خانه » همه » مذهبی » تأویل نصوص یا اجتهاد در برابر نص توسط صحابه

تأویل نصوص یا اجتهاد در برابر نص توسط صحابه

تأویل نصوص یا اجتهاد در برابر نص توسط صحابه

از مطالعه‌ی تاریخ زندگانی صحابه به دست می‌آید که برخی از آنان در مواردی به تأویل نصوص پرداخته‌اند. این مطلب، در زندگی برخی از خلفا ظهور بیشتری داشته است. با توجه به این واقعیت تاریخی، در مورد نصوص امامت نیز این

06359 - تأویل نصوص یا اجتهاد در برابر نص توسط صحابه
06359 - تأویل نصوص یا اجتهاد در برابر نص توسط صحابه

 

نویسنده: علی ربانی گلپایگانی

 


از مطالعه‌ی تاریخ زندگانی صحابه به دست می‌آید که برخی از آنان در مواردی به تأویل نصوص پرداخته‌اند. این مطلب، در زندگی برخی از خلفا ظهور بیشتری داشته است. با توجه به این واقعیت تاریخی، در مورد نصوص امامت نیز این احتمال موجه است که اصحاب سقیفه و عناصر فعال و تعیین کننده، در بیعت با ابوبکر بر اساس مصلحت‌اندیشی و ملاحظات اجتماعی و سیاسی او انگیزه‌های دینی یا نفسانی، نصوص امامت علی (علیه السلام) را تأویل کرده‌اند. قرائن و شواهدی نیز این احتمال را تأیید می‌کند که پس از این یادآور می‌شویم. نخست، لازم است نمونه‌هایی از تأویل‌های صحابه و به ویژه خلفا را در مورد نصوص دینی یادآور شویم:
1. در صحیح مسلم از عبدالله بن عباس روایت شده که گفته است: در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)،ابوبکر و دو سال نخست از خلافت عمر، سه طلاق در یک تعبیر و در یک نوبت، یک طلاق به شمار می‌آمد، ولی پس از آن، عمر بن خطاب گفت: مردم در کاری که مهلت دارد، شتاب می‌کنند. (1) مناسب است که ما خواست آنها را امضا کنیم. بدین طریق، حکم طلاق ثلاث علیه آنان امضا گردید. (2) از روایت دیگری به دست می‌آید که مردم از خلیفه چنین درخواستی داشتند و بر آن اصرار می‌ورزیدند. خلیفه نیز درخواست آنان را امضا کرد. (3)
2. قرآن کریم درباره‌ی متعه‌ی حج فرموده است: (فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ). (4)
مطابق این آیه، متعه‌ی حج مخصوص کسانی است که اهل مکه نیستند؛ یعنی از هر طرف در فاصله‎ی دوازده میل از مکه زندگی می‏کنند. مقصود از متعه‌ی حج این است که کسانی که اهل مکه نیستند در ماه‌های حج از یکی از میقات‌ها احرام می‌بندند و وارد مکه می‌شوند. پس از طواف و سعی میان صفا و مروه، تقصیر کرده از احرام بیرون می‌آیند و انجام همه‌ی کارهایی که قبل از احرام جایز بود، مجدداً برای آنها جایز می‌شود که لذت زناشویی از آن جمله است. سپس بار دیگر، بدون این که به میقات‌ها برگردند. از مسجد الحرام محروم می‌شوند و به عرفات و سپس مشعر و منی می‌روند. و افعال حج، را آن گونه که در کتاب‌های فقهی بیان شده است، انجام می‌دهند. بنابراین، زائر خانه‌ی خدا میان احرام نخست و احرام دوم، از کارهای حلال تمتع می‌برد این عمل را متعه‌ی حج گویند.
برخی از صحابه، از این حکم اظهار ناخشنودی کردند و گفتند: آیا ما به سوی مِنی می‌رویم، درحالی که با زنان خود همبستر شده‌ایم؟! (5) خلیفه‌ی دوم آن را ممنوع کرد و عثمان نیز از او یپروی کرد، ولی، علی بن ابی طالب (علیه السلام) سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را احیا فرمود و پس از آن نیز همین سنت میان مسلمانان ادامه یافت.
در صحیح مسلم، احادیث بسیاری روایت شده است که هم بیان‌گر نهی خلیفه‌ی دوم و سوم از متعه حج است و هم بیان‌گر مخالفت علی (علیه السلام) و دیگر صحابه با آن دو و عمل به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می‌باشد. (6) در یکی از این احادیث، از عمران حصین روایت شده که گفته است: آیه‌ی متعه (متعه حج) در قرآن نازل شده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به آن امر کرده است. سپس آیه‌ای که ناسخ آن باشد نازل نشده است و پیامبر نیز تا هنگام وفات از آن نهی نکرد. پس از آن، مردی مطابق رأی خود سخن گفته است.
3. ازدواج موقت که از آن به «متعة النساء» تعبیر می‎‌شود از دیگر مواردی است که نصّ شرعی در آن با تأویل یا اجتهاد خلیفه‎ی دوم مواجه گردیده است. نصّ قرآنی این ازدواج عبارت است از: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً). (7) جمعی از مفسران، استمتاع در این آیه را به متعه یا ازدواج موقت تفسیر کرده و از ابی کعب و عبدالله بن عباس نقل شده است که آیه را این گونه قرائت می‌کردند: (فما استمتعتم به منهن الی أجل مسمّی….) (8)
گواه بر این که آیه‌ی مورد بحث، ناظر به ازدواج موقت می‌‌باشد این است که در آغازسوره‌ی نساء ازدواج ابدی مطرح گردیده است؛ چنان که فرموده است: (الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُوا*وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ). (9) هرگاه این آیه نیز مربوط به ازدواج آمد، ولی اگر ناظر به ازدواج موقت باشد، بیان گر حکم جدیدی می‌باشد.
ازدواج موقت در نصوص نبوی نیز مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. در صحیح مسلم آمده است:
” ابن عباس به ازدواج موقت امر می‌کرد و عبدالله بن زبیر از آن نهی می‌کرد. این مطلب به جابر بن عبدالله نقل شد. وی گفت: ما و پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم)، متعه را انجام می‌دادیم، ولی، هنگامی که عمر به مقام خلافت رسید گفت: خداوند بر پیامبر آنچه را که می‌خواست حلال می‌کرد. پس حج و عمره را به اتمام برسانید ازدواج موقت را رها کنید. اگر مردی نزد من آورده شود که دست به چنین ازدواجی زده است، او را سنگ سار خواهم کرد. (10) “
مسلم در صحیح خود در باب نکاح متعه از طرق، مختلف، احادیثی را از جابر بن عبدالله روایت کرده است که بیان گر این مطلب می‌باشد. که ازدواج موقت در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان صحابه، رواج داشته و پس از او در زمان ابوبکر و اوائل دوران خلافت عمر نیز به آن عمل می‌شده است و سپس عمر از آن نهی کرده است. در یکی از احادیث آمده است:
” ما در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوران ابوبکر با مقداری خرما و آرد متعه می‌نمودیم تا این که عمر در ارتباط با عمروبن حریث از آن نهی کرد. (11) “
فقهای اهل سنت معتقدند: اگر چه ازدواج موقت در آغاز تشریع شده و به آن عمل نیز شده است، ولی بعداً نسخ گردیده است. حدیث مزبور، این فرضیه را ابطال می‌کند، زیرا اگر نسخ شده بود، بر جابر بن عبدالله و دیگران پوشیده نبود و آنان در زمان ابوبکر و تا قبل از نهی عمر به آن عمل نمی‌کردند.
علاوه بر این، عبارت «حتی نهی عنه عمر» گویای این است که نهی از ازدواج موقت از طرف عمر بوده است؛ نه از سوی خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
امام مالک از عروة بن زبیر روایت کرده است که به عمر خبر داده شد که ربیعة بن امیه با زنی به عقد موقت ازدواج کرده و آن زن از وی باردار شده است. عمر با حالت خشم شدید به سوی وی رفت و به او گفت: اگر پیش از این از آن نهی کرده بودم، آن زن را سنگسار می‌کردم: «لو کنت تقدمت فیها لرجمت». (12) و نیز مشهور است که عمر در یکی از خطبه‌های خود بر روی منبر گفته است: «متعتان کانتا علی عهد رسول الله و أنا أنهی عنهما و أعاقب علیهما: متعة الحج و متعة النساء». (13) مطابق این نقل، عمر، نهی از متعه حج و ازدواج موقت را به خود نسبت داده است و مفاد آن این است که عمر به عنوان خلیفه و بر اساس مصالحی که تشخیص می‌داده، این دو عمل مشروع را ممنوع کرده است، ولی عده ای از صحابه این تأویل و اجتهاد خلیفه را مردود دانسته‌اند که امیرالمؤمنین، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عمر و عمران بن حصین از آن جمله‌اند. (14)
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده است که اگر عمر از ازدواج موقت نهی نمی کرد جز انسان شقی مرتکب زنا نمی شد. (15)
درهر صورت، بحث کنونی ما ناظر به درستی یا نادرستی علم خلیفه‌ی دوم نیست. بلکه ناظر به این است که وی در مقابل نصوص ازدواج موقت، بر اساس مصالحی که می‌اندیشیده است، دست به اجتهاد و تأویل زده است. احتمال این کار در مورد نصوص امامت نیز وجود دارد.
4. مطابق آنچه در روایات درباره‌ی فصول اذان آمده است، جمله «الصلوة خیر من النوم» در آن وارد نشده است و در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوران ابوبکر نیز این جمله در فصول اذان قرار نداشت. به گفته امام مالک، مؤذنی برای آن که عمر را برای اقامه‌‌ی نماز صبح بیدار کند گفت: «الصلوة خیر من النوم». عمر این جمله را پسندیده و به او دستور داد که در اذان صبح آن را به کار ببرد. (16)
5. در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دوران خلافت ابوبکر، نافله‌های ماه رمضان را به جماعت نمی خواندند، ولی خلیفه‌‌ی دوم در سال 14 هجری آن را پایه گذاری کرد. بخاری از عبدالرحمن بن عبدالقاری روایت کرده که گفته است: با عمر بن خطاب در شب ماه رمضان به مسجد رفتیم. در این هنگام دیدیم که مردم به صورت پراکنده، هر کس برای خود نماز می‌خواند. عمر گفت اگر آنان را بر این کار گرد آوریم پسندیده تر خواهد بود. سپس أبی بن کعب را برگزید تا نماز تراویح را به امامت او بخوانند. شب دیگر که با عمر وارد مسجد شدیم، مردم را دیدیم که نماز تراویح را به جماعت می‌خوانند. عمر گفت: نعم البدعة هذه. این گونه نماز خواندن، بدعت نیکویی است. (17)
6. یکی از موارد مصرف زکات «مؤلفة قلوبهم» است؛ یعنی پرداخت مقداری از زکات به افراد کافر و مشرک برای جلب نظر آنها نسبت به اسلام. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این حکم الهی را انجام می‌داد و تا زنده بود سهم «مؤلفة قلوبهم» را به آنان می‌پرداخت، ولی عمر سهم آنان را از زکات قطع کرد و گفت: امروز، اسلام نیرومند است و ما به شما نیازی نداریم. (18)

پی‌نوشت‌ها:

1. یعنی در طلاق اول و دوم، مرد حق رجوع به همسر خود را دارد و پس از طلاق سوم چنین حقی ندارد. حالی که مردم سه طلاق را یک جا جاری می‌کنند، این حق را از خود سلب می‌نمایند.
2. صحیح مسلم، ج2، ص 1099، کتاب الطلاق، باب طلاق الثلاث.
3. قال ابوالصهباء لاین عباس: الم یکن الطلاق الثلاث علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابی بکر واحدة؟ قال: قد کان ذلک، فلما کان فی عهد عمر تتابع الناس فی الطلاق: فاجازه علیهم (همان). جهت آگاهی از اقوال به تفسیر المنار، ج2، ص 383- 386 رجوع شود.
4. بقره، آیه‌ی 196.
5. فنطلق الی منی و ذکور تقطر؟ (سنن أبی داود، ص 291، کتاب المناسک، باب فی افراد الحج، حدیق 1789).
6. صحیح مسلم، ج2، ص 896- 900، کتاب الحج، باب جواز المتمتع .
7. نساء، آیه‌ی 24.
8. همان، تفسیر طبری، ج5، ص 18-19.
9. نساء، آیات 3-4.
10. صحیح مسلم، ج2، ص 885، کتاب الحج، باب فی المتعة بالحج و العمرة.
11. کنا نستمتع بالفیضة من التمر و الدقیق الأیام علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و أبی ابکر حتی نهی عنه عمر فی شأن عمرو بن حریث ( صحیح مسلم، ج2، ص 1023 ، کتاب النکاح، باب نکات المتعة، حدیث 16).
12. الموطأ، ج1، ص 368.
13. مفاتیح الغیب، ج10، ص 50و 52.
14. امام شرف الدین، الفصول المهمه، ص 79-81.
15. لولا ان عمر نهر عن المتعة ما زنی الاشقی (تفسیر طبری، ج5، ص9).
16. الموطأ، ج1، ص 68، باب . ما جاء فی النداء للصلاة، حدیث8.
17. صحیح بخاری، ج1، ص 342، باب فضل رمضان.
18. الفصول الهممه، ص 88، نقل از الجوهرة النیره علی مختصر القدوری فی الفقه الحنفی، ج1، ص 164.

منبع مقاله :
ربانی، گلپایگانی، (1392)، امامت در بینش اسلامی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ چهارم

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد