براي روشن شدن پاسخ، نكاتي چند ذكر مي شود:
1. با دقت در عبارات سوال به دست مي آيد كه:
اولاً: قرآن مثل ندارد و كسي نتوانسته مانند آن را بياورد و ثانياً: قرآن تغيير نكرده و الفاظ و عباراتش به همان صورت اوليه اش باقي مانده است. ولي پرسش مورد نظر اين دو امر را مختص به قرآن ندانسته و اظهار داشته است كه هر كتابي اين دو ويژگي را دارد ـ مثل ندارد و تغيير هم نمي كند ـ و بعد بيان داشته است كه آن دو خصوصيت دليل بر معجزه بودن قرآن نيست. بنابراين لازم است اين دو مسأله مورد بررسي قرارگيرد تا روشن شود كه آيا واقعاً مثل نداشتن و تغيير ناپذير بودن، مخصوص قرآن است، يا ساير كتب مانند ديوان حافظ و … هم آن دو ويژگي را دارند.
مثل نداشتن ويژگي منحصر به فرد قرآن:
قرآن كريم خود را بي مثل معرفي مي كند و همه علما و دانشمندان تمام عصرها را تا قيامت به صورت هاي مختلف و با جديت تمام به مبارزه و هماوردي دعوت مي كند:
1. در آيه اي تمام جنيان و انسان ها را از آوردن كتابي مثل قرآن عاجز معرفي مي كند و مدعي است كه حتي اگر همه آنها دست به دست هم دهند و هم فكري كنند تا كتابي مثل قرآن را بياورند نمي توانند چنين كاري كنند، آن آيه چنين است: «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذا القران لا يأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيراً»[1] يعني: « (اي پيامبر!) بگو: اگر جن و انس اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند يكديگر را كمك كنند.»
2. در آيه اي ديگر خواسته شده فقط ده سوره مثل سوره هاي قرآن بياورند: «ام يقولون افتريه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين»[2] يعني: «آيا مي گويند: او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگي است)؟! بگو: اگر راست مي گوييد، شما هم ده سوره ساختگي همانند اين قرآن بياوريد؛ و تمام كساني را كه مي توانيد ـ غير خدا ـ (براي اين كار) دعوت كنيد!»
3. در آيه 23 سوره بقره و آيه 38 سوره يونس به آوردن يك سوره مثل سوره هاي قرآن تحدي (هماورد طلبي) شده است، براي اختصار به ذكر آيه اول بسنده مي شود: «و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوم شهداء كم من دون الله ان كنتم صادقين» يعني: «اگر درباره آنچه بر بنده ما (پيامبر) نازل كرده ايم، شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را ـ غير خدا ـ (براي اين كار) فرا خوانيد اگر راست مي گوييد.»
با توجه به آيات فوق نه تنها مجموع قرآن بي نظير است بلكه تك تك سوره هاي آن هم مثل ندارند كه ظاهراً در متن شبهه فوق اين مطلب دست كم درباره كل قرآن (به صورت مجموعي) پذيرفته شده است منتهي ادعا شده است كه اين ويژگي اختصاص به قرآن ندارد و ساير كتاب ها مانند ديوان حافظ و … نيز مثل ندارند.
آري: اگر مقصود از «مثل» شباهت و همانندي در جميع جهات اعم از زبان، مكان و زمان تأليف وضع قرار گرفتن، نوع كاغذ، مؤلف، اندازه، الفاظ، معاني، نظم يا نثر بودن و … باشد اين ادعا درست خواهد بود؛ و اصلاً هيچ چيزي مثل چيز ديگري(شبيه كامل از جميع جهات) در جهان وجود نخواهد داشت: حتي نسخه هاي مختلف از يك كتاب، هر چند از جهت مؤلف، لفظ، محتوا، نوع خط و … يكسان باشند باز مثل هم (به معني ذكر شده) نخواهند بود زيرا از جهات متعدد ديگري مثل مكان و وضع قرار گرفتن و … باز هم متفاوت خواهند بود و با اين حساب اصلاً هيچ چيزي كه با چيز ديگر شباهت كامل از جميع جهات داشته باشد، در جهان وجود نخواهد داشت، اما روشن است كه چنين معنايي براي «مثل» نادرست است؛ توضيح اينكه واژه مثل يك كلمه عربي است و قرآن نيز به زبان عربي نازل شده است بنابراين وقتي قرآن مدعي مي شود كه «مثل» ندارد و نخواهد داشت، بايد ديد مرادش چيست؟ و مثل به چه معنايي است؟
معني واژه «مثل»:
در كتاب «التحقيق في كلمات القرآن الكريم»، پس از ذكر عبارات چند كتاب لغوي معتبر در زبان عربي چنين نتيجه گرفته است كه اصل اين ماده به معني برابري چيزي با چيزي در ويژگي هاي اصلي و برجستة مورد نظر است. [3] بنابراين وقتي گفته مي شود قرآن بي «مثل» است، مقصود اين است كه: هيچ نوشته اي و سخني در اوصاف اصلي مانند فصاحت و بلاغت، مضمون عالي و … مانند قرآن نيست. يعني نمي توان ارزش آن را در جهات مذكور بسان قرآن دانست. حتي نهج البلاغه امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ نيز با اين كه بسيار فصيح و بليغ و خارج از توان بشر عادي است و مضامين بسيار عالي دارد باز توان برابري با قرآن را ندارد. و در واقع معارف آن از قرآن اخذ شده است. و اما ساير كتاب ها هر چقدر هم كه زيبا و پر محتوا باشند باز با قرآن قابل مقايسه نيستند و مشابه دارند؛ به عنوان مثال در بين كتاب هاي ادبي مسلماً ديوان حافظ اگر برجسته ترين نباشد از جملة برجسته ترين ها مي باشد؛ اما اصلاً با قرآن قابل مقايسه نيست و مضامين عالي آن از قرآن اقتباس شده است چنانكه خود حافظ اين مطلب را گوشزد مي كند:
صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم[4]و در جاي ديگر مي گويد:
عشقت رسد به فرياد گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخواني با چهارده روايت[5]به علاوه كتاب هاي ديگري ممكن است وجود داشته باشند كه از جهت ارزش ادبي با ديوان حافظ قابل مقايسه باشند و بلكه در بعضي جهات بالاتر از آن باشند، چنان كه اشعار و نثر سعدي در باب موعظه قوي تر از حافظ است و مثنوي معنوي مولوي در بعد عرفاني با ديوان حافظ قابل مقايسه است و به عقيده بعضي از علما اشعار عرفاني ابن فارض كه به عربي سروده شده قابل مقايسه با اشعار حافظ و بلكه قوي تر از آن است.[6]تذكر: ممكن است كتابي در موضوعي نوشته شود و فعلاً نظير هم نداشته باشد ولي اين به جهت عجز ديگران از نوشتن كتابي مثل آن يا بالاتر از آن نيست، بلكه به جهت بي اهميت بودن آن موضوع، يا به جهت نبودن انگيزه براي كسي در نوشتن آن و يا … است. ولي با توجه به تحدي (مبارزه طلبي) قرآن، دشمنان انگيزه هاي بسيار قوي براي مقابله به مثل كردن داشته و دارند و اقداماتي نيز در اين باره كرده اند و رسوا شده اند؛ در آينده نيز اگر كل انسان ها جمع شوند تا كتابي مثل قرآن، يا متني مثل يك سوره از قرآن بياورند نمي توانند چنين كاري كنند و اگر بر فرض محال چنين كاري انجام شود ديگر هيچ يك از مسلمانان قرآن را معجزه نخواهند دانست.
تغيير ناپذيري ويژگي قرآن:
همان طور كه اشاره شد، در شبهه مورد بحث با اذعان به تغيير ناپذيري قرآن، ساير كتب نيز تغيير ناپذير به شمار رفته اند؛ اما حق اين است كه تغيير ناپذيري قرآن مسلم است و بهترين شاهد آن هم اين است كه نسخه هاي مختلف قرآن در هر جا كه باشند همه از جهت الفاظ يكسان هستند و حتي در يك حرف نيز با هم اختلاف ندارند. ولي تغيير ناپذيري ساير كتاب ها به مزاح شبيه تر است تا به واقعيت و شاهد آن هم اين است كه بسياري از كتاب ها در طول زمان دچار تغيير شده يعني چيزي از آن كاسته شده يا چيزي به آن افزوده گرديده و يا مطالبش تغيير كرده است. بلكه گاهي چاپ دوم با چاپ اول تفاوت چشم گيري دارد كه اين تغييرات گاهي توسط مؤلف و گاهي توسط ديگران انجام مي شود. و در واقع غير قرآن شريف، بقيه کتاب ها، کتاب هاي ويرايشي هستند.
معجزه بودن قرآن:
در مباحث قبل روشن شد كه اولاً : قرآن مثل ندارد و كسي نمي تواند مثل آن را بياورد و تغيير ناپذير است ـ چنان كه در متن شبهه نيز به اين مطلب اعتراف شده است. ـ ثانياً: اين دو ويژگي مخصوص قرآن است و هيچ كتاب ديگري كه نوشته بشر است چنين خصوصيتي ندارد؛ و توجه به اين دو مطلب براي تصديق معجزه بودن قرآن كافي است. چرا كه: «معجزه به كار ويژه و خارق العاده اي گفته مي شود كه تنها فرستادگان الهي توان انجام آن را دارند و بشر عادي حتي اگر تمام قواي خود را به كار گيرد، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان است.»[7] و وقتي ثابت شد كه قرآن مثل ندارد و بشر عادي توان آوردن حتي مثل سوره اي از آن را ندارد، معجزه بودن آن ثابت مي شود. معجزه بودن قرآن در آية 23 سوره بقره ـ كه متن آن گذشت ـ به صورت قياس استثنايي بيان شده است: «اگر شما در حقانيت قرآن ترديد داريد و آن را ساختة فكر بشر مي پنداريد، پس آوردن همانند آن بايد براي شما ممكن باشد؛ در صورتي كه اگر همه شما توان خود را به كار گيريد قطعاً نمي توانيد مانند آن را بياوريد و همين ناتواني شما نشانة كلام الله بودن قرآن است.»[8]و تغيير ناپذير بودن قرآن، معجزه بودن آن را بيش تر تأکيد مي كند. هر چند اين وصف يكي از اوصافي است كه قرآن را بي مثل مي كند.
لازم به ذكر است كه اعجاز قرآن، محدود به يك بعد نيست بلكه در ابعاد مختلف مانند ابعاد زير معجزه است: 1ـ درس نخوانده بودن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ 2ـ فصاحت و بلاغت 3ـ آموزه ها و معارف عالي 4ـ هماهنگي و عدم وجود اختلاف در كل آيات قرآن 5ـ وجود خبرهاي غيبي در قرآن 6ـ طرح مسائل دقيق علمي 7ـ آفرينش هاي هنري و … كه تفصيل اين ابعاد اعجازي قرآن در اين مختصر نمي گنجد و در منابعي كه معرفي خواهد شد مي توان مطالعه كرد.
برخي از انديشمندان غير مسلمان نيز وقتي با ديده انصاف به قرآن نظر كرده اند به عظمت، بلكه به اعجاز قرآن اقرار كرده اند[9] كه براي نمونه يك مورد ذكر مي شود:
بانو دكتر «لورا واكيا واگليري» استاد دانشگاه «ناپل» در كتاب «پيشرفت سريع اسلام» مي نويسد: «كتاب آسماني اسلام نمونه اي از اعجاز است … قرآن كتابي است كه نمي توان از آن تقليد كرد، نمونه سبك و اسلوب قرآن در ادبيات، سابقه ندارد، تأثيري كه اين سبك در روح انسان ايجاد مي كند ناشي از امتيازات و برتري هاي آن است … چطور ممكن است اين كتاب اعجاز آميز ساختة محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشد در صورتي كه او يك عرب درس نخوانده اي بود … ما در اين كتاب گنجينه ها و ذخائري از علوم مي بينيم كه فوق استعداد و ظرفيت با هوش ترين اشخاص و بزرگ ترين فيلسوفان و قوي ترين رجال سياست و قانون است. به دليل اين جهات است كه قرآن نمي تواند كار يك مرد تحصيل كرده و دانشمندي باشد.»[10]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آيت الله محمد هادي معرفت، التمهيد، قم: مؤسسة النشر الاسلامي، جلدهاي 4، 5 و 6.
2. همو، علوم قرآني، ناشر: مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التهميد و سازمان مطالعه و تدوين كتب، علوم انساني دانشگاه ها (سمت)،چاپ دوم، 1379، ص 203 ـ 270.
3. آيت الله عبدالله جوادي آملي، قرآن در قرآن، قم: مركز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 85 ـ 177.
4. همو، تسنيم، قم: مزكز نشر اسراء، چاپ اول، 1378، ج 2، ص 409 ـ 443.
5. شهيد آيت الله مرتضي مطهري، مجموعه آثار، تهران: صدرا، چاپ چهارم، 1377، ج 4، ص 426 ـ 617.
پي نوشت ها:
[1] . اسراء/ 88 و در آيه 34 سوره طور از مخالفان خواسته شده تا سخني مانند قرآن بياورند.
[2] . هود/ 13.
[3] . حسن المصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن، بي جا، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، چاپ اول، 1369، ج 11، ص 25.
[4] . بيتي از غزل 319 ديوان حافظ.
[5] . بيتي از غزل 94 ديوان حافظ.
[6] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1377، ج 13، ص 221؛ و حسيني تهراني، محمد حسين، روح مجرد، تهران، انتشارات حكمت، چاپ سوم، 1416 ه ق، ص 628.
[7] . جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 89.
[8] . جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1378، ج 2، ص 413 ـ 414.
[9] . ر.ك: معرفت، محمد هادي، التمهيد، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ اول، 1411 ه ق، ج 4، ص 191 ـ 202؛ و مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و دوم، 1366، ج 1، ص 135 ـ 138.
[10] . تفسير نمونه، همان، ص 138.