خانه » همه » مذهبی » بیان وتوضیح مباحث مشترک نهج البلاغه و قرآن (4)

بیان وتوضیح مباحث مشترک نهج البلاغه و قرآن (4)

بیان وتوضیح مباحث مشترک نهج البلاغه و قرآن (4)

و نامه اعمال نهاده می شود، آنگاه گنهکاران را از مندرجات آن هراسان می بینی و می گویند: وای بر ما این نامه چیست که هیچ عمل کوچک یا بزرگی را فرو نگذاشته مگر آنکه آن را به شمار آورده است؛ و هر چه کرده اند، حاضر می

0039132 - بیان وتوضیح مباحث مشترک نهج البلاغه و قرآن (4)
0039132 - بیان وتوضیح مباحث مشترک نهج البلاغه و قرآن (4)
نویسنده: دکتر سید جواد مصطفوی

 

1- گفتار و کردار انسان ثبت می شود.

ق/18- ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید.
انسان سخنی نمی گوید بجز آنکه مراقبی نزد وی آماده است.
قرآن مجید درباره روز رستاخیز و محاسبه اعمال می فرماید:
کهف/49 و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرهً و لاکبیرهً الا احصیها و وجدوا ماعملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً.
و نامه اعمال نهاده می شود، آنگاه گنهکاران را از مندرجات آن هراسان می بینی و می گویند: وای بر ما این نامه چیست که هیچ عمل کوچک یا بزرگی را فرو نگذاشته مگر آنکه آن را به شمار آورده است؛ و هر چه کرده اند، حاضر می یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی کند.
خطبه 182- فاتقوا الله الذی انتم بعینه و نواصیکم بیده و تقلبکم فی قبضته ان اسررتم علمه و ان اعلنتم کتبه قد و کل بکم حفظهً کراماً لا یسقطون حقاً ولایثبتون باطلاً.
پس بترسید از خداوندی که شما در برابر نظر او و مسخّر او می باشید و حرکت شما در دست او است. اگر پنهان کنید، می داند و اگر آشکار نمایید، می نویسد. نگهبانانی گرامی برای شما قرار داده است که نه حقی را از قلم می اندازند و نه باطلی را می نویسند.
حکمت335- الاقاویل محفوظه والسرائرمبلوه و کل نفس بما کسبت رهینه.
گفتارهای انسان نگهداری شده و رازهای پنهانش هویدا گردیده است و هر کس در گرو کرده خود می باشد.

2- بیشتر مردم در خسرانند مگر آنان که خدا به ایشان توجهی کند.

نور21-… ولو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابداً و لکن الله یزکی من یشاء والله سمیع علیم.
… اگر کرم خدا و رحمت او شامل حال شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی شدید؛ ولی خدا هر که را خواهد پاک کند و خدا شنوا و دانا است.
و نیز قرآن مجید از قول حضرت ابراهیم نقل می کند:
انعام /77-… قال لئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضالین.
… اگر پروردگارم مرا هدایت نکند از دسته گمراهان خواهم بود.
نساء/83-… و لولا فضل الله علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان الا قلیلاً.
… اگر کرم و رحمت خدا شامل حال شما نبود، به غیر از دسته کمی، پیروی شیطان می کردید.
باز قرآن مجید پیرامون سرور کائنات نبی گرامی (ص) می فرماید:
اسراء/74و75- و لو لا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلاً اذاً لاذقناک ضعف الحیوه و ضعف الممات ثم لاتجد لک علینا نصیراً.
اگر ترا استوار نگه نداشته بودیم، نزدیک بود که اندکی به آنها متمایل شوی؛ آنگاه دو برابر در زندگی و دو برابر در مرگ تو را عذاب می چشاندیم و برای خویش علیه ما یاوری نمی یافتی.
و در آیه قبل از این می فرماید:
اسراء/73- و ان کادوا لیفتنونک عن الذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذاً لا تخذوک خلیلاً.
نزدیک بود از آنچه به تو وحی کرده ایم، منحرفت کنند که غیر آن را به دروغ به ما ببندی، آن وقت ترا به دوستی می گرفتند.
و از قول حضرت یوسف نیز می فرماید:
یوسف /53- و ما ابری ء نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی.
من نفس خویش را تبرئه نمی کنم، زیرا که نفس انسانی پیوسته به گناه فرمان می دهد مگر آن کس را که پروردگارم به او رحم کند.
همچنین درباره ی حضرت یوسف و مواجهه اجباری او با زلیخا می فرماید:
یوسف /23و24- و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون و لقد همت به و هم بها لولا ان را برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصین.
و آن زن که یوسف در خانه وی بود، از یوسف کام خواست و گفت: برای تو آماده ام.
یوسف گفت: پناه به خدا که پروردگار من است و منزلت مرا نیکو داشته است همانا ستمگران رستگار نمی شوند. وی رو به یوسف کرد و یوسف اگر برهان پروردگار خویش را ندیده بود، رو بدو کرده بود. این چنین کردیم تا گناه و زشتکاری را از او بگردانیم زیرا او از بندگان پاکدل ما بود.
حکمت 335-… والناس منقوصون مدخولون الامن عصم الله.
… مردم همگی ناقصند و خردشان آسیب پذیر است مگر آن کس را که خدا حفظ کند.

3- نهی از خودستایی

نساء/49- الم تر الی الذین یزکون انفسهم بل الله یزکی من یشاء و لا یظلمون فتیلاً.
مگرآ کسان را نمی بینی که بیهوده دعوی پاک خویی می کنند؛ بلکه خدا هر که را بخواهد از رذایل پاک و منزه می کند و به قدر رشته هسته خرمایی ستم نمی بیند.
نجم / 32- هو اعلم بکم اذا انشاکم من الارض و اذا انتم اجنه فی بطون امهاتکم فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی.
… خداوند که شما را از زمین آفریده و آندم که جنینهایی در شکم مادرهایتان بودید، به حال شما داناتر است پس خود را به پاک خویی ستایش نکنید که وی هر که را پرهیزکار باشد، بهتر می شناسد.
علی علیه السلام در جواب نامه یی که به معاویه نوشته است، بعد از آن که به مناسبتی درجه و مقام حمزه بن عبدالمطلب و جعفر بن ابیطالب را تذکر می دهد، می فرماید:
نامه 28- و لولا ما نهی الله عنه من تزکیه المرء نفسه لذکر ذاکر فضائل جمهً تعرفها قلوب المومنین ولاتمجها اذان السامعین.
و اگر خدا، مرد را از خودستایی نهی نفرموده بود، گوینده (خود علی) فضایل بی شماری را یادآوری می کرد که دلهای مؤمنین به آنها آشنا باشد و گوشهای شنوندگان آنها را رد نکند.
یعنی اگر خدا از خودستایی نهی نفرموده بود، از فضایل خودم آن مقدار می گفتم که هر کس بشنود، تصدیق کند.

4- تقوی بهترین توشه از دنیا است.

بقره/197-… و تزودوا فان خیر الزاد التقوی واتقون یا اولی الالباب.
… توشه برگیرید که بهترین توشه ها تقوی می باشد و از من ای صاحبان خرد، باک داشته باشید.
خطبه 110- لا خیر فی شیء من ازوادها الا التقوی.
نیکی و خیری در هیچ یک از توشه های دنیا نیست مگر در تقوی.
خطبه 113- اوصیکم عبادالله بتقوی الله التی هی الزاد و بها المعاذ زاد مبلغ.
بندگان خدا شما را به تقوا و ترس از خدا سفارش می کنم که آن تقوا توشه [سفر آخرت] و توشه یی است که به منزل می رساند.

5- نهی از دروغ و سخن بیهوده.

حج/30- فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور.
از بتهای پلید، دوری نمایید و از سخن دروغ، کناره جویی کنید.
قرآن مجید درباره کسانی که زنان خود را ظهار کرده، می گفتند: این زن، مانند مادر من است و با او نزدیکی نمی کردند، می فرماید:
مجادله /2- الذین یظاهرون منکم من نسائهم ما هن امهاتهم ان امهاتهم الا الائی ولدنهم و انهم لیقولون منکراً من القول و زوراً.
کسانی از شما که زنان خویش را ظهار می کنند، زنان ایشان مادرانشان نشوند؛ مادرانشان جز آن زنان که ایشان را زاده اند، نیستند؛ ایشان سخنی زشت و دروغ می گویند.
علی علیه السلام در یکی از خطب خویش، دوست ترین بندگان خدا را توصیف نموده، سپس نسبت به بنده دیگری که نقطه مقابل او است، می فرماید:
خطبه 86-و اخر قد تسمی عالماً و لیس به فاقتبس جهائل من جهال واضالیل من ضلال و نصب للناس اشراکاً من حبائل غرور و قول زور.
و بنده دیگری است که خود را عالم نامیده در صورتی که عالم نیست بلکه نادانی هایی را از نادانان و گمراهی هایی را از گمراهان فرا گرفته است و دامهایی از فریب و گفتار دروغ برای مردم نصب کرده است.
تا آنجا که می فرماید:
خطبه 86- فالصوره صوره انسان والقلب قلب حیوان… فذلک میه الاحیاء.
صورت اوصورت آدمی و دل او دل حیوان است… پس او مرده یی بین زندگان است.
و نیز در نامه یی که به معاویه نوشته است، چنین می فرماید:
نامه48- فان البغی والزور یوتغان بالمرء فی دینه و دنیاه و یبدیان خلله عند من یعیبه.
ستمگری و دروغگویی دین و دنیای مرد را تباه می گرداند و عیب او را نزد عیبجویش هویدا می سازد.

6- دشنام و ناسزا نگویید.

انعام /108- و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم.
به کسانی که غیر خدا را می پرستند، دشنام مگویید که آنها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام گویند.
چون علی علیه السلام شنید که در ایام جنگ صفین بعضی از اصحابش مردم شام را ناسزا می گویند، به آنها فرمود:
خطبه197- انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر و قلتم مکان سبکم ایاهم: اللهم احقن دمائنا و دمائهم و اصلح ذات بیننا و بینهم و اهدهم من ضلالتهم حتی یعرف الحق من جهله و یرعوی عن الغی والعدوان من لهج به.
من نمی پسندم که شما دشنام دهنده باشید ولی اگر شما کردار آنها را بیان کرده، حالشان را تذکّر دهید، در گفتار درست تر و در مقام عذر، رساتر است و بهتر آن است که بجای دشنام دادن بگویید: خدایا خونهای ما و ایشان را حفظ فرما و میان ما و آنها اصلاح نما و آنان را از گمراهیشان رهایی بده تا، کسی که حق را نمی شناسد، بشناسد و آن که به گمراهی و کینه توزی وادار گشته است، از آن باز ایستد.

7- اوصاف فرشتگان

قرآن کریم در ضمن اوصاف بهشت، می فرماید:
زمر/75- و تری الملائکه حافین من حول العرش یسبحون بحمد ربهم.
و فرشتگان را می بینی که اطراف عرش را احاطه کرده اند و به ستایش پروردگارشان تسبیح گویند.
مؤمن(غافر)/7-الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یومنون به و یستغفرون للذین امنوا وسعت کل شیء رحمه و علماً فاغفر للذین تابوا واتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم ربنا وادخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم.
کسانی که عرش را بر دوش گرفته اند و آنها که اطراف عرشند به ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند، برای مؤمنان آمرزش می طلبند و چنین می گویند: خدایا رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است کسانی را که توبه کردند و راه تو را پیمودند، بیامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگهدار، پروردگارا ایشان را به بهشتهای جاوید که به ایشان و پدران نیکوکارشان و همسران و فرزندانشان وعده داده یی داخل فرما که تو مقتدر و فرزانه یی.
علی علیه السلام پس از آنکه خلقت آسمان را شرح می دهد، می فرماید:
خطبه 1 -ثم فتق ما بین السموات العلی فملاهن اطواراً من ملائکته منهم سجود لایرکعون و رکوع لاینتصبون و صافون لا یتزایلون و مسبحون لایسامون لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول و لا فتره الابدان و لا غفله النسیان و منهم امناء علی وحیه والسنه الی رسله و مختلفون بقضائه و امره….
آنگاه خداوند میان آسمانهای بلند را شکافت و آن را از انواع مختلف فرشتگان خود پر کرد، بعضی از ایشان در سجودند و رکوع نمی کنند و برخی در رکوعند و بر پا نمی ایستند و گروهی در صف ایستاده و حرکت نمی کنند و دسته یی تسبیح می گویند و خسته نمی شوند، ایشان را خواب در دیدگان و اشتباه در عقلها و سستی در بدنها و بی خبری فرا نمی گیرد. طایفه یی امین وحی خدا و ترجمان به سوی پیغمبرانش می باشند و برای رسانیدن حکم و فرمانش آمد و رفت می کنند.
و نیز در خطبه دیگری پس از بیان خلقت آسمانها چنین می فرماید:
خطبه 90- ثم خلق سبحانه لاسکان سماواته و عماره الصفیح الاعلی من ملکوته خلقاً بدیعاً من ملائکته و ملا بهم فروج فجاجها و حشا بهم فتوق اجوائها و بین فجوات تلک الفروج زجل المسبحین منهم فی حظائر القدس وسترات الحجب….
سپس برای ساکن کردن در آسمانهایش و آبادانی قسمت اعلای آن، فرشتگان را که آفریدگانی شگفت و بدیع هستند، خلق کرد و آنان را در راه های وسیع میان آسمانها و گشادگیهای فضای آن جای داد و بین آن راه های گشاده، آواز تسبیح کنندگان از ایشان، در مکانهای پاک و پشت پرده های عظمت، بلند است.

بیان:

این خطبه بسیار مفصّل و طولانی و در عین حال در کمال فصاحت و بلاغت است به طوری که شارحین دانشمند و سخن سنج نهج البلاغه هنگامی که به شرح این خطبه مبارکه می رسند خواه ناخواه در برابر عبارات ملکوتیش سر تعظیم فرود می آورند و هر یک به قدر توانایی خویش رشته سخن را متوجّه تقدیس و تمجید از این خطبه مبارکه می سازند.
ابن ابی الحدید شاعر و ادیب و مورخ شهیر معتزلی در ذیل این خطبه چنین می گوید: «اذا جاء هذاالکلام الربانی واللفظ القدسی بطلت فصاحه العرب و کانت نسبه الفصیح من کلامها الیه نسبه التراب الی النضار الخالص…»(1) یعنی: «چون این کلام ربانی و لفظ قدسی در میان آمد، فصاحت عرب باطل گشت؛ فرق میان کلام فصحای عرب با سخن آن بزرگوار، مانند فرق خاک است با طلای ناب و اگر خیال کنیم که عرب هم الفاظ فصیحه یی متناسب این الفاظ می تواند بیان کند، از کجا به چنین معانی پی می برد تا آنها را در قالب این الفاظ بریزد و از کجا عربهای زمان جاهلیت بلکه اصحاب و معاصرین رسول خدا (ص) این معانی مشکله را که مربوط به آسمانها است، می شناختند تا چنین الفاظی برای آنها آماده نمایند زیرا فصاحت عربهای زمان جاهلیت فقط در توصیف شتر یا اسب یا خر کوهی یا گاو صحرایی یا کوه ها و بیابانهای پهناور و مانند آنها بود. و امّا عربهایی که اصحاب و معاصر رسول خدا (ص) بودند و به فصاحت مشهور شده اند، منتها درجه فصاحت یکی از آنان در دو سطر یا سه سطر بیشتر نمی باشد آن هم یا در باب موعظه و پند است که یا متضمن یاد از مرگ و نکوهش دنیا باشد و یا راجع به جنگ و ترغیب به زد و خورد و ترساندن از دشمن و نرفتن به جهاد است؛ امّا سخن در موضوع ملائکه و صفات و اقسام و عبادات و تسبیح آنان و معرفت و دوستی و شوق ایشان به خالق متعال و مانند آنها را که در این فصل، مشروحاً بیان شده، نمی دانستند. بلی گاهی جمله یی را که در قرآن عظیم درباره ملائکه ذکر شده، شنیده و آشنا بوده اند لیکن به این تفصیل که امام علیه السلام فرموده، نبوده است و کسانی مانند عبدالله بن سلام و امیه بن ابی الصلت که به این معانی آشنا بوده اند، توانایی ذکر این الفاظ فصیحه را نداشتند. پس ثابت شد که چنین معانی دقیقه را در این عبارات فصیحه هیچ کس نگفته و توانایی بر آن نداشته است مگر علی بن ابیطالب علیه السلام. سوگند یاد می کنم به اینکه هر گاه خردمندی در این کلام امام تأمل و اندیشه کند پوست بدنش بلرزد، قلبش مضطرب و نگران گردد و عظمت و بزرگی خداوند عظیم را در قلب و اعضای بدنش جای دهد، به او توجه کند و چنان شادی به او دست دهد که از بسیاری شوق، نزدیک شود جان از تنش مفارقت نماید».

8- نکوهش جادوگر

هنگامی که جادوگران فرعون به مبارزه حضرت موسی و اژدهای عصا صورت او آمدند، خداوند متعال به رسولش موسی چنین خطاب می کند:
طه/69- والق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا انما صنعوا کید ساحر و لا یفلح الساحر حیث اتی.
آنچه به دست داری، بیفکن تا آنچه را که ساخته اند، ببلعد. آنها فقط نیرنگ جادویی ساخته اند و جادوگر هر کجا باشد رستگار نمی شود.
خطبه 78- والمنجم کالکاهن والکاهن کالساحر والساحر کالکافر والکافر فی النار.
منجم مانند غیبگو و غیب گو مانند جادوگر و جادوگر مانند کافر و کافر در آتش است.

9-نکوهش از بدعت نهادن در دین

معنی بدعت، احداث امری بر خلاف دین و نسبت دادن آن به دین است و چون بعضی از نصاری، رهبانیتی بر خلاف شریعت حضرت عیسی بوجود آوردند و از زن و فرزند گوشه گیری کردند در گوشه یی از کوه، صومعه ساختند و عبادت می کردند، خداوند متعال عمل ایشان را بدعت نامید و فرمود:
حدید/27-ورهبانیه ابتدعوها ما کتبناها علیهم.
و رهبانتی را که ما بر آنها مقرّر نداشته بودیم، بدعت آوردند.
خطبه 17- ان ابعض الخلائق الی الله رجلان: رجل و کله الله الی نفسه فهو جائر عن قصد السبیل مشغوف بکلام بدعه و دعاء ضلاله فهو فتنه لمن افتتن به ضال عن هدی من کان قبله مضل لمن اقتدی به فی حیاته و بعد وفاته حمال خطایا غیره رهن بخطیئته.
منفور ترین مردم نزد خدا دو نفرند: اول مردی که خدا او را به خود واگذاشته و او از راه راست منحرف شده است به سخن بدعت شیفته گشته و مردم را به گمراهی می خواند. او برای پیروانش فتنه و فساد است و گمراه کننده کسانی است که در زمان حیات و بعد از مرگش از او پیروی می کنند، بار گناهان دیگران را می کشد و در گرو گناه خویش می باشد.
خطبه 50- انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع واحکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالاً علی غیر دین الله.
ابتدای وقوع فتنه و فساد، پیروی از خواهش نفس و ایجاد احکام، بدعتی است برخلاف قرآن که مردانی، مردان دیگر را برخلاف دین خدا در آن احکام یاری می کنند.
اگر تاریخ اسلام را بدقت ورق بزنیم و فتنه هایی که در این ملت بوجود آمده است، بررسی کنیم برای آنها منشأیی غیر از این دو چیزی که علی علیه السلام می فرماید، نمی یابیم.
و نیز علی علیه السلام اشخاصی را مشخص می فرماید که صفات زشت و گناه آنها به قدری بزرگ است که هر چه عبادت کنند، برای آنها سودی ندارد و کفاره گناهشان نمی شود؛ نسبت به یکی از ایشان می فرماید:
خطبه 152- او یستنجح حاجه الی الناس باظهار بدعه فی دینه.
یا کسی که به وسیله ایجاد بدعتی در دین خود به مردم جهت برآورده شدن تقاضایش روی آورد.
خطبه 145- و ما احدثت بدعه الا ترک بها سنه فاتقوا البدع و الزموا المهیع ان عوازم الامور افضلها و ان محدثاتها شرارها.
هیچ بدعتی پیدا نشد جز آنکه به سبب آن، سنتی از بین رفت (مثلاًچون نصاری به رهبانیت روی آوردند، سنت ازدواج و قضای حوایج مردم را از بین بردند) پس از بدعتها بپرهیزید و در راه روشن دین قدم گذارید زیرا امور قطعی و قدیمی، بهترین امور و بدعتهای تازه بدترین امور است.

10- نرمخویی، دوستان را زیاد می کند.

خداوند سبحان، خطاب به پیغمبر اکرم که او را صاحب خلق عظیم نامیده است، می فرماید:
آل عمران/159- فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک.
به سبب رحمت خدا است که نسبت به آنها نرم خوی شدی و اگر خشن و سخت خوی بودی از دور تو پراکنده می شدند.
حکمت 205- من لان عوده کثفت اغصانه.
هرکس که چوب درخت وجودش، نرم باشد، شاخه هایش بسیار می گردد.

بیان:

علی علیه السلام در بیان خویش و استعاره لطیفی که بکار برده است، وجود انسان را به درختی تشبیه نموده است؛ از این نظر که هر چند تنه درخت، آب سرشار بخورد یا ذاتاً نرم و لطیف باشد، شاخه ها و فروع آن بیشتر می گردد. همین طور درخت وجود انسان هر چند گشاده روتر و نرمخوی تر باشد، دوستان و رفقا در اطراف او بیشتر گرد می آیند و در آیه شریفه نیز، مفهوم همین معنی را خداوند متعال به پیغمبرش فرموده است.

11- با یکدیگر اتّحاد داشته باشید و از اختلاف بپرهیزید.

قرآن کریم خطاب به عرب تازه مسلمان که در زمان جاهلیّت، نفاق و اختلاف، ایشان را بیچاره کرده بود و در محیط خویش در جهنمی سوزان بسر می بردند و از برکت اسلام همه با هم برادر و برابر شدند، می فرماید:
آل عمران /103- واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا و اذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منها….
همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده مشوید و نعمت خدا را بر خود بیاد آورید، آن دم که دشمن یکدیگر بودید و خدا میان دلهایتان، پیوند مهر داد پس به موهبت او با یکدیگر برادر گشتید؛ شما بر لب مغاک آتش بودید و خدا شما را از آن رهانید….
خداوند سبحان، درباره دسته یی از کفّار که از روی نادانی، با یکدیگر اختلاف داشتند، به رسول محترمش می فرماید:
حشر/14- تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لایعقلون.
آنها را مجتمع و با هم می پندارید، لیکن دلهایشان پراکنده است؛ زیرا که آنها گروهی هستند که تعقل نمی کنند.
خطبه 234- و ان الله سبحانه قد امتن علی جماعه هذه الامه فیما عقد بینهم من حبل هذه الالفه التی ینتقلون فی ظلها و یاوون الی کنفها بنعمه لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمهً لانها ارجح من کل ثمن و اجل من کل خطر.
و خداوند سبحان بر این امّت منّت نهاد که ریسمان الفت و مهربانی میان آنها بست؛ الفتی که در سایه آن درآیند و در کنار آن قرار گیرند؛ نعمت الفتی که هیچ آفریده یی بهای آن را نمی داند، زیرا بهای الفت از هر بهایی افزونتر و از هر شریفی، بزرگوارتر است.
خطبه 175- فایاکم والتلون فی دین الله فان جماعهً فیما تکرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل و ان الله سبحانه لم یعط احداً بفرقه خیراً ممن مضی و لا ممن بقی.
از دورنگی و اختلاف در دین خدا بپرهیزید زیرا اتّحاد در امری که حق است و آن را نمی پسندید، بهتر است از تفرقه و جدایی در امر باطلی است که آن را دوست دارید و خداوند سبحان به هیچ کس از پیشینیان و باقیماندگان بر اثر تفرقه و جدایی، خیری عطا نفرموده است.
خطبه120- ان الشیطان یسنی لکم طرقه و یرید ان یحل دینکم عقدهً عقدة و یعطیکم بالجماعه الفرقه و بالفرقه الفتنه فاصدفوا عن نزغاته و نفثاته.
شیطان راه های خود را برای شما آسان می کند و می خواهد با گشودن گره از پی گره دین شما را سست گرداند و به جای اتحاد، جدایی به شما بدهد و بر اثر جدایی، فتنه و فساد در شما تولید کند؛ پس از وسوسه ها و افسونهای او رو گردانید.
خطبه 127- فان یدالله علی الجماعه و ایاکم والفرقه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه و لو کان تحت عمامتی هذه.
دست خدا بر سر جماعت است؛ از تفرقه و جدایی بپرهیزید زیرا کسی که از مردم جدا شده است گرفتار شیطان می شود، چنان که تنها مانده ی از گوسفند نصیب گرگ است. آگاه باشید هر کس به تفرقه و جدایی دعوت کند، او را بکشید اگر چه زیر این عمامه باشد (یعنی اگر من هم شما را دعوت به تفرقه کردم، مرا بکشید).

12- در کارها تحقیق و کنجکاوی کنید.

حجرات/6-یا ایها الذین امنوا ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین.
ای کسانی که ایمان آوردید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد به تحقیق بپردازید؛ مبادا مردمی را از روی نادانی (به گفته آن فاسق) آسیب برسانید سپس از آنچه کرده اید، پشیمان شوید.
نساء/94- یا ایها الذین امنوا اذا ضربتم فی سبیل الله فتبینوا و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومناً تبتغون عرض الحیوه الدنیا فعند الله مغانم کثیره کذلک کنتم من قبل فمن الله علیکم فتبینوا ان الله کان بما تعملون خبیراً.
ای اهل ایمان چون در راه خدا بیرون بروید به تحقیق بپردازید و به کسی که به شما اظهار اسلام می کند، نگویید مؤمن نیستی تا کالای زندگی او را بر خود حلال کنید که نزد خدا غنیمتهای بسیار است؛ شما پیش از این چنین بودید و خدا بر شما منّت نهاد پس به تحقیق بپردازید که خدا به آنچه عمل می کنید، آگاه است.
خطبه 172- و لاتعجلوا فی امر حتی تتبینوا.
در هیچ کاری تا تحقیق نکرده اید، شتاب مکنید.

13- دشمنی، شما را از طریق عدالت خارج نسازد.

مائده / 2- و لایجرمنکم شنان قوم ان صدوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا….
دشمنی با گروهی که شما را از مسجد الحرام بیرون کردند، به تجاوز کردن، وادارتان نکند.
علی علیه السلام معقل بن قیس ریاحی را با سه هزار سرباز به جنگ شامیان فرستاد و در نامه خویش به وی چنین نوشت:
نامه12- ولا یحملنکم شنانهم علی قتالهم قبل دعائهم والاعذار الیهم.
دشمنی با ایشان، شما را وادار نسازد که پیش از خواندن ایشان به راه حق و اتمام حجّت با آنها، به جنگ بپردازید.

14- ترغیب به مشورت

خداوند سبحان، پیغمبر اکرمش را مخاطب نموده، می فرماید:
آل عمران/159- فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الامر.
آنها را ببخش و برای ایشان آمرزش بخواه و در کار جنگ با آنها مشورت کن.
حکمت 109- ولا مظاهره اوثق من المشاوره.
هیچ پشتیبانی، استوارتر از مشورت نیست.
حکمت 152- و من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها.
هر کس خودرأیی کند، هلاک می شود و کسی که با مردان، مشورت کند در عقل ایشان، شریک شده است.

15- بین مردم را اصلاح کنید.

حجرات/ 9و10- و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما… انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم.
اگر دو دسته از مؤمنان با یکدیگر کارزار کردند، میانشان را صلح دهید….
مؤمنین برادر یکدیگرند؛ میان برادران خویش را اصلاح کنید.
علی علیه السلام زمانی که از ضربت ابن ملجم ملعون، در بستر بیماری افتاده بود، به خانواده خویش طی نامه یی چنین وصیّت می کند:
نامه47- اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم فانی سمعت جدکما صلی الله علیه و اله یقول. صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه والصیام.
سفارش می کنم شما (حسنین) و تمام فرزندان و خانواده ام و هر کس را نامه من به او می رسد، به تقوی و منظم نمودن کارتان و اصلاح کردن بین خودتان، زیرا که من از جد شما (پیغمبر) شنیدم که می فرمود: «اصلاح بین مردم، از کلیه نماز و روزه بهتر است».
نماز و روزه واجب است و اصلاح میان مردم واجب تر، پس اگر در زمان موسع (2) نماز، مسلمانان با یکدیگر نزاع کردند، مسلمان باید به اصلاح آنها بپردازد و نماز را بعداً بجا بیاورد.

16- صدای خود را بلند نکنید.

قرآن مجید از قول جناب لقمان، هنگامی که پسرش را نصیحت می کرد، می فرماید:
لقمان/19- واقصد فی مشیک واغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمیر.
در راه رفتن خویش معتدل باش و صدای خویش را آهسته کن که زشت ترین صداها، صدای خران است.
حجرات /2- یا ایها الذین امنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی ولاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون.
ای کسانی که ایمان آوردید، صداهای خویش را از صدای پیغمبر بلندتر نکنید و با او مانند بلند سخن گفتنتان با یکدیگر سخن نگویید، مبادا اعمالتان نابود شود و شما احساس نکنید.
علی علیه السلام در خطبه همام ضمن بیان صفات متّقین، چنین می فرماید:
خطبه 184- ان ضحک لم یعل صوته.
اگر خنده کند، صدایش بلند نشود.
و نیز در ضمن بیان آداب جنگ به اصحابش، چنین می نویسد:
نامه 16- و امیتوا الاصوات فانه اطرد للفشل.
صداها را بمیرانید- آهسته کنید- زیرا آن سستی را دور می کند.

17- نماز، انسان را از گناه باز می دارد.

عنکبوت/45-… واقم الصلوه ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله اکبر والله یعلم ما تصنعون.
نماز را بپادار که نماز انسان را از بدکاری و زشتی باز می دارد و یاد کردن خدا از هر عبادتی، مهمتر است و خدا به آنچه انجام دهید، آگاه است.
خطبه190- تعاهدوا امر الصلاه وحافظوا علیها واستکثروا منها و تقربوا بها فانها کانت علی المومنین کتاباً موقوتاً الا تسمعون الی جواب اهل انار حین سئلوا: «ما سلککم فی سقر؟ قالوا: لم نک من المصلین و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله(ص) بالحمه تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منها فی الیوم واللیله خمس مرات فما عسی ان یبقی علیه من الدرن….
امر نماز را مراعات کنید و بر آن محافظت داشته باشید و زیاد بجا آورید و آن را وسیله تقرب قرار دهید، زیرا نماز برای مؤمنین با وقت معین مقرر شده است، مگر گوش نمی دهید به جواب اهل دوزخ که خداوند متعال در قرآن مجید نقل می کند آنگاه که از آنها می پرسند: «چه شما را در دوزخ انداخت؟ جواب می دهند: ما از نمازگزاران نبودیم»؛ و نماز گناهان را مانند برگ درخت می ریزد و آنها را مانند باز کردن گردن باز می کند. رسول خدا(ص) نماز را به چشمه آب گرمی تشبیه فرموده است که بر در خانه مردی می باشد و شبانه روز پنج نوبت در آن شستشو می کند، پس انتظار نمی رود که چرکی بر او باقی بماند…. و حق نماز را مردانی از مؤمنین شناخته اند که زیور مال و متاع دنیا و روشنی چشم فرزند، آنان را از آن باز نمی دارد خداوند سبحان می فرماید: «مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش ایشان را از یاد خدا و گزاردن نماز و دادن زکات، باز نمی دارد و رسول خدا با اینکه مژده بهشت به او رسیده بود، برای نماز خود را به رنج می افکند به جهت فرمان خدای متعال که به او فرموده بود:
طه/132- و امر اهلک بالصلوه واصطبر علیها….
خانواده خویش را به خواندن نماز دستور بده و خود در انجام آن شکیبا باش.

18- از هر علمی، نافعش را بطلبید و مضرّش را رها کنید.

قرآن مجید، جادوگران زمان حضرت سلیمان را نکوهش نموده، می فرماید:
بقره /102- و یتعلمون ما یضرهم ولاینفعهم.
چیزهایی را تعلیم می گرفتند که به ایشان زیان می رساند و سودی نمی بخشید.
زمر/17و18- فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب.
مژده بده به آن بندگانم که هر سخنی را می شنوند و از نیکوتر آن پیروی می کنند؛ ایشان کسانی هستند که خدا هدایتشان فرموده و ایشان صاحبان خرد می باشند.
علی علیه السلام هنگامی که عازم جنگ با خوارج گشت، یکی از اصحابش که ادعای علم نجوم و هیأت داشت، به آن حضرت عرض کرد: «اگر در این زمان، به جنگ بروی، می ترسم به مقصود نرسی، حضرت پس از آنکه اشتباه او را با دلیل و برهان به وی ثابت کرد، خطاب به سربازان خویش فرمود:
خطبه 78- ایها الناس ایاکم و تعلم النجوم الا ما یهتدی به فی بر او بحر.
ای مردم از یاد گرفتن علم نجوم بپرهیزید مگر به مقداری که شما را در خشکی و دریا رهبری کند.
و نیز به پسر ارجمندش امام مجتبی (ع) چنین می نویسد:
نامه 31- لاخیر فی علم لاینفع.
در علمی که یاد گرفتنش سود نمی دهد، خیری نیست.

19- کفر و عصیان بندگان، به خدا زیانی نمی رساند.

آل عمران /177- ان الذین اشتروا الکفر بالایمان لن یضروا الله شیئاً و لهم عذاب الیم.
کسانی که کفر را به ایمان خریدند، هرگز به خدا زیانی نمی زنند و برای خود ایشان، عذابی دردناک است.
بقره /144- و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین.
هر کس به عقب برگردد، هیچ گونه زیانی به خدا نمی زند و خدا سپاسگزاران را پاداش می دهد.
خطبه 184- اما بعد فان الله سبحانه و تعالی خلق الخلق- حین خلقهم- غنیاً عن طاعتهم امناً من معصیتهم لانه لاتضره معصیه من عصاه و لاتنفعه طاعه من اطاعه.
خداوند سبحان آدمیان را آفرید در حالی که از اطاعت آنها بی نیاز و از نافرمانی شان ایمن بود زیرا معصیت گناهکاران به او زیانی نمی رساند و اطاعت فرمانبرداران به او سودی نمی دهد.

20- ترحّم بر ضعفا

قرآن مجید در آیه یی که پیرامون معاف شدگان از جنگ توضیح می دهد، می فرماید:
توبه/91- لیس علی الضعفاء ولا علی المرضی و لا علی الذین لایجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا لله و رسوله.
بر ضعیفان و بیماران و کسانی که چیزی برای خرج کردن ندارند، اگر برای خدا و پیغمبرش نیکخواهی کنند، تکلیفی نیست.
انفال/ 26- واذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فاواکم و ایدکم بنصره.
و یاد کنید هنگامی را که شما اندک بودید و در زمین ناتوان شمرده می شدید؛ می ترسیدید که مردم شما را بربایند پس خدا شما را جای داد و به یاری خویش، تقویت فرمود.
نامه 31- و ظلم الضعیف افحش الظلم.
ستم کردن بر ضعیفان، زشت ترین ستم است.
خطبه 37- الذلیل عندی عزیز حتی اخذ الحق له والقوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق منه.
آدم خوار و ستمدیده تا زمانی نزد من عزیز و ارجمند است که حق او را از ظالم بستانم و توانا و ستمگر نزد من تا وقتی ضعیف و ناتوان است که حق مظلوم را از او بگیرم.
ونیز در سفارشی که به لشکر خود پیش از روبرو شدن در جنگ صفین می نماید، می فرماید:
نامه 14- فاذا کانت الهزیمه باذن الله فلا تقتلوا مدبراً و لا تصیبوا معوراً و لا تجهزوا علی جریح و لا تهیجوا النساء باذًی و ان شتمن اعراضکم و سببن امراءکم فانهن ضعیفات القوی و الانفس والعقول ان کنا لنومر بالکف عنهن و انهن لمشرکات.
اگر به اذن خدا دشمن شکست خورد، گریخته را مکشید و بی پناه را آزار مرسانید و زخم خورده را از پا در میاورید و زنان را به آزار برمینگیزید اگر چه آنها شما را دشنام دهند، آبرویتان را لکه دار سازند و بزرگانتان را ناسزا گویند زیرا نیروها و جانها و عقلهای ایشان سست است و ما مأمور بودیم که در زمان رسول خدا (ص) از زنان در حالی که آنان مشرک بودند، دست بداریم.

21- از گمان بد بپرهیزید.

حجرات /12- یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم.
ای کسانی که ایمان آوردید از بسیاری از گمانها بپرهیزید زیرا بعضی از گمانها گناه است.
حکمت 352- لا تظنن بکلمه خرجت من احد سوءً و انت تجد لها فی الخیر محتملاً.
به سخنی که از دهن کسی بیرون آید تا زمانی که احتمال نیکی برای آن می یابی، گمان بد مبر.
و نیز در نامه خویش به مالک اشتر استاندار مصر چنین می نویسد:
نامه 53- فلیکن منک فی ذلک امر یجتمع لک به حسن الظن برعیتک فان حسن الظن یقطع عنک نصباً طویلاً.
و بدان که چیزی، باعث خوشبینی حاکم نسبت به رعیت، بهتر از نیکویی به ایشان و سبک کردن هزینه های آنها و رنجش نداشتن از آنان نسبت به چیزی که حقی بر آنها ندارد، نیست؛ پس باید در این باره کاری کنی که خوش بینی نسبت به رعیت را به دست آوری زیرا این خوش بینی رنج بسیاری را از تو بر می دارد.

22- گمراهان و اهل باطل، در اکثریت هستند

مائده/100- قل لا یستوی الخبیث والطیب و لو اعجبک کثره الخبیث فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلکم تفلحون.
بگو مردم پلید و پاکیزه یکسان نیستند اگر چه زیادی ناپاکی ترا به شگفت آورد. پس ای خردمندان از خدا بترسید تا رستگار شوید.
انعام /116- و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون.
اگر از بیشتر مردم روی زمین، اطاعت کنی ترا از راه حق گمراه خواهند کرد؛ آنها جز گمان را پیروی نمی کنند و فقط تخمین می زنند.
و نیز در قرآن مجید، آیاتی که اکثریت را محکوم به جهل و کفران و فسق و اعراض از حق می نماید، بسیار است؛ مانند:
ولکن اکثر الناس لایعلمون.(3)
فابی اکثرالناس الا کفوراً.(4)
و اکثرهم لایعقلون.(5)
و لکن اکثرالناس لایشکرون.(6)
و اکثرهم للحق کارهون.(7)
و ما وجدنا لاکثرهم من عهد.(8)
و ما یتبع اکثرهم الا ظناً.(9)
خطبه 192- ایها الناس لا تستو حشوا فی طریق الهدی لقله اهله فان الناس قد اجتمعوا علی مائده شبعها قصیر وجوعها طویل.
ای مردم در راه هدایت از جهت کمی اهلش، نگران نباشید زیرا مردم بر سر سفره یی گرد آمده اند که سیری آن اندک و گرسنگیش بسیار است- مراد از این سفره، دنیا است-.

بیان:

هر قدر که در زمان حاضر و ادوار تاریخی قبل، دقت و مطالعه می کنیم، می بینیم که اکثریت مردم روی زمین را همین اصنافی که قرآن بیان می فرماید، از جاهل و ناسپاس و بی خرد و بی وفا تشکیل داده اند؛ مثلاً از لحاظ اتّخاذ دین و آیین صحیح، در تمام این ادوار فقط عده معدودی که هیچگاه از یکهزارم موجود، تجاوز نمی کرده است، به دین حق گرویده و اکثریت بسیار آنها پیرو ادیان باطله بوده اند و نیز از لحاظ صداقت و امانت و صحّت عمل همیشه اکثریت با نقطه مقابل این اوصاف، مشاهده می شود. و باز از نظر پابند بودن به اوهام و خرافات و اباطیل، همیشه معتقدین جدّی و پابرجای بسیاری، به این گونه مطالب دیده می شود، در صورتی که رجال روشن فکر و صحیح الاعتقاد واقعی که محیط فکرشان به این خرافات آلوده نشده باشد در هر قرنی تنها عده انگشت شماری در تاریخ بشر ظهور کرده اند.
این است معنی آیات شریفه مذکور و آنچه که جرج جرداق در پایان کتاب «صوت العداله الانسانیه» می نویسد: «افسوس که این روزگار بخل می ورزد و لااقل در هر قرنی یک رجل الهی و نمونه فضیلت و انسانیت مانند علی بن ابیطالب به جامعه بشری تحویل نمی دهد»(10)
و چون انسان مولود جامعه و تحت تأثیر محیط است، وقتی که هر چه نظر کند در محیط و جامعه خویش، بی دینی و گناه و خرافه ببیند، الهامات ربانی و راهنمایی های خرد و فطرت پاک خویش را گم می کند و خواه و ناخواه و دیر یا زود در مسیر حرکت جامعه وارد می شود و به رنگ آنها ملوّن می گردد تا کار به جایی می رسد که از مخالفت با اکثریت وحشت می کند و عده معدودی را که در طریق فضیلت و علم و معرفت می بیند در اشتباه می پندارد. این است که علی علیه السلام در بیان شریف خویش به این نکته دقیق اشاره می فرماید و تذکر می دهد که این اکثریت باطل شما را به وحشت نیندازد و بدانید که همیشه اهل باطل بر اهل حق اکثریت داشته اند ولی در این مورد پیروی اقلیت بسیار معدود از همرنگی با اکثریت قریب به اتفاق ولی در اشتباه و بد عاقبت بهتر است و پیداست که این بیان تا چه اندازه مؤثر و دستگیر مردم متزلزل می باشد صلوات الله علیه هادیا قائدا.

23- مقصود از خلقت انسان، عبادت است.

ذاریات /56- و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون.
پری و آدمی را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.
بقره/21- یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون.
ای مردم! پروردگار خویش را که شما و پیشینیان شما را آفریده است، عبادت کنید شاید پرهیزگار شوید.
خطبه 147- فبعث محمداً- صلی الله علیه و اله- بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته و من طاعه الشیطان الی طاعته.
خداوند محمد (ص) را بحق برگزید تا بندگانش را از پرستش بتها باز دارد و به عبادت خود وادار کند و از پیروی شیطان منع کرده، به فرمانبرداری خویش وادار سازد.
حضرت علی (ع) در نامه یی خطاب به فرزند رشیدش حضرت مجتبی (ع) چنین می نویسد:
نامه 31- فاعتصم بالذی خلقک و رزقک و سواک فلیکن له تعبدک و الیه رغبتک و منه شفقتک.
پس چنگ بزن به خالق و رازق و تعدیل کننده اندامت و او را عبادت کن و نظرت به سوی او و بیمت از او باشد.
خطبه 189- فاتقوا الله الذی نفعکم بموعظته و وعظکم برسالته و امتن علیکم بنعمته فعبدوا انفسکم لعبادته واخرجوا الیه من حق طاعته.
از خدایی که با پند دادنش، شما را بهره مند فرموده و با دستور خویش، اندرزتان داده، باک داشته باشید و جانهای خود را برای عبادت او رام سازید و حقّ فرمانبرداری از او را بجا آورید.

24- در کارها عجله و شتاب نکنید.

اسراء/11- و یدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر و کان الانسان عجولاً.
انسان همچنان که به نیکی دعا می کند، به بدی هم دعا می کند و انسان شتابگر است.
طه/114- ولا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علماً.
پیش از آنکه وحی قرآن برای تو تمام شود، به آن شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانش من بیفزای.
علی علیه السلام در نامه خویش به مالک اشتر چه خوب می نویسد:
نامه 53- و ایاک والعجله بالامور قبل اوانها او التساقط فیها عند امکانها او اللجاجه فیها اذا تنکرت او الوهن عنها اذا استوضحت فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه.
از اینکه در کارها پیش از رسیدن موقع مناسبش شتاب کنی، بپرهیز؛ یا هنگام دسترسی به آن پی در پی دنبال گیری کنی؛ یا وقتی که حقیقت روشن نیست درآن ستیزه کنی؛ یا زمانی که روشن و هویدا گشت در آن سستی کنی، پس هر کاری را بجا و در موضع خویش قرار بده و به انجام برسان. حکمت 335- من الخرق المعاجله قبل الامکان والاناه بعد الفرصه.
شتاب نمودن در کارها پیش از دسترسی به آن و سستی نمودن بعد از رسیدن فرصت، از حماقت و نادانی است.

پی نوشت ها :

1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج6، ص 425، انتشارات اسماعیلیان.
2- عمل موسّع: عملی که برای انجام آن فرصت کافی باشد.
3- یوسف/ 40 و 68، نحل/38، روم/6.
4- مائده/ 103، عنکبوت/ 63، حجرات/4.
5- مؤمنون/70.
6- یونس/36.
7- اسراء/89، فرقان/50.
8- بقره/ 243، یوسف/38، غافر(مؤمن)61.
9- اعراف/102.
10- صوت العداله الانسانیه، جرج جرداق، ج6، چاپ 1351، انتشارات فراهانی.

منبع: مصطفوی،‌ سید جواد،‌ (1301)، رابطه نهج البلاغه با قرآن،‌ تهران: انتشارات بنیاد نهج البلاغه ، 1386، چاپ چهارم.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد