خانه » همه » مذهبی » بهائیت در عصر قاجار (3)

بهائیت در عصر قاجار (3)

بهائیت در عصر قاجار (3)

کمیته مجازات در سال 1335 ق، توسط میرزا اسدا… خان ابوالفتح زاده، میرزا ابراهیم خان منشی زاده، محمدنظر خان مشکوه الممالک تشکیل شد. در ظاهر این سه نفر مغز متفکر و هدایت کننده این کمیته بودند اما نظر نهایی را منشی زاده می‌‌‌داد

17590 - بهائیت در عصر قاجار (3)
17590 - بهائیت در عصر قاجار (3)

 

نویسنده: مریم صادقی

 

کمیته مجازات

کمیته مجازات در سال 1335 ق، توسط میرزا اسدا… خان ابوالفتح زاده، میرزا ابراهیم خان منشی زاده، محمدنظر خان مشکوه الممالک تشکیل شد. در ظاهر این سه نفر مغز متفکر و هدایت کننده این کمیته بودند اما نظر نهایی را منشی زاده می‌‌‌داد که می‌‌‌توان از او به عنوان رئیس تشکیلات نام برد. (1)
ابوالفتح زاده و منشی زاده از صاحب منصبان قزاقخانه بودند که در اوایل مشروطه با عدّه‌ای از افسران قزاق‌خانه برای همراهی با مشروطه خواهان و ضدیت با محمد علی شاه از شغل خود استعفا داده و به آزادیخواهان ملحق شده بودند. (2) ابوالفتح زاده از فعالان مشروطیت و از مدافعین مجلس در شب به توپ بستن آن در بیست و سوم جمادی الاول 1326 ق، بود. وی با کثیری از مشروطه خواهان بعد از این ماجرا به قلهک رفت، از آن جا به رشت عزیمت نمود و قوای مسلح در اختیار کمیته ستار قرار داد. او در ورود مهاجمین به تهران درسال 1327 ق، برای سهولت کار آنان، در تهران و قزوین فعالیت زیاد کرد. بعد از فتح تهران از طرف هیئت مدیره مأمور وصول وجه از شاهزاده مسعود ظل السلطان گردید. در رجب سال 1328 ق، حسین الله از عوامل وابسته به شبکه ابوالفتح زاده و منشی زاده، که قبل از تشکیل کمیته مجازات، سید عبدالله بهبهانی را ترور کرد. برخی، دموکرات‌ها به رهبری تقی زاده را عامل این ترور دانستند. (3)
ابوالفتح زاده پس از ترور، به همراه حیدر عمو اوغلی، سفری به اروپا کرد که چگونگی و چرایی آن در پرده ابهام قرار دارد. (4)
ابوالفتح زاده پس از بازگشت در سال 1330 ق که برنارد بلژیکی به جای مورگان شوستر آمریکایی رئیس خزانه‌داری کل شد، مأمور مالیات ساوجبلاغ و شهریار و بعد از مدت کمی به واسطه‌ی بدرفتاری با رعایا معزول شد. بامداد نقل کرده چون خانواده‌اش بهائی بودند، رقبایش به او نسبت دادند که در این مأموریت برای پیشرفت دسته مزبور کار می‌‌‌کرده است. (5)
به نظر بامداد، ابوالفتح زاده بالاتر از این حرف‌ها بوده و اگر خانواده‌اش بر فرض متهم به بهائیت بوده‌اند، مربوط به خود او نبوده زیرا در این ایام از طرف رئیس و رهبر بهائی‌ها تأکید شده بود که بهائیان نباید در امور سیاسی دخالت کنند در صورتی که ابوالفتح زاده کاملاً وارد سیاست بوده و فعالیت‌هایش با دستورات مرکز بهائیت منافات داشته است. (6)
اما استدلال مهدی بامداد در عدم وابستگی ابوالفتح زاده به بهائیت قابل اعتماد نیست. همان طور که در بخش بهائیات است و سیاست اشاره کردیم. شعار عدم دخالت در امور سیاسی بهائیان واقعیت ندارد چنان که رائین در خصوص عملکرد سیاسی بهائیان چنین می‌‌‌گوید:
«بهائیان از آغاز فعّالیت‌های خود طی تبلیغاتی که می‌‌‌کرده‌اند و هنوز هم می‌‌‌کنند، شرکت در امور سیاسی برای عموم پیروان خود ممنوع اعلام کرده، آنان را از دخالت در سیاست محروم ساخته‌اند… اگر عدم دخالت بهائیان در سیاست در سال‌های اول تشکیل آن واقعیّت داشت، امروز که بهائیان در شئون مختلف و حتی پست‌های حساس، دخالت دارند چنین ادعایی کاملاً بی‌مورد است. آن‌ها بدون تردید نه فقط در سیاست دخالت دارند بلکه در بسیاری از موارد راهنما و عامل اصلی امور سیاسی هستند.» (7)
واقعیت این است که بهائیان در دوره‌ی بعد از مشروطه مناصب بسیاری به دست آوردند و نقش مهمی در تحولات ایران تا مقطع سوم اسفند ایفا نمودند. توجه داشته باشیم هم ابوالفتح زاده، هم منشی زاده و هم عده‌ی کثیری از کسانی که با کمیته مرتبط بودند و یا از تصمیم گیرندگان اصلی آن به شمار می‌‌‌رفتند، کارمندان شوستر به شمار می‌‌‌آمدند. (8)
در معرفی میرزا ابراهیم خان منشی زاده، باید گفت وی فرزند کریم بیگ یا کریم خان منشی اوف ایروانی (9)، از افسران سابق قزاق خانه بود. در سوابق کریم خان عضویت در کمیته‌ای به نام غیرت و فعالیت علیه روس‌ها نمود پیدا می‌‌‌کند. ابراهیم خان در سال 1296 ق، در ایروان به دنیا آمد و در دارالفنون مشغول تحصیل و در سال 1314 ق، وارد قزاق خانه شد. او هم مثل پدر در خارج ساختن روس‌ها از قزاق خانه ایران بسیار تلاش کرد و کار انجمن غیرت را پی گرفت. شبنامه‌ها و اعلامیه‌ها علیه روس‌ها می‌‌‌نوشت. روس‌ها پی به رفتار منشی زاده برده و سرانجام نامبرده با کمال نارضایتی، در اوایل سال 1325 ق، به همراه رفیق خود سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده از خدمت قزاق خانه کناره گیری کرد و به مشروطه خواهان پیوست. پس از استقرار مشروطیت، منشی زاده وارد خدمات کشوری شده و سمت‌های گوناگونی از قبیل ریاست نظمیه شیراز (1328 ق)، ریاست تحدید تریاک یزد و کرمان و ریاست دارایی غار و فشافویه را چندی عهده دار بود و سپس در سال 1332 ق، رئیس مالیه فیروز کوه شد. (10)
مشکوه الممالک (محمدنظرخان) پسر مشکوه الممالک سابق (11) تا سال 1326 ق، جزو مستخدمین کامران میرزا نایب السلطنه بود به مناسبت دوستی با اسدالله خان ابوالفتح زاده و میرزا ابراهیم خان منشی زاده او نیز کم کم حرف مشروطه طلبی زد و در زانی که ریاست خزانه داری موسیو برنارد بلژیکی به واسطه دوستی با منشی زاده رئیس اجرای مالیه تهران شد و تا اواخر سال 1335 ق، در. این منسب ماند و بعد از آن کمیته مجازات را با همکاری منشی زاده و ابوالفتح زاده در تهران تشکیل دادند. (12) وی عضو مؤثر و سر دفتر کمیته مجازات بود. در مورد سابقه او قبل از انقلاب مشروطیت اطلاعی در دست نیست. در زمان تشکیل لژ بیداری ایران، صندوق دار لژ و پس از آن در انجمن غیرت که از سوی میرزا آقا وکیل تند روی تبریز که همزمان با مجلس اول تشکیل شده بود. در کنار ابوفتح زاده و منشی زاده قرار گرفت. (13) اسماعیل رائین مدعی است، انجمن غیرت یکی از انجمن‌های فرعی فراماسونری در ایران بود. مدیریت این تشکیلات با حاج میرزا ابراهیم آقا وکیل افراطی تبریز بود. این شخص از اعضای لژ بیداری ایران به شمار می‌‌‌رفت. به قول رائین، انجمن غیرت توسط ابراهیم آقا تبریزی و با حضور ابوالفتح زاده به عنوان نائب اول انجمن، منشی زاده نائب دوم، محمد نظر خان مشکوه الممالک صندوق دار لژ بیداری تشکیل شد. (14)
یکی دیگر از حلقه‌های ارتباط رهبران نظامی کمیته مجازات بعدی با سیاستمداران این زمان، انجمن سرّی بین الطلوعین بود. (15) در این تشکیلات چند چهره بر جسته دیده می‌‌‌شدند که عبارت بودند از: سید محمد کمره‌ای (16)، سید عبدالرحیم خلخالی، سیدجلیل اردبیلی، میرزا سلیمان خان میکده، سید حسن تقی زاده، حاج میرزا ابراهیم تبریزی، حیدرخان عمواوغلی. (17) همگی این افراد عضو انجمن‌های تندرو دوره نخست مشروطه بودند و همینان بعداً افراطی‌ترین جریان‌های سیاسی را از درون آن انجمن‌ها که مسلح به بازوی اجرایی نظامی هم بودند، شکل دادند. سه رهبری اصلی کمیته مجازات یعنی منشی زاده، ابوالفتح زاده و مشکوه الممالک از اعضای این انجمن بودند. اما عملیات تروریستی این افراد در دوره مشروطه قبل از تشکیل کمیته مجازات کمتر توانست حساسیت اکثر رجال را برانگیزد. به طور مثال ملک الشعرای بهار که بعدها از مخالفین پابرجای عملیات کمیته مجازات بود، بعد از ترور آیت الله بهبهانی نامه‌ای به شیخ جواد تهرانی نوشت و توصیه کرد تا حیدرخان عمواوغلی و ابوالفتح زاده را مخفی نماید و برای خروج آنان از کشور گذرنامه تهیه کند. لازم به ذکر است که ابوالفتح زاده یکی از بازجویان شیخ فضل الله نوری و عضو دادگاهی بود که حکم اعدام شیخ را صادر کرد. (18)
بهائیان که از مدت‌ها قبل سعی در ترور شخصیت مرحوم شیخ فضل الله نوری داشتند در یک پروسه به شدت کنترل شده و مرتبط با بیگانگان از وی چهره‌ای مستبد، خود خواه، رشوه گیر و جاه طلب ساختند. به طوری که لوایح به جای مانده از شیخ فضل الله نوری گویای این مطلب است. شیخ در یکی از لوایح خود با صراحت اعلام می‌‌‌دارد که اصلاً منکر مجلس شورای ملی نیست و مجلسی را می‌‌‌خواهد که اساسش اسلامی باشد و بیم آن دارد که حضور بابی مذهب‌ها و طبیعی مشرب‌ها باعث به انحراف کشیدن مجلس از مسیر اسلامی آن شود. (19) در نهایت چنان فضای مسمومی در جامعه ایجاد می‌‌‌کنند که این عالم فرزانه و بیدار را به دار می‌‌‌کشند و در محکمه‌ای به اصطلاح انقلابی که پس از فرار محمدعلی شاه و استقرار مجدد مشروطه تشکیل شد با حضور ابوالفتح زاده و میرزا محمد نجات دو عضو بهائی این دادگاه و شیخ ابراهیم زنجانی (20) فراماسون دادستان آن، حکم اعدام شیخ را صادر می‌‌‌کنند. (21)
عبدالله متولی در کتاب خود مشکوه الممالک را فردی بهائی معرفی می‌‌‌کند که رسیدگی به امور مالی و کارهای دفتری را در کمیته مجازات به عهده داشت. (22)
مدّت کوتاهی بعد از آغاز فعّالیت‌های کمیته، دو نفر دیگر به نام‌های علی‌اکبر ارادقی (23) و عماد الکتاب قزوینی (24) به شورای سه نفری افزوده شدند. همچنین سه عضو دیگر کمیته کریم دواتگر، احسان الله خان دوستدار و حسین الله مسئولیت ترور را به عهده داشتند. کریم دواتگر از جمله گروهی بود که در زمان به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه به سفارت تابستانی انگلستان در قلهک پناه برده بود. از جمله کارهای او می‌‌‌توان به ترور ناموفق شیخ فضل الله نوری و آشوب در بازار تهران اشاره کرد. (25)
دواتگر پس از فتح تهران به دلیل عدم تقیّد به امور مذهبی و رعایت نکردن موازین اخلاقی در مصدر شغلی قرار نمی‌گیرد. وی با در خواست ابوالفتح زاده عضویت کمیته مجازات را می‌‌‌پذیرد. (26)
در طی چند ماه فعّالیت این کمیته چندین نفر هدف گلوله آن‌ها قرار گرفتند. از جمله قربانیان این کمیته میرزا محسن مجتهد برادر صدرالعلما بود که توسط احسان الله خان و رشید السلطان به قتل رسید. (27) قربانی دیگر کمیته منتخب الدوله خزانه دار کل بود که قتل وی باعث اختلاف نظر شدیدی بین اعضای کمیته شد. قربانی بعدی کمیته، میرزا عبدالحمیدخان متین السلطنه ثقفی می‌‌‌باشد. (28)
نکته‌ای که از بررسی این قتل‌ها می‌‌‌توان به آن اشاره کرد این است که تمامی افراد کشته شده در زمره رجال برجسته سیاسی کشور نبودند و تنوّع شخصیتی افراد مقتول حاکی از وجود نوعی اختلاف داخلی در تشکیل کمیته است.
برخی از نویسندگان عملکرد کمیته مجازات را اعتراض انقلابی به قرار داد 1919 م و دولت وثوق الدوله خوانده‌اند در حالی که کمیته مجازات در زمان اولین دولت وثوق الدوله در سال 1916 م و در اوج وقایع پس از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شد و تنها پنج ماه فعّالیت کرد. بنابراین عملکرد آن ربطی به قرارداد 1919 ندارد. (29)
از دیگر اهدافی که برای ترورهای کمیته مجازات عنوان کرده‌اند، ترور جاسوسان و خیانت کاران می‌‌‌باشد که با بررسی ترورهای صورت گرفته به نوعی بیان گر عدم قاطعیت کمیته در قتل جاسوسان و خائنان داخلی است. اگر سابقه چند نفری که توسط اعضای کمیته کشته شدند، بررسی شود، می‌‌‌بینیم که زمینه وابسته بودن آنان به اثبات نرسیده بود. چون خائن بودن هر کس تنها در شورای پنج نفره آنان مشخص می‌‌‌شد. باید از آن‌ها سؤال می‌‌‌شد که آن‌ها صلاحیّت خود را از کدام مرجع قانونی گرفته‌اند. (30)
اگر هدف کمیته را تنبیه جاسوسان و خائنان بدانیم افرادی مانند وثوق الدوله، قوام السلطنه، نصرت الدوله، سپهسالار، میرزا عبدالحسین فرمان‌فرما و… بیشتر در مظان اتهام بودند.
ایجاد کمیته مجازات در شهریور 1295 ش و انجام چند فقره قتل، همراه با انتشار اعلامیه بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوانی داشت و فضایی از رعب و وحشت در تهران پدید آورد و تأثرات سیاسی عمیق بر جای نهاد. در عملکرد کمیته مجازات بیشترین خطاب‌ها وثوق الدوله بود، اما بیشترین افرادی که کشته شدند پیوند نزدیکی با وثوق الدوله نداشتند و قربانی شدن آن‌ها تنها تهدید وثوق الدوله بود. شاید بتوان گفت فردی که در ورای عملکرد کمیته مجازات قرار داشت و آن‌ها را به سمت اهداف خود هدایت می‌‌‌کرد، شخص اردشیر ریپورتر (31) دانست. (32)
ابوفتح زاده و اردشیرجی هر دو احمدشاه را به ناتوانی و بی لیاقتی متهم کرده و اعتقاد داشتند که باید او را برداشت. به این لحاظ می‌‌‌توان عملکرد فعّالیت‌های کمیته مجازات را بخشی از برنامه‌های دراز مدت اردشیرجی دانست. به طوری که تقریباً چهار سال بعد به وسیله کودتای انگلیسی رضاخان و سیدضیاء طباطبایی به سقوط حکومت قاجار و استقرار پهلوی انجامید. (33)
دلیل بر وجود رابطه بین کمیته وارد شیرجی را می‌‌‌توان قتل میرزا عبدالحمید خان متین السلطه دانست. وی در روزنامه مظهریه بوشهر (34) مقاله‌ای تند بر ضد اردشیر ریپورتر منتشر کرده بود. البته حسین آبادیان در کتابش سابقه اختلاف گردانندگان کمیته مجازت و متین السلطنه را قدیمی می‌‌‌داند و می‌‌‌نویسد:
«این اختلاف به واضع قبل از مشروطه شکل گرفت و در دوره مجلس دوم به اوج رسید. متین السلطنه در مجلس دوم به فراکسیون اعتدالی پیوست. او مواضعی نرم اتخاذ می‌‌‌کرد.. او با مورگان شوستر و عملیاتش مخالف بود، می‌‌‌گفت باید به این تقاضا که به خدمت شوستر پایان داده شود؛ گوش کرد و به آن عمل نمود.» (35)
در زمان فعّالیت کمیته مجازات، عبدالله بهرامی رئیس نظمیه تهران بود. پس از قتل میرزا محسن مجتهد، با پیگیری نظمیه و فشار مستشارالدوله (وزیر داخله کابینه علاء السلطنه) دو عامل این قتل احسان الله خان دوستدار و حسین الله را بازداشت می‌‌‌کند. (36)
کمیته مجازات طی نامه‌ای به عبدالله بهرامی، انتساب افراد دستگیر شده با کمیته مجازات را نفی می‌‌‌کنند و از وی می‌‌‌خواهند آن‌ها را آزاد کند. بهرامی پس از دریافت نامه‌ی کمیته دستگیر شدگان از جمله احمد علیخان مورّخ الدوله سپهر، احسان‌الله خان و حاج علی عسگر تبریزی و نیز دو تن دیگر از تروریست‌ها را آزاد می‌‌‌سازد.
عبدالله بهرامی خود نیز به این مطلب اشاره می‌‌‌کند و می‌‌‌نویسد:
«پس از ملاقات با سران کمیته، فردای آن روز به اداره رفته و به میرزا باقرخان پدر گفتم: که در دوسیه بازداشت شدگان، ما دلایل محکمی نداریم. به عقیده من بهتر است که فعلاً آن‌ها مرخص کنیم. میرزا باقرخان مترصد چنین دستوری بود، همان روز آن‌ها را از مجلس آزاد ساخت.» (37)
عبدالله بهرامی، با این که از نظر شغلی مکلّف بود در کشف کمیته مجازات اقدام و تلاش کند امّا از دستگیری اعضای کمیته عملاً خودداری می‌‌‌کند تا جائی که رئیس تشکیلات نظمیه او را به تبریز منتقل می‌‌‌کند و کشف کمیته را به مأمورین دیگر واگذار می‌‌‌کند. (38)
پس از دستگیری اعضای کمیته، پرونده‌ی کمیته در راه انتقال از وزارت داخله به هیئت وزرا مفقود می‌‌‌شود. البته با توجه به نفوذی که اعضای کمیته در افراد دولتی داشتند. هیچ بعید نیست دست‌هایی برای مفقود کردن پرونده کمیته در کار بوده است. (39) در آن زمان اعضای کمیته مجازات در دستگاه نظمیه از چنان نفوذی برخوردار بودند که بتواند پرونده را به شیوه دلخواه خود فیصله دهند.
نفوذ بهائیان در نظمیه از زمان ریاست کنت دو مونت فورت بر نظمیه تهران آغاز شد. عبدالرحیم ضرابی (40) (بهائی کاشانی) معاون او و کلانتر تهران بود. وی با مانکجی هاتریا، رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران، مرتبط بود. (41)
با مفقود شدن پرونده، اعضای کمیته از حبس خارج می‌‌‌شوند و در منزل ابوالفتح زاده زیر نظر قرار می‌‌‌گیرند. پس از تشکیل مجدد کابینه وثوالدوله اعضای کمیته را مجدداً بازداشت و مورد بازجویی قرار می‌‌‌دهند و پرونده جدیدی را تشکیل می‌‌‌دهند. (42)
براساس حکم صادره محکمه‌ای که برای بازجویی اعضای کمیته تشکیل شده ابوفتح زاده و منشی زاده به تبعید محکوم و در راه خراسان تیرباران می‌‌‌شوند. (43)
مشکوه الممالک سومین فرد این کمیته به دلیل خویشاوندی با وثوق الدوله از مجازات سنگین رهایی یافته و تبعید می‌‌‌شود. (44) رشیدالسلطان و حسین‌الله که اقرار به چندین قتل کردند محکوم به اعدام شدند و علی‌اکبر ارادقی و عمادالکتاب به پنج سال حبس محکوم شدند. (45)
پس از دستگیری اعضای کمیته مجازات، احمد خان صفا، مسئول پرونده فوق در نظمیه، به شکلی مرموز به قتل رسید. در مورد عاملین قتل صفا، در اسناد و مدارک دو گروه متهم می‌‌‌باشند. میرزا حسن خان (کمیسر تأمینان) معتقد بود که احمدخان صفا به خاطر اینکه مطمئن شده بود اعضای کمیته تنها به خاطر اغراض شخصی و تسویه حساب خصوصی به ترور اقدام کرده‌اند و هیچ گونه جنبه وطن خواهی ندارند، استنطاق آن‌ها را پذیرفت. و پس از قتل صفا نیز اضطراب عجیبی در اداره تأمینات بروز کرد و هرگز هم عامل خبر دهنده اقدامات صفا و بانی قتل او در اداره نظمیه بدست نیامد، چون تمام افراد کمیته در حبس اداره نظمیه بودند؛ ولی با نهایت تعجب در این جنایت از آن‌ها کوچک‌ترین تحقیقاتی به عمل نیامد. (46)
از طرف دیگر، در آن ایام، گروهی به نام «کمیته سیمرغ» طی اطلاعیه‌ای خطاب به رئیس الوزرا قتل صفا را ناشی از مماشاتی دانست که دولت در قبال بهائیان در پیش گرفته بود. گروه فوق مدعی بود که در تنظیم پرونده تنها نام فتح زاده و منشی زاده که بر خلاف میل مسئولان دولت تصادفاً به تله افتاده‌اند، ذکر شده و مشارکت سایر بهائیان مسکوت مانده است. در این اعلامیه چنین می‌‌‌خوانیم:
«احسان‌الله خان، قائل منتخب الدوله، و احمد آقا روحی و میرزا ضیاءالله که عضو عمده کمیته تروریست بودند، هر کدام در یک محلی مشغول عیش و نوش می‌‌‌باشند… ما، که بر تمام احوال و اسرار اطلاع داریم. نخواهیم گذشت که کابینه وزرا از طایفه (بهائی) تشکیل شود زیرا که اینها به وزیرکشی هم خواهند کرد تا اینکه دیگر کسی زیر بار وزارت نرود و برای خود مصفا نمایند.. این رشته سر دراز دارد.» (47)

ادامه دارد…

پی‌نوشت‌ها:

1- عبدا… متولی، کمیته مجازات، ص 83.
2- عبدا…بهرامی خاطرات عبدالله بهرامی، ص 493.
3- احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله، صص 1301-1300.
4- حسین آبادیان، ایران، از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، صص 347-346.
5- سیدابوالحسن علوی، رجال عصر مشروطیت، ص 16.
6- مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج1، ص 112.
7- اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، صص 99-100.
8- حسین آبادیان، ایران» از مشروطه تا کودتای سوم اسفند، صص 347.
9- او شیرازی الاصل و از خانواده‌ای بود که در دوره صفوی از شیراز به ایروان رفت. در سال 1397ق، که ناصرالدین شاه از سفر سوم خود از اروپا باز می‌‌‌گشت، کریم بیک منشی زاده درخواست تابعیت و مهاجرت به ایران را کرد و شاه هم موافقت کرد.
10-حسین آبادیان، ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، صص 344-342.
11- اعتماد نظام حالیه که فراشباشی کامران میرزا نایب سلطنه بود.
12- سیدابوالحسن علوی، رجال عصر مشروطه، ص 105.
13- عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 84.
14- اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج2، ص 43.
15- به دنبال صدور فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه به ظاهر تشکیلاتی برای صیانت از آن شکل گرفت که نام انجمن بین الطلوعین را به آن دادند. وجه تسمیه انجمن یاد شده، این بود که جلساتشان سحرگاهان تشکیل می‌‌‌شد. جلسات آن وقتی خاتمه می‌‌‌یافت که مردم هنوز از خانه بیرون نیامده بودند.
16- کمره‌ای رهبر دمکرات‌های و عضو لژ بیداری ایران بود و زمان دستگیری اعضای کمیته مجازات بارها و بارها به ملاقات آنان رفت. حسین آبادیان، ایران از سقوط تا کودتای سوم اسفند، ص 344.
17- اسماعیل رائین، حیدر عمو اوغلی، ص 48.
18- حسین آبادیان، ایران از مشروطه تا کودتای سوم اسفند، ص 345.
19-لوایح آقا شیخ فضل‌الله نوری، به کوشش هما رضوانی، صص 45-44.
20- شیخ ابراهیم زنجانی شدیداً تحت تاثیر وزیر همایون بود.
21- دست‌های شیطان، ص 127.
22- جواد تبریزی، اسرار تاریخی کمیته مجازات، ص 154.
23- علی اکبر ارادقی همراه با برادرش قاضی ارادقی وارد گروه مشروطه خواهان شد. در استبداد صغیر هر دو ایشان به اسارت محمد علی شاه درآمدند. برادرش را در باغ شاه کشتند و ارادقی را به رشت تبعید کردند و در آنجا به دلیل فعالیت ضداستبدادی به دستور آقا بالاخان سردار افخم از رشت اخراج شد و به باکو و ترکیه رفت. وی پس از پیروزی مشروطه خواهان عضو وزارت مالیه شد و توسط کریم دواتگر با کمیته مجازات مرتبط گردید. احمد کسروی تاریخ مشروطیت ایران، ص 832 و عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 155.
24- عماد الکتاب نیز همانند علی‌اکبر ارادقی با معرفی کریم دواتگر وارد کمیته مجازات شد و به خاطر برخورداری از خط خوش کار نگارش بیانیه‌ها را به او سپردند. در دوره سلطنت احمدشاه قاجار مدتی در وزارت داخله منشی بود و در همان اوقات معلم خط شاه نیز بود. عبدالله متولی، کمیته مجازات. ص 157.
25- عبدالحسین نوایی، دولت‌های ایران از آغاز مشروطیت تا اولتیماتوم تهران. ص88.
26- عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 159.
27- همان، ص 174.
28- همان، صص 178-179.
29- همان، ص 10
30- عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 140.
31- اردشیر ریپورتر، جاسوس بریتانیا که نقش مهمی در حوادث اواخر دوره قاجار و براندازی حکومت قاجار و روی کار آمدن حکومت پهلوی داشت.
32- همان، ص 143.
33- عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 145.
34- شماره 67 و 68، مورخ شعبان 1322ق.
35- حسین آبادیان، ایران؛ از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، ص 375.
36- جواد تبریزی، اسراری از کمیته مجازات، ص 162.
37- عبدالله بهرامی، خاطرات بهرامی، ص 508.
38- تبریزی، اسراری از کمیته مجازات، ص 163.
39- همان، ص 202.
40- عبدالرحیم ضرابی از اعضای خاندان سپهر و از خویشان مورخ الدوله سپهر است و پدر علیقلی‌خان نبیل الدوله بهائی معروف که از دوستان عباس افندی و سالها کاردار سفارت ایران در ایالات متحده آمریکا بود.
41- عبدالرحیم کلانتر ضرابی (سهیل کاشانی)، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار.
42- عبدالله متولی، کمیته مجازات ص 202.
43- همان، ص 206.
44-عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 208.
45- همان، صص 205-206.
46- روزنامه ترقی، ش 1145، دی ماه 1344، ص 36.
47-آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، پرونده 43850-ن.

منبع مقاله :
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد