرمان هاي خود با گام هاي استوار آغاز کند. مهمترين اهداف شهيد بلخي عبارتند:
1- سازماندهي يک جريان قدرتمند سياسي؛ علامه بلخي در سال 1320به منظور آغاز مبارزات سياسي، ساختار و چارچوب اولين حزب اسلامي و ملي را به نام«حزب ارشاد اسلامي» با همکاري گروهي از شخصيت هاي سياسي، علمي، نظامي و فرهنگي در هرات سازماندهي کرد. اين حزب که طيف هاي وسيعي از مردم شيعه و سني را در برداشت، اهداف و آرمان هاي مقدسي را براي خود ترسيم کرده بود که تشکيل يک حکومت اسلامي بر پايه اصول و مباني ديني از جمله اهداف مهم آن محسوب مي شد. بنيان گذار اين حزب قصد داشت با ايجاد ارتباط و نفوذ در اقشار مختلف مردم و سازماندهي گروه ها و اقوام افغانستان زمينه هاي سرنگوني حکومت استبدادي را فراهم نمايد و حکومت اسلامي مبتني بر باورهاي ديني و اعتقادي مردم را جايگزين آن سازد. هسته اوليه اين تشکيلات سياسي در هرات پيريزي شد، ولي در پي سفرهاي بنيانگذاران حزب به مناطق مختلف افغانستان داشت و فراخواني هواداران دامنه آن به تدريج گسترش يافت. تا جايي که افراد بسياري از مليت ها و اقوام و قبايل سرتاسر کشور به اين حزب پيوستند.
علامه بلخي که رهبري حزب ارشاد را بر عهده داشت، در کوتاه ترين مدت راه را براي ايجاد يک تحول بزرگ هموار ساخت. چون توده مردم او را فردي برخاسته از ميان خود و مدافع آرمان ها و اعتقادات خود مي دانستند. مردم به اين باور رسيده بودند که در پرتو رهبري يک انسان آگاه و آشنا به مباني دين مقدس اسلام مي توانند به اهداف عالي و انساني خود برسند. او در هر نقطه اي از افغانستان قدم مي گذاشت مورد استقبال عامه مردم قرار مي گرفت. شيعيان و اهل تسنن به او احترام مي گذاشتند و او را رهبر رهايي بخش خود از چنگال استبداد خون آشام مي پنداشتند. از سوي ديگر حزب ارشاد اسلامي به يک قشر خاص يا يک مذهب و قوم خاصي محدود نبود. به همين دليل پايگاه اجتماعي قابل ملاحظه اي در ميان مردم و اقشار گوناگون جامعه بازگرده بود. لذا توده مردم آمادگي کامل خود را براي پشتيباني از برنامه هاي وسيع و همه جانبه آن بزرگوار اعلام کرده و بر اين امر تأکيد داشتند که گوش به فرمان جهاد و مبارزه با استبدادگران و حاميان بين المللي آن ها هستند، و در اين راه از بذل جان و مال دريغ نخواهند کرد. اين همفکري و همراهي با يک عالم متعهد و انقلابي در کشور استبداد زده افغانستان سابقه نداشته است.
لذا پس از اين حرکت اسلامي و ملي، تعدادي از احزاب و جريانات سياسي با گرايش هاي اسلامي ظهور کردند و مردم استبداد زده افغانستان را با زندگي سياسي جديدي آشنا ساختند. بنابراين مي توان حزب ارشاد اسلامي و رهبر نستوه آن علامه سيد اسماعيل بلخي را پدر جنبش هاي آزادي خواهانه سياسي و اسلامي ناميد. با گسترش دامنه نهضت آزادي خواهي در افغانستان، علامه بلخي، اين طلبه جوان، بنا به توصيه دوستان و همفکران مسلمان، در سال 1317 وارد هرات شد در مدت دو سال و اندي توانست حزب ارشاد اسلامي را سازماندهي کند. او در سال 1327 پس از استقرار در کابل، کميته مرکزي حزب را به طور سري تشکيل داد که مقر آن ابتدا در شهر چنداول بود و تا قبل از لو رفتن و زنداني شدن اعضاي برجسته آن، اغلب مردم از موجوديت حزب ارشاد اسلامي خبر نداشتند.
اعضاي کميته مرکزي عبارت بودند از:
علامه سيد اسماعيل بلخي (رهبر)
آيت الله سيد محمد حسن رئيس يکاولنگي
آيت الله سيد غلام حسن واعظ بلخي
مرحوم حاج سيد اسحاق خان وکيل سانچارکي
مرحوم حاج سيد اسماعيل خان سرپلي
علامه شهيد سيد مير علي اصغر شعاع کابلي
حجت الاسلام سيد محمد حيدر قطب غزنوي.
شهيد سيد مير احمد شاه خان گرديزي
ژنرال مير غلام حيدر خان گرديزي
شهيد محمد حسين نهضت کابلي
مرحوم محمد حسين طالب قندهاري
شهيد نادر علي خان سناتور غزنوي
شهيد محمد يوسف بينش
سيد نبي مظفري کابلي
سيد حسين خان حاکم
محمد بشير هروي (منشي حزب).
حاج عبدالغفار خان بيدار قندهاري.
ملا عبد الحسين منجم باشي.
سيد علي گوهر غوربندي.
سيد سرور لولنجي.
خواجه محمد نعيم خان، فرمانده پيشين امنيت کابل.
محمد اسلم خان غزنوي.
عبداللطيف سرباز چنداولي.
سيد اسکندر مظفري چنداولي.
رجبعلي خان چنداولي.
دکتر سيد اسد الله رئوفي.
محمد ابراهيم گاوسوار شهرستاني.
سرهنگ دوم عبدالغياث کندک مشر.
خداي نظر ترجمان بلخي.
محمد حيدر کندک مشر غزنوي.
سرهنگ سوم محمد حسن لوامشر غزنوي.
محمد صفرخان تولي مشر غزنوي. (فرزندان مسجدي خان غزنوي)
سيد حيدرشاه غزنوي
محمد علي کاظمي
حاج علي آقا آخوندزاده
حاج شيخ محسن معلم
عبدالحسين توفيق قندهاري
محمد حسين خان هراتي
دکتر غلام حيدر خان کابلي
دکتر سيد محمد امين آزاد کابلي
دکتر محمد مهدي کابلي
عبدالله خان توخي قندهاري
محمد محسن خان قندهاري
عبدالغياث خان کابلي
دکتر مير سيد حسين رياضي هدي کابلي
دکتر مير محمد حسن رياضي هدي کابلي
پس از لو رفتن فعاليت حزب ارشاد اسلامي، تعداد بيش از پانصد تن از افراد فوق الذکر به دليل نفوذ و پايگاه مردمي شان در سرتاسر شهرهاي بزرگ افغانستان مثل کابل، بلخ، هرات، باميان، قندهار، غزني، شمال، گرديز، سمنگان و ساير ولايت از انظار دولت استبدادي پنهان ماندند، ده تن شهيد و دو تن مفقودالاثر شدند. و ساير اعضاي کميته رهبري چهارده تن به مدت 15 سال در زندان مخوف دهمزنگ کابل به سر بردند.
2- ايجاد وحدت و برادري اسلامي. جامعه افغانستان از اقوام، مليت ها و مذاهب مختلف تشکيل شده و تلاش براي ايجاد دگرگوني بنيادي در ساختار سياسي اين کشور بدون در نظر گرفتن بافت قومي، نژادي و مذهبي آن امکان پذير نيست. لذا علامه بلخي حرکت انقلابي و نهضت اسلامي خود را با در نظر گرفتن اين ناهمگوني اجتماعي پايه گذاري کرد. زيرا او شناخته بود که دشمنان داخلي و خارجي اين سرزمين با استفاده از اين ناهمگوني چند قرن بر اين مردم حکومت کرده اند، و با حربه «اختلاف بينداز و حکومت کن» تيشه بر ريشه اين جامعه زده اند. او مهمترين ابزار ايجاد يک حکومت مردمي در سايه اين ناهمگوني را وحدت و همبستگي ملي با در نظر گرفتن اصول و مباني اسلامي تشخيص داده بود. او در بررسي اوضاع افغانستان به اين نتيجه رسيده بود که وجود اختلافات قومي، نژادي و مذهبي مهمترين عامل بدبختي مردم افغانستان است. لذا با تحکيم برادري اسلامي و همبستگي ملي در چارچوب قوانين و مذاهب اسلامي و اقوام و نژادها و مليت هاي متعدد مي توان موانع اصلاح و دگرگوني را برطرف کرد.
حرکت اصلاحگرايانه علامه بلخي با تشکيل حزب ارشاد اسلامي در شهر هرات، و همگام با ساير فعاليت هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي ابعاد تازه اي بخود گرفت. از آنجا که ميان شيعيان و اهل تسنن افغانستان اختلافات ديرينه وجود داشت، او با فراست و تدبير و ارائه راهکارهاي مناسب، در برابر اين اختلافات، استوار و محکم ايستاد و آن را حل کرد. زنگارهاي دشمني را زدود و بذر اتحاد و دوستي را بين پيروان مذاهب و اقوام و مليتها کاشت. علامه بلخي نه تنها در هرات بلکه در اغلب ولايات و اقصي نقاط کشور و هرجا که قدم نهاد در راستاي تحقق اين هدف بزرگ لحظه اي آرام نگرفت. او در حين مسافرت هاي تبليغي به مناطق گوناگون افغانستان و انجام فعاليت هاي سياسي همواره فراخواني مردم به حفظ اتحاد و يکپارچگي و همبستگي را سرلوحه کارهاي خود قرار داده بود.
در هر سرزميني که شهيد بلخي به ويژه پس از آزادي از زندان، قدم مي گذاشت در آنجا صلح و برادري و برابري برقرار مي شد. مذاهب و اقوام و مليت هاي مختلف آرامش زندگي خود را باز مي يافتند. دولتمردان وقت هم اين نقش را درک کرده بودند و به اين عقيده رسيده بودند که نقش سازنده علامه بلخي از حکومت و شخص شاه هم بيشتر است. بدين سان هرگاه دولتمردان و شاه با گرفتاري بزرگي مواجه مي شدند، دست به دامن بلخي مي زدند و از او مي خواستند که اين گرفتاري را حل کند. چنانچه او در يکي از سخنراني هاي خود در سال 1346 در نجف اشرف به اين نقش خود اشاره کرده است: «خطابه جذابي را که پارسال در قندهار براي اصلاح شيعه و سني دادم گفتم: برادران شيعه و سني، اگر باران باريد به زمين شيعه و سني مي بارد و اگر خشکسالي آمد هر دوي شما گرسنه مي شويد. آمريکا دارد نزاع سياه و سفيد را حل مي کند. ما اين قدر کوچک شده ايم که اول جنگ شيعه و سني و از آن هم که گذشت، جنگ اسماعيلي و غير اسماعيلي را دامن مي زنند». شهيد بلخي در جايي ديگر با صراحت مي گويد: «برادران شيعه و سني امروز اگر ما و شما وحدت نداشته باشيم، اين کشور توسط اجانب و دشمنان اسلام پارچه پارچه مي شود. هر قدرتي گوشه اي از آن را تسخير کرده و به سوي خود و خاک خود ملحق مي کند.»
اين سخنان و صدها سخن و اشعار حکيمانه آن عالم دردمند حاکي از آن است که او به شدت براي اتحاد مسلمانان به ويژه هموطنان خود مي انديشيد و اميدوار بود که با سلاح ارزشمند وحدت بتواند آينده درخشاني را براي امت اسلامي و ملت مظلوم افغانستان رقم بزند. در پرتو اين انديشه مقدس بود که فراتر از افغانستان گام نهاد، و در برخورد با قضاياي جهان اسلام همچون قضيه فلسطين آرام نگرفت و در برابر تجاوزگري صهيونيست هاي غاصب به سرزمين فلسطين موضع گيري اصولي اتخاذ کرد.
علامه بلخي ضمن ابراز نگراني از طرح صهيونيسم در فلسطين، مسلمانان جهان را به حفظ وحدت و ايستادگي در برابر اسرائيل فراخوانده است. چنانکه در يکي از سخنراني هاي تاريخي و آتشين خود چنين گفته است: «اي مسلمانان جهان آگاه باشيد… از خواب غفلت بيدار شويد… اي مسلمانان جهان… اي بزرگان و علماي ديني چرا يک اقليت کوچک صهيونيست بر اکثريت مسلمان پيروز شوند… اين بر اثر نفاق ما مسلمانان است. اي مسلمانان جهان اسلام… اي علما و بزرگاني که مسئول جوامع اسلامي هستيد… بياييد با وحدت کلمه و عمل دست در دست همديگر بدهيد و شر اين جرثومه فساد و تباهي مسلمين را از سر مسلمانان مظلوم فلسطين برداريد».
3- قيام براي تشکيل حکومت اسلامي؛ علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي در چارچوب آماده سازي زمينه هاي لازم براي آغاز حرکت سياسي خود، در اولين روز فروردين سال 1329 يک قيام سراسري و همه جانبه اي را با همکاري تعدادي از گروه ها و احزاب سياسي و شخصيت هاي نامدار و نيز مشارکت اقشار گوناگون جامعه برپا کرد. هدف از اين قيام سرنگوني حکومت استبدادي ظاهر شاه و جايگزيني حکومت جمهوري اسلامي با مشارکت همه اقوام و مليت ها و پيروان ساير مذاهب افغانستان بود. اما متأسفانه در نتيجه خيانت دو نفر از اعضاي خود فروخته حزب ارشاد، يا به قولي عوامل نفوذي دربار اين قيام با ناکامي مواجه شد. و سرانجام همه اعضا و شخصيت هاي برجسته مرتبط با حزب ارشاد اسلامي و شکل دهندگان اصلي قيام از جمله علامه بلخي در مدت کوتاهي يکي پس از ديگري دستگير و روانه زندان مخوف دهمزنگ کابل شدند، و بدين سان دوباره يکي از مراحل تاريک در تاريخ افغانستان آغاز گشت.
منبع:شاهد ياران شماره 64
/ج