تجسم اعمال
نويسنده: اصغر دادبه
تجسم اَعمال، در لغت به معني پيکرپذيري کردارهاست. تجسم اَعمال – که از آن به تجسم اعتقاد و تجسم احوال نيز ميتوان تعبير کرد – اصطلاحي ديني – کلامي و نيز اصطلاحي فلسفي در حکمت متعاليهي ملاصدراست و مراد از آن، آن است که کردارهاي نيک و بد انسان پس از مرگ، به ويژه در روز رستاخيز پيکر ميپذيرند و تجسم مييابند و آدمي را يا خشنود و شادمان ميسازند و بدين ترتيب بدو پاداش ميبخشند، يا او را ناخشنود و اندوهگين ميکنند و مورد آزار قرار ميدهند و بدينسان او را به کيفر ميرسانند. طراحان نظريهي تجسم اعمال برآنند که تأثير کردارها امري بديهي است، چنانکه چون انسان خشم گيرد گردش خون در بدن وي شدت ميگيرد، رخسارش سرخگون ميشود، و اندامش به لرزه در ميآيد و بسا چنان دردمند ميشود که فرو ميافتد و از پاي در ميآيد. نيز طرفداران نظريهي تجسم اعمال برآنند که کردارها و باورها – که آفرينندهي کردارها به شمار ميآيند – در آن سراي نيز نه تنها موجب التذاد و تالّم ميشوند که تجسم هم مييابند و پيکر هم ميپذيرند و بدن اخروي انسان را در وجود ميآورند. بديهي است که باورها و کردارهاي نيک، به صورتهاي زيبا مجسم ميگردند و باورها و کردارهاي زشت، آفرينندهي صورتهاي نازيبا و زشت خواهند بود. شيخ بهايي تصريح کرده است که: «ما به پيکرپذيري کردارها باور داريم و برآنيم که کردارها بر بنياد احوال انجام دهندهي آنها به صورتي زشت و يا زيبا جلوهگر ميگردند: فَنَحنُ قائلونَ بَتَجَسُّمِ الاَعمالِ وَ تَصَوُّرها بالصُّوَرِ المنا سَبَةِ بِحَسَبِ الاَحوال». نظريهي تجسم اعمال در احاديث و در متون ديني مورد بحث قرار گرفته و در فلسفهي متعاليهي صدرالمتألهين به گونهاي خاص تبيين و تفسير شده است. به همين سبب در اين مقاله، نخست از طرح ديني تجسم اعمال، و سپس از طرح فلسفي آن از ديدگاه ملاصدرا و پيروان وي بحث و گفتگو ميشود:
1) طرح ديني (ظاهري): روايات، آشکارا، از تجسم اعمال حکايت ميکنند و آيات، به گونهاي روايات را مورد تأييد قرار ميدهند و معناي آنها را استوار ميدارند. معروفترين و صريحترين روايت که در آن از پيکرپذيري کردارها سخن رفته است، روايتي است که در آن از برانگيخته شدن و محشور شدن برخي از مردم به صورتهايي زشتتر و کريهتر از صورت ميمون و هيأت خوک سخن در ميان آمده است، يعني اين حديث: «يُحْشَرُ (اويُبعَثُ) بعضُ النّاسِ علي صُوَرٍ يُحسَنُ عِندَها القِرَدَة وَالخَنازيرُ» (علم اليقين، فيض، چاپ بيدار، 901/2). نيز حديثي که در آن از محشور شدن يا برانگيخته شدن آدميان بر بنياد نيتهاشان سخن در ميان است، حديثي است آشکارا بيانگر تجسم اعمال، يا پيکرپذيري باورها. اين حديث در سه منبع به سه صورت نقل شده است: يکي، در صحيح مسلم بدين عبارت آمده: «تُبعَثُ کُلُّ عَبدٍ علي مامات عليه» (احاديث مثنوي، استاد فروزانفر، 17)؛ دوم، در جامع صغير و کنوز الحقايق بدين صورت مذکور است: «اِنّما يُبعَثُ الناسُ علي نياتِهم» (احاديث مثنوي، 17)؛ و سوم در شهاب الاخبار با قيد «يوم القيامه» اين گونه ثبت و ضبط شده است: «يُبعَثُ الناسُ يومَ القيامةِ علي نياتِهِم» (شرح فارسي شهاب الاخبار، چاپ دانش پژوه، حديث 395). حديث ديگري که مورد استناد طرفداران نظريهي تجسم اعمال است حديثي است که بر بنياد آن برانگيخته شدگان در روز رستاخيز به سه گروه تقسيم ميشوند: سواران بر مرکب، پيادگان، و آنان که به جاي پاي، صورتهاشان را بر زمين مينهند و حرکت ميکنند: «يُحشَر الناسُ يومَ القيامةِ ثلاثَهَ اَصنافٍ: رُکباناً، وَ مشاةً، وَ عَلَي وُجوُهِهِم» (تفسير ابوالفتوح، چاپ شعراني، 438/7-439؛ علم اليقين، فيض، 901/2). همچنين مولي محش فيض روايتي از الکافي، باب ما ينطق به موضع القبر نقل ميکند و آن را دليل اثبات تجسم اعمال، يا تجسم اعتقاد ميشمارد. بر طبق اين روايت نکيرين خطاب به مؤمن ميگويند: «ما باور نيک تو و کردار پسنديدهي توايم» و خطاب به کافر ميگويند: «ما اعتقاد ناپسنديدهي تو و کردار بد توايم» و از آنجا که نکيرين دو فرشتهي مجسماند و خود را کردار و باور نيک و بد مؤمن و کافر معرفي ميکنند ترديدي در تجسم اعمال يا تجسم اعتقادها در عالم برزخ و در آخرت باقي نميماند (علم اليقين، فيض، 879/2). روايات گوناگوني مؤيد پيکرپذيري کردارهاي انسان در گور اوست. از جملهي اين روايات روايتي است که شيخ صدوق در امالي آورده است. بر طبق اين روايت حضرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به قيس عاصم – که از ايشان در خواست اندرز کرده بود – فرمودند: اي قيس، بناگزير تو در گور خويشتن همنشيني خواهي داشت. همنشين تو در گور، در حالي که تو مردهاي و او زنده است با تو در خاک نهان ميگردد و برحسب آنکه نيک باشد، يابد تو وضعي مناسب و نامناسب خواهي داشت همنشين تو در گور کردارهاي نيک يا بد توست. بکوش تا همنشيني نيک برگزيني. قيس سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را اين سان منظوم ساخته است:
تَخَيَّر خليلاً من فِعالکَ اِنَّما *** قَرينُ الفتي في القَبرِ ما کانَ يَفعَلُ
يعني از کردارهاي نيک خود دوست و همنشيني بگزين همنشين آدمي در گور همانا کردارهاي نيک يا کردارهاي بد اوست (کاشف الاسرار، ملانظر علي طالقاني، چاپ سنگي، 331). طرفداران نظريهي ديني تجسم اعمال نه تنها از تجسم کردارهاي نيک به صورتي زيبا (في المثل به صورت جواني زيباروي) و پيکرپذيري کردارهاي زشت به صورتي زشت (في المثل به صورت سياه رويي بويناک، يا سگي متعفن) سخن گفتهاند که حتي در دورانهاي متأخر – مثل دوران قاجاريه – کتب آنها آکنده است از نمونهها و داستانهايي از تجسم اعمال چنانکه – مثلاً حکايتها شده است از گورهايي که از آنها آتش زبانه ميکشيده، يا از تجسم کردارهاي گناهکاران به صورت سگهاي بويناک… (منتخب التواريخ، حاج محمدهاشم خراساني، چاپ اسلاميه، 824-826). طرفداران نظريهي ديني تجسم اعمال به منظور استوار داشتن نظريهي خود، به آياتي از قرآن کريم استناد ميکنند، چنانکه ملامحسن فيض، در مدخل بحث تجسم اعمال، ضمن طرح اين معني که حشر خلايق برحسب اعمال و ملکات آنان، به گونههاي مختلف صورت ميگيرد به آياتي چند اشاره ميکند، مثل: «وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً» (طه، 102)؛ «وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» (طه، 124)؛ «يَوْمَ نحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً» (مريم، 85)؛ «وَيَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ» (فصلت، 19)؛ و نيز اشاره ميکند به آياتي از: سورهي مؤمن، 71-72؛ انبياء، 98؛ صافات، 22؛ اِسراء، 22؛ تکوير، 5؛ و انعام، 128؛ و سرانجام با ذکر سخني از شيخ صدوق مبني بر اينکه «اگر کسي سنگي را هم دوست بدارد با آن محشور ميشود (= لَوْ اَحَبَّ اَحَدُکُم حَجَراً لَحَشَرَمعه)» (امالي، مجلس 82) نتيجه ميگيرد که هر کس سرانجام به غايت سعي و عمل خود ميرسد و بدانچه دوست ميدارد ميپيوندد، يعني که با آن محشور ميشود (علم اليقين، 900/2-901). ملانظر علي طالقاني نيز بر آن است که تجسم اعمال ضمن آنکه مبتني بر عالم مثال است مبتني بر آياتي چند از قرآن نيز هست. وي اين آيات را ذکر ميکند: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ» (آل عمران، 30)؛ «…إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً…» (نساء، 10)؛ «لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ…» (ابراهيم، 51) «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ» (زلزله، 6) (کاشف الاسرار، 331).
2) طرح فلسفي: نظريهي فلسفي تجسم اعمال حاصل تلاشي است عقلاني که با هدف تبيينِ فلسفي نظريهي ديني پيکرپذيري کردارها صورت گرفته است. اين تلاش به بهترين وجه از سوي ملاصدرا و سپس از سوي طرفداران وي انجام گرفت. ملاصدرا از نظريهي خود در باب روح و معاد جسماني در تبيين تجسم اعمال سود جُست. بر طبق نظريهي وي اگر روح (= نفس)، جسمانية الحدوث است و در اين جهان، معلول بدن است و به زبان تمثيل و تشبيه بسان پرتوي است که بر ديوار ميافتد (المظاهر الالهيه، ملاصدرا، 56)، در آن جهان منشاء بدن اخروي و آفرينندهي پيکر آن جهاني است، يعني که پيکر آن جهاني از نفس زاده ميشود (اسفار، ملاصدرا، 200/9، 186-187) و به مثابهي سايه و پرتو روح است. ملاصدرا و پيروان وي در توضيح و تبيين نظريهي خود ميگويند: هر صفت نيک يا بد را که انسان کسب ميکند بر باطن و بر نفس وي چيره ميگردد و به اصطلاح ملکهي نفس ميشود و همين صفتهاي چيره شده بر باطن و همين ملکات نفساني است که آفرينندهي کردارهاي نيک يا بد انسان ميگردد، يعني موجب ميشود تا از انسان کردارهايي نيک يا بد سرزند. بر طبق نظريهي بقاي نفس، روح جاويدان، يا نفس پاينده با صفات و ملکاتي که کسب کرده است پس از مرگِ تن به جهان ديگر ميرود و در آنجا نيز منشاء آثاري نيک يا بد ميگردد و بدينسان معناي حديث «اين جهان کشتزار آن جهان است (= الدنيا مزرعة الآخرة)» راست ميآيد (المبدأ و المعاد، ملاصدرا، چاپ آشتياني، 464-465). صدرالمتألهين بر اين باور است که اگر نفس با ملکات نفساني نيک و بد خود در اين جهان تنها آفرينندهي کردارهاي نيک يا بد است، در آن جهان، وضع به گونهاي است که نفس با همان ملکات نيک و بد توان آفرينندگي ويژهاي مييابد و به کردارهاي نيک و بد، و به تعبير دقيقتر به حالات يا باورهاي نيک و بد خود پيکري مناسب ميدهد و جسمي يا بدني در خور هر حالت يا هر باور غالب بر نفس ميآفريند (اسفار، چاپ، 227/9؛ اسرارالآيات، 188-189). به قول ملامحسن فيض – که از پيروان و مفسران موفق و برجستهي فلسفهي ملاصدرا به شمار ميآيد – تکرار کردارها سبب پديد آمدن خويها (= ملکات) ميگردد، و هر خوي (= ملکه) که در اين جهان بر نفس انسان چيره گردد در آن جهان به صورتي مناسب مصَّور ميگردد و پيکر ميپذيرد و از آنجا که کردارهاي مردم بدکار تيرهبخت، کردارهايي است حيواني و ناپسنديده، بنا گزير، در آن سراي به صورت حيواناتي کريه مجسَّم ميگردند و معناي سخن خداي تعالي که «و اذا لو حوشُ حُشِرْت» (تکوير، 5) راست ميآيد (علم اليقين، 900/2-901).
پيوند تجسم اعمال با معاد جسماني: پيداست که نظريهي تجسم اعمال با نظريهي معاد جسماني، آنسان که از سوي ملاصدرا و پيروان وي طرح شده است، پيوندي ناگسستني دارد؛ چرا که با پيکرپذيري کردارها، يا باورها، معاد يا حشر جسماني آدميان تحقق مييابد. زيرا به نظر ملاصدرا معناي حشر جسماني آن است که نفس هرکس با ملکات نيک، يا بدي که در طول حيات اين جهاني خود کسب کرده است پيکر در خور آن ملکات را ميآفريند. بدين ترتيب که اخلاق نيک به صورتهاي نيک (= کريمه) متمثّل و متصور ميگردند، يعني که خويهاي نيک پيکرهايي زيبا ميپذيرند و اخلاق بد، به صورتهاي زشت (= کريهه) متمثّل و متصور ميشوند، يعني خويهاي بد پذيرندهي پيکرهايي زشت خواهند بود (المبداء و المعاد، 466-467). طراحان نظريهي تجسم اعمال از پيکرهايي که ملکات نفساني آفرينندهي آنهاست نيز سخن گفتهاند. ملاصدرا از حيواني برزخي – که ميانهي حيوان عقلي و حسي است – سخن ميگويد و بر اين باور است که اين حيوان در درون پيکر هر انساني، موجود است و با مرگ وي نميميرد و در روز رستاخيز به صورتي مناسب با ملکات نفساني انسان محشور ميشود و پاداش يا کيفر ميبيند (اسفار، 227/9-228) و ملامحسن فيض ضمن طرح همين نظريه از پيکرهايي نام ميبرد که هر يک متناسب با يکي از ملکات نکوهيدهي نفساني است: پيکر روباه، متناسب با ملکهي خبث؛ پيکر ميمون، متناسب با ملکهي سخريه؛ پيکر طاووس، متناسب با ملکهي عُجب؛ پيکر خوک، متناسب با ملکهي حرص و آز و پيکر خروس، متناسب با ملکهي شهوت؛ يعني آنان که خُبث ملکهي نفسانيشان شده به صورت روباه محشور ميشوند، مسخرگان، پيکر ميمون ميپذيرند و معجبان خود فريفته پيکر طاووس. آزمندان به صورت خوک محشور ميشوند و اهل شهوت در هيأت خروس مجسم ميگردند (علم اليقين 901/2-902). مولانا نيز در دفتر چهارم مثنوي، آنجا که از «اطوار و منازل خلقت آدمي» سخن ميگويد و زندگي را بر طبق حديث «مردم در خوابند و چون در گذرند بيدار گردند = الناسُ نيامٌ فَاِذا ماتوُا اِنتَبَهوُا» (احاديث مثنوي، 81) خواب ميخواند (مثنوي، چاپ نيکلسن، 4 / ب 3654) و اين سان از تجسم اعمال در آخرت سخن ميراند:
هر چه تو در خواب بيني نيک و بد *** روز محشر يک به يک پيدا شود
آنچ کردي اندر اين خواب جهان *** گرددت هنگام بيداري عيان (مثنوي، 4 / ب 3657 و 3658)
و آنگاه از پيکرپذيري کردارهاي بد آشکارا سخن در ميان ميآورد و به بدکرداران که به نيکان ستم ميکنند و به تعبير هنرمندانهي مولانا به درندگان پوستين يوسفان هشدار ميدهد و ميگويد که به صورت گرگ از خواب مرگ برميخيزند و خويهاي بدشان به گرگهاي درندهاي بدل ميگردد که اندامهاي آنها را برميدرند و آنان را به کيفر کردارهاي زشتشان ميرسانند:
اي دريده پوستين يوسفان *** گرگ برخيزي از اين خواب گران
گشته گرگان يک به يک خوهاي تو *** ميدرانند از غضب اعضاي تو (مثنوي، 4 / ب 3662-3663)
نيز مولانا در دفتر اول، در داستان طوطي و بازرگانان مشاهدات خود را از طوطيان هند با طوطي خود (= قهرمان داستان) باز ميگويد، در پايان گزارش خود از تأثير پيشهها و فرهنگها و خلقها در حال و وضع انسان سخن ميراند و از تجسم اعمال گفتگو ميکند:
پيشه و فرهنگ تو آيد به تو *** تا در اسباب بگشايد به تو
پيشهي زرگر به آهنگر نشد *** خوي آن خوشخو به آن منکر نشد
پيشهها و خلقها همچون جهيز *** سوي خصم آيند روز رستخيز (مثنوي 1 / ب 1685 – 1687)
و بيان ميکند که به هنگام خواب جانها از تن به عالم بالا ميروند و دوباره صبحگاهان جان هر کس به تن او باز ميگردد: جان بَدان به تن بدان، و جان نيکان به تن نيکان. مقصود مولانا اين است که در روز رستاخيز هم وضع به همين منوال است، يعني جان نيکان، پيکري نيک دارد و جان بدان، پيکري زشت، چرا که صورت و ملکه و غالب برنهاد (= نفس) انسان تصوير کنندهي صورت او و پيکر آفريننده براي روح اوست:
صورتي کان بر نهادت غالب است هم بر آن تصوير حسرت واجب است (مثنوي، چاپ اسلاميه، دفتر اول، 47) و بدين ترتيب مولانا، دقيقاً موضوع را به همانسان تبيين ميکند که بعدها صدرالمتألهين با براهين فلسفي تبيين و توجيه کرده است.
تجسم اعتقاد و حال: از آنجا که بنياد و اساس کرداردهاي انسان، باورها و احوال دروني اوست، تجسم اعمال در واقع تجسم احوال و تجسم اعتقادات است. چنانکه ملامحسن فيض نيز گاه از تغيير تجسم اعتقاد به جاي تجسم اعمال استفاده ميکند (علم اليقين، 879/2) و در برخي متون ترکيب تجسم احوال به جاي تجسم اعمال ذکر ميشود (= معاد جسماني).
منابع:
جز آنچه در متن آمده است؛ الشواهد الربوبية، ملاصدرا، چاپ آشتياني، 329-330؛ عرشيه، ملاصدرا، 268-269؛ ترجمهي المبدأ و المعاد، ملاصدرا، چاپ عبدالله نوراني، 526-530؛ شرح مثنوي، سبزواري، 324؛ بحرالمعارف، مولي عبدالصمد همداني، چاپ سنگي، 185-186 و 191.
منبع: تهيه و تنظيم: دائرةالمعارف تشيع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهي انتشارات حکمت، چاپ اول.