خانه » همه » مذهبی » تبری ، بهترین عامل حفظ هویت

تبری ، بهترین عامل حفظ هویت

تبری ، بهترین عامل حفظ هویت

قلب انسان کانون تمایلات، مهرورزی‌ها و کینه‌توزی‌ها و محل بروز گرایش‌هاست ؛ از این رو تبری قلبی نقشی سرنوشت ساز در زندگی انسان‌ها دارد. باید به دشمنان خداوند متعال دل نسبت و از آنان نفرت داشت

2a3c7542 c62d 43bf b8bb 3dde9e8bc372 - تبری ، بهترین عامل حفظ هویت
0002246 - تبری ، بهترین عامل حفظ هویت
 

 

 

شیوه‌های تبری

الف) قلبی

قلب انسان کانون تمایلات، مهرورزی‌ها و کینه‌توزی‌ها و محل بروز گرایش‌هاست ؛ از این رو تبری قلبی نقشی سرنوشت ساز در زندگی انسان‌ها دارد. باید به دشمنان خداوند متعال دل نسبت و از آنان نفرت داشت باید به دشمنان اولیای خداوند مهر نورزید و از آنان در دل بغض داشت باید از عمل کرد بزه کاران ناخشنود بود. این سنت خداوند متعال و پیامبران اوست.
حضرت علی(علیه‌السلام) فرمودند: «کسی که ازعملکرد جامعه‌ای خشنود باشد، گویا با آنان هم کار بوده است».[۱] و در روایات است که: «ایمان ، دوست داشتن و دشمن داشتن است».[۲]

ب) زبانی

باید با زبان از دشمنان خداوند و از دشمنان اولیای او تبری جست. باید بغض آنان را فریاد کرد و دشمنی قلبی را به جلوه گذاشت. باید با شمشیر زبان، ریشه‌های محبوبیت و مقبولیت آنان را زد؛ البته نه با فحش و رکیک گویی و یاوه پردازی که دین ما با هرزه گویی و هرزه گرایی سر ستیز دارد.
قرآن کریم می‌گوید: «معبودهای مشرکان را دشنام نگویید، چون ممکن است که آن‌ها هم از روی جهل، خدا را که معبود شماست، دشنام گویند». گفته‌اند که مسلمانان بت‌های مشرکان را دشنام می‌دادند، خدا آنان را از این کار نهی کرد؛ مبادا که آن‌ها خدا را از روی جهالت، ناسزا گویند.[۳] دشنام در اثر نبودن منطق و در اثر زبونی است؛ پس لازم است افراد، تا آن جا که می‌توانند، طرف مقابل خود را با منطقی شایسته و بیانی استوار، قانع سازند.[۴] حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «ناسزاگویی و ناسزاشنوی از اسلام نیست».[۵] هم چنین فرموده‌اند: «بزرگوار، هیچ گاه فحش نمی‌دهد».[۶] حتی در روایت آمده است: «به بادها ناسزا نگویید، چون آنها فرمان پذیرفته‌اند، به کوه‌ها، به ساعت‌ها به روزها و به شب‌ها فحش ندهید، که گنه کار می‌شوید و ناسزا به شما برمی‌گردد.»[۷] و در روایت دیگری آمده است: «به شیطان فحش ندهید و از شر او به خدا پناه ببرید».[۸] هم چنین در روایت آمده است : «کسی را که به پیامبری فحش دهد، بکشید و هر کس به وصی پیامبر ناسزا گوید، حقا به پیامبر خدا ناسزا گفته است».[۹]

لعن و نفرین

لعن و نفرین از شیوه‌های پذیرفته شده زبانی برائت است. فرهنگ اسلامی و اخلاق والای آن، فحش و ناسزاگویی را بر نمی‌تابد. ولی لعن و نفرین را به جای آن می‌گذارد تا مرزهای تبری، پاس داشته شود؛ دشمنی‌ها ابزار گردد و دشمنان نکوهیده شوند.
این اصناف و گروه‌ها را قرآن کریم لعنت کرده است:[۱۰] ۱ـ کفار به طور مطلق (احزاب: ۶۴)
۲ـ منافقان (احزاب: ۶۰)
۳ـ ابلیس (ص: ۷۸)
۴ـ آنان که خدا و رسول او را اذیت کنند (احزاب: ۵۷)
۵ـ اهل فساد و قاطعان رحم (محمد: ۲۳)
۶ـ آنان که آیات خدا و راه‌های هدایت را پنهان می‌دارند (بقره: ۱۵۹).
۷ـ ستم کاران (هود: ۱۸).
۸ـ شجره ملعونه (اسراء: ۶۰).
۹ـ آنان که به زن پاک‌دامن، نسبت زنا بدهند (نور: ۲۳)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز بر افرادی که از رفتن با لشکر اسامه خودداری کردند، لعنت فرستادند.[۱۱] در زیارت عاشورا ۲۲ بار کلمه لعن و مشتقاتش آمده است. واژه لعن و مشتقاتش بیش از چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است.

نفرین

یکی دیگر از شیوه‌های برائت زبانی، نفرین است. در معارف ما نفرین‌های گوناگونی از زبان خداوند متعال، پیامبران و اولیای دین نقل شده است: گفت: «خداوندا! هیچ کافری را بر زمین باقی مگذار».[۱۲] و «تبت یدا ابی لهب و تب»[۱۳] دو دست ابی لهب، بریده و مرگ بر او باد.
چنان که گفتیم، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که رحمت للعالمین بودند، نفرین‌هایی نقل شده است. وقتی معاویه در برابر سفیر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که او را چندین بار به حضور فراخوانده بود تعلل کرد، حضرت این چنین نفرین فرمودند: «خداوندا! شکمش را سیر مگردان».[۱۴] پس از آن معاویه می‌گفت: «خسته شدم و سیر نشدم». شاعری گفته است: «من دوستی دارم که شکمش چونان جهنم است، گویا در درون آن معاویه است».
از حضرت علی(علیه‌السلام) نیز نفرین‌هایی در تاریخ ضبط شده است.
انس بن مالک در چهره‌اش پیسی بود. گروهی گفتند: حضرت علی(علیه‌السلام) از او درباره سخن پیامبر در روز غدیر که فرمودند: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» پرسیدند، گفت: من سالمند شده و فراموش کرده‌ام. حضرت فرمودند: «اگر دروغ می‌گویی، خداوند تو را به سپیدی مبتلا سازد که عمامه آن را نپوشاند».

لزوم تبری

اگر تبری از دشمنان خدا وجود نداشته باشد، مرزهای دوستی و دشمنی به هم می‌ریزد. حق و باطل در هم می‌آمیزد و یک پلورالیسم دینی پدید می‌آید اگر باطل، منفور نباشد، اگر ظالم، مطرود نگردد، اگر گمراهی نکوهیده نشود، اگر بزه کاران مورد عداوت قرار نگیرند، تباهی نهادینه می‌شود؛ فساد مقبول می‌گردد و تبه کاران بی‌پروا می‌شوند. برائت یعنی؛ حق و دیگر هیچ، برائت یعنی دشمنی با دشمنان خدا. تبری نجستن از دشمنان، عامل هم‌گرایی، تقلید، تشبه و هضم شدن در فرهنگ دشمن می‌شود. مرزهای اعتقادی را باید توان‌مند‌تر از مرزهای جغرافیایی، پاس داشت.
در این باره، آیات و روایات فراوانی واردشده است هم چون: «جامعه‌ای نخواهی یافت که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد و با دشمنان خدا و رسول، دوستی کنند».[۱۵] بی‌تردید چنین کسانی تبری قلبی ندارند.
پی کردن ناقه صالح به وسیله یک نفر بود، اما خداوند این عمل را به همه آن قوم نسبت داده است: «آنان او را تکذیب و ناقه را پی کردند. از ا ین رو پروردگارشان آن‌ها (و سرزمین آنان) را به جهت گناهشان در هم کوبید و با خاک یکسان کرد».[۱۶] چرا که بقیه نسبت به عمل آن شخص، تبرّی نجستند.
قرآن، خطاب به بنی اسرائیل می‌فرماید: «چرا پیامبران خدا را به ناحق می‌کشید؟»[۱۷] این خطاب به گروهی از بنی اسرائیل است که گذشتگان آنان این کار را کردند و آنان رضایت داشتند و از آنان، تبری نجستند.
در زیارت عاشورا می‌خوانیم: «فلعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازلتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها و لعن الله امه قتلتکم؛ پس خداوند امتی را که جور و ستم بر شما را بنیاد نهاد، لعنت کند. امتی را که شما را از مقام و مراتب خدادای دور ساخت، لعنت کند و امتی که شما را کشت».
ما پیوسته یک امت را لعن می‌کنیم در حالی که قاتلان امام حسین(علیه‌السلام) گروهی خاص بودند، لعن امت، برای این است که آنان تبری عملی، قلبی و زبانی نداشتند. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: دروغ گفته‌ است کسی که ادعا کند ما را دوست می‌دارد و از دشمن ما تبری نجوید.»[۱۸] در روایت دیگری آمده است: «در عرصه‌های رستاخیز ، منادی ندا می‌کند: دوست داران کجایند؟ کینه توزان کجایند؟».[۱۹] در روایت دیگر است: «هر کس ، انکار منکر را با دل، دست و زبان خویش ترک کند، او مرده زندگان است».[۲۰] تبری بهترین عامل حفظ هویت‌هاست. چرا ملیت‌های گوناگون و دین‌باوران گوناگون، دچار بحران هویت شده‌اند؟ علت بحران هویت‌، نداشتن تبری است.
ما باید هم در دل و هم در زبان و هم در عمل، تبری داشته باشیم . تبری در عمل جلوه‌های گوناگونی دارد: یکی از ‌آن‌ها نداشتن تشبه به کفار است. این که تشبه به کفار را ناروا دانسته‌اند، برای تبری عملی و حفظ هویت دینی است. سید کاظم یزدی(رحمت الله علیه) زمانی که فرهنگ غرب هجوم آورده‌ بود، کلاه ایتالیایی را حرام کرد.
تبری نداشتن از فرهنگ غرب، باعث می‌شود که ما غرب گرا باشیم. تبری نداشتن از مشرکان و از معاندان اهل بیت(علیهم‌السلام) باعث می‌شود که ما رنگ ‌آن‌ها را پیدا کنیم.
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) درباره تشبه، جمله زیبایی دارند که بسیار درس آموز است. حضرت می‌فرمایند: «اگر شما بردبار نیستید، خود را شبیه بردباران سازید. شیوه بردباران را پیشه کنید.» و بعد فرمودند: «اندک است کسی که به جامعه‌ای شباهت پیدا کند، مگر این که به زودی از آنان می‌شود.» پطر کبیر در سال ۱۶۸۹ در روسیه فرمان داد، مردم تا پنج سال وقت دارند که ریش‌ها را بتراشند و حجاب‌ها را برگیرند. این فرمان غرب گرایانه، هویت دینی و ملی بسیاری از مردم روسیه را به باد داد.
یکی دیگر از شیوه‌های تبری عملی، تقلید نکردن از مشرکان است.[۲۱] قرآن کریم، پیوسته با تقلید از نیاکان مشرک، سر ستیز دارد. تقلید از مشرکان و معاندان، یکی از نمونه‌های عملی نداشتن تبری است. نجس دانستن مشرکان از دیگر تبلور‌های برائت عملی است.[۲۲] مجاز نبودن ازدواج با آنان نیز این مرز جدایی را مستحکم‌تر می‌کند.[۲۳] مباح نبودن ذبیحه آنان، علاوه بر پاسداری از مرزهای اعتقادی، از توان اقتصادی آنان می‌کاهد.[۲۴]

پی نوشت ها:

[۱] شرح فارسی غررو درر آمدی: ج ۲، ص ۱۳۱.
[۲] بحارالانوار: ج ۷۸، ص ۱۷۵.
[۳] «لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم»، انعام: ۱۰۸.
[۴] قاموس قرآن: ج ۳، ص ۲۰۵.
[۵] «الفحش و التفحش لیسا من الاسلام»: شرح فارسی غرر و درر آمدی: ج ۱، ص ۳۹۰.
[۶] همان: ج ۶، ص ۵۴.
[۷] بحارالانوار: ج ۶۰، ص ۹.
[۸] کنز العمال: ح ۲۱۲۰.
[۹] بحارالانوار: ج ۷۹، ص ۲۲۱.
[۱۰] قاموس قرآن: ج ۶، ص ۱۹۴.
[۱۱] بحارالانوار: ج ۳۰، ص ۴۳۲.
[۱۲] نوح: ۲۶.
[۱۳] «و قال نوح رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا».
[۱۴] بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۷۶.
[۱۵] مجادله: ۲۲.
[۱۶] شمس: ۱۴.
[۱۷] بقره: ۹۱.
[۱۸] بحارالانوار: ج ۲۷، ص ۵۸.
[۱۹] بحارالانوار: ج ۷، ص ۲۳۱.
[۲۰] تهذیب: ج ۶، ص ۱۸۱ ـ وسائل الشیعه: ج ۱۶، ص ۱۳۲.
[۲۱] بقره: ۱۷۰ ـ مائده: ۱۰۴ ـ اعراف: ۲۸ ـ ۹۵ ـ یونس: ۷۸ـ انبیاء: ۵۳ ـ شعراء: ۷۴.
[۲۲] توبه: ۲۸.
[۲۳] بقره: ۲۲۱ ـ نساء: ۲۲ـ احزاب: ۵۳.
[۲۴] انعام: ۱۱۹ ـ نحل: ۱۴ـ نور: ۶۱.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد