واژة «هادی» از مادة «هدایت» در اصل به معنی دلالت و راهنمائی توأم با لطف است، و «هدیّه» را نیز به همین جهت هدیّه نامیده اند، این سخنی است که «راغب» در مفردات آورده، ولی در «مقاییس اللْغه» دو معنی برای آن ذکر شده راهنمائی کردن و هدیّه فرستادن، هرچند گفته اول که هر دو معنی را به یک ریشه بازمی گرداند مناسبتر به نظر می رسد. در لغت عرب به روز نیز «هادی» گفته می شود، چون مایه هدایت مردم است، و «هادیه» به عصا می گویند که نابینایان را رهبری می کند، حیواناتی که در پیشاپیش گله حرکت می کنند «هوادی» نام دارند، و به گردن اسبها نیز «هوادی» اطلاق می شود. به شترانی که به عنوان قربانی به سوی خانه خدا می آورند «هدْی» (بر وزن سعی) گفته می شود، چرا که هدیه های مومنان به خانه خدا است.(کتاب العین) به هر حال این واژه هنگامی که به عنوان یکی از صفات افعال الهی به کار می رود اشاره به مسأله راهبری او در تمام شئون حیات مادی و معنوی، ظاهری و باطنی، تکوینی و تشریعی است. سرانجام به پیامی که این توصیف الهی دربردارد گوش فرامی دهیم که از یکسو به ما می گوید تمام عالم هستی به فرمان خدا برای هدایت شما بسیج شده، و شما هستید که باید به این برنامه های هدایت لبیک گوئید و ندای الهی را بشنوید، و با همرهی خضر «تکوین و تشریع» طی این مرحله کنید، تا از ظلمات و گمراهی به درآئید. از سوی دیگر تخلّق به این اخلاق الهی ایجاب می کند که هرکس در طریق هدایت دیگران بکوشد و دست همنوعان را بگیرد، و از مراحل مختلف کمال بگذراند، و به سر منزل مقصود که همان معرفة الله و تجلی اسماء صفات او است برساند. (پیام قرآن ج 4، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان)
هدایت به معنایى که از آن مى فهمیم در هر حال از عناوینى است که افعال به آن متصف مى شود، مثلا وقتى گفته مى شود من فلانى را به فلان کار هدایت کردم مقصود بیان چگونگى رسیدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اینکه فلان راه رسیدن به مقصود را به او نشان داده باشى و چه اینکه دست او را گرفته و تا مقصد همراهیش کرده باشى. که در صورت اول هدایت به معناى ارائه و نشان دادن طریق است و در صورت دوم به معناى ایصال به مطلوب. خلاصه، آنچه که در خارج از شخص هدایت کننده مشاهده مى شود افعالى از قبیل بیان آدرس و یا نشان دادن به اشاره و یا برخاستن و طرف را به راه رساندن است، اما خود هدایت عنوان و صفت فعل و دائر مدار قصد است، هم چنان که اعمالى که از طرف مقابل سر مى زند معنون به عنوان اهتدا و هدایت یافتن است. به هر حال هدایت که یکى از اسماى حسنى است و به خدا نسبت داده مى شود، و به آن نظر خداى تعالى هادى نامیده مى شود صفتى است از صفات فعل خدا مانند رحمت و رزق و امثال آن نه از صفات ذات او.
کلمه هدایت در قرآن در مورد فراوانى استعمال شده است ولى ریشه و اساس همه آنها به دو معنى بازگشت مى کند:
الف – هدایت تکوینى که در تمام موجودات جهان وجود دارد (منظور از هدایت تکوینى رهبرى موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندیهاى حساب شده جهان هستى است). قرآن مجید در این زمینه از زبان موسى (ع) مى گوید: رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى : پروردگار ما همان کسى است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد(طه- 50).
ب- هدایت تشریعى، که به وسیله پیامبران و کتابهاى آسمانى انجام مى گیرد و انسانها با تعلیم و تربیت آنان در مسیر تکامل پیش مى روند، شاهد آن نیز در قرآن فراوان است از جمله مى خوانیم: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا : :آنها را راهنمایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت مى کنند. (انبیاء- 73)
یک اصلی که در قرآن خیلی هم روی آن تکیه شده ، اصل هدایت اشیاء است ، و قرآن می فرماید که ما هیچ چیزی را عاری از هدایت خلق نکردیم: «ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی» (طه/50) (با ثم ذکر کرده است) در ساختمان هر چیزی آنچه که برای آن چیز لازم است قرار دادیم و سپس او را هدایت کردیم. آنچه که در اینجا من می خواهم به آن استدلال کنم این کل شی ء است، یعنی هر موجودی، در هر مرتبه ای، به هر نوع هدایتی که نیاز دارد و در مسیر تکاملی آن قرار گرفته است آن هدایت به او داده شده است.
از سوی دیگر ، خداوند در قرآن تصریح می کند که برای هر امتی پیامبری است که چون قیامت شود با پیامبرش برای حسابرسی حاضر می شوند ؛ وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ : و هر امتى را پیامبرى است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود. ( یونس/ 47)
حال بهتر است به بیان مراتب هدایت بپردازیم:
مراتب هدایت
هدایت دارای پنج مرتبه است: 1- هدایت فطری و غریزی ؛ هدایت در آیه 50 سوره طه ناظر به این معنی است. 2- هدایت عقلانی ؛ که با بخشیدن ( ( قوه تفکر ) ) به انسان ارزانی شده و در روایات از آن به ( ( رسول باطنی ) ) تعبیر می شود. 3- هدایت برونی ؛ که از طریق ( ( ارسال پیامبران ) ) انجام گرفته و در روایات از آن به ( ( رسول ظاهری ) ) تعبیر شده است. 4- توفیق و عنایت رحمانی که ویژه بندگان خاص است و در آیه شریفه ( ( و خداوند بر هدایت ،هدایت یافتگان می افزاید ) مریم ، آیه 76 ) به این مرتبه از هدایت اشاره شده است. 5- قدرت ایمانی ویژه و فوق العاده ای که عصمت را به همراه می آورد و مقصود از هدایت در آیه 90 سوره انعام ، این مرتبه از هدایت است . از بین اقسام پنج گانه هدایت ، سه قسم نخست فراگیر و عام است وشامل تمام انسان های مومن و کافر می شود، اما هدایت در مرتبه چهارم وپنجم ، نتیجه شایستگی های فردی و عمل صالح بوده و تنها به گروه خاصی از بندگان خداوند اختصاص دارد .مرتبه پنجم هدایت که مرحله عصمت است ، ویژه پیامبران و ایمه ( ع ) و مرتبه چهارم ، از آن سایر بندگان شایسته خداوند است .(ر . ک : 1- التمهید فی علوم القرآن ، ج 4، ص 200 – 253 استاد معرفت. 2- الالهیات ، ج 2، ص 387 – 391 استاد سبحانی. 3- هدایت در قرآن آیت الله جوادی آملی. 4- منشور جاوید، ج 3، ص 148 – 164استاد سبحانی. به نقل از سایت تبیان)
یاد آوری چند نکته
1- اول اینکه ، افراد بشری را در مورد موضع گیریشان در برابر حق و حقیقت به دو دسته تقسیم نمود : الف ) افراد قاصر : اینان کسانی اند که با حق و حقیقت سر ستیز و دشمنی ندارند و تنها بخاطر جهالت و نا آگاهی از حقیقت به سویش نمی شتابند ، و چون حقیقت بر آنان عرضه گردد پذیرایش خواهند شد. اینان در نهایت اگر به همان مقدار از حقیقت که به آنان رسیده عمل نمایند و پایبند بوده باشند ، مورد لطف و رحمت خداوند قرار خواهند گرفت. ب ) افراد مقصر : اینان کسانی هستند که خود موجبات جهل و نادانی شان را فراهم آورده اند ، به عبارت دیگر ، با آنکه آوازه ظهور دینی جدید با نشانه هایی عقل پذیر بدانها داده شده و در کتب آسمانی شان نیز وعده ظهورش را خوانده اند ، اما بخاطر دنیا پرستی و یا سستی و کاهلی به دنبال حقیقت نرفته و موجب محرومیت خود گشته است. اینان کسانی اند که با حقیقت عناد و دشمنی دارند و با آنکه آنرا می شناسند به جنگش می شتابند. این افراد مورد خشم وغضب خدوند هستند و جایگاهشان نیز آتش جهنم می باشد.
2- نکته دوم اینکه خداوند اانسان را با توجه به توانش مورد بازخواست قرار می دهد، همانطور که شما از کودک دبستانی انتظار حل مسائل پیچیده ریاضی را ندارید ، او نیز هیچ گاه از انسانهای قاصر و دور مانده از حقیقت انتظاری بیش از توانشان نخواهد داشت.
3- نکته دیگر اینکه بسیاری از این محرومیتها که گریبانگیر انسان گشته و او را از هدایت تشریعی خداوند محروم ساخته است ، خود دست پروده و نتیجه اختیار و افعال خود او می باشد.
نتیجه بحث :
با توجه به مطالب پیشین باید گفت : محرمیت جهان امرو از مذهب شیعه ، برآمده از سوء اختیار انسانی مختار و دنیا پرست می باشد و این امر نیز با هدایت گری خداوند منافاتی ندارد، چرا که او هدایتش را به انسانها عرضه نمود و در هر عصر و زمانی از طریق پیامبرانش از آمدن پیامبر خاتم خبر داد ، اما این خود انسان بود که به بندگی شیطان درآمد و خود را تا ابد از هدایت راستین محروم ساخت. در این فرایند نیز برخی از انسانها مقصر و برخی قاصرند ، که مقصرین به شدت مجازات خواهند شد و قاصرین نیز چون به همان حقیقت در دستشان عمل نموده باشند و در مقابل ولایت و حکومت خداوند کرنش نموده باشند مورد لطف و رحمت قرار خواهند گرفت.
هدایت به معنایى که از آن مى فهمیم در هر حال از عناوینى است که افعال به آن متصف مى شود، مثلا وقتى گفته مى شود من فلانى را به فلان کار هدایت کردم مقصود بیان چگونگى رسیدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اینکه فلان راه رسیدن به مقصود را به او نشان داده باشى و چه اینکه دست او را گرفته و تا مقصد همراهیش کرده باشى. که در صورت اول هدایت به معناى ارائه و نشان دادن طریق است و در صورت دوم به معناى ایصال به مطلوب. خلاصه، آنچه که در خارج از شخص هدایت کننده مشاهده مى شود افعالى از قبیل بیان آدرس و یا نشان دادن به اشاره و یا برخاستن و طرف را به راه رساندن است، اما خود هدایت عنوان و صفت فعل و دائر مدار قصد است، هم چنان که اعمالى که از طرف مقابل سر مى زند معنون به عنوان اهتدا و هدایت یافتن است. به هر حال هدایت که یکى از اسماى حسنى است و به خدا نسبت داده مى شود، و به آن نظر خداى تعالى هادى نامیده مى شود صفتى است از صفات فعل خدا مانند رحمت و رزق و امثال آن نه از صفات ذات او.
کلمه هدایت در قرآن در مورد فراوانى استعمال شده است ولى ریشه و اساس همه آنها به دو معنى بازگشت مى کند:
الف – هدایت تکوینى که در تمام موجودات جهان وجود دارد (منظور از هدایت تکوینى رهبرى موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندیهاى حساب شده جهان هستى است). قرآن مجید در این زمینه از زبان موسى (ع) مى گوید: رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى : پروردگار ما همان کسى است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد(طه- 50).
ب- هدایت تشریعى، که به وسیله پیامبران و کتابهاى آسمانى انجام مى گیرد و انسانها با تعلیم و تربیت آنان در مسیر تکامل پیش مى روند، شاهد آن نیز در قرآن فراوان است از جمله مى خوانیم: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا : :آنها را راهنمایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت مى کنند. (انبیاء- 73)
یک اصلی که در قرآن خیلی هم روی آن تکیه شده ، اصل هدایت اشیاء است ، و قرآن می فرماید که ما هیچ چیزی را عاری از هدایت خلق نکردیم: «ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی» (طه/50) (با ثم ذکر کرده است) در ساختمان هر چیزی آنچه که برای آن چیز لازم است قرار دادیم و سپس او را هدایت کردیم. آنچه که در اینجا من می خواهم به آن استدلال کنم این کل شی ء است، یعنی هر موجودی، در هر مرتبه ای، به هر نوع هدایتی که نیاز دارد و در مسیر تکاملی آن قرار گرفته است آن هدایت به او داده شده است.
از سوی دیگر ، خداوند در قرآن تصریح می کند که برای هر امتی پیامبری است که چون قیامت شود با پیامبرش برای حسابرسی حاضر می شوند ؛ وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ : و هر امتى را پیامبرى است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود. ( یونس/ 47)
حال بهتر است به بیان مراتب هدایت بپردازیم:
مراتب هدایت
هدایت دارای پنج مرتبه است: 1- هدایت فطری و غریزی ؛ هدایت در آیه 50 سوره طه ناظر به این معنی است. 2- هدایت عقلانی ؛ که با بخشیدن ( ( قوه تفکر ) ) به انسان ارزانی شده و در روایات از آن به ( ( رسول باطنی ) ) تعبیر می شود. 3- هدایت برونی ؛ که از طریق ( ( ارسال پیامبران ) ) انجام گرفته و در روایات از آن به ( ( رسول ظاهری ) ) تعبیر شده است. 4- توفیق و عنایت رحمانی که ویژه بندگان خاص است و در آیه شریفه ( ( و خداوند بر هدایت ،هدایت یافتگان می افزاید ) مریم ، آیه 76 ) به این مرتبه از هدایت اشاره شده است. 5- قدرت ایمانی ویژه و فوق العاده ای که عصمت را به همراه می آورد و مقصود از هدایت در آیه 90 سوره انعام ، این مرتبه از هدایت است . از بین اقسام پنج گانه هدایت ، سه قسم نخست فراگیر و عام است وشامل تمام انسان های مومن و کافر می شود، اما هدایت در مرتبه چهارم وپنجم ، نتیجه شایستگی های فردی و عمل صالح بوده و تنها به گروه خاصی از بندگان خداوند اختصاص دارد .مرتبه پنجم هدایت که مرحله عصمت است ، ویژه پیامبران و ایمه ( ع ) و مرتبه چهارم ، از آن سایر بندگان شایسته خداوند است .(ر . ک : 1- التمهید فی علوم القرآن ، ج 4، ص 200 – 253 استاد معرفت. 2- الالهیات ، ج 2، ص 387 – 391 استاد سبحانی. 3- هدایت در قرآن آیت الله جوادی آملی. 4- منشور جاوید، ج 3، ص 148 – 164استاد سبحانی. به نقل از سایت تبیان)
یاد آوری چند نکته
1- اول اینکه ، افراد بشری را در مورد موضع گیریشان در برابر حق و حقیقت به دو دسته تقسیم نمود : الف ) افراد قاصر : اینان کسانی اند که با حق و حقیقت سر ستیز و دشمنی ندارند و تنها بخاطر جهالت و نا آگاهی از حقیقت به سویش نمی شتابند ، و چون حقیقت بر آنان عرضه گردد پذیرایش خواهند شد. اینان در نهایت اگر به همان مقدار از حقیقت که به آنان رسیده عمل نمایند و پایبند بوده باشند ، مورد لطف و رحمت خداوند قرار خواهند گرفت. ب ) افراد مقصر : اینان کسانی هستند که خود موجبات جهل و نادانی شان را فراهم آورده اند ، به عبارت دیگر ، با آنکه آوازه ظهور دینی جدید با نشانه هایی عقل پذیر بدانها داده شده و در کتب آسمانی شان نیز وعده ظهورش را خوانده اند ، اما بخاطر دنیا پرستی و یا سستی و کاهلی به دنبال حقیقت نرفته و موجب محرومیت خود گشته است. اینان کسانی اند که با حقیقت عناد و دشمنی دارند و با آنکه آنرا می شناسند به جنگش می شتابند. این افراد مورد خشم وغضب خدوند هستند و جایگاهشان نیز آتش جهنم می باشد.
2- نکته دوم اینکه خداوند اانسان را با توجه به توانش مورد بازخواست قرار می دهد، همانطور که شما از کودک دبستانی انتظار حل مسائل پیچیده ریاضی را ندارید ، او نیز هیچ گاه از انسانهای قاصر و دور مانده از حقیقت انتظاری بیش از توانشان نخواهد داشت.
3- نکته دیگر اینکه بسیاری از این محرومیتها که گریبانگیر انسان گشته و او را از هدایت تشریعی خداوند محروم ساخته است ، خود دست پروده و نتیجه اختیار و افعال خود او می باشد.
نتیجه بحث :
با توجه به مطالب پیشین باید گفت : محرمیت جهان امرو از مذهب شیعه ، برآمده از سوء اختیار انسانی مختار و دنیا پرست می باشد و این امر نیز با هدایت گری خداوند منافاتی ندارد، چرا که او هدایتش را به انسانها عرضه نمود و در هر عصر و زمانی از طریق پیامبرانش از آمدن پیامبر خاتم خبر داد ، اما این خود انسان بود که به بندگی شیطان درآمد و خود را تا ابد از هدایت راستین محروم ساخت. در این فرایند نیز برخی از انسانها مقصر و برخی قاصرند ، که مقصرین به شدت مجازات خواهند شد و قاصرین نیز چون به همان حقیقت در دستشان عمل نموده باشند و در مقابل ولایت و حکومت خداوند کرنش نموده باشند مورد لطف و رحمت قرار خواهند گرفت.