در رابطه با اين سؤال توجه شما را به مطالب ذيل جلب مي كنيم تأمل در همه مطالب و جامع نگري به بحث ان شاء الله بر ما و شما مفيد خواهد بود.
الف: شرايط محيطي:
بي ترديد نميتوان گفت كه شرايط محيط در بدگماني و گمان نيك ما بياثر است و محيط غالب اجتماع بر اين دو نمي گذارد. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: «آنگاه كه جامعه و روزگار و مردمش (اغلب) شايسته و نيكوكارند، سوء ظن و گمان بد دربارة كسي كه از او انحرافي ديده نشده ظلم است و آنگاه كه فساد و تباهي به روزگار و مردم غلبه پيدا كرده است (بيش تر مردم فاسد باشند) كسيكه حسن ظنّ داشته باشد گول خورده است[1]». بدگماني به اين معني نيست كه در معاشرتها و روابط اجتماعي به مردم نسبت بد بدهيم بلکه به معني اين است كه چون احتمال مي دهيم از ناحيه ديگران ضرر مالي، معنوي، آبرويي و …بخوريم بايد سنجيدهتر و زيركانه تر عمل كنيم و مراقب روابط خود باشيم.
ب:شرايط دروني:
گاهي مواقع بد بينيها به دليل احوال دروني و شخصي فرد است. نگرش مثبت يا منفي به مسايل ممكن است تا اندازهاي جنبه فطري داشته باشد؛ يعني برخي از افراد ذاتاً خوشبين (optimist) يا بد بين (pessimist) به دنيا ميآيند؛ اما خلق و خوي آدمي را ميتوان به كمك تجربه و برخي از مهارتها به اعتدال رساند مي توان خوشبختي و اميدواري آموخت. زير بناي اينها نگرشي است كه روانشناسان آن را خوداثربخشي(self-efficacy) مينامند خود اثربخشي يعني باورهاي شخص در مورد اين كه به همه ماجراهاي زندگي خود (روابط و …) مسلط است و مي تواند از عهدة مشكلاتي برآيد كه بر سر راهش قد علم مي كنند.[2]طبق نظر آلبرت باندورا طرز نگرش فرد نسبت به توانايي هاي خود اثر عميقي بر همان توانايي ها بر جاي مي گذارد… .كساني كه از ويژگي خوداثربخشي برخوردارند با شكست از مسير خود روي بر نميگردانند. آنها در برخورد با مسايل به جاي اين كه نگران كميها،كاستيها و خطاهاي احتمالي باشند به اين فكر ميكنند كه چگونه از عهده انجام آنها برآيند.[3] پس گاهي نيز بدبينيها به علت احساس كمبودها، نداشتن مهارتهاي ارتباط جمعي و احساس عدم اعتماد به نفس و ارزشمندي است كه با تقويت اينها با (ورزش، تلاش، مطالعه زندگي افراد موفق، يادگيري تكنيكهاي ارتباطي و …) اين عيب برطرف ميشود و انسان قدرتمندانه مهار روابط اجتماعي خود را به دست ميگيرد موفقيت به روابط خود ميگردد، ميداند كه تا چه عمقي بايد به ديگران رابطه انساني و يا صميمي ايجاد كند، ميداند كه خوش رفتاري، خوشگفتاري و نيكي نسخه همة روابط اجتماعي است؛ اما تنها عدهاي كه آزمايش پس دادهاند ميتوانند محرم راز و معتمد او باشند.
ج: مديريت روابط خود
انسان موجودي است اجتماعي و بسياري از استعدادها و صفات خوب يا بد او در متن اجتماع معني مييابد. اسلام براي تنظيم اين روابط انساني و جمعي به ما تكنيكهايي ياد ميدهد كه بتوانيم به رشدفردي و جمعي كمك كنيم. مدارا، تغافل، عفو و گذشت، ايثار، همدلي، تعاون، ايثار و احسان و … از جمله اين شيوههاست كه هر كدام باعث آرامش رواني و جسماني فرد و اجتماع ميباشد. برخي از اعتمادها و صميميتها در قالب روابط خود ما شكل ميگيرد، به اين معني که گاهي اعتماد، علاقه، خيرخواهي و تعهد ما به ديگري ( به شكل صميمانه) باعث ميشود فرد به سمت اين صفات حركت كند و در عمل بهترين دوستان ما گردد و بر عكس تندخوييها و بد رفتاريهاي ما ميتواند مانع روابط صميمانه شود. خداوند در قرآن شريف خطاب به رسول عزيز اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «لوكنت فظّاً غليظ القلب لأنفضّوا من حولك»[4] اگر سختدل و تندخو بودي از اطراف تو كنار ميرفتند و پراكنده ميشدند. در پرتو اخلاقخوش، امانت داري، صميميت و صبر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آلهـ افراد مؤمن و پرهيزكار بسياري ساخته شدند.
د: دوست معتمد
دوست معتمد ما كيست؟ بهتر است جواب خود را از قرآن بگيريم آنجا كه ميفرمايد: «سرپرست (و دوستدار و خيرخواه شما) خدا، رسولش و مؤمنان هستند».[5] همانگونه كه ما به خدا توكل و اعتماد داريم ميتوانيم به افرادي كه در راه خدا حركت مي كنند و مورد تأييد اويند اعتماد كنيم. بايد با صفات مؤمنين حقيقي آشنا شد و با آنان دوست شد.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در خطبة 103 نهج البلاغه مي فرمايد: «در آخر زمان نجات نمي يابد مگر مؤمناني كه بينام و نشاناند»؛ يعني مؤمن و انسان مورد اعتماد، وجود دارد؛ اما لازم است ما بگرديم و بيابيم چون آنان طبق فرمايش حضرت، بين ما حضور دارند.
هـ: گزينش دوست
اسلام توصيه فراواني به گزينش دوست ميكند و ميگويد چون دوست بر رفتار، گفتار، عقايد و دين ما اثر ميگذارد بايد مراقب همنشينهاي خود باشيم. احاديث بسياري به ما رسيده است كه از بين مردم عدهاي را براي دوستي، امتحان و بعد انتخاب كنيد.
در برخي از روايات آمده است كه: «دوستان خود را در سفر، سختيها و راحتيها، مراقبت و سر وقت خواندن نماز، نيكي به برادران ديني،حياء، امانت و صداقت، امتحان كنيد».[6] اگر در اين امتحانها قبول شدند ميتوانند به حريم دوستي وارد شوند و بيترديد اين افراد مورد اعتماد و قبول ما خواهند بود؛ البته دوستي كه صددرصد بي عيب باشد وجود ندارد.[7] به تعبير ديگر گل بي خار خداست. مهم اين است كه او در پي اصلاح باشد و از نصيحت و خيرخواهي بدش نيايد. همانگونه كه ما بي عيب نيستيم ديگران نيز بيعيب نيستند. همانگونه كه دوست داريم از خطاهايمان گذشت كنند ما نيز از خطاهاي ديگران بگذريم و در يك كلام، همانگونه كه دوست داريم با ما رفتار كنند با ديگران رفتار كنيم. دوست خوب و فرد مورد اعتماد در آخرالزمان كم است؛ اما هست. بايد گشت، امتحان كرد و يافت و بعد از يافتن او را نگه داشت. در روايت داريم: «عاجزترين افراد كسي است كه نميتواند براي خود برادر ديني و دوستي برگزيند و عاجز تر از او كسي است كه دوست مورد اعتمادش را از دست بدهد».[8]و: معني شعر حافظ
كه ما براي اين كه چيزي را به كسي نسبت دهيم لازم است با مطالعه آثار و تاريخچه او به نوع جهاننگري او نيز آشنا باشيم و گفتههاي او را در كنار هم ببينيم. حافظ، مرد صفا و مهرباني است. او به زندگي خوشبين است و مخلوق خدا را چون بوي صنع الاهي ميدهد دوست دارد. او مطيع پارسايان و خوبان است؛ بنابراين، تأمل در برخي ابيات ايشان ما را با نگرش او بيشتر آشنا مي كند. براي مثال در يك بيت قبل از بيتي كه شما ذكر كردهايد چنين مي گويد:
چو غنچه گرچه فرو بستگيست كار جهان
تو همچو باد بهاري گره گشا ميباش!
يعني هر چند كار دنيا غنچهسان با فروبستگي و پيچيدگي و اشكال و ابهام همراه است ولي تو مانند نسيم بهار كه گلها را شكفته ميسازد ،گره مشكلها را بگشا و دشواريها را آسان شمار. و در بيت بعد نيز مي گويد با افراد پارسا دوست باش و به آنها اعتماد كن. (بنابراين جواب کامل در يك بيت قبل و بعد آمده است).
در جايي ديگر سخن از جان سپردن در قدم يار مهربان و ارجمند به ميان مي آورد:
گر نثار قدم يار گرامي نكنم
گوهر جان به چه كار دگرم باز آيد
او نيز قبول دارد يار باوفا مثل گوهر، كم ياب است؛ اما توصيه مي كند با دوستداران خدا محبت بورزيم كه يكي از آنها ما را بس است و جان و مال فداي چنين دوست باد.
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را[9]در جايي ديگر مي گويد:
با دوستان مضايقه در عمر و مال نيست
صد جان فداي يار نصيحت نيوش باشد
و نيز مي گويد:
درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد
نهال دشمني بر كن كه رنج بيشمار آرد
حافظ آسايش دو گيتي را در دو چيز مي داند: مروت با دوستان و مدارا با دشمنان. او مثل بقيه در بدي ها مقابله به مثل نمي كند. حافظ طبق فرموده قرآن ميداند كه همه باهم برادريم «انما المؤمنون اخوة» و در قبال بي مهريها نيز شعر محبت مي سرايد و مي گويد: درد و درمان من به دست دوست است.
نيز مي گويد:
گرچه ياران فارغند از ياد من از من ايشان را هزاران ياد باد
حرف آخر:
محبت و نيكي به همه آري، اما اعتماد صددرصد مخصوص پارسايان و مؤمنين است
پي نوشت ها:
[1] . جزايري، سيد محمد علي؛ دروس اخلاق اسلامي، قم: مركز مديريت حوزه علميه، 1382،ص 165.
[2] . دانيل گلمن، هوش عاطفي، ترجمه: حميد رضا بلوچ، نشر جيحون، 1371، چاپ اول ،ص 146.
[3] . همان، ص 146.
[4] . آل عمران/ 159.
[5] . انّما وليّكم الله و رسوله و الذين آمنوا ….، مائده/ 55.
[6] . محمدي ري شهري؛ ميزان الحكمه، دوره چهار جلدي، 1416، الطبعه الاولي، دارالحديث، قم، ص 48و 47، قال رسول الله ـصلّي الله عليه و آله ـ : اذا رأيت من اخيك ثلاث خصال فارجه: الحياء و الامانةو الصدق.
[7] . همان، ص 45،الامام الصادق ـ عليه السّلام ـ : من لم يواخ الّا من الاعيب فيه قلّ صديقه؛ كسي كه دنبال دوستي باشد كه هيچ عيبي نداشته باشد دوستانش بسيار اندك مي شود.
[8] . همان، ص 39، قال علي ـ عليه السّلام ـ : اعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان واعجز منه من ضيّغ من ظفر به منهم.
[9] . يعني همنشين مردان حق باش كه در كشتي حضرت نوح مرد خاكي و فروتني است كه طوفان جهانگير در چشم همت او به اندازه يك قطره آب اعتبار و هراس ندارد.