قبل از پاسخ، يادآوري اين نكته لازم است كه اهالي ايلخچي تبريز بيشتر اهل حق هستند نه دراويش و اين دو از نظر مبنايي با هم متفاوتاند چنانچه اهل حق بيشتر در مورد امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ زياده روي كرده و آن حضرت را تا حد خدائي رساندهاند و آقاي دكتر ساعدي نيز كتابي به نام ايلخچي نوشتهاند كه درباره اهل حق و مردم شناسي ايلخچي تبريز است.
اما فرقة نور الهي كه به فرقه مكتب مشهور است توسط نورعلي الهي فرزند نعمت الله جيحون آبادي از بزرگان اهل حق پايه گذاري شده است وي متولد 1274 هجري شمسي در جيحون آباد كرمانشاه است كه نام اصلياش در كوچكي فتح الله و ملقب به كوچك علي بود و بعدها نام خويش را به نور علي الهي تغيير داد و ادعا ميكرد اين تغيير نام بر اثر خوابي است كه ديده بود.
وي پس از گذراندن تحصيلاتش در اداره ثبت احوال و سپس در دادگستري مشغول به قضاوت ميشود و در سال 1336 ه ش بازنشسته گشته و به فكر پايه گذاري مسلك جديد افتاد.[1]نور علي الهي علت پيدايش مسلك خود را اصلاح جامعه اهل حق دانسته و يادآوري ميشود كه آنچه در كتابهاي اين فرقه نوشته شده است به علت بي سوادي نويسندگان اهل حق و مكتوب نبودن و به صورت سينه به سينه نقل شدن آن، تحريف شده است. و همه خاندانهاي اهل حق باطل اند و حقيقت فقط در پيروي كردن از مسلك جديد من ميباشد. [2]از اين مطلب به خوبي روشن ميشود آنچه گفته ديگر گروهها مردود است خود نور علي الهي بوده نه اينكه آناهيتا در خواب بگويد.
مالا ميري دربارة نور علي الهي مينويسد: اهل حق با هم اختلاف زياد نداشتند تا اينكه شخصي به نام نور علي الهي پيدا شد و اهل حق را به دو گروه متضاد تقسيم كرد و آنچنان دست به توجيه و تفسير زد كه نظراتش با هيچ يك از كتابهاي اهل حق تطابق ندارد.[3]اين چنين شد كه نور علي الهي در ايام بازنشستگي و بر خلاف گفتار اهل حق، كتابي به نام برهان الحق منتشر ساخت و پس از مدتي آثار الحق نور علي به همت فرزندش منتشر شد و مسلك تازهاي به نام فرقه مكتب ابداع شد و بر خلاف پنداري كه داشته و خود را شيعه واقعي ميدانستند شروع به انكار و بي مورد بودن فروعات دين مبين اسلام نمود از جمله حضور قلب و ياد خدا بودن را به جاي نماز و سه روز به خاطر نجات سلطان اسحاق از رهبران اهل حق روزه گرفتن را به جاي روزه ماه رمضان قرار داد. و باز باورهاي خويش را هر چند با قرآن مخالف باشد بهتر دانست.[4]وي در سال 1353 ه ش در تهران از دنيا رفت و در شهرستان هشتگرد كرج واقع دركوي نور مدفون شد و پس از آن خواهر نابينايش معروف به شيخ جاني رهبري اين فرقه را بدست گرفت كه در سال 1373 ه ش در جيحون آباد كرمانشاه وي نيز درگذشت.[5]از سال 1373 رهبري اين فرقه را دكتر بهرام الهي فرزند نور علي الهي به عهده گرفته كه چنين ادعا كرد:
پدرم مرا از عالم معنا مورد خطاب قرار داده و طبق سيره ديگر سلسله به جانشيني خود منصوب كرد.[6]دكتر بهرام الهي متولد 1310 ه ش و داراي دكتراي جراحي كودكان است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي به فرانسه برگشت و تا كنون در كنار تدريس پزشكي به رهبري فرقه مكتب نيز ميپردازد.
اما در رابطه با سبيل و تقدس آن:
در نظر همه اهل حق و به خصوص فرقه نور علي الهي كسي كه سبيلش را بزند همانند توهين كردن به قرآن كريم است و مرتكب كار حرامي گشته و حق ورود به جم خانه را ندارد و اگر صد هزار قرباني كند باز توبهاش پذيرفته نميشود.[7]نور علي الهي در اين باره ميگويد:
پيروان حضرت علي ـ عليه السّلام ـ براي خود علامت داشتند و آن بلند بودن سبيل بود.
حضرت علي و سلطان اسحاق امر به گذاشتن سبيل كردهاند و چون هر دستوري در دين بي حكمت نيست از اين رو سبيل گذاشتن هم براي مردم حكمتي دارد.
قضيه سبيل تعلق به زمان حضرت مولا دارد زيرا فقط ايشان بود كه شارب را بين دوستانش رسم كرد.
موضوع سبيل احترامي است كه به فرمايش علي ـ عليه السّلام ـ ميگذارند.[8]از نور علي الهي سؤال شد كه اگر اهل حق سبيل خود را بتراشد آيا باز جزو اهل حق است؟ جواب ميدهد: البته شارب زدن در اهل حق اكيداً ممنوع است، اگر كسي از روي ناداني سبيل خود را بزند بايد راهنمايياش كرد تا توبه كند.[9]اين ادعاها در حالي صورت ميگيرد كه از ديدگاه روايات اسلامي سبيل گذاشتن نه تنها واجب نيست بلكه زدن سبيل و كوتاه كردنش مستحب است چنانچه امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ فرمود: پنچ چيز سنت است:
1. مسواك 2. جدا كردن موي سر از وسط 3. مضمضه 4. استنشاق 5. كوتاه كردن سبيل.[10]پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: كوتاه كردن سبيل سنت است.[11]در كتابهاي روايي نيز بابي تحت عنوان: باب مستحب بودن كوتاه كردن سبيل و مكروه بودن بلند گذاشتن سبيل باز شده كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: كوتاه كردن سبيل از شريعتهاي حضرت ابراهيم نبي الله بود.[12]شايد بر اثر همين روايات و جواب مستدل نداشتن باشد كه نور علي الهي با اينكه تأكيد بر گذاشتن سبيل دارد در جاهايي استثنا قائل شده و ميگويد: اگر قانون عمومي بر زدن سبيل است، تراشيدن سبيل اشكال ندارد چون عموميتي كه قانون اجتماع بر روي آن حكم كند به معني الزام است و پيروي از قانون از روي اجبار اشكال ندارد.[13]بنابراين به نظر ميرسد پيروان نور علي چون نتوانستند در برابر روايات فراوان مقاومت كنند و نور علي الهي اين مطلب را به خوبي فهميده بود لذا دستور داد اگر جامعه نميپذيرد. اشكالي بر تراشيدن سبيل نيست در حالي كه بايد پرسيد در كشور ايران كدام ماده قانوني وجود دارد كه مردم را وادار به تراشيدن سبيل كند تا بگويي اجبار در پيروي از قانون است و آيا اگر كسي سبيل بگذارد ولي نه از روي اعتقاد و اهل حق بودن بلكه صرف خوشايند خودش تا بحال كسي بر او مزاحمتي ايجاد كرده است؟ و اينكه پيروان نور علي ميگويند: در خواب آناهيتا را ديدهاند كه در چهار قرن پيش از ميلاد و در ايران باستان يكي از خدايان پاك و بانوي مهر و محبت ايرانيان بود باز به نظر درست نميآيد چرا كه اين نور علي الهي است كه دستور تراشيدن سبيل را بر پيروانش داد مگر اينكه با توجه به باوري كه در اهل حق راجع به بزرگانشان دارند و گاهي آنها را خدا ميدانند بگوئيم رهبران اينها امروزه نقش خدايان ايران باستان را دارند و البته در مورد آناهيتا در آثار نور علي الهي و پسرش بهرام رهبر فعلي فرقه، اشارهاي به آناهيتا نشده است. و تنها ارتباط نزديكي معبد آناهيتا در كنگاور به مركز اهل حق در استان كرمانشاه است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سلوك در تاريكي، خليفه مازندراني، تهران، مهتاب، 1378 ه ش. {اين كتاب نقدي است بر فرقه نور علي الهي}
2. دانش نامه نام آوران يارسان، صديق صفي زاده، تهران، هيرمند، 1376 ه ش.
3. ايلخچي، دكتر ساعدي {در باره مردم شناسي ايلخچي تبريز است كه از اهل حق ميباشد}
پي نوشت ها:
[1] . الهي، بهرام، آثار الحق {گفتارهايي از نورعلي الهي}، ج 1، گفتار 1943، تهران، جيحون، چهارم، 1373 ه ش.
[2] . ر.ك: مقدمه نور علي الهي بر كتاب پدرش شاهنامه حقيقت، تهران، جيحون، 1373 ه ش.
[3] . مالا ميري كجوري، احمد، اهل حق {تحقيقي پيرامون تاريخ، پندار و كردار اهل حق}، ص 173، قم، مرتضي، اول، 1376 ه ش.
[4] . الهي، بهرام، آثار الحق {گفتارهايي از نورعلي الهي}، ج 1، گفتار 199 و 1056، تهران، جيحون، چهارم، 1373 ه ش.
[5] . سلطاني، محمد علي، تاريخ خاندانهاي حقيقت و مشاهير اهل حق در كرمانشاه، ص 199، تهران، سها، اول، 1380 ه ش.
[6] . چهار دهي، نور الدين، سيري در تصوف، ص 109، تهران، اشراقي، دوم، 1361 ه ش.
[7] . مالا ميري كجوري، احمد، اهل حق {تحقيقي پيرامون تاريخ، پندار و كردار اهل حق}، ص 127، قم، مرتضي، اول، 1376 ه ش.
[8] . الهي، بهرام، آثار الحق {گفتارهايي از نورعلي الهي}، ج 1، ص 442، گفتار 1432 و ص 152، گفتار 544 و ص 444، گفتار 1446 و ص 518، گفتار 1680، تهران، جيحون، چهارم، 1373 ه ش.
[9] . الهي، نور علي، برهان الحق، ص 605، تهران، جيحون، هشتم، 1373 ه ش.
[10] . حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، ج 2، ص 11، حديث 1372، قم، آل البيت، 1409 ه ق.
[11] . كليني، محمد، كافي، ج 6، ص 478، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365 ه ش.
[12] . حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، ج 2، ص 115، باب 66، قم، آل البيت، 1409 ه ق.
[13] . الهي، بهرام، آثار الحق {گفتارهايي از نورعلي الهي}، ج 1، ص 518، گفتار 1679، تهران، جيحون، چهارم، 1373 ه ش.