تجلي فاطمه در غرب
تجلي فاطمه در غرب
1- زيارتگاه FATIMA
« فاطمه» يا (فاطميا) يک روستا و مکان مقدس در بخش « سانتارم» در مرکز پرتغال در فاصله حدود 29 کيلومتري در شرق منطقه «ليريا ”در سرزمين” کوادا ايريا» قرار دارد. اولين زيارت رسمي از فاطيما در سال 1970 اتفاق افتاد کار کليساي Basilica در سال 1928 شروع و در سال 1953 اين کليسا تقديس شد اين کليسا برجي به ارتفاع 213 پا دارد که اين برج تاج و صليبي به وزن 7 تن را حمل ميکند در اطراف اين کليسا بيمارستان و در فاصله دورتر از آن خانههاي نشمين قرار دارد. در سال 1967 (پنجاهمين سالگرد واقع فاطيما) جمعيتي که حدود يک ميليون تخمين زده ميشد در فاطيما گرد هم آمدند تا به سخنان پاپ پال ششم گوش دهند و مراسم عشاي رباني برگزار کنند و براي صلح دعا کنند»
از آن سالها تاکنون همواره در ماه مي صدها هزار زائر آنجا ميآيند موارد زيادي از شفا بيماران در آن گزارش شده است و برخي، مسافتهاي بسيار را با دو زانو راه ميروند تا اينگونه احترام خود را به اين مکان مقدس و صاحب آن ادا نمايند.
2- واقعه فاطيما
دايره المعرف بريتانيکا (Britannica) ج 9 ص 115 آن را چنين گزارش کرده است:
« در ماه مي برج پنجم از سال ميلادي (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسيالوس سنتوس» ( 1907) و او عموزادهاش به نامهاي «فرانسيسکو» ( 19- 1908) و «جاسينتامارتو» (20 – 1910) در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت ميکردند تصويري ( شبحي يا تمثلي) از يک خانم را ديدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سيزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثناي ماه اگست تکرار ميشد. در ماه اگست اين بچهها به چراگاه و الينوس ( در نزديکي الجسترال قريهاي که محل تولدشان بود) رفته بودند که در آن جا آنها تمثل آن خانم را در نوزدهم اگست ديدند. خبرهاي منتشره طبيعتاً شوق و رغبت عدهاي را برانگيخت و در سيزدهم اکتبر جمع وسيعي – که تعداد آنها تخمين به هفتاد هزار نفر ميرسيد) در قريه فاطمه گرد هم آمدند . اين خانم طبق اخبار نقل شده خودرا به اين بچهها به عنوان «بانوي تسبيح» (Lady of the rosary ) نمايان کرد و تقاضا نمود که براي وي معبدي در آن مکان بسازند. بلافاصله پس از اين اتفاق يک پديده خورشيدي رخ ميدهد که اين اتفاق توسط عده زيادي که در آن قريه حضور داشتند گزارش ميشود يکي از آنها استاد دانشگاه کويمبرا آقاي Garrett.A بود: « خورشيد که در پس ابر پنهان بود لحظاتي قبل از اين اتفاق ابر ضخيم را دريده و با قدرت و روشنايي تابيدن گرفت. خورشيد يک چرخه سوخته به نظر ميرسيد اين قرص نور در گرد خودش ميچرخيد و با سرعت هم چرخيد. سپس خورشيد گنبد آسماني خود را رها کرده و در حالي که سرعت و تندي قبلي خود را داشت به سمت زمين نزديک شد. چهره خورشيد بسان خون رنگ مينمود و هيبت آن توده آتشين کره زمين به سقوط و نابودي تهديد مينمود».
3- رازهاي فاطمه
لوسيا تنها باز مانده از آن سه کودک از چهار راز که «بانوي تسبيح» به آنها گفت سربسته سخن گفت او رازها را در کتابي مهر و موم شده نوشت و به واتيکان داد. کليسا فقط دو راز آن را عمومي کرد البته آنها را هم دير هنگام: يکي وقوع انقلاب روسيه و يکي هم جنگهاي جهاني . پاپ اصرار داشت «راز سوم» را پيش بيني بانوي تسبيح از سوء قصد به جان خودش (پاپ) در 1981 تفسير کند که ظاهراً پيشگويي با اين عبارات بوده است که: « اسقفي ملبس به رداي سفيد چنانکه گويا گلوله باران شده است از آسمان به زمين خواهد افتاد». درباره رازهاي فاطميا اختلافات عميقي رخ داد است عدهاي نظريه توطئه را قبول کردهاند که مبني بر توطئه کليساي کاتوليک و تحريف و تأويل رازهاست براي نمونه « آنتونيوسوسي (خبرنگار کاتوليک و نويسنده کتاب راز چهارم فاطميا) که اول سخنان پاپ را پذيرفته بود بعد به سخنان او خدشه کرد و گفت: تحقيقاتش نشان ميدهد که بخش پنهان راز چهارم يک بحران ايمان در غرب را پيش بيني ميکند و ميگويد: «با بروز موجي از کفر و ارتداد امپراطوري کليسا فرو خواهد ريخت».
اگر سخن او درست باشد بايد راز چهارم فاطيما مربوط به دوران رنسانس ، فروپاشي نظام کليسايي و رواج بحران ايمان در غرب باشد که تاکنون شاهد آن هستيم.
« مارکوتوساتي» ( از افراد واتيکان و نويسنده کتاب پيشگوييهاي فاطيما) نيز نظريه توطئه را قبول دارد و ميگويد: به نظر ميرسد واتيکان موضوعي را پنهان ميکند.
اما کاردينال برتون ( از حاميان کليساي کاتوليک) با حمله به تئوريهاي بدبينانه اصلاً بودن راز چهارم را انکار ميکند!
اما سرّ فاش نکردن اين رازها علي رغم زنده بودن لوسيا تا چند سال پيش خود معمايي است که کليسا بايد به آن پاسخ دهد از مجموع تحقيقات بر ميآيد که راز سوم و چهارم درباره حوادث آخر الزمان و صلح جهاني باشد.
4- بانوي فاطيما کيست؟
کاتوليکها او را تجلي مريم مقدس ميدانند و نسبت به توجه مسلمان و شيعيان به خاطر شباهتهاي او با حضرت زهرا (سلام الله علیها) شديداً موضع ميگيرند که: اين واقعه ربطي به فاطمه بنت محمد (ص) ندارد. اما آيا واقعاً چنين است؟
4-1- نام فاطميا
در بين شهرهاي اطراف و نام مناطق که همه به زبان پرتغالي و نامأنوس است چرا نام اينجا فاطميا (لاتين فاطمه) است؟ چه حادثهاي از اين بهتر براي نامگذاري اين مکان به اين نام ميتوان يافت؟ کاتوليکها ادعا ميکنند از 600 سال پيش نامش فاطميا بوده البته بدون اينکه وجه تسميهاش براي اين نام ذکر کنند. اما اين ادعا غير از اينکه قابل بررسي است مشکلي را حل نميکند. چرا بايد اين بانو با شباهتهاي ديگر به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در روستائي که به طور اتفاقي نامش فاطيما است تجلي کند؟!
4-2- بانوي تسبيح
براي توجيه، دست و پايي زدهاند که مسيحيت کاتوليک هم تسبيح دارد اما:
اولاً: مريم مقدس به تسبيح شناخته نشده است حتي در متون مسيحي براي مريم تسبيحي ذکر نشده است در حالي که اولين تسبيح به شکل متداول را حضرت زهرا (سلام الله علیها) ساخته است و ايشان کاملاً به تسبيح شناخته شدهاند به طوري که نام تسبيح و ايشان بهم تداعي دارند.
ثانياً: بنا به گزارش دايرۀ المعارف بريتانيکا پس از پذيرش اين واقعه توسط کليسا، تسبيح به اين مراسم و شايد به مسيحيت اضافه شد و اذکاري القاء شد نه قبل از آن.
عبارت بريتانيکا: « بعد از مخالفت ابتدايي از ناحيه اسقف ليريا مشاهدات اين کودکان در 13 اکتبر 1930 مورد پذيرش قرار گرفت و اعلام شد اين کودکان چهره مريم پاکدامن را ديدهاند در همين سال به بازديد کنندگان آداب و شعائر و اذکاري توصيه شد محتواي اين اذکار و شعائر شامل تسبيح و رياضت براي پاکي از گناهان بود»…
4-3- نپذيرفتن کليسا تا سال 1930
شاهد ديگر که در نقل قول گذشته از بريتانيکا هم بود اين است که کليسا اين واقعه را تا سال 1930 يعني 13 سال بعد نپذيرفت در حالي که حدود70 هزار نفر اعجاز آن را ديده بودند! و در حالي که کراماتي منتسب به مريم در فرانسه، بوسني و واتيکان و ايتاليا و …. را بسيار زودتر از اين ميپذيرفت و تبليغ ميکرد.
به اين مطلب بايد اختفاء رازهاي چهارگانه فاطمه را هم افزود با وجودي که لوسيا آن را کامل اما سر به مهر بر واتيکان داد اما هرگز نشر نيافت.
4-4- خانواده مقدس در روز تجلي عمومي
يکي ازبهترين شواهد براي مريم نبودن آن تمثل و حضرت فاطمه بودنش اينکه در روز تجلي عمومي (13 اکتبر) يکي از دختر بچهها گفت: « خانواده مقدس» را در آسمان ميبينيد؟! و جماعت به آسمان نگاه کردند و آن معجزه را ديدند ( مجله دانشمند شماره آبان 1386 ، ص 85).
اگر حضرت مريم ميبود براي او خانواده مقدس معنا نداشت چون خانواده اقلاً زن و شوهر و فرزنداناند که بايد همه هم مقدس باشند. در حالي که خانواده مقدس در فرهنگ اسلامي کاملاً شناخته شده است همان است که «اهلبيت نبوت» ، « خاندان عصمت» ، « ائمه اطهار» ميخوانيم که محور همه آنها فاطمه (سلام الله علیها) است چنانچه در حديث کساء ذکر شده است: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.
4-5- تنها اشکالي که بسيار بر آن سماجت ميشود گفتههاي تنها بازمانده ماجرا لوسيا است که ميگويند در کتابش همه جا سخن از مريم مقدس است و لوسيا خود آن بانو را مريم مقدس ميخواند نه فاطمه(سلام الله علیها).
در پاسخ بايد بين حقيقت تجارب ديني و تأويل و تفسير آن فرق نهاد. يک مسيحي اگر فردي نوراني را در رؤيا يا بيداري ببيند و برايش خرق عادتي کند اما خود را بنام معرفي نکند چون در پارادايم مسيحي زيست مي کند ناخودآگاه او را مسيح(علیه السلام) ميخواند در حالي که هيچ دلالت منطقي بين اين تأويل و آن حقيقت نيست.
به گفته خود لوسيا آن بانو خود را مريم معرفي نکرده است بلکه بانوي تسبيح معرفي کرده است پس مريم ناميدن او يک تأويل است . بنا به گزارش بريتانيکا تا سال 1930 يعني قبل از پذيرش واقعه توسط کليسا آن بانو مريم ناميده نميشد در اين سال بود که از سوي کليسا اعلام شد”اين کودکان چهره مريم پاکدامن را ديدهاند” اين تأويل را کليسا شايع کرده است نه خود بانو. شاهد ديگر تأويل رازسوم است. لوسيا با وجودي که خود مشاهده کننده بوده است و راز سوم را شنيده است اما در تأويل آن – البته در پايان عمر و 97 سالگي – سخن پاپ را ميپذيرد که آن «اسقف ملبس به رداي سفيد که گويا تيرباران شده از آسمان ميافتد» همين پاپ ژان پل دوم است. (کاردينال برتون در کتاب آخرين پيشگويي فاطميا). در حالي که پاپ تيرباران نشد و فقط يک سوء قصد بود که از آن هم جان به سلامت در برد.
وقتي در تأويل روحاني ملبس به رداي سفيد ميتواند اين اشتباه صورت بگيرد چرا درباره بانويي با چادر سفيد و نوراني که هرگز نامي از مريم نبرده است، اشتباه صورت نگيرد؟!
بعلاوه اينکه از کجا معلوم هر چه لوسيا ديده و گفته براي ما نقل شده باشد؟ چنانچه گذشت لوسيا 4 راز را مهر و موم کرده به واتيکان داد اما کسي مثل «برتون» اساساًوجود راز چهارم را انکار ميکند.
اگر کسي بگويد بانو خود را فاطمه هم معرفي نکرده است پس اين هم يک تأويل است ميگوئيم البته چنين است اما اين تأويل با قرائن مطمئن گذشته تأييد ميشود جالب اينکه معرفي به اوصاف و به القاب مثل اينکه خود را بانوي تسبيح معرفي کند براي کساني که نميشناسند بيشتر مطابق با حکمت است در حالي که براي افرادي که او را ميشناسند معرفي به نام مشهور صورت ميگيرد. معنا نداشت مريم خودرا براي مسيحيان بانوي تسبيح معرفي کند.
اينها همه شواهدي است که مريم مقدس بودن آن بانو را تضعيف و فاطمه (سلام الله علیها) بودنش را تقويت مينمايد.
5- برهان
اهل برهان و عرفان سخن بالاتري دارند که بينياز از اين بررسيهاست و آن اينکه با آمدن پيامبر خاتم نه فقط تشريع ساير پيامبران ذيل شريعت محمدي، معنا ميگيرد بلکه تصرفات تکويني ساير اولياء نيز ذيل ولايت کليه محمديه صورت ميگيرد. لذا اگر ارواح مطهر اولياء گذشته يا وجود مثالي آنها در عالم تصرفي نمايد در ظل ولايت محمدي است بلکه همه آنچه از مکاشفات و تصرفات در اکناف عالم انجام ميگيرد – به خصوص آنچه نام برخود ندارد و تأويلگران آن را به دين خود تأويل ميبرند – همه جلوت تصرفات الهيه حضرات معصومين (علیهم السلام) است.
در اين باره جاي تفصيل بسيار است كه به يك اشاره بسنده مي شود :
علامه مجلسي در ضمن روايت صحيحه اي از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند : كه درباره صديقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند : … و علي معرفتها دارت القرون الاولي .
يعني بر اساس معرفت آن حضرت نسلهاي گذشته تا كنون برقرار مانده است. بحار الانوار، ج43 ، ص 105، باب55 .
منبع:سایت موعود