تاريخ تدوين قرآن (3)
دليل دهم: گردآورندگان قرآن در عهد پيامبر
مورخان و نويسندگان، نام گروهي از صحابه را ياد کرده اند که آنان گفته اند: « ما قرآن را در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله گردآوري کرده ايم.» و نيز نام برخي ديگر از اصحاب را برده اند که گفته اند: « ما تمام قرآن را جز دو يا سه سوره آن گردآوري کرده ايم».
بديهي است که منظور از جمع آوري قرآن، معنايي در قبال تفرق و پراکندگي آن است، زيرا قرآن به صورت جدا و پراکنده نازل شده و صحابه – يا گروهي از ايشان – به دستيابي بر آنچه نازل مي شده و ضميمه کردن آن بر آيات قبل، اهتمام داشته، آن را همواره دنبال مي نموده اند. طبيعي است که اين امر از طريق نوشتن آيات صورت مي گرفته و افزودن آيات جديد به آيات گذشته به اين شکل صورت مي گرفته است.
اين سخن که « منظور از جمع کردن قرآن، به حافظه سپردن آن بوده» درست نمي باشد، زيرا حافظان قرآن در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله بسيارند چنان که هفتاد نفر از حافظان در بئر معونه کشته شدند. گر چه ما در عدد مذکور ترديد داريم و آن را نمي پذيريم.(1)
البته بيان خواهد شد که در واقعه يمامه – که تنها چند ماه، پس از وفات رسول خدا صورت گرفت – مثل اين عده از حافظان قرآن کشته شدند، بلکه گفته شده است که کشته شدگان در يمامه چهارصد نفر و يا نزديک به پانصد نفر بوده اند.
عروة بن زبير در مقام اين که چرا ابي بکر اقدام به گردآوري قرآن کرد، مي گويد: « در يمامه کساني کشته شدند که از اصحاب رسول خدا بوده و قرآن را گردآوري کرده بودند.»(2)
اين دسته از کساني که آنان را در زمره ي گردآورندگان قرآن برشمرده اند، صاحب مصاحف مخصوص به خويش نيز بوده اند، مانند زيد، ابن مسعود، علي عليه السلام، ابي … و برخي از اين مصاحف تا صدها سال پس از فوت ايشان، باقي بوده است.(3) اين علاوه بر مصاحف ديگري است که در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله ميان مردم منتشر بوده است.
بنابراين، اگر ما شمار کشته شدگان جنگ يمامه را بر نصوص آينده بيفزاييم، رقم بسيار قابل توجهي به دست خواهد آمد. گفتني است که امکان دارد مصاحف مذکور در تربيت آيات و سوره هاي با نقصان يک يا دو سوره، بعضاً با يکديگر مختصر تفاوتي داشته باشند. ولي اين امر به آنچه ما در مقام اثبات آنيم ضرر نمي زند، بلکه مطلب مورد نظر ما را تثبيت و تأکيد مي کند، زيرا هماهنگي بخش عظيمي از آن ها نشانِ وجود هماهنگ کننده و توجه به ترتيب و نظم سوره و آيات مي باشد.
اکنون به ذکر برخي نصوص که نام گردآورندگان قرآن را در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله مورد تصريح قرار داده مي پردازيم.
قتاده مي گويد: « از انس به مالک پرسيدم، چند نفر در عهد پيامبر قرآن را گردآوري کردند؟ انس گفت: چهار نفر که همگي از انصار بودند:
1.ابي بن کعب؛
2.زيد بن جبل؛
3. زيد بن ثابت؛
4. ابو زيد، و ما از او ميراث برده ايم.»(4)
در حاشيه کتاب السندي آمده است:
منظور انس از سخن فوق اين است که من جز اين چهارتن را به خاطر ندارم يا اين که تنها از طايفه اوس اين چهارتن را به خاطر دارم. وگرنه همان طور که معلوم است، گروه زيادي از صحابه به گردآوري قرآن اهتمام داشته اند.(5)
قرطبي بر سخني که از انس نقل شد، تعليقه دارد و مي گويد: « منظور انس از اين سخن فقط انصار بوده، در حالي که گروه ديگري از صحابه به جمع قرآن اهتمام داشته اند، از آن جمله:
1.عثمان بن عفان؛
2.علي عليه السلام؛
3.عبدالله بن مسعود؛
4.عبدالله بن عمروبن العاص؛
5.سالم مولي ابي حذيفه (رضي الله عنهم)»(6)
ابوعمر در ترجمه قيس بن السکن گمان کرده که او همان ابوزيد است – البته غير از ابوعمر نيز ديگراني هم چنين گفته اند -(7) ولي گروهي ديگر معتقدند: « ابوزيد همان سعيدبن عمير است، گر چه او را ثابت يا قيس بن السکن هم گفته اند».(8) مرزباني و برخي ديگر او را به اسم ثابت ياد کرده اند و گفته است: « او يکي از شش نفري است که قرآن را عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله گرد آوردند.»(9)
با اين حال، ما درباره ي حديث گردآوري قرآن در عهد رسول اکرم صلي الله عليه و آله توسط زيد، مي بينيم که ابن عبدالبر مطالبي دارد که مي رساند گروهي در آن تشکيک کرده اند.
او مي گويد:
… گروهي اين حديث ابن شهاب (حديث مذکور را) مورد معارضه قرار داده اند ابن شهاب، از عبيد بن سباق، از زيد بن ثابت نقل مي کند که به هنگام کشته شدن قراء در يمامه، ابوبکر به او فرمان داد تا قرآن را گرد آورد، و من بدين کار اقدام کرده قرآن را از چوب ها و رقاع و سينه مردان، گرد آوردم، تا آن جا که آخرين آيه از سوره توبه را همراه مردي يافتم که خزيمه يا ابوخزيمه نام داشت.
در ذيل اين حديث گفته اند: اگر به راستي زيد در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله قرآن را گرد آورده بود، قرآن را از سينه خويش بازمي خواند و احتياجي به آنچه ذکر شد نداشت.(10) در اين جا بايد افزود: محمد بن کعب قرظي، در جزء کساني که قرآن را در عصر رسول الله صلي الله عليه و آله گردآوري کرده اند، از زيد ياد نکرده است، چنان که خواهد آمد.
با اين حال، کلام ابن عبدالبر، مجال مناقشه دارد، به اين که هدف زيد از گردآوري قرآن با بهره گيري از همگان – و عدم اتکا به محفوظات خود – اطمينان بخشيدن به مردم در عدم استبداد به رأي بوده است. کما اين که محمد بن کعب قرظي، نام ديگر کساني را که در امر جمع آوري قرآن دخالت داشته اند، مانند: ابن مسعود و علي عليه السلام و .. ذکر نکرده است.
ولي به هر صورت اين مناقشه، صرف احتمال است و نمي تواند کارساز باشد؛ زيرا ممکن است مراد محمد بن کعب ذکر نام کساني است که از انصار به گردآوري قرآن پرداخته و او به آنان اطلاع يافته است.
اضافه بر اين، ابن مسعود، اعتراض نامه شديدي را در زمينه واگذاري امر جمع آوري قرآن به زيد و اهليّت او دارد. وي مي گويد: « ابن مسعود هفتاد سوره از قرآن را خودش از دهان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله دريافت داشته، در حالي که زيد با کودکان سرگرم بازي بوده است.»(11)
بنابراين آنچه ابن عبدالبر اظهار داشته، بر قوت خويش باقي است. به هر حال روايت انس، تنها روايت در اين زمينه نيست؛ زيرا در اين باره روايتي از ابن سيرين وارد شده است که البته نظير اين سؤال در آن نيز مطرح است، چرا که او هم نام کساني را که در روايت پيش ذکر شده، ياد کرده ولي در دو نفر از آنان اختلاف شده است:
1.ابودرداء، و قيل: عثمان؛
2.تميم الداري،(12)
3.سعيد بن عبيد(13)
از محمد بن کعب قرظي روايت شده که گويد: « ايشان پنج نفرند: معاذ، ابي و ابي درداء و …»
4.عبادة بن ثابت،
5.ابو ايوب انصاري،(14)
شايد عبادة بن ثابت، تصحيفي از عباده ي صامت باشد، چنان که نص روايت عيني، است، ما براي عبادة بن ثابت، در کتاب هاي موجود تراجم صحابه، شرح حالي نيافتيم. ابن نديم علاوه بر آنچه شعبي و انس ياد کرده اند، اميرالمؤمنين عليه السلام را افزود. و نيز
6.عبيد بن معاويه.(15)
علي بن رياح مي گويد: « در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله، علي بن ابي طالب و ابي بن کعب، قرآن را گرد آوري کردند.»(16) و ابن حبان نيز بر جمع آوري قرآن در عهد پيامبر صلي الله عليه و آله توسط ابي بن کعب تصريح دارد.(17)
از علي عليه السلام روايت شده است که فرمود: « ما کَتَبنا عن رسولِ الله صلي الله عليه و آله إلاّ القرآنَ و ما في هذه الصحيفة.»(18)
ابن حبيب نيز نام گردآورندگان قرآن، در زمان رسول گرامي صلي الله عليه و آله را چنين ياد کرده:
«ابودرداء، زيد بن ثابت، ثابت بن زيد، ابي، معاذ و سعدبن عبيد.»(19)
ظاهراً اين سعد غير از سعيد ياد شده باشد.(20)
ابن سعد مي گويد: کوفيان روايت کرده اند که او از جمله کساني است که قرآن را در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله گرد آورده اند.(21) از ديگر کساني که نام برده اند:
1.قيس بن ابي صعصعه، عمروبن زيد الانصاري البدري.(22) و بر اساس نص ابن اثير از کساني که قرآن را گرد آورده:
2.قيس بن السکن،
3.ام ورقة بنت نوفل، و گفته شده دختر عبدالله بن الحارث. ابن سعد مي گويد که او قرآن را گرد آورد.(23)
البته کتاب هاي تراجم و برخي منابع ديگر نيز به نام قيس بن سکن به عنوان يکي از گردآوران قرآن تصريح کرده اند.(24) و هم چنين در مورد ام ورقه.(25) و گفته اند:
4.مجمع بن حارثه، قرآن را در عهد رسول اکرم صلي الله عليه و آله گرد آورده به استثناي دو يا سه سوره. بر حسب برخي تعابير «بقي عليه سورة أو سورتان حين قُبِضَ النبيُّ »(26) داني، از ابن اسحاق نقل کرده که از جمله گردآورندگان قرآن عبارتند از:
5.ابو موسي اشعري،
6.مجمع بن جاريه.(27)(ظاهراً صحيح «مجمع بن حارثه» است که گذشت).
7.عبدالله بن عمرو مي گويد: « قرآن را گرد آوردم و هر شب آن را قرائت مي کردم تا اين که خبر به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد، آن حضرت فرمود: قرآن را در يک ماه قرائت کن…»(28)
عيني مي گويد: « خلفاي اربعه قرآن را در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله گرد آوردند. اين مطلب را ابو عمرو عثمان بن سعيد الداني، ذکر کرده است.»(29)
بنابراين بر شمار نامبردگان پيشين دو تن ديگر افزوده مي شوند:
1.ابوبکر بن ابي قحافه؛
2.عمر بن الخطاب.
عثمان بن عفان خود در اين باره چنين نقل مي کند: « قرآن در عهد پيامبر صلي الله عليه و آله گردآوري کرده ام.»(30)
سيوطي از او نقل کرده است که او يکي از صحابه اي است که قرآن را گرد آورده اند، بلکه ابن عباد مي گويد: « هيچ يک از خلفا قرآن را گرد نياورد مگر عثمان و مأمون».(31)
شايد منظور ابن عباد از جمع قرآن، حفظ قرآن در سينه باشد، ولي بر اين نيز اشکال است، زيرا علي عليه السلام نيز از حافظان قرآن بوده است.
نگاهي تکميلي
در اين جا به برخي نصوص به عنوان مؤيد اشاره خواهيم داشت که مي نماياند، قرآن در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله گردآوري شده است، گر چه اين نصوص به درجه دلالت قطعي نمي رسد و آن نصوصي است که تعداد قراء از اصحاب را در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله مي رساند و يا راويان ذکر مي کنند که آن ها قرآن را در زمان رسول گرامي صلي الله عليه و آله قرائت کرده اند. مانند اين حديث:
1.سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مي کند که گفت: « در حالي که رسول الله صلي الله عليه و آله وفات يافت که من قرآن را قرائت کرده بودم و ده سال داشتم.»(32)
2.عيني و ديگران گفته اند: « ابوعبيد، قاريان از صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله را نام برده و از مهاجران اين افراد را بر شمرده است: خلفاي اربعه، طلحه، سعد، ابن مسعود، حذيفه، سالم، ابوهريره، عبدالله بن سائب و عبادله ( يعني ابن مسعود، ابن عمر، ابن عمرو بن عاص و ابن عباس) و نيز از زنان به نام اين افراد اشاره کرده است: « عايشه، حفصه و ام سلمه.»
ابن ابي داود در شمار مهاجران نام: تميم بن اوس الداري، و عقبة بن عامر را ذکر کرده و در شمار انصار: معاذ – که کنيه آن ابا حليمه است – و فضالة بن عبيد و مسلمة بن مخلد را ذکر کرده است.(33) و هم چنين زرقاني گروه ديگري را يادآور شده که مي توان به آن جا مراجعه کرد.
شبلنجي شافعي مي گويد: « کساني که قرآن را در عهد رسول اکرم صلي الله عليه و آله به طريق حفظ گردآورده اند، ابي بن کعب، معاذ بن جبل، ابوزيد انصاري، ابودرداء، زيدبن ثابت، عثمان بن عفان، تميم داري، عبادة بن صامت و ابوايوب انصاري است.»(34)
سيوطي از ابوبکر نقل مي کند که او يکي از صحابه است که همه قرآن را در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله حفظ کرده اند.(35)
اکنون در بخش پايان اين بخش به چند نکته، عطف نظر مي کنيم:
معناي جمع قرآن
ملاحظه مي کنيم که اسم هاي ياد شده توسط شبلنجي، دقيقاً همان اسم هاي ذکر شده توسط انس و شعبي و ديگران است و همه آن ها تعبير کرده اند که آن ها از کساني هستند که قرآن را جمع کرده اند.
ولي شبلنجي در کنار کلمه: جمع، واژه حفظ را هم افزوده است و اين اجتهاد شخصي در تفسير « جَمعَهم القرآن » است. منظور او از کلمه « حفظ » حفظ و گردآوري در سينه است و منظور از « جمع قرآن »، نوشتن قرآن در عهد رسول صلي الله عليه و آله نيست.
البته اين ادعايي است که جز شبلنجي، کسان ديگري نيز هوادار آنند.(36)ولي ادعاي درستي نيست، و در نهايت اين ادعا، نظر شخصي آنان در تفسير يک نص تاريخي است، بدون اين که بر دليلي تکيه داشته يا شاهدي از تاريخ بر آن اقامه کرده باشند.
آنچه گذشت خود شاهد گويايي بر رد نظريه ي مذکور است و به وضوح مي نماياند که مصاحف بسياري در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله وجود داشته است، چه بسيار مواردي که رسول خدا صلي الله عليه و آله مسلمانان را به قرائت همراه با نظر و تأمل در قرآن، تحريص فرموده و فضل و ثواب آن را نزد خداوند، بيان داشته است.
و همگان اعتراف دارند که نزد تعدادي از صحابه بزرگ قرآن هايي وجود داشته که مخصوص خود آنان بوده است، مانند مصحف علي عليه السلام و ابي و ابن مسعود و …
رافعي مي گويد: « بر اين مطلب اتفاق است که علي بن ابي طالب و ابي بن کعب و زيد بن ثابت و عبدالله بن مسعود، از کساني هستند که قرآن را به طور کامل نوشته و قرآن هاي ايشان براي قرآن هايي که بعد نوشته شد، اصل قرار گرفت.»(37)
اين کلام، ناگزير مي رساند که اين قرآن ها به صورت مجموعه وجود داشته است، قبل از اين که در زمان خليفه اول توسط زيد گردآوري شود.
اضافه بر اين، قاريان و حافظان قرآن در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله از ميان انصار و ديگران بسيار بوده اند و دليلي ندارند که ما تعداد آن ها را به آنچه ذکر گرديد منحصر بدانيم، با اين که روايت کرده اند: « در بئر معونه هفتاد قاري و در يمامه نيز به همان تعداد از قاريان کشته شده اند.»(38) بلکه گفته شده است مقتولان در يمامه، نزديک به پانصد (39) يا چهارصد قاري بوده اند.(40)
زهري مي گويد: « مجلس عمر از قاريان جوان و کهن سال پر بود و او بسيار با ايشان مشورت مي کرد…»(41)
بنابراين ، پذيرش اين که مقصود از جمع قرآن، حفظ در سينه ها باشد به هيچ وجه ممکن نيست.
نادرستي حصر قاريان در شماري خاص
در کلام عيني، تعداد قاريان قرآن به عددي خاص محدود شده است، حتي فردي چون عسقلاني مي گويد: « برخي از آنان قرآن را در عهده پيامبر صلي الله عليه و آله جمع آوري نکردند، و چه بسا بعداً گردآورده و يا آن را تکميل کرده باشند.»(42)
نه حصر کلام عيني قابل پذيرش است و نه حصر کلام عسقلاني. و از اين هر دو، نادرست تر کلام فيض کاشاني است که مي گويد: « رسول خدا صلي الله عليه و آله وفات يافت، در حالي که بيست هزار صحابي در اطراف داشت و از آن ميان کسي حافظ قرآن نبود مگر شش نفر که دو نفرشان مورد اختلاف است. و بيشتر آن ها فقط حافظ يک يا دو سوره بودند و کساني که بقره يا انعام را حفظ داشتند از علما به شمار مي آمدند.»(43)
ظاهراً مرحوم فيض کاشاني، بر بيش از روايت شعبي دست نيافته است، زيرا شعبي گردآوران قرآن را در شش نفر منحصر مي داند.
ليکن با بياني که گذشت، به وضوح مي توان دريافت که حافظان و قاريان قرآن به مراتب بيش از اين تعداد بوده اند، چرا که ده ها و چه بسا صدها نفر از آنان در واقعه يمامه کشته شده اند.
گفتيم که مصاحف در سطحي گسترده ميان صحابه انتشار داشته و رسول خدا صلي الله عليه و آله آنان را به مطالعه همراه با نظر و تأمل و نيز ختم و حفظ قرآن بر مي انگيخته است.
پس محصور دانستن قاريان قرآن به آنچه عيني ذکر کرده يا به عددي کمتر از آن – چنان که عسقلاني و فيض کاشاني مي گويند – غير معقول بوده و قابل پذيرش نيست، چه منظور ختم کنندگان قرآن يا حافظان و چه نويسندگان آن باشد. به خصوص که عيني و کاشاني، بسياري از قاريان را بدون مجوز و دليلي آشکار کنار نهاده اند!
جاه طلبي يا سياست!
در روايت انس ملاحظه مي کنيم که او نام افرادي را ذکر کرده که همه آن ها از انصار هستند با اين که در ميان مهاجران، کساني چون اميرالمومنين علي عليه السلام و ابن مسعود، هستند که هيچ کس در گردآوردن قرآن توسط آنان ترديد ندارد!
ممکن است گمان رود که انس به منظور کسب افتخار براي قوم خويش و بزرگ نماياندن منزلت و فضل آنان و امتياز انصار بر مهاجران، فقط نام انصار را به ميان آورده و از ذکر نام مهاجران خودداري ورزيده است و پس از او ديگران هم از وي تبعيت کرده اند!
ولي حقيقت جز اين است! موضوع تنها منزلت طلبي و کسب افتخار نيست، بلکه آبشخور اصلي اين جريان، جهت گيري هاي سياسي حساب شده اي است که از نظر سياست مداران آن روز، داراي اهميت فراوان بوده، زيرا سياست بر اين بود که حتي نام اين گروه هم به ميان نيايد.
شايد انس تحت تأثير اين سياست قرار گرفته – البته ترجيح مي دهيم که او اين کار را بدون توجه مرتکب شده باشد – و تنها به ذکر دسته اي اکتفا کرده و ديگران نيز از او پيروي کرده اند، بدون اين که از واقع امر مطلع باشند و به تأثير جهت گيري هاي سياسي توجه کنند.
اين مطلب تقريباً قطعي است که در عصر مذکور سعي بر آن بوده تا فضيلت گردآوري قرآن به هيئت حاکمه آن روزگار چسبانده شود. در حالي که استناد اين فضيلت به هيئت حاکمه، هرگز با مسئله گسترش داشتن مصاحف در ميان مسلمانان عصر پيامبر صلي الله عليه و آله سازگار نيست. هم چنان که با وجود قرائت همراه با نظر و تأمل و جمع قرآن در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله قابل توجه نمي باشد.
علاوه بر اينها، آنچه در عهد خلفاي پس از رسول اکرم صلي الله عليه و آله گذشت – اگر درست باشد – فقط مي رساند که خليفه مصحف هايي را براي خود گرد آورده است، نه براي امت. ولي در ثبوت و صحت اين واقعه ترديد است، به جهت روايتي که از امام حسن بن علي عليه السلام نقل شده و مي رساند که اين امر از کينه توزي هاي معاويه است. به علاوه که در متن روايات اثبات کننده جمع قرآن در عهد خلفا، اختلاف و تناقض هست و نيز به اضافه اين که زرکشي مي گويد: « إنّ جَمعَ أبيّ بن کعب و زيد للقرآن (أي بمبادرة من الخلفاء) ليس بمحفوظ…(44)
اطلاق لفظ کتاب بر قرآن
در زمينه جمع قرآن در زمان پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله امام شرف الدين استدلالي دارد مبني بر اين که لفظ « کتاب » از ديرباز بر قرآن اطلاق مي شده است، در حالي که الفاظ تا زماني که مکتوب نشود و به رشته تحرير در نيايد، کتاب ناميده نمي شود. پس اطلاق لفظ کتاب بر قرآن، پس از نوشتن آيات بوده و اين امر نشان مي دهد که قرآن در عصر نزول نوشته مي شده است.(45)
ولي ما نمي توانيم اين نتيجه گيري را بپذيريم، زيرا چه بسا گفته شود که اطلاق لفظ کتاب از سوي خداوند بر قرآن، به اين جهت بوده که بعد از نزول تدريجي و تکميل شدن همه ي آيات آن مجموعه اي مکتوب پديد آيد، و اطلاق کتاب بر قرآن به اعتبار آينده آن باشد نه فعليت آن. سپس اين استعمال به عنوان يک اصطلاح در ميان مردم رواج يافته باشد. بدون اين که قرآن را نوشته باشند.
گروهي ديگر نيز براي اثبات جمع قرآن در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله به برخي آيات و ادله ديگر استشهاد کرده اند که ما در ميان آن ادله، دليل قانع کننده اي نيافتيم، گر چه به عنوان مؤيد و مرجح مي توان از آن ها بهره گرفت.
پينوشتها:
1.درباره اين مطلب در جزء پنجم: الصحيح من سيرة النبي الاعظم، مبحث غزوه بئر معونه، بحث کرده ايم.
2.کنز العمال، ج2، ص 363
3.ر.ک: ابن نديم، الفهرست، ص 29، التمهيد، ج1، ص 205
4.صحيح البخاري، ج2، ص 201 و ج3، ص 147؛الطبقات الکبري، ج2قسم، ص 112و 113؛ تفسير الخازن، ج1، ص 7، لباب التأويل؛ در حاشيه جامع البيان، ج1، ص 24؛ مناهل العرفان، ج1، ص 236؛ الجامع لاحکام القرآن، ج1، ص 56 و 57؛ بحارالانوار، ج89، ص 77؛ زرکشي، البرهان، ج1، ص 241؛ الاتقان، ج1، ص 70 و 71؛ عمدة القاري، ج207، ص 26؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج5، ص 448 و 137؛ تفسير ابن کثير، ج4، ذيل ص 28؛ تاريخ القرآن، ص 47؛ فتح الباري، ج9، ص 49؛ کنزالعمال، ج2، ص 390؛ خوئي، البيان، ص 269؛ اسدالغابه، ج4، ص 216؛ الاستيعاب در حاشيه الاصابه، ج3، ص 224؛ ترمذي، الجامع الصحيح، ج5، ص 666؛ تذکرة الحفاظ، ج1، ص 25 و 31، البداية و النهايه، ج7، ص 340 و 346
5.ر.ک: حاشيه سندي بر صحيح بخاري، ج3، ص 147
6.الاستيعاب در حاشيه الاصابه، ج3، ص 224؛ اسدالغابه، ج4، ص 216
7.ر.ک: الاصابه، ج4، ص 216 و ص 78 و ج2، ص 30 و الاستيعاب، ج4، ص 78
8.اسدالغايه، ج4، ص 216؛ الاصابه، ج4، ص 78 و ج2 ص 30 و الاستيعاب، ج4، ص 78
9.نورالقبس، ص 104 و 105 و ر.ک: المحبر، ص 386، فتح الباري، ج9، ص 49، الاتقان، ج1، ص 72؛ عمده القاري، ج20، ص 27
10.الاستيعاب در حاشيه الاصابه، ج1، ص 552
11.مصادر فراواني دارد، از جمله: فتح الباري، ج9، ص 44
12.الطبقات الکبري، ج2، قسم2، ص 113؛ زرکشي ، البرهان، ج1، ص 241؛ الاتقان، ج1، ص 72 و تاريخ القرآن، ص 47
13.الطبقات الکبري، ج2، قسم 2، ص 112- 114؛ زرکشي، البرهان، ج1، ص 241؛ الاتقان، ج1، ص 72؛ فتح الباري، ج9، ص 48، نورالقبس، ص 245 و 105؛ کنزل العمال، ج2، ص 365 و 374؛ ابن شاذان، الايضاح، ص 222؛ البيان، ص 269 نقل از: منتخب کنزالعمال، ج2، ص 214؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج5، ص 448؛ تاريخ القرآن، ص 47، نقل از: بحوث حول علوم القرآن، ص 214؛ الاصابه، ج2، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 312.
14.الطبقات الکبري، ابن سعد، ج2، بخش 2، ص 113 و 114؛ فتح الباري، ج9، ص 48؛ الاتقان، ج1، ص 72؛ تاريخ القرآن، ص 47؛ کنز العمال، ج2، ص 365 و 374؛ مناهل العرفان، ج1، ص 237؛ عمدة القاري، ج20، ص 27، لکن در کتاب به جاي عبادة بن ثابت، عبادة بن صامت آمده، حياة الصحابه، ج3، ص 221
15.الفهرست، ص 30؛, زنجاني، تاريخ القرآن، ص 46 و ابياري، تاريخ القرآن، ص 95
16.زنجاني، تاريخ القرآن، ص 47؛ اعيان الشيعه، ج1، ص78 و تفسير ابن کثير، ج4، ذيل ص 28
17.مشاهير علماء الامصار، ص 12
18.تاريخ واسط، ص 102؛ کنز العمال، ج17، ص 105 تذکرة الحفاظ، ج1، ص 12
19.المحبر، ص 386؛ الاتفان، ج1، ص 72؛ فتح الباري، ج1، ص 49 و عمدة القاري، ج20، ص 27
20.ر.ک: عمدة القاري، ج20، ص 27؛ الاستيعاب در حاشيه الاصابه، ج2، ص 41؛ الاصابه، ج2، ص 31 و 50؛ اسدالغابه، ج2، ص 313و در اين کتاب بحث طولاني درباره ي اتحاد يا تعدد او با سعيد بن عبيد شده است.
21.طبقات ، ابن سعد، ج3، ص 458
22.عمدة القاري، ج20، ص 27؛ الاتقان، ج1، ص 72 و تاريخ الخلفاء، ص147
23.عمدة القاري، ج20، ص 27؛ الاتقان، ج1، ص 72؛ ابياري، تاريخ القرآن، ج7، ص 108 و حلية الاولياء، ج2
24.ر.ک: الاصابه، ج3، ص250، الاستيعاب، ج2، ص 224؛ اسدالغابه، ج4، ص 216 و طبقات ابن سعد (ط صادر) ج3، ص 513
25.ر.ک: علاوه بر مأخذ قبل، الطبقات الکبري، ج8، ص 335؛التراتيب الاداريه، ج1، ص 47؛ زنجاني، تاريخ القرآن، ص 41؛ البيان، ص 273 و اسدالغابه، ج5، ص 626
26.الطبقات الکبري، ج2، بخش 2، ص 113؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج5، ص 448؛ التراتيب الاداريه، ج1، ص 46؛ کنزالعمال، ج2، ص 374 و مجمع الزوائد، ج1، ص 72
27.عمدة القاري، ج20، ص 27 و الاتقان، ج1، ص 72
28.الاتقان، ج1، ص 72؛ مناهل العرفان، ج1، ص 237؛ فتح الباري، ج9، ص 47؛ تفسير ابن کثير، ج4، ذيل ص 29؛ المصنف، ج3، ص 355؛ عمدة القاري، ج20، ص 27؛ کنز العمال، ج2، ص 208 و 209؛ مباحث في علوم القرآن، ص 120؛ البيان، ص 269؛ بحوث في تاريخ القرآن و علومه، ص 130 و الميزان في تفسير القرآن، ج12، ص 121.
29.عمدة القاري، ج20، ص 27
30.تاريخ الخلفاء، ص 162
31.همان، ص 148
32.عمدة القاري، ج20، ص 27
33.همان؛ مناهل العرفان، ج1،ص 235 و الاتقان، ج1، ص 72
34.نورالابصار، ص 48
35.ر.ک: تاريخ الخفاء، ص 44
36.ر.ک: فتح الباري، ج7، ص 96؛ زرکشي، البرهان، ج1، ص 235؛ فواتح الرحموت در حاشيه المستصفي، ج2، ص 12؛ بحوث في تاريخ القرآن و علومه، ص 157 و 131؛ البيان ، ص 269. آنچه ابن حجر درباره جمع قرآن توسط علي عليه السلام گفته است؛ زيرا او مدعي است که مراد از جمع، حفظ قرآن در سينه علي عليه السلام است.« ر.ک: تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ص 317».
37.بحوث في تاريخ القرآن و علومه، ص 115 و 124 نقل از رافعي، اعجاز القرآن، ص 35 و 36 و قطان، مباحث في علوم القرآن، ص 124
38.ر.ک: فتح الباري، ج9، ص 48 و 43؛ البرهان، ج1، ص 242؛ مناهل العرفان، ج1، ص 238 و 235 و 242؛ الاتقان، ج1، ص 70 و 71 و ابياري، تاريخ القرآن، ج1، ص 242
39.تفسير ابن کثير ، ج4،( الذيل ) ص 9، و مناهل العرفان، ج1، ص 242
40.کنز العمال، ج2، ص 364 و البيان، ص 262 و 273
41.جامع العلم، ج1، ص 194
42.ر.ک: فتح الباري، ج9، ص 47؛ مناهل العرفان، ج1، ص 235؛ الاتقان، ج1، ص 72
43.محجة البيضاء، ج2، ص 264
44.ر.ک:زرکشي، البرهان، ج1،ص 238
45.اجوبة مسائل موسي جارالله، ص 31
منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد، بوستان کتاب، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول/ 1391