خانه » همه » مذهبی » تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا (1)

تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا (1)

تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا (1)

تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا با تأکید بر عدالت و پیشرفت موضوعی بود که از جهات مختلف قابل بخث و تحقیق است. باید دانست که حرکت امام حسین(علیه السّلام) نه یک هجرت و نه یک مسافرت معمولی بلکه یک فرهنگ سازی آشکار برای کسانی است که با تکیه بر پرچم سرخ حسینی و امید به خیمه سبز مهدوی قدم در راه پیشرفت مبتنی بر عدالت گذارده اند . آنان که زنده اند به نام حسین (علیه السّلام) و زندگی می کنند به نام مهدی (عج) چگونه است که ما راشیعه بنامند ولی در

314c2d1b d6d6 40e0 a6a1 8c860a37af22 - تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا (1)
75116 - تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا (1)
تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا (1)

نویسنده : روح الله مظاهری
منبع : راسخون

(با تأکید بر عدالت و پیشرفت)

مقدمه

تبلور ارزش های انسانی در فرهنگ عاشورا با تأکید بر عدالت و پیشرفت موضوعی بود که از جهات مختلف قابل بخث و تحقیق است. باید دانست که حرکت امام حسین(علیه السّلام) نه یک هجرت و نه یک مسافرت معمولی بلکه یک فرهنگ سازی آشکار برای کسانی است که با تکیه بر پرچم سرخ حسینی و امید به خیمه سبز مهدوی قدم در راه پیشرفت مبتنی بر عدالت گذارده اند . آنان که زنده اند به نام حسین (علیه السّلام) و زندگی می کنند به نام مهدی (عج) چگونه است که ما راشیعه بنامند ولی در رفتار خویش نسیمی از ولایت را لمس نکرده باشیم با این سخن مطلب را ادامه می دهم که عاشورا تبلور ارزش های انسانی بود و هست وخواهد بود.
زیرا انسان کامل در رأس این فرهنگ قرار دارد و انسان کامل نماد تمام ارزش های والای انسانی است و طبق عقاید بحق تشیع چیزی جز ارزش های انسانی از معصوم صادر نمی شود که اگر غیر از این باشد مقام عصمت تحقق نخواهد یافت . از آن جا که عاشورا و ظهور دو واژه به هم گره خورده در فرهنگ تشیع است بدون عاشورا صحبت از ظهور کردن بی نتیجه گذاردن حرکت حضرت امام حسین(علیه السّلام) است و نوعی خودفراموشی از اصل فرهنگ عاشورا است . زیرا فرهنگ فرآیندی است که ابتدا و انتهایش مشخص باشد و بتوان از ان نتیجه گرفت و ان را نهادینه کرد . حرکت امام حسین (علیه السّلام) پیشرفت در مسیر برپایی عدالت بود که این حرکت در نهایت با ظهور امام عصر(عج) به مرحله عمل در کل جامعه بشری خواهد رسید. باشد که نام مارا در طومار منتظران واقعی ثبت و ضبط نمایند.

چکیده

در این مقاله سعی شده است که با تکیه بر اررزش های انسانی در فرهنگ عاشورا با تأکید بر عدالت و پیشرفت از فضائل اخلاقی در قیام عاشورا بصورتی مصور به قلم آورده شود. از جمله مطالب قابل بحث راجع به خصوصیات افرادی که در عاشورا حضور فعال داشتند برخورداری از فضیلت و حسن سابقه ، طهارت و پاکی روح و جسم ، آگاهی وبصیرت ، شجاعت و استقامت ، عبادت و بندگی ، وفاداری و ولایت پذیری ، ایثار و فداکاری ، انتخاب برتر ، عطوفت و مهربانی ، صبر و… هر کدام را با ذکر بحث راجع به افراد به خصوص سیره رفتاری و ارزشی بر پایه و حول محوری حقیقی و انسانی چون امام حسین (علیه السّلام) مورد تحلیل واقع می شوند چراکه در غالب عمل و سیره رفتارشان قابل شناخت هستند. اگر چیزی چون اعتقاد به ارزش های والای انسانی نبود آیا قیامی و فرهنگی چون اعتقاد به ارزش های والای انسانی نبود، آیا قیامی و فرهنگی چون کربلا تبلور پیدامی کرد . در جایی از این مقاله سعی شده است پیرامون شخصیت اصلی و مرکزی که همچون شمعی دیگران از او قوت و قدرت روحی می گرفتند و هرکی نسبت به ظرفیت وجودی خود از او الهام می گرفت صحبت شود از جمله صفاتی چون توکل و صبر که شاخصه ی اصلی در فرهنگ عاشورا است .او که نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین را به ورطه ی ظهور وبروز رسانید. ماتوفیقی الا بالله ، علیه توکلت و الیه انیب را معنا نمودند و تفسیر عملی صبر و توکل را نشان داد.

برخورداری از فضلیت و حسن سابقه

یاران امام (علیه السّلام) یا از اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند مانند: انس بن حارث کاهلی و مسلم بن عوسجه و یا از اصحاب امام امیرالمومنین(علیه السّلام) بودند مانند حبیب بن مظاهر اسدی و امیه بن سعد طایی.(1)
آنان از موقعیت ممتازی برخوردار بودند ، چنان که درباره ی مسلم بن عوسجه چنین نوشته اند : هنگامی که خبر شهادت او بین لشگر ابن سعد پخش شد ، شبث بن ربعی گفت : « اتفرحون بقتل مسلم بن عوسجه و الذی اسلمت له لرب موقف له فی المسلمین کریم.(2)
آیا برای کشته شدن مسلم بن عوسجه شادی می کنید ؟ سوگند به کسی که برایش اسلام آوردم هر آینه او در میان مسلمان او موقعیت ممتاز و بزرگی داشت.»
بریر بن خضیر دیگر یار کربلای امام(علیه السّلام) را سید القراءی می گفتند.
او با این مقام ، موقعیت و حسن سابقه ، در میان مردم شناخته شده است .وقتی قاتل او ، کعب بن مالک ، به کوفه برگشت ، همسر یا خواهرش به او (کعب) گفت :« اعنبت علی ابن فاطمه و قتلت سید القراء لقد اتیت عظیما من الامراو ا… لا الکمت من رأسی کلمه ابدا »
آیا علیه فرزند فاطمه(سلام لله علیها) دست به کار شدی و سید و سرور قایان قرآن را کشتی ! بدون تردید کار بزرگی انجام دادی . به خدا سوگند ! هرگز یک کلمه با تو سخن نخواهم گفت .
امام حسین(علیه السّلام) درباره حبیب بن مظاهر فرمود : لله درک یا حبیب ! لقد کنت فاضلا تختم القرآن فی لیله واحد
آفرین بر تو ای حبیب ! تو شخص فاضلی بودی که در یک شب تمام قرآن را تلاوت می کردی .
شؤذب بن عبدالله از دیگر اصحاب عاشورا ، از بزرگان شیعه و استاد علم حدیث بود .(3)
غلام ترک امام نیز قاری قران و آشنا با زبان عرب بود .(4)

طهارت و پاکی روح و جسم

از چیزهایی گه در اسلام مورد توجه خاصی و تأکید فراوان قرار گرفته ، مسئله طهارت و پاکی روح و جسم است . این ویژگی اخلاقی ، در کربلا ، جلوه ی خاصی داشت و اصحاب عاشورا از مصادیق بارز آن بودند . در زیارت نیمه ماه رجب ، خطاب به آن ها آمده است : السلام علیکم یا طاهرین من الدنسس ! همچنین خطاب به حضرت عباس(علیه السّلام) گفته شده است : « صلوات الله علی روحک الطیبه »(5)

آگاهی و بصیرت

از دیگر جلوه های عاشوراییان ، بصیرت و آگاهی آنان بود که با شناخت عمیق و بینش صحیحی که نسبت به امام و حجت خداوند و راه و هدف او را داشتند ، پا در این راه نهادند و با آگاهی و هوشیاری و انتخاب خود این راه را تا رسیدن به مقصد نهایی پیمودند .
جملاتی که خاندان امام و یاران و انصارش ، شب عاشورا ، جواب امام بیان داشتند وهمچنین رجزهایی که هنگام نرد با دشمن می خواندند ، بیانگرر این ویژگی آن هاست . عاشوراییان بیان مصادیق بارز کلام امیرالمومنین(علیه السّلام) بودند که فرمودند : « حملوا بصائر هم علی اسیا فهم»(6) بینش های خویش را با شمشیرهای خود حمل کرده اند . امام صادق (علیه السّلام)درباره حضرت ابوالفضل(علیه السّلام) فرمود : « کان ععنا العباس بن علی ، نافذ البصیره»(7) و در زیارت آن بزرگوار چنین آمده است . « انک مضیت علی بصیره من امرک»(8) تو با بینش عمیق و دقیق در کار خویش ، آن را دنبال کردی.
اصحاب عاشورا ، با آگاهی تمام ، مرگ را برای تحقق بخشیدن به اهداف خود انتخاب کردند.

شجاعت و استقامت

یکی از ویژگی های اخلاقی ، شجاعت و دلاوری است ، چنان که امام علی(علیه السّلام) می فرماید : « الشجاعه زین و الجبن ، شین»(9) شجاعت زیور است و بزدلی ، ننگ و عار .
این ویژگی ، چنان در میان اصحاب عاشورا را جلوه گر بود که برخی از فرماندهان دشمن نیز در همان ابتدای نبرد ، بدان پی برده بودند . عمرو بن حجاج ، خطاب به لشگر ابن سعد گفت :
« یا حمقی ! اتدرون من تقاتلون ؟ تقاتلون فرسان اهل المصر ؟ تقاتلون قوما مستمیتین لا یبرز الیهم منکم احد فانهم قلیل و قلما یبقون»(10)
((ای نابخردان ! آیا می دانید با چه کسانی می جنگید ؟ شما با سواران و دلاورانی می جنگید که دست از دنیا شسته و تشنه مرگند . کسی تنها به جنگ آن ها نرود . زیرا آن ها اندکند و اندکی بیش ، زنده نخواهند ماند)).
پس عمربن سعد ، سپاهیانش را از جنگ تن به تن با آنان منع کرد و دستور داد تا گروهی و دسته جمعی بر آنها حمله ور شوند.
ابن ابی الحدید دراین باره ، چنین نقل می کند : به مردی که در اردوی عمر سعد بود ، گفته شد : وای بر تو ! آیا فرزند رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را کشتید ؟ او در جواب گفت : اگر آن چه ما دیدیم ، مشاهد می کردی ، تو نیز کار ما را انجام می دادی . گروهی بر ما یورش آوردند که دست هایشان در قبضه شمشیر ، چونان مار زخم خورده ، رزم آوران را از راست و چپ در هم می کوبید و به استقبال شهادت می رفتند ، نه به امان تن در می دادند و نه با مال و منال ، تطمیع می شدند . هیچ مانعی میان آن ها و وارد شدن بر آبشخور مرگ و نوشیدن شهادت و یا به دست آوردن حکومت ، فاصله نمی افکند .اگر لحظه ای از ایشان غافل می شدیم ، با چنگال های خود ، بر قلب سپاه می زدند و تار و مار می کردند.(11)
هنگامی که عبیدالله بن زیاد ، محمد بن اشعث را با تعدادی از سربازان ، برای دستگیری مسلم بن عقیل فرستاد ، حضرت مسلم در دفاع از خود ، تعدادی از آن ها را کشت . وقتی خبر به عبیدالله رسید ، او به محمد پیام داد که تو را به نبرد یک نفر فرستادم و او یارانت را از هم پاشیده است. اگر به نبرد گروهی می رفتی چه می شد ؟ او در پاسخ گفت : ایها الامیر ! اتفلن بعثتنی الی بقال من بفالی الکوفه او الی جرمقانی من جرامقه الحیره او لم تعلم . ایها الامیر انک بعثنی الی اسد ضرغام و سیف حسام فی کف بطل همام.(12)
ای امیر! آیا گمان می کنی مرا به جنگ یکی از بقال های کوفه یا پیله وران حیره فرستادی ؟ آیا توجه نداری که مرا به سوی شیر بیشه شجاعت و شمشیر برنده پنجه قهرمان بی باک گسیل داشته ای .
روز عاشورا ، هنگامی که عباس بن شبیب به میدان آمد و هماورد طلبید ، شجاعت و هیبت او ، مانع از این شد که کسی به تنهایی به نبرد او برود . ابن سعد به لشگر دستور داد او را سنگ باران کنند و سپاه از هر طرف ، سنگ انداختند بعد از کارزاری سخت او را احاطه کرده ، کشتند . طبری ادامه روایت را به نقل از ابو مخنف ، چنین می نویسد :
سر او را مشاهده کردم که در میان افراد نام آور ، دست به دست می گشت . یکی می گفت : من او را کشتم و دیگری اظهار می کرد: من او را کشته ام تا این که نزد عمر بن سعد آمدند ؛ سپس او گفت : دعوی نکنید ، عباس کسی نیست که یک نفر او را کشته باشد.(13)
شجاعت و شهامت اصحاب عاشورا ، توأم با استقامت و پایداری بود ، چنان که شب عاشورا بعضی از یاران به امام چنین می گفتند : لوعملت انی اقتل فیک ثم احیی ثم احرق ثم احیی ثم اذری یفعل ذلک بی سبعین مره ما فارقتک حتی القی حمامی دونک.(14)
«اگر بدانم که کشته خواهم شد ، سپس زنده شوم ، آنگاه مرا بسوزانند و دوباره زنده شوم و به بادم دهند (خاکستر سوخته ام را باد دهند) هفتاد بار این کار را با من بکنند دست از تو بر ندارم تا مرگ خویش را در یاری تو دریابم».
بعضی از آنان حتی بعد از شهادت امام با بدن مجروح و نیمه جانی که داشتند استقامت کردند و از حریم اهل بیت (علیه السّلام) دفاع نمودند ، چنان که سوید بن عمرو بن امطاع که در حین کارزار مجروح شده و به رو افتاده بود ، بعد از شهادت امام ، وقتی که متوجه شهادت حضرت شد ، چاقویی که با خود به همراه داشت ، بیرون آورد و به جان آن ها افتاد ، اما بر وی هجوم آوردند و سر از تنش جدا کردند.
سعید بن عبدالله در ظهر عاشورا ، جلوی امام ایستاد تا حضرت به اصحاب نماز بخواند تیرهای دشمن مرتب به طرف امام می آمد . هر تیری که به سوی پسر پیامبر می آمد ، او با دست یا با سینه و یا با پا ، آن را می گرفت . در اواخر نماز که کمان پر می کشید و سعید دید که اگر دیر بجنبد ، ممکن است به پسر پیامبر اصابت کند ، آنگاه صورت خود را جلوه آورده با صورت خویش ، این تیر را گرفت و در این حال ، توان او نیز تمام شد .
آری ، اینان ، شجاعت و استقامت در راه هدف را از امام خود یاد گرفته بودند که وقتی با اهل بیت و خاندانش از مدینه به مکه هجرت کرد ، کسی از خاندان امام پیشنهاد داد که بهتر است از راه اصلی نروی ، چنان که ابن زبیر از آن راه نرفت و از راه فرعی رفت تا به تو دسترسی پیدا نکنند . امام فرمود : لا و الله ! لا افارقه حتی یقضی الله ما هو قاض »(15)
نه به خدا سوگند ! از شاهراده جدا نشوم تا خدا آن چه را مقدر فرمود ، عملی سازد .

عبادت و بندگی

از دیگر ویژگی های اصحاب امام در عاشورا ، تعبد ، بندگی و عبادت آن ها بود . امام حسین)ع) خود بیش از همه ، در ظهور و بروز این ویژگی نقش داشت . هنگامی که جدیت دشمن در جنگ معلوم شد ، امام به حضرت ابوالفضل(علیه السّلام) فرمود :« ارجع الیهم فان استطعت ان توفرهم الی غدوه و تدفعهم عنا الشیعه لعلنا نصلی لربنا اللیله و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی کنت احب الصلاه له و تلاوه کتابه و کثره الدعاء و الاستغفار.»(16)
نزد آنان برگرد و چنان چه توانستی ، جنگ را به سپیده دم فردا بیفکن و امشب را مهلت بگیر که امید است در این شب ، نمازگزارده ، به خدا نیایش کنیم و از او آمرزش بخواهیم ، او می داند به راستی که من نماز ، تلاوت قرآن ، نیایش و استغفار فراوان را دوست دارم.
امام سجاد (علیه السّلام)درباره ی وقایع شب عاشورا چنین فرمود : «رجع الحسین الی مکانه فقام لیله کلها یصلی و یستغفرو یدعو و یتضرع و قام اصحابه یصلون و یدعون و یستغفرون »(17)
مورخان وضعیت صحابه و لشگر امام را چنین توصیف کرده اند.
تمام شب عاشورا ، اصحاب در خیمه های خود به راز و نیاز و عبادت پرداخند . زمزمه مناجات آنان ، همچون صدای امواج زنبورهای عسل در کندو بود.(18)
این ویژگی ، در روز عاشورا و هنگام کارزا و نبرد با دشمن نیز وجود داشت . هنگامی که وقت نماز فرا رسید ، امام فرمود : سلوهم ان یکفوا عنا حتی نصلی (19)
بخواهیم تا از ما دست بردارند تا نماز بگزاریم .
وقتی دشمن مانع نماز خواندن آن ها شد ، امام فرمود :
یا ویلکم ! الا قفون عن الحرب حتی نصلی (20)
وای بر شما ! چرا از جنگ باز نمی ایستید تا نماز بگزاریم !
از این رو ، دو نفر از اصحاب امام ، جلو ایستادند و حضرت بابقیه اصحاب ، نماز گزاردند.
بسیاری از اصحاب امام ، قبلا نیز از این ویژگی برخوردار بوده اند . چنان که درباره حبیب بن مظاهر گفته شده که او هر شب بعد از نماز عشا تا صبح ، یک دور ختم قران می کرد.(21)
بریر بن حضیر جز عابدان و زاهدان بوده است. سویه بن عمر،(22) انسانی شریف و بسیار نمازگزار بود.(23) سلیمان بن صرد نیز از زهاد تابعین بوده است.(24)

عشق به خدا و دل از دنیا بریدن

امیرالمومنین(علیه السّلام) هنگامی که از سرزمین کربلا گذر کرد ، چشمان مبارکش پر از اشک شد و به گریه افتاد و فرمود :
ههنا مناخ رکاب و مصارع عشاق شهداء و لا یسبقهم من قبلهم و لا یلحقهم من بعدهم . (25)
این جا (کربلا) جولانگاه سوارکاران و چاشگاه عاشقان است ، شهیدانی که گذشتگان برایشان پیشی نگیرند و آینه گان به ایشان نرسند.
اصحاب امام ، دلی مالامال از عشق خدا داشتند . آنان ، مصداق دعای امامشان بودند که در مناجات شعبانیه فرموده بود: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک
آنان ، مصداق بارز این حدیث قدسی بودندکه از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است: اذا کان الغالب علب اللعبد الاشتعال بغیته و لذته فی ذکری عشقنی و عشقته فاذا عشقنی و عشقنه رفعت الحجاب فیما بینی و بینه و صیرت ذلک تغالبا علیه .
هنگامی که بنده سرگرم و متوجه می باشد ، حاجت و لذتش را در یاد خود قرار می دهم و چون با او این گونه رفتار کنم ، او به من عشق می ورزد و من به او عشق می ورزم و در این صورت ، حجاب و پرده میان خود و او را بر می دارم و او جز من کسی را نمی بیند.(26)
در میان اصحاب امام، کسانی بودند که ان چنان جذب عشق به خدا و ولی او شدنند که دل از دنیا کندنند ، اهل و عیال و قوم و قبیله را واگذاردند و کربلایی شدند. زهیر بن قین از این گونه افراد است .او در ابتدا خیلی تلاش کرد تا با امام حسین(علیه السّلام)روبه رو نشود .اما توفیق، رفیقش شد ویک بار به دیدار امام نائل شد و عاشقانه دل از زن و فرزند و قوم و قبیله کند و در راه امام ، جان فشانی کرد و شهید شد.
گروهی از همراهان او درباره اش چنین گفته اند : در بازگشت از مکه با کاروان امام همسفر بودیم ولی از هم منزل شدن با امام خودداری می کردیم . مشغول صرف غذا بودیم که یکی از طرف امام آمد و به زهیر گفت اباعبدالله (علیه السّلام) پیامی برای تو فرستاده است تا به نزد او بروی . ما با شنیدن این سخن ، غافلگیر شدیم و ساکت ماندیم .همسر زهیر به او گفت : سبحان الله ! آیا فرزند پیامبر ، کسی را به دنبال تو می فرستد و تو نمی روی ؟ چه می شود که به نزد او بروی سخنش را بشنوی و برگردی ؟ زهیر نزد امام رفت و بعد از زمان کوتاهی ، با خوشحالی برگشت و صورتش می درخشید ، سپس دستور داد خیمه او را از جای برکنند و اسباب سفرش را نزد امام ببرند و بعد همسرش را نیز طلاق داد و به اصحابش گفت : هرکس دوست دارد ، همراه من بیاید و گرنه ، این دیدار آخر من و اوست است .سپس به امام ملحق شد و تا آخرین لحظه در کنار امام بود تا شهید شد .(27)

پی نوشت ها :

1. اعیان الشیعه ، ج 3 ، ص 498
2. تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 435 – اعیان الشیعه ، ج 1 ، ص 605
3. تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 432 – اعیان الشیعه ، ج1 ، ص 604
4. بحارالانوار ، ج 101 ، ص 436
5. همان ، ص 330
6. نهج البلاغه ، خطبه 150
7. اعیان الشیعه ، ج7 ، ص 430
8. بحارالانوار ، ج 101 ، ص 218
9. غرر الحکم ، ج 1 ، ص 553
10. الارشاد ، ج2 ، ص 153 – اعیان الشیعه ، ج1 ، ص 605
11. شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 3 ، ص 263
12. بحارالانوار ، ج 44 ، ص 354
13. بحارالانوار ، ج 54 ، ص 29
14. ارشاد ، ج 2 ، ص 136 – بحارالانوار ، ج 4 ، ص 393
15. مرتضی مطهری ، حماسه حسینی ، ج13 ، ص 151
16. حماسه حسینی ، مرتضی مطهری ، ج 3 ، ص 151
17. بحارالانوار ، ج 44 ، ص 392
18. بحارالانوار ، ج 5 ، ص 3
19. اعیان الشیعه ، ج 1،ص 601
20. همان
21. همان
22. همان
23. همان
24. همان
25. بحارالانوار ، ج 41، ص 295
26. کنزالعمال ، ج1، ص 433
27. ارشاد ، ج 2، ص 105و 106

ادامه دارد …..

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد