خانه » همه » مذهبی » به استناد آيه 100 سوره توبه ابوبکر جزء اوّلين مهاجرت کنندگان بوده که خداوند متعال وعده بهشت به آنان داده است و از آنان راضي گشته، پس چرا شيعه همه صحابه و به خصوص او را دوست ندارند؟

به استناد آيه 100 سوره توبه ابوبکر جزء اوّلين مهاجرت کنندگان بوده که خداوند متعال وعده بهشت به آنان داده است و از آنان راضي گشته، پس چرا شيعه همه صحابه و به خصوص او را دوست ندارند؟

دانشمندان و مفسّران اهل سنّت معتقدند که همه ياران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پاک و درستکار و صالح و شايسته و اهل بهشتند و آيه 100 سوره توبه را که مي­فرمايد:«وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضىِ‏َ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى تحَْتَهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا  ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم‏» دليل قطعي بر ادّعاي خود گرفته اند، بسياري از آن ها اين حديث را ذيل آيه فوق نقل کرده اند، که حميد بن زياد مي گويد: نزد محمّد بن کعب قرظي رفتم و به او گفتم درباره اصحاب رسول خدا ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ چه مي گويي؟ گفت: جميع اصحاب رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ في الجنه، محسنهم و مسيئهم ـ همه ياران پيامبر در بهشتند اعم از نيکوکار و بدکار و گنه کار! گفتم اين سخن را از کجا مي گويي؟ گفت: اين آيه را بخوان: «پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و آن ها که به نيکي از آن ها پيروي کردند، خداوند از آن ها خشنود و آن ها (نيز) از او خشنودند و باغ هايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته که نهرها از زير درختانش جريان دارد، جاويدانه در آن خواهند ماند و اين پيروزي بزرگي است»  سپس گفت: امّا درباره تابعين شرطي قائل شده و آن اين است که آن ها بايد تنها در کارهاي نيک از صحابه پيروي کنند (فقط در اين صورت اهل نجاتند، و امّا صحابه چنين قيد و شرطي را ندارند).[1]ولي اين ادّعا به دلائل زيادي مردود و غير قابل قبول است زيرا: اوّلاً: حکم مزبور در آيه فوق شامل تابعين هم مي شود، و منظور از تابعين تمام کساني هستند که از روش مهاجران و انصار نخستين، و برنامه هاي آن ها پيروي مي کنند، بنابراين بايد تمام امت بدون استثناء اهل نجات باشند، و امّا اين که در حديث محمّد بن کعب از اين موضوع جواب داده شده که خداوند در تابعين قيد احسان را ذکر کرده، يعني از برنامه هاي نيک و روش صحيح صحابه پيروي مي کند، نه از گناهانشان، اين سخن از عجيب ترين بحث ها است!! چرا که مفهومش اضافه ـ فرع ـ بر ـ اصل ـ است، جايي که شرط نجات تابعان و پيروان صحابه اين باشد که در اعمال صالح از آن ها پيروي کنند، به طريق اولي بايد اين شرط در خود صحابه بوده باشد.[2]ثانياً: اين موضوع با دليل عقل به هيچ وجه سازگار نيست، زيرا عقل هيچ گونه امتيازي براي ياران پيامبر ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ بر ديگران قائل نمي باشد، چه تفاوتي ميان ابوجهل ها و کساني است که نخست ايمان آوردند، سپس از آيين او منحرف شدند ـ و چرا کساني که سال ها و قرن ها بعد از پيامبر قدم به اين جهان گذاردند و فداکاري ها و جانبازي هاي آن ها در راه اسلام کمتر از ياران نخستين پيامبر نبودند، بلکه اين امتياز را داشتند که پيامبر را ناديده شناختند و به او ايمان آوردند، مشمول اين رحمت و رضايت الهي نباشند. قرآني که مي گويد: گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزکارترين شماست، چگونه اين تبعيض غير منطقي را مي پسندد؟
قرآني که در آيات مختلفش به فاسقان و ظالمان لعن مي کند و آن ها را مستوجب عذاب الهي مي شمرد، چگونه مصونيّت غير منطقي صحابه را در برابر کيفر الهي مي پسندد؟[3]ثالثاً: اين حکم با متون تاريخ اسلامي به هيچ وجه سازگار نيست، زيرا بسيار کساني بودند که روزي در رديف مهاجران و انصار بودند و سپس از راه خود منحرف شدند و مورد خشم و غضب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که توأم با خشم و غضب خداست قرار گرفتند، آيا داستان ثعلبه بن حاطب انصاري را شنيده ايد که چگونه منحرف گرديده و مغضوب پيامبر شد. چه کسي مي تواند طلحه و زبير را که در آغاز از ياران خاص پيامبر ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ بودند و هم چنين ـ عايشه ـ همسر پيامبر را از خون هفده هزار مسلماني که خونشان در ميدان جنگ جمل ريخته شد تبرئه کند؟ آيا خدا به اين خونريزي ها راضي بود؟ آخرين سخن اين که رضايت و خشنودي خدا در آيه فوق روي يک عنوان کلّي قرار گرفته و آن هجرت، و نصرت و ايمان و عمل صالح است، تمام صحابه و تابعان مادام که تحت اين عناوين قرار داشتند مورد رضايت خدا بودند، و آن روز که در اثر معصيت و نافرماني خدا از تحت اين عناوين خارج شدند، از تحت رضايت خدا نيز خارج گشتند.[4]بنابراين مدلول آيه اين نيست که هرکس که مصداق مهاجر و يا انصار و يا تابع باشد هر چند به اندازه خردلي ايمان به خدا نداشته و يک عمل صالح هم انجام نداده باشد، به خاطر همين که مهاجرت کرده و يا رسول خدا را در مدينه در منزلش جا داده و يا از اين دو طايفه تبعيّت کرده، خدا از او راضي است، و ديگر به هيچ عنواني از او خشمگين نمي شود هر چند گناه اولين و آخرين را کرده باشد.[5]روي اين حساب درست است که ابوبکر روزي جزء اوّلين مهاجرت کنندگان بودند که خداوند متعال وعده بهشت به آنان داده است و از آنان راضي گشته است، ولي او يکي از کساني است که دستور صريح و اکيد پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را مبني بر خروج از شهر مدينه و پيوستن به لشکر اسامه، ناديده گرفته و زير پا گذاشتند و از مدينه خارج نشدند.[6]به اين ترتيب در واپسين لحظات زندگي آن حضرت، قلب نازنين وي را که براي آينده اسلام سخت نگران و در طپش بود، به درد آورده و آزردند.
خداوند در رابطه با نافرماني از دستور پيامبر مي فرمايد: هر کس خدا و رسولش را معصيت و نافرماني کند، او در گمراهي آشکار قرار دارد.[7] و نيز در آيه ديگر مي فرمايد: هر کس خدا و پيامبرش را نافرماني و معصيت کند جايگاه او جاودانه در جهنم خواهد بود.[8] رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: هر کس خدا و رسولش را نافرماني کند، او از کافران است.[9]و نيز ابوبکر جزء کساني بود که پاره تن پيامبر را اذيّت کرده و به خشم آوردند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره او فرمود: فاطمه پاره تن من است هرکس او را اذيّت کند مرا اذيّت کرده است.[10]فاطمه ـ سلام الله عليها ـ به ابوبکر و عمر فرمود: شما را به خدا سوگند مي دهم آيا شما از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نشنيديد که فرمود: رضاي فاطمه رضاي من و خشم او خشم من است؟ هر کس او را راضي کند مرا راضي نموده و هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است، آن دو گفتند: بلي شنيديم، فاطمه فرمود: من خدا و ملائکه را شاهد مي گيرم که شما مرا به خشم آورديد…[11]خداوند در مورد کساني که خدا و پيامبرش را آزار مي دهند و مي فرمايد: آن ها که خدا و پيامبرش را آزار مي دهند خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آن ها عذاب خوار کننده اي آماده کرده است.[12]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي.
2ـ الإمام علي بن ابي طالب، ترجمه حسين استاد ولي.
3ـ ترجمه تفسير الميزان، سيد محمّد طباطبايي.
 
پي نوشت ها:
[1] . فخرالدين رازي، محمّد بن عمر، مفاتيح الغيب 16/130، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1420ق.
[2] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه8/110، دارالکتب الإسلاميه، تهران، 1374ش.
[3] . همان.
[4] . همان، ص 111.
[5] . علامه طباطبايي، محمّد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمّد باقر موسوي همداني، 9/511، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش.
[6] . خوانساري، سيد محمّد باقر، انصاف در امامت، ص 151، نشر صدوق، 1371.
[7] . احزاب/26.
[8] . جن/23.
[9] . تميمي مغربي، نعمان بن محمّد، شرح الأخبار 1/217، مؤسسه النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم، 1414.
[10] . نوري، محي الدّين، المجموع، 20/244، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزيع.
[11] . العاملي، علي بن يونس، الصراط المستقيم، ص 293، المکتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفريه.
[12] . احزاب/57.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد