تاريخ تدوين قرآن (2)
دلايل گردآوري قرآن در عهد پيامبر
شواهد و دلايل درباره ي اين که قرآن در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله گردآوري شده بسيار است، ولي در اين جا اهم آن ها به طور اختصار بيان خواهد شد:
دليل نخست: حکمت و مصلحت انديشي
با توجه به اين که قرآن بر امت پيامبر صلي الله عليه و آله حجت بوده و مايه ي قوام دعوت او و در بردارنده فرايضي است که از ناحيه پروردگار آورده است، اگر آن حضرت قرآن را کنار مي نهاد و آن را گرد نمي آورد و صريحاً مورد توجه قرار نمي داد و به خواندن آن امر نمي فرمود و موارد جواز و عدم جواز اختلاف در قرائت اعراب و ترتيب و آيات را تعيين نمي فرمود، بي ترديد اين امر با حکمت و مصلحت انديشي همراه نبود!
به گفته بلخي و به تأييد سيد بن طاووس چنين تسامحي در مورد فردي عادي از مسلمانان گمان نمي رود، تا چه رسد در مورد رسول پروردگار جهانيان!(1)
به گفته امام شرف الدين:
کسي که پيامبر صلي الله عليه و آله را خاتم الانبيا بداند و او در اوج حکمت و نصيحت و سفارش نمودن در مورد خدا و قرآن و بندگان خدا بشناسد و به آينده نگري و دورانديشي او درباره آينده امتش آگاهي داشته باشد، اذعان خواهد نمود که محال است پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله قرآن را پراکنده و از هم گسيخته رها کرده باشد…(2)
دليل دوم: واقعيت تاريخي
هيچ فردي نمي تواند در اين واقعيت ترديد کند که رسول خدا صلي الله عليه و آله نويسندگاني داشته است که وحي را مي نوشته اند. و ايشان را شخص رسول خدا بدين منظور مشخص فرموده بود. مورخان نيز نام آن نويسندگان را به صراحت ياد کرده اند و برخي آنان را تا چهل و دو نفر دانسته اند.(3)
جز کتاب هاي تاريخي، نصوص زيادي در اختيار است که بر اين واقعيت دلالت دارد. در ذيل، برخي از آن ها را خواهيم آورد، به علاوه که سخن خداوند متعال، (رَسُولٌ مِنَ اللهِ يَتلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً) نيز گوياي اين است که قرآن نوشته مي شده است. از زيد بن ثابت روايت شده است:
من همواره وحي را براي رسول خدا صلي الله عليه و آله مي نوشتم، و چنين بود که وقتي وحي نازل مي شد آن را در شرايط شديدي دريافت مي داشت… سپس من وسيله اي آورده و در حالي که پيامبر املا مي کرد مي نوشتم … هنگامي که از نوشتن فارغ مي شدم پيامبر مي فرمود: بخوان! من مي خواندم، چنانچه مطلبي يا چيزي جا افتاده بود، آن را تصحيح مي کرد، آن گاه در اختيار مردم قرار مي گرفت.(4)
بنابر اين روايت، شخص رسول خدا صلي الله عليه و آله خود از نزديک بر امر کتابت قرآن اشراف و نظارت و مراقبت داشته و آن را تصحيح مي نموده است.
همواره روشن پيامبر جنين بود که :« هر گاه وحي بر او نازل مي شد، فردي مانند زيد و … را دستور مي داد تا آن را بنويسند. »(5)
از براء نقل شده که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به او فرمود:«زيد را نزد من بخوان و به او بگو وسايل نوشتن را همراه بياورد.» پس چون زيد آمد، پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود:« بنويس: لايستوي القاعدون…»(6) مؤيد اين مطلب، سخني است که گفته اند:« جبرئيل عليه السلام همواره مي گفت: اين (آيه يا سوره) را در فلان موضع قرار دهيد. »(7)
ابن عباس مي گويد: وقتي بر رسول خدا صلي الله عليه و آله وحي نازل مي شد، کسي را فرا مي خواند تا بنويسد، پس مي فرمود: « اين آيات را در سوره اي قرار دهيد که فلان مطلب در آن ذکر شده است».(8) و نيز نزديک به اين سخن، از عثمان بن عفان نقل شده است.(9)
از ديگر سخناني که گواه مطلب فوق است: روايت عثمان بن ابي العاص مي باشد که در آن روايت، به موردي در اين زمينه اشاره شده است. (10) مؤيد ديگر اين مطلب نيز روايت ديگري از ابن عباس و سدي است.(11)
ولي ما معتقديم اين امر در موارد اندکي صورت گرفته است، زيرا قرآن در بيشتر موارد به شکل سوره اي کامل نازل گشته است، به استثناي سوره بقره، چنان که تبيين خواهد شد.
چند ملاحظه
الف. چنين مي نمايد که نوشتن قرآن در مکه آغاز شده است و گواه اين سخن نکته اي است که در روايتِ اسلام آوردنِ عمر بن خطاب وارد شده است مبني بر اين که : او در خانه خواهرش دو صحيفه يافت که در آن ها بخشي از قرآن نوشته شده بود، کسي را جست تا قرآن را براي او قرائت کند و چون بر او قرائت شد، ايمان آورد.(12)
عسقلاني و ديگران گفته اند: « اولين کسي که از قريش قرآن را در مکه نوشت، عبدالله بن سعد بن ابي سرح بود.»(13)
ابن کثير در حاشيه اين ادعا که ابي ابن کعب اولين کسي است که وحي را نوشت مي گويد: « چنين نيست، زيرا ابي بن کعب به هنگام نزول سوره هاي مکّي نبوده است و صحابه آن سوره ها را در مکه نوشته اند.»(14)
ب.بعيد نمي نمايد که مسلمانان آنچه را که از قرآن نوشته شده بود به مدينه انتقال داده باشند و بدين جهت گاه مي يابيم که بعضي از آيات مکي در سوره هاي مدني جاي دارد و به عکس.(15)
گر چه ممکن است گفته شود که آنان اين آيات را حفظ کرده و سپس آن ها را در مدينه تدوين کرده اند.
ج.ملاحظه مي کنيم که در اولين پيام هاي وحي که بر رسول خدا صلي الله عليه و آله نازل شد، موضوع قرائت و کتابت به وسيله قلم طرح گرديده است. بلکه گفته شده، قرآن به صورت نوشته اي در قطيفه اي نازل گشته است. (16)
نخستين آيات عبارت است از: ( إِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَقٍ * إقرَأ وَ رَبُّکَ الأکرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالقَلَمِ…)
چنان که مي بينيم، قرآن به قلم و آنچه مي نويسد اشاره دارد و مي گويد: ( وَ القَلَمِ وَ ما يَسطُرُونَ) و در مواضع مختلف به ذکر ادوات کتابت مانند قلم، صفحه و مداد پرداخته است.
دليل سوم: نهي پيامبران از نوشتن جز قرآن
علماي اهل سنت روايت کرده اند که رسول خدا صلي الله عليه و آله از نوشتن هر چيز جز قرآن منع کرده و فرموده است: « لا تَکتبوا عنّي غير القرآن و من کتَب عنّي شيئاً غير القرآن فَليُمحُه.»(17)
البته ما معتقديم اين نقل صحيح نيست، ولي بر فرض که آن را صحيح بدانيم، بايد گفت: پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله اين سخن را فقط در خصوص نويسندگان فرموده که وحي را در حضور او از آن حضرت دريافت مي داشته و مي نوشته اند. اين فرمان بدان جهت بوده که قرآن با تفسير و تأويل هايي که آن حضرت بيان مي داشته، آميخته نگردد.
زيرا اين خلط و آميختگي، موجب اشتباه برخي مي گرديد، و چه بسا افرادي را تحريک مي کرد تا از پيش از خود چيزي بر آن بيفزايند.
اين نقل دلالت نمي کند که نوشتن غير قرآن به طور مطلق در زمان آن حضرت ممنوع بوده است، چنان که برخي گمان برده اند.(18)
دليل چهارم: تأليف قرآن نزد رسول خدا
زيد بن ثابت مي گويد: نزد رسول اکرم صلي الله عليه و آله بوديم و قرآن را از اوراق ( نوشته شده پس از وحي ) تأليف مي کرديم.
حاکم مي گويد:« اين سخن دلالت روشني است بر اين که قرآن در عهد حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله گردآوري شده است.»
در نص ديگري، حاکم از زيد نقل مي کند: « ما در کنار رسول صلي الله عليه و آله بوديم و قرآن را تأليف مي کرديم…»(19)
دليل پنجم: حديث حضرت علي
از اميرالمومنين علي عليه السلام روايت شده که فرمود: « آنچه ما از رسول خدا صلي الله عليه و آله نوشتيم فقط قرآن است و نيز آنچه در اين صحيفه است…»(20)
در اين حديث سخني طولاني است، چه اين که سخنان بسياري از رسول اکرم صلي الله عليه و آله نوشته شده است، ولي تحقيق اين مطلب به مقالي ديگر موکول مي گردد.
دليل ششم: مصحف بر جاي مانده از پيامبر
بر اساس آنچه در برخي از روايات، مورد تصريح قرار گرفته، در محل استراحت رسول خدا صلي الله عليه و آله در خانه آن حضرت، نسخه اي از قرآن کريم وجود داشته است.(21)
پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله به اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمان داده است، تا آن قرآن را برگرفته، و گردآوري کند…
در اين زمينه، امام علي عليه السلام نيز تصريح دارد، آن حضرت مي فرمايد: « هيچ آيه اي بر رسول الله صلي الله عليه و آله نازل نشد، مگر اين که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بر من املا مي کرد و من نيز آن آيه را با خط خود مي نوشتم.»
دليل هفتم: اساس بودن قرآن براي اسلام
مورخان تصريح کرده اند: پيامبر صلي الله عليه و آله نويسندگان مخصوصي براي ثبت معاهدات و ارزيابي بار درختان خرما و مداينات ( پول هاي قرض گرفته شده ) در اختيار داشته است، چنان که به ايشان امر فرموده بود تا نام همه کساني را که قبل از سال حديبيه اسلام آورده اند ثبت نمايند، و بر اين اساس معاذ نام هزار و پانصد نفر را نوشت …
علاوه بر اين، مسلمانان براي لشکريان، تدوين کنندگاني داشتند ( که مسائل مربوط به جنگ را مي نوشتند ) و نيز نام کساني را که براي رفتن به جنگ ها تعيين مي شدند.(22)
بنابراين آيا معقول است که گمان رود، پيامبر به نوشتن اين امور اهتمام مي ورزيده ولي به نوشتن قرآن اهميتي نمي داده است! با اين که قرآن اساس اسلام و استوانه دين است. آيا نوشتن بعضي پول هاي قرض گرفته شده، در نزد رسول خدا از نوشتن کتاب خداي سبحان مهم تر است!
و اين که آيا قرآن بر الواح و وسايل و اوراق پراکنده نوشته شده يا آن که تنظيم يافته و به شکلي مرتب گشته که مراجعه به آن آسان باشد؟ با توجه به اين که چنين پراکنده کاري – از فردي عادي انتظار نمي رود، چگونه مي توان آن را به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله که عقل کل و مدبر همگان و رئيس امت است، نسبت داد!
دليل هشتم: قرآن هاي موجود در عصر پيامبر
دسته اي از احاديث بيانگر اين مطلب است که در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله قرآن هاي متعددي (کامل تا ناقص) نزد صحابه وجود داشته است. و آنان، قرآن هاي مذکور را قرائت کرده و در اختيار ديگران نيز قرار مي داده اند و رسول خدا صلي الله عليه و آله احکام چندي درباره آن صحائف مقرر داشته است. چنان که از نصوص آينده دانسته خواهد شد.
اگر به طور کلي تدوين و گردآوري – به معنايي که از آن به ذهن خطور مي کند – در آن عصر مطرح نبود، اصولاً مي بايست چنين صحيفه هايي وجود نمي داشت! و دليلي نداشت که بر آن ها لفظ « مصحف » يا « مصاحف » اطلاق شود. و نيز اختلاف ميان اين صحيفه ها – به حسب آنچه راويان مدعي آنند – معنا نداشت ( که به وجود اين اختلاف، مصاحف سجستاني و تاريخ القرآن زنجاني و … اشاره کرده اند.)
آمدي مدعي است: « مصاحف مشهور زمان صحابه، نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله قرائت و عرضه شده بود.»(23)
البته مؤيد اين ادعا، دسته اي از نصوص است که به صراحت، بر وجود مصحف يا مصاحفي در زمان رسول الله صلي الله عليه و آله دلالت دارد. از آن جمله:
1.عقبة بن عامر، از پدرش، از پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله نقل مي کند که فرمود:
تعلّموا کتابَ الله، و تعاهَدوه و اقتَنوه و تَغَنّوا به، فوالذي نفسي بيده، لهو أشدّ تغلّتاً من المخاض في العقل.(24)
2.مهاجر بن حبيب مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
يا أهلَ القرآن، لا تَوسَّدوا القرآن، واَتلوه حقَّ تلاوتِه آناءَ اليلِ و النّهارِ، و تَغَنّوه و تَقَنّوه وَ اذکروا ما فيه لعلّکم تفلحون.
البته اين روايت مرسل است. ابو عبيده مي گويد:
در اين روايت منظور از کلمه « تغنّوه » اين است که قرآن را مايه بي نيازي و دوري از فقر قرار دهيد و تهي دستي را فقر به حساب نياوريد. منظور از کلمه « تقنوه » اين است که قرآن را چونان اموال خويش جمع کنيد و از دارايي و ثروت خويش محسوب داريد…(25)
3.عبدالله بن عمرو مي گويد:
شخصي فرزند خود را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آورد و گفت: يا رسول الله، اين فرزندم تمام روز را قرآن قرائت مي کند و شب را بيدار مي ماند. رسول خدا صلي الله عليه و آله به او فرمود: « آيا نگراني و کراهت داري که فرزندت روز را در حال ذکر – قرآن – و شب زنده داري را در حال سلامت به پايان رساند»؟(26)
عثمان بن عبدالله اوس، از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل مي کند که فرمود:
مَن قَرأ القرآنَ في المُصحف کانت له ألفا حسنةٍ، و مَن قرأه في غيرِ مُصحفٍ – فَأَظُنُّه قال- کألفِ حسنةٍ.(27)
5.اوس ثقفي از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل مي کند:
قراءة الرجل في غيرِ المُصحفِ ألفُ درجةٍ، و قراءته في المصحفِ تُضاعِفُ علي ذلک إلي ألفي درجةٍ.(28)
6.در حديث مرفوعه عايشه آمده است: «… و النظر في المصحف عبادة.»(29)
7.در مرفوعه ابن مسعود نقل شده :« کسي که مشتاق جلب محبت خدا و رسول است، آيات الهي را در مصحف قرائت کند.»(30)
8.بيهقي به سند حسن از ابن مسعود – موقوفاً – نقل مي کند: « أديمُوا النظرَ في المُصحَف. »(31)
9.عبدالله بن زبير از رسول خدا صلي الله عليه و آله آورده است:« مَن قرأ القرآنَ ظاهراً أو نظراً أعطاه شجرةً في الجنّةِ…(32(
10.ابي سعيد خدري، از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل کرده است: « چشمانتان از عبادت بهره اي دارد که بايد به آن عطا کنيد» سؤال شد بهره چشم از عبادت چيست؟ آن حضرت فرمود: « نگرش در قرآن، انديشيدن در آن و عبرت آموختن از عجايب آن.»(33)
11.از رسول خدا صلي الله عليه و آله است:« هيچ چيز بر شيطان از خواندن انديشمندانه قرآن، ناگوارتر نيست. »(34)
12.پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله از همراه بردن مصاحف در سرزمين هاي شرک نهي فرمود، تا مبادا مشرکان چيزي از آن را بربايند. در برخي نصوص به جاي کلمه « مصحف » واژه « قرآن » آمده است و سيوطي و ابن قتيبه و صاحب معتصر، کلمه « قرآن » آمده است و سيوطي و ابن قتيبه و صاحب معتصر، کلمه « قرآن » را به معناي « مصحف » دانسته اند.(35)
13.ابي امامه از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل کرده است:« اين مصحف هاي آويخته شده شما را مغرور ندارد، زيرا خداوند، قلبي را عذاب نمي کند که قرآن را فرا گرفته باشد.»(36)
14.ابن عباس از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله آورده:« کسي که مدام بر مصحف – قرآن – بنگرد، تا زماني که در دنيا باشد از بينايي برخوردار است.»(37)
15.از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده :« در حالي که طهارت نداري، مصحف را مس نکن. » اين روايت را عثمان بن ابي العاص و نظير آن را حکيم بن حزام و ابن عمر از رسول خدا نقل کرده اند.(38)
16.ابي درداء از پيامبر صلي الله عليه و آله آورده: « آن گاه که مساجد را فقط زينت کنيد و قرآن ها را بياراييد، هلاکت بر شماست.»(39)
17.ابن ماجه و ديگران از انس – مرفوعاً – نقل کرده اند: «هفت چيز پاداش خود را با بنده همراه مي آورد در حالي که او در گور قرار دارد، از آن جمله است: کسي که مصحفي را به ارث گذارد.»(40)
18.از رسول الله نقل شده: « فأنّه سيأتي زمانٌ يَسري علي القرآن في ليلةٍ، فيسلخ من القلوبِ و المصاحِف»(41)
19.انس بن مالک، از رسول اکرم صلي الله عليه و آله آورده است: « کسي که قرآن را همراه با بينش به فرزند خود بياموزد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را ببخشايد. و کسي که فقط ظاهر قرآن را به فرزند خويش تعليم دهد، خداوند او را در روز قيامت، چونان ماه شب چهارده، مبعوث مي دارد…»(42)
20.از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده است: « تنها ماندگان در دنيا چهارند: قرآن درسينه ظالم، مسجد در ميان قومي که در آن نماز نگزارند، قرآن در خانه اي که آن را قرائت نکنند، و مرد صالحي که در ميان مردمي ناشايست گرفتار آمده باشد.»(43)
علاوه بر آن چه گذشت، در تاريخ به مواردي بر مي خوريم که برخي از پيامبر صلي الله عليه و آله درخواست مصحف کرده اند، و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز به درخواست آنان. پاسخ مثبت داده است. از آن جمله روايت عثمان بن ابي العاص است که مي گويد:
هنگامي که فرستاده ي ثقيف نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد، نزد آن حضرت رفتم و از ايشان مصحفي را که در نزدش بود در خواست کردم، آن حضرت مصحف را به من عطا فرمود… (44)
دليل نهم: رواج کتابت قرآن در عهد پيامبر
از ديگر شواهدي که نشان مي دهد، نوشتن قرآن در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله رواج داشته – علاوه بر احاديثي که تاکنون آورديم که وجود مصحف در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله را به صورت گسترده نشان مي داد- اين روايات است:
1. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: « فضيلت انديشيدن در قرآن، بر قرائت ظاهري آن همانند فضيلت فرايض بر نوافل است» سيوطي مي گويد: سند اين حديث صحيح است.(45)
2.در حديث مرفوعه ابي درداء آمده: « کسي که هر روز دويست آيه ( قرآن ) را با تأمل و انديشه قرائت کند، در مورد هفت قبر از قبور اطراف خويش مي تواند شفاعت کند.»(46)
3.از پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله نقل شده: « برترين عبادت امت من، تلاوت انديشمندانه ي قرآن است.»(47)
4.انس، از رسول خدا صلي الله عليه و آله آورده: « کسي که با نظر و انديشه قرآن را قرائت کند، از بينايي خويش بهره جسته است.»(48)
5.عايشه، از رسول الله صلي الله عليه و آله نقل کرده: « قرآن را کرامت کنيد و آن را بر سنگ و کلوخ ننويسيد، بلکه قرآن را بر چيزي کتابت کنيد که قابل محو کردن باشد و آن را با آب دهان پاک نکنيد، فقط با آب محو سازيد».(49)
6.ابن زبير، از رسول اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده: « کسي که قرآن را از حفظ ختم کند يا آن را با تأمل و انديشه ختم نمايد، خداوند درختي در بهشت به او عطا فرمايد.»(50)
7.حذيفه از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل نموده: « کسي که قرآن را آشکارا يا با نظر و انديشه قرائت کند تا آن را ختم نمايد، خداوند به سبب اين عمل، براي او درختي در بهشت غرس کند.»(51)
8.معاذ، از رسول الله صلي الله عليه و آله آورده است: «( آثار ) نوشته هاي قرآن را با پا محو نسازيد.»(52)
9.عمر بن عبدالعزيز مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله بر نوشته اي از قرآن گذر کرد، که بر زمين بود (53) سپس فرمود: « از رحمت خدا دور باشد کسي که چنين کرده است» آن گاه فرمود: « قرآن را در جايگاه مناسب آن قرار دهيد.»(54)
پينوشتها:
1.ر.ک: سعدالسعود، ص 192 و 193
2.اجوبة مسائل، ص 31
3.ر.ک: الوزراء و الکتاب، ص 12 و 13؛ سيره ابن هشام، ج3، ص 326 و 327؛ تجارب الامم، ج1، ص 161 و 162؛ البدايه و النهايه، ج7، ص 339؛ بحوث في تاريخ القرآن و علومه، بخش کتاب وحي؛ فتح الباري، ج9، ص 19-20 در شرح حال زيد بن ثابت، صفة الصفوه، ج1، ص 704. ملاحظه: باقلاني «در اثبات جمع قرآن در عهد رسول صلي الله عليه و آله استدلال نموده که پيامبر صلي الله عليه و آله براي قرآن نام کتاب را وضع کرد. «أکذوبة تحريف القرآن، ص 18»
4.بينه، آيه ي 2؛ مجمع الزوائد، ج1، ص 152 و صغير، تاريخ القرآن، ص 80
5.بيهقي، دلائل النبوه، ج1، ص 241
6.تهذيب تاريخ دمشق، ج5، ص 447؛ صحيح البخاري، ج3، ص 145؛ فتح الباري، ج9، ص 20 و البدايه و النهايه، ج7، ص 347
7.کتاب التأويل، ج1، ص 8؛ المناهل العرفان، ج1، ص 240؛ مباحث في علوم القرآن، ص 142 و الاتقان، ج1، ص 62
8.ترمذي، الجامع الصحيح ، ج5، ص 272؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص 43؛ الإتقان، ج1، ص 62؛ زرکشي، البرهان، ج1،ص 241؛ التمهيد، ج1، ص 213 ؛ صغير، تاريخ القرآن، ص 81، نقل از مدخل الي القرآن الکريم، ص 34 و مناهل العرفان، ج1، ص 240؛ عبارت روايت چنين است:«ضَعوا هذه السورةَ في المواضعِ الذي يذکر فيه کذا».
9.المستدرک علي الصحيحين، ج2، ص 221 و 330؛ غريب الحديث، ج4، ص 104؛ زرکشي، البرهان، ج1، ص 234 و 235؛ غرائب القرآن، ج1، ص 24؛ فتح الباري، ج9، ص 19، 20، 38 و 39؛ کنز العمال، ج2، ص 367؛ فواتح الرحموت در حاشيه المستصفي، ج2، ص 12؛ الدرالمنثور، ج3، ص 207 و 208؛ مشکل الآثار، ج2، ص 152؛ البيان، ص 268؛ بحوث في التاريخ القرآن و علومه، ص 103؛ مناهل العرفان، ج1، ص 347؛ مباحث في علوم القرآن، ص 142؛ صغير، تاريخ القرآن، ص 92؛ جواهر الاخبار و الآثار در حاشيه البحر الزخّار، ج2، ص 245؛ سنن ابي داود، ج1، ص 209؛ بيهقي، السنن الکبري، ج2، ص 42؛ احکام القرآن، ج1، ص 10 و مسند احمد، ج1، ص 57 و 69
10.الأتقان، ج1، ص 60؛ التمهيد، ج1، ص 213؛ بحوث في تاريخ القرآن و علومه، ص 103؛ مباحث في علوم القرآن، ص 140 و 145 و کنز العمال، ج2، ص 10
11.ر.ک: مجمع البيان، ج2، ص 394؛ الجامع لاحکام القرآن، ج1، ص 60 و 61 و التمهيد، ج1، ص 213
12.ابياري، تاريخ القرآن، ص 108 و 109 علوم القرآن الکريم، ص 153 و ر.ک: الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج2، ص 87-90؛ کشف الاستار، ج3، ص 169 و مجمع الزوائد، ج9، ص 63
13.فتح الباري، ج9، ص 19 و السيرة الحلبيه، ج3، ص 326
14.البداية و النهايه، ج7، ص 340
15.الاتقان، ج17، ص 14-18
16.الاتقان، ج1، ص 24 و ر.ک: علوم القرآن، ص 154
17.ر.ک: تأويل مختلف الحديث، ص 286؛ جامع بيان العلم، ج1، ص 76، مسند احمد، ج3، ص 12، 21، 39 و 56؛ سنن الدارمي، ج1، ص 119؛ تقييد العلم، ص 28-32؛ مجمع الزوائد، ج1، ص 151؛ کنز العمال، ج1، ص 179؛ الاسرار المرفوعة، ص 9؛ صحيح مسلم، ج8، ص 229 و فتح الباري، ج9، ص 10-11
18.ابياري، تاريخ القرآن، ص 108
19.ر.ک: حاکم نيشابوري، المستدرک علي الصحيحين، ص 611 و 129؛ زرکشي ، البرهان، ج1، ص 237، 256 و 235؛ فواتح الرحموت، در حاشيه المستصفي، ج2، ص 13؛ الاتقان، ج1، ص 57 و 60؛ مناهل العرفان، ج1، ص 240؛ البيان، ص 273؛ بحوث في تاريخ القرآن و علومه، ص 105، 126 و 130؛ مسند احمد، ج5، ص 185؛ أکذوبة تحريف القرآن، ص 16 نقل از : ابن ابي شبيه، المصنّف، ج3، ص 145
20.تاريخ واسط، ص 102؛ کنزالعمال، ج17، ص 105 و تذکرة الحفاظ، ج1، ص 12
21.ر.ک: زنجاني، تاريخ القرآن، ص 44 و 45 و 64؛ تفسير البرهان (مقدمه) ، ص 36، عمدة القاري، ج2، ص 16؛ بحارالانوار، ج89، ص 48 و 52؛ الاتقان، ج1، ص 58 و 57؛ مناقب آل ابي طالب، ج2، ص 41؛ تفسير القمي، ج2، ص 451 محجة البيضاء، ج2، ص 264؛ ابياري، تاريخ القرآن، ص 84 و 106؛ تفسير الصراط المستقيم، ج1، ص 366؛ (پاورقي)؛ الوافي، ج5، ص 274 و أکذوبة تحريف القرآن، ص 17
22.ر.ک: همين قلم، السوق في ظل الدولة الاسلاميه، ص 68
23.صغير، تاريخ القرآن، ص 77؛ زنجاني، تاريخ القرآن، ص 39
24.سنن الدارمي، ج2، ص 439؛ مسند احمد، ج4، ص 150 و 153؛ تفسير ابن کثير، ج4؛(خاتمه) ص 34
25.تفسير ابن کثير، ج4،(خاتمه)ص 34
26.مسند احمد، ج2، ص 173
27.زرکشي، البرهان، ج،1، ص 462؛ کنز العمال، ج1، ص 477؛ الإتقان، ج1، ص 108
28.زرکشي، البرهان، ج1، ص 108؛ کنز العمال، ج1، ص 460؛ صغير، تاريخ القرآن، ص 84؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 165
29.زرکشي، البرهان، ج1، ص 463
30.الاتقان، ج1، ص 108؛ کنز العمال، ج1، ص 534 و صغير، تاريخ القرآن، ص 84
31.الاتقان، ج1، ص 108؛ صغير، تاريخ القرآن، ص 84 و مجمع الزوائد، ج7، ص 165
32.کشف الاستار، به نقل از: مسند البزار، ج3، ص 93 و 94 و مجمع الزوائد، ج7، ص 171
33.محجة البيضاء، ج2، ص 231؛ کنز العمال، ج1، ص 455 و نوادر الاصول، ص 333
34.ثواب الا عمال، ص 129 و وسائل الشيعة، ج4، ص 853
35.کنز العمال، ج2، ص 214، 223 و 224 و ج1، ص 464 و 544 و 547؛ سنن ابي داود، ج3، ص 36؛ صحيح مسلم، ج6، ص 30؛ صغير، تاريخ القرآن، ص 85؛ مسند الحميدي، ج2، ص 306؛ صحيح بخاري، ج2، ص 109؛ مالک موطّأ (همراه با تنوير الحوالک)ج2، ص 5؛ زرقاني، شرح الموطأ، ج3، ص 287؛ کشف الاستار، ج2، ص 368-370 ؛ عبد الرزاق، المنصف، ج5، ص 212؛ المحلي، ج7، ص 349؛ المعتصر من المختصر، ج1، ص 27؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص 961؛ بيهقي، السنن الکبري، ج9 ،ص 108؛ نصب الراية، ج3، ص 383 و 384؛ فتح الباري، ج6، ص 93؛ تأويل مختلف الحديث، ص 202؛ مجمع الزوائد، ج5، ص 256، کتاب الإمارة، ج2، ص 131
36.کنز العمال، ج1، ص 477
37.همان، ص 477
38.همان، ص 548 و 543
39.نوادر الاصول، ص 334
40.صغير، تاريخ القرآن، ص 84 به نقل از: الاتقان، ج4، ص 166
41.کنز العمال، ج1، ص 170
42.مجمع الزوائد، ج7، ص 165-166
43.کنز العمال، ج1، ص 544 و صغير، تاريخ القرآن، ص 84
44.مجمع الزوائد، ج9، ص 371 و حياة الصحابه، ج37 ص 244
45.زرکشي، البرهان، ج1، ص 462؛ الاتقان، ج1، ص 108؛ کنز العمال، ج1، ص 459 و نزديک به همين عبارت در ص 460 و 541 و محاضرات الادباء، ج2، جز4، ص 437 و 435
46.زرکشي، البرهان، ج1، ص 462 و کنز العمال، ج1، ص 477
47.خواجه ي طوسي، آداب المتعلمين، ضميمه شرح الباب الحادي عشر، ص 151؛ محجة البيضاء، ج2، ص 231؛ کنز العمال، ج1، ص 455و 469
48.کنز العمال، ج1، ص 477
49.همان، ص 493
50.همان، ص 478 و ر.ک: کشف الاستار، ج3، ص 93 و 94؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 165
51.کنز العمال، ج1، ص 478
52.همان، ص 549
53.احتمال دارد که مورد حديث جايي باشد که آن حضرت برخي آيات بر زمين نوشته شده را ديده و اين سخن را فرموده است.
54.همان، ص 548 و 549
منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد، بوستان کتاب، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول/ 1391