خانه » همه » مذهبی » تجربه ديني چيست؟ مهمترين ديدگاه‌ها دربارة حقيقت و چيستي آن را بررسي نماييد؟

تجربه ديني چيست؟ مهمترين ديدگاه‌ها دربارة حقيقت و چيستي آن را بررسي نماييد؟

مفهوم تجربه ديني
تجربه واقعه‌اي است كه شخص از سر مي‌گذراند (خواه به عنوان عامل و خواه به عنوان ناظر) و نسبت به آن آگاه و مطلع است.[1] تجربه انواع مختلفي دارد و دامنة‌ آن بسيار وسيع است و محدودة آن را طيف وسيعي از تجارب تشكيل مي‌دهند. از جمله: تجربه زيباشناختي، تجربة اخلاقي، تجربه لذايذ، تجربه حسي و… اما تجربه ديني غير از تجربه‌هاي متعارف است. متعلق اين تجربه، موجود يا حضوري مافوق طبيعي، يا مرتبط با ماوراي طبيعت يا حقيقت غايي است؛ مثلاً تجربة خداوند، تجلّي خدا در چيزي يا شخصي مانند مسيح يا مريم عذرا، ديدن فرشته، سخن گفتن با او و مانند آن.[2]همچنين در تجربة ديني، شخص تجربه‌گر معتقد است كه تبيين آن تجربه بر مبناي امور طبيعي، نارسا و غيركافي است، و بايد آن را براساس آموزه‌هاي ديني تبيين كرد. و به عبارت ديگر، دينداران تعبيري ديني از تجربة خود به دست مي‌دهند و تجربة خود را براساس آموزه‌هاي ديني توصيف و تفسير مي‌كنند. بنابراين دو شرط براي ديني شدن تجربه وجود دارد؛ يكي آن كه در حوزه و محدودة دين صورت گيرد؛ و دوم آن كه فاعل تجربه، در توصيف حالات خود از مفاهيم ديني بهره ببرد.[3]

حقيقت و چيستي تجربه ديني
با روشن شدن مفهوم تجربه ديني حال اين سؤال به ذهن مي­آيد كه حقيقت و هويت تجربه ديني چيست؟ آيا از سنخ تجربه‌هاي حسّي به شمار مي‌آيد يا بايد تبييني مابعدطبيعي از آن به عمل آورد؟ و يا اينكه تجربه ديني نوعي احساس و عاطفه بيش نيست؟ در اين زمينه سه نظريه وجود دارد:
1. تجربه ديني نوعي احساس است: فردريك شلاير ماخر در آثار خود مدعي شد كه تجربه ديني، نوعي تجربه معرفت‌بخش نيست و حاوي بار معرفتي و شناختاري نيست، بلكه «احساس اتكاي مطلق و يكپارچه به مبدأ يا قدرتي متمايز از جهان است»[4] از نظر او اين تجربه، تجربه‌اي شهودي است كه اعتبارش قائم به خود (self authenticating) و مستقل از مفاهيم، تصورات، اعتقادات يا اعمال است و چون اين تجربه، نوعي احساس است و از حدّ تمايزات مفهومي فراتر مي‌رود، نمي‌توانيم آن را توصيف كنيم.
ردولف اتو از ديگر متفكراني است كه تجربه ديني را از سنخ احساسات، احوال و عواطف مي‌داند. او بر اين باور بود كه بعد غير عقلاني خداوند (امر مينوي) را كه بسي ژرف‌تر از بعد عقلاني او است ـ مي‌توان در سه نوع احساس تجربه كرد: 1. احساس وابستگي مطلق، 2. احساس خشيت و خوف و 3. احساس شوق و جذبه. قدسيت خداوند از طريق اين احساسات درك مي‌شود نه از طريق عقل؛ هر چند كه عقل نيز مي‌تواند اوصافي از خداوند را بيابد و مفاهيمي براي اشاره به او داشته باشد و آنها را تحليل و تعريف كند؛ اما هيچ كدام از اين كارها نمي‌تواند ما را به عمق ذات خداوند رهنمون كند و جز از طريق احساس نمي‌توان به آن حريم راه يافت.[5]خلاصه آنكه تجربه ديني نوعي احساس است نه معرفت.
2. تجربه ديني از سنخ تجارب ادراك حسّي است. اين نظريه ادعا مي‌كند كه تجربه ديني از سنخ تجربة حسّي است و همان ويژگيهاي تجربة حسي را با تفاوتي اندك به تجربه ديني نسبت مي‌دهد، ويليام آلستون معتقد است كه اين گونه تجارب، ساختي مانند تجربة‌حسي دارد؛ زيرا در تجربه‌ حسي سه عنصر وجود دارد: اول، مُدرِك يا شخصي كه احساس مي‌كند دوم، مدرَك (محسوس) يا شخص يا شيئي كه احساس مي‌شود. سوم، پديدار يا جلوه و ظاهر محسوس. تجربه ديني نيز از اين سه ركن بهره‌مند است: اول، صاحب تجربه يا شخصي كه تجربه ديني را از سر مي‌گذراند؛ دوم: متعلق تجربه يا خداوند و امور مورد تجربه ديني، كه به تجربه در مي‌آيند؛ سوم، پديدار تجربي يا ظهور و جلوه خداوند يا امور ديني در دل صاحب تجربه. آلستون با وجود انتقادهايي كه به او شده است، تأكيد مي­کنند كه اوصاف الهي هر چند حسي نيستند، مي‌توان آنها را مانند داده‌هاي حسي تجربه كرد. و اعتقادش بر اين است كه خداوند در خلال تجربه ديني، چنان خود و افعال خويش را به انسان مي‌نماياند كه آدمي قادر است وي و افعالش را بشناسد.[6]3. تجربة ديني ارائه نوعي تبيين فوق طبيعي است، مدافعان اين ديدگاه تجربه‌هاي ديني را از سنخ تجربه‌هاي حسّي نمي‌دانند. زيرا وقتي يك تجربه، مي‌تواند حسي باشد كه اولاً شي مدرَك وجود داشته باشد و ثانياً اين شيء علّت واقعي تجربه ما باشد. مثلاً اگر شخصي پرنده‌اي را ديد، وي اولاً فرض گرفته است كه پرنده‌اي وجود دارد، ثانياً اين پرنده علّت رؤيت او شده است.
حال اگر ما بخواهيم تجربة ديني را از سنخ تجربة حسي به شمار آوريم لازم است دو شرط مذكور در مورد آن نيز صدق كند. يعني اولاً، متعلق تجربه در خارج موجود باشد، ثانياًُ، آن متعلق، علت واقعي پيدايش تجربه ديني باشد. اما در اين صورت تنها يكي از انواع متعارض تجربه ديني مي‌تواند تجربه‌اي واقعي باشد؛ زيرا ممكن نيست هم خداي واحد اديان توحيدي واقعي باشد و هم خدايان متعدد اديان شرك‌آلود. در اين صورت ديگر نخواهيم توانست پيروان اديان مختلف را صاحب تجربة‌ديني به شمار آوريم.
وين پراودفوت براي فرار از اين اشكال، تجربه ديني را به گونه‌اي توصيف مي‌كند كه جامع باشد، تا بتواند پيروان اديان ديگر را نيز صاحب تجربه ديني بداند و از طرف ديگر، ملزم نباشد متعلقات فوق طبيعي آن تجربه‌ها را تصديق كند.
بر اين اساس از نظر وي، تجربه‌اي ديني است كه شخص صاحب تجربه، آن را ديني تلقي كند؛ بدين معنا كه تجربه‌گر معتقد است كه نمي‌تواند آن تجربه را براساس امور طبيعي تبيين كرد و نياز به‌آن است كه به ماوراي طبيعت توسل جست و پاي موجودي فراتر از طبيعت را به ميان آورد. هر چند اين صرفاً تلقي شخص تجربه‌گر باشد و هيچ ما به ازائي در مقابل آن تجربه در عالم واقع وجود نداشته باشد به عبارت ديگر، تجربه ديني اثبات‌كنندة متعلق خود نيست، بلكه تنها بيانگر آن است كه تجربه‌گر متعلق تجربه را واقعي مي‌پندارد، خواه در واقع نيز گمان او درست باشد يا نه، در واقع، پراودفوت ميان مقام توصيف و مقام تبيين تجربه ديني تفكيك مي­کند. در مقام توصيف، نمي‌توان تجربة ديني را بدون ملاحظة ديدگاه‌هاي شخص تجربه‌گر توصيف كرد. توصيف تجربة ديني متضمن نوعي تفسير است و در اين تفسير، وجود موجودي مافوق طبيعت مفروض است.
اما در مقام تبيين تجربة‌ديني، مي‌توان از نظام باورها و گرايش‌هاي شخص تجربه‌گر بيرون آمد و هيچ لزومي ندارد كه در واقع، علت پديد آمدن تجربة‌ ديني واقعاً همان چيزي باشد كه تجربه‌گر مي‌پندارد. شايد اصلاً چنان واقعيت فوق طبيعي‌اي كه تجربه‌گر توصيف كرده بود، وجود نداشته باشد و عوامل ديگري سبب حصول چنان تجربه‌اي شده باشند.[7]نكته آخر اينكه ما در اين مختصر فقط به دنبال حقيقت و چيستي تجربه ديني بوديم و نقد و بررسي اين نظريات احتياج به مجال ديگري دارد.
اما نظريه برگزيده درباره تجربه ديني اين است كه تجربه ديني نوعي مواجهه با خداوند يا امور ماوراء طبيعي يا مقدس است. و مواجهه به معني شناخت مستقيم، حضوري و بي‌واسطه است. احساس عجز و محدوديت و وابستگي به يك قدرت و كمال برتر، و احساس وجود آن قدرت و ميل به او نمونه‌هايي از تجربه ديني است.
تجربه ديني، تجربه‌اي است كه نه تنها در اعتقاد صاحب تجربه بلكه در واقع هم بر اساس امور طبيعي غير قابل تبيين باشد و براي تبيين آن، نيازمند موجودي ماوراء‌طبيعي هستيم. البته كساني كه منكر ماوراء طبيعت هستند. فوق مادي بودن تجربه ديني را نيز مي‌‌پذيرند، و به صورت‌هاي گوناگون در پي استناد آن به علتي طبيعي هستند. ولي تاكنون هيچ تبيين طبيعي قانع‌كننده‌اي براي حصول چنان تجربه‌هاي كوبنده، روشن، پرشور و تحول‌سازي كه در طول تاريخ براي عارفان پديده آمده ارائه نشده است.
اما مؤمنين كه به ماوراء طبيعت اعتقاد و ايمان دارند، در اينجا نيز تجربه ديني را فوق مادي مي‌دانند. البته واضح است كه فوق مادي بودن به معناي اين نيست كه هر تجربه ديني لزوماً تجربه‌اي الهي است. اين نظريه تنها مادي بودن تجربه ديني را نفي مي‌كند و تبيين طبيعي براي آن را غير ممكن مي‌داند. اما ممكن است تجربه‌اي شيطاني باشد. از سوي ديگر اين امكان هم وجود دارد كه تجربه‌اي كه به زعم تجربه‌كننده، ديني است، واقعاً فوق مادي نباشد. و در نتيجه، تجربه ديني واقعي محسوب نشود. پس همان‌طور كه ممكن است شخصي در تجارب حسي بجاي آب سراب ببيند، در تجارب به ظاهر ديني هم امكان خطا و اشتباه هست. اما اين هم خطاست كه تمام تجارب ادعا شده را مادي و نوعي خيال‌پردازي و يافرافكني و يا چيزهايي از اين قبيل بدانيم.[8]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فعّالي، محمد تقي، تجربه ديني و مكاشفه عرفاني، قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1379.
2ـ شيرواني، علي، مباني نظري تجربه ديني، قم، انتشارات بوستان كتاب (دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه)، 1381.
3ـ خسروپناه، عبدالحسين، كلام جديد، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه‌ علميه، 1379.

پي نوشت ها:
[1] . مايكل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، تهران، طرح نو، چاپ سوم، 1379، ص36.
[2] . همان، ص37.
[3] . صادقي، هادي، كلام جديد، قم، كتاب طه و نشر معارف، 1382، ص132ـ134.
[4] . عقل و اعتقاد ديني، همان.
[5] . عقل و اعتقاد ديني، همان، ص43ـ41؛ قائمي‌نيا، عليرضا، تجربه ديني و گوهر دين، قم، بوستان كتاب، 1381، ص38ـ36.
[6] . همان، ص48ـ43؛ و تجربه ديني و گوهر دين، ص43ـ38.
[7] . عقل و اعتقاد ديني، همان، ص52ـ48؛ و تجربه ديني و گوهر دين، ص46ـ43؛ و كلام جديد، همان، ص138ـ134.
[8] . صادقي، هادي، درآمدي بركلام جديد، ص138.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد