طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تحریف ناپذیری قرآن (3)

تحریف ناپذیری قرآن (3)

تحریف ناپذیری قرآن (3)

سلیم (متوفای 90 هـ.ق) یک از یاران خاص امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و کتابی نوشت که در آن بعضی رازها و رموز ولایت گنجانده شده بود ویکی از گرانبهاترین کتابهای شیعه درآن زمان به شمار می آمد، ولی [این پرسش مطرح است ] که آیا این کتاب حاضر، همان کتاب اصلی است یا خیر؟

78b07a3a 5c65 4900 bf26 6f350ffe7c24 - تحریف ناپذیری قرآن (3)

0021790 - تحریف ناپذیری قرآن (3)
تحریف ناپذیری قرآن (3)

 

نویسنده : اسماعیل زهیری
منبع : اختصاصی راسخون

 

بخش دوم : در این مجال برآنیم تا کتاب هایی که درفصل الخطاب مورد استناد قرار گرفته را به پژوهش نهیم. این کتابها از این قرارند:
 

1- کتاب« القراءات» نوشتۀ احمد بن سیاری
 

بسیاری از این روایات از این کتاب نقل شده است. با نگاهی به گفتار رجال شناسان درمورد نویسندۀ آن، بی اعتباری آن به اثبات می رسد.

2- کتاب « سقیفه» سلیم بن قیس هلالی
 

سلیم (متوفای 90 هـ.ق) یک از یاران خاص امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و کتابی نوشت که در آن بعضی رازها و رموز ولایت گنجانده شده بود ویکی از گرانبهاترین کتابهای شیعه درآن زمان به شمار می آمد، ولی [این پرسش مطرح است ] که آیا این کتاب حاضر، همان کتاب اصلی است یا خیر؟
درپایان، تحقیق ژرف و سخن بسیار سنجیدۀ پیشوای محققان شیخ مفید را یادآور می شویم که می گوید: «اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمی توان عمل کرد، چرا که دستخوش تخلیط تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همۀ مطالب آن بپرهیزند و برآن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند.»(57)

3- تفسیر ابوالجارود، زیاد بن منذر سرحوب
 

ابوالجارود (متوفای 150 هـ. ق) سرکردۀ فرقۀ جارویه منشعب از «زیدیه» می باشد که به «سرحوبّیه » نیز نامیده شده اند.
کشی می گوید: ابوالجارود کور مادرزاد و کور دل بود و در روایات، مورد نفرین امام صادق قرارگرفته که می فرماید: خدا او را لعنت کند که هم کور دل و هم کور چشم بود.

4- تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی
 

این تفسیر هر چند به علی بن ابراهیم قمی (متوفای 329هـ.ق) منسوب است، ولی تألیف خودش نیست، بلکه شاگردش «ابوالجارود» از امام باقر(علیه السلام) دربارۀ تفسیر، آمیخته و آن را با روایاتی که خودش از دیگر مشایخش نقل کرده تکمیل نکرده تا فایدۀ آن تمام گردد.

5- کتاب «استغاثه » علی بن احمد کوفی
 

نجاشی او را به فساد مذهب و غلو درپایان زندگی وصف می کند. او کتاب های فراوانی به رشته تحریر درآورده که بیش تر آن ها را کتاب های فاسد تشکیل می دهد. ابن غضائری نیز دروغ گوبودن و بدعت گزاری را از ویژگیهای او برشمرده و کتاب های فراوان وی را فاقد ارزش و اعتبار می داند.(58)

6- تفسیرهای مقطوع الاسناد
 

بخش دیگر، تفسیرهای ارزشمندی است که دانشمندان گرانقدری آن را تألیف نموده اند، ولی متأسفانه نسخه های اصلی آن از بین رفته و تنها خلاصه هایی – بدون سند- از آن باقی مانده است ولی بسا روایات آن تقطیع و دگرگون شده و نظم و ترتیب آن به هم خورده به گونه ای که انسان به اصالت بیشتر مطالب آن، اطمینان پیدا نمی کند.
الف- یکی از آنها تفسیر«ابونصر، محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی »(متوفای 320هـ.ق) معروف به تفسیر عیاشی است که بعضی از نسخه برداران – برای اختصار – اسناد روایات آن را حذف کرده اند.
ب- دیگری تفسیر « فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی (متوفای حدود سال 300هـ.ق) می باشد که به نقل روایات رسیده از معصومین (علیهم السلام) بسنده کرده است از حسین بن سعید اهوازی و دیگر مشایخ خود که به حدود صد و چند نفر می رسند روایات زیادی را نقل می کند که همۀ آنان راویان حدیث شیعه می باشند، ولی نام شرح حال بیشترشان درکتابهای رجال شیعه نیامده، چنان که خود فرات نیز ستایش یا نکوهش نشده است.
ج- تفسیر محمد بن عباس ماهیار معروف به «ابن حجام» (متوفای حدود330 هـ.ق) که از اصحاب ما و بسیار مورد اطمینان، درست کار و درست عقیده بوده است. کتابی دارد به نام « مانزل من القرآن فی اهل بیت» آنچه از قرآن دربارۀ اهل بیت(علیه السلام) نازل شده است.(59)

7- رساله ای ناشناخته
 

این رساله با عنوان «رساله الناسخ و المنسوخ» به اشعری نسبت داده شده و با نام « ماورد فی صنوف آیات القرآن » به نعمانی و با عنوان« رساله المحکم والمتشابه» به سید مرتضی منسوب گردیده است.رساله ای که اعتبار آن این گونه دچار چالش است، چگونه می تواند مستند موضوعی با این اهمیت (تحریف) قرارگیرد؟محدث نوری در راستای اثبات ایدۀ خود مبنی بر تحریف قرآن، از این سندها بهره جسته است.(60)

8- تفسیر منسوب به امام حسن عسگری(علیه السلام)
 

تفسیری است ناتمام، شامل تفسیرسورۀ « فاتحه الکتاب» و آیات پراکنده ای از سورۀ بقره- که با جملۀ « و لایأبَ الشُّهداءُ اذا مادُعوا» از بلندترین آیۀ قرآن پایان می یابد.

9- کتاب احتجاج طبرسی
 

کتابی به این نام مشهور وبه طبرسی منسوب است، ولی این طبرسی کیست؟
سید محمد بحر العلوم- درمقدمۀ کتابش – شش نفر از بزرگان را یاد می کند که ممکن است کتاب اثر آنان باشد(61)

10- کتاب دبستان المذاهب
 

دیگر کتابی که محدث نوری د رفصل الخطاب بدان استناد جسته کتاب دبستان المذاهب است که نگارنده کتاب از ثبت نام خودش درکتاب خودداری کرده است. از این رو محققان و خاورشناسان در شناسایی دوره اختلاف پیموده اند و دیدگاه های گوناگونی پیرامون این موضوع ارائه داده اند. (62)

نقل و بررسی دلیل مخالفان تحریف
 

بعد از نقد و بررسی شبهات مدعیان تحریف قرآن، لازم است دلایل پیرابستگی قرآن از تحریف را بررسی نماییم تا در پرتو این دلایل محکم و اشکال ناپذیر، سستی شبهات مدعیان تحریف آشکار گردد، به طوری که برای احتمال و شبهه و تحریف مجالی نماند، چه رسد برای آن دلیل اقامه گردد. اینک به بررسی دلایل بطلان شبهه تحریف می پردازیم:

1- دلایل عقلی
 

الف. ضرورت اتمام حجت
 

عقل می پذیرد که از میان آفریده های خداوند، انسان به جهت داشتن اختیار و آگاهی، از امتیاز خاصی برخوردار است و به همین دلیل، او موجودی مکلف است و به سبب همین تکلیف نیز نظام پاداش و کیفر برای وی د رنظر گرفته شده است. بر اساس همین مبانی عقلی، تکلیف زمانی برای انسان تنجزمی شود که کنار قدرت و اراده، علم به تکلیف وجود داشته باشد. یعنی اوامر و نواهی الهی به او رسیده باشد و در صورتی که در ابلاغ این تکلیف خللی ایجاد شود، تکلیف از او ساقط است. تنجز تکلیف هم به معنای حجیت است، یعنی اگر لزوم به انسان بالغ عاقل ابلاغ شود، حجت بر او تمام است و خداوند می تواند در قیامت او را به سبب عدم اتیان آن چیز معین، عقوبت کند و او نیز می تواند در صورت این اعتراض خداوند که چرا به آن چیز معین عمل کردی، با خداوند احتجاج کند که اگر تکلیف دیگری مورد نظر او بوده،چرا به وی ابلاغ نکرده است. ضرورت ابلاغ احکام الهی و اتمام حجت بر مردم، از برنامه های رسالت پیامبران است که قرآن بر آن تأکید کرده است و خداوند بر اساس چنین حکمتی است که پیامبران را برای هدایت و ابلاغ پیامهای الهی به سوی مردم گسیل داشته است و کتابهای آسمانی نیز چنین وظیفه ای را بر عهده دارند، یعنی با ابلاغ اوامر و نواهی خداوند، حجت را بر مردم تمام می کنند. قرآن در این راستا فرمود : ( لِیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِّنَه وَ یَحیَی مَن حَیَّ عَن بَیِنَّهٍ)
بنابراین، با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال می رود بلکه نبوت و استمرار رسالت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) نیز مورد اشکال خواهد بود و در نتیجه برای کامل شدن حجت بر مردم، خداوند لازم است بسان امتهای پیشین، پیامبری جدید و کتابی نو، کامل و جامع حجیت بر مردم ارائه کند، در حالی که چنین امری قطعا پس از رسالت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) منتفی است. بر این اساس، از نظر عقل برهانی، خاتمیت رسالت پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) با عدم امکان راهیابی هرگونه تحریف در قرآن برای بقای اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگری آنان، ملازمه ی کامل دارد.(63)

ب : اعجاز و تحریف ناپذیری قرآن
 

اعجاز قرآن نظریه ی تحریف را هم در زیاد و هم در کاستی باطل می گرداند، تحریف به افزودن بر قرآن به دلیل اتفاق علمای شیعی و سنی بر بطلان آن، بی نیاز از هر گونه توضیح است، ولی در خصوص تحریف به نقصان، اعجاز قرآن به دو گونه احتمال تحریف را از میان می برد.
1- می دانیم که قرآن به آوردن حتی سوره ای کوتاه تحدی کرده است. حال با فرض تحریف به کاستی، این هماورد طلبی نا تمام می ماند، زیرا مبارز می تواند ادعا کند که شاید بتوان با سوره های حذف شده هماوردی کرد، هر چند هماوردی با سوره های موجود منتفی باشد، و همین احتمال اعجاز قرآن را مخدوش می سازد.
2- یکی از مواردی که قرآن بر اعجاز خود تأکید کرده، نفی اختلاف میان آیات متعدد آن است، حال با فرض کاستی ممکن است ادعا شود که در بخش های حذف شده تناقض آشکار و ناهماهنگی وجود داشته است، بنابراین با فرض تحریف به کاستی، این وجه اعجاز نیز محال ظهور و تمامیت نمی یابد. (64)

2- دلایل نقلی
 

الف: قرآن
 

محکم ترین دلیل نقلی بر نزاهت وحی الهی از تحریف، خود قرآن کریم است. زیرا کسانی که ادعای تحریف کرده اند : گویا از یاد برده اند که قرآن صراحتاً به سلامت و پیراستگی کامل خود از هر گونه تحریف و دخل و تصرف صوری و مادی تأکید می کند و چنان که از بررسی آیات هویدا خواهد شد، هیچ گونه توجیهی را برای راهیافت تحریف نمی پذیرد. اگر قرار بود دست کسی به تحریف آیات برسد و ادعای وی صادق شود، قبل از هر چیزی باید این قسم از آیات را از قرآن حذف می کردند تا حداقل از درون قرآن شاهدی مخالف مدعای آنان نباشد.
اکنون به بررسی آیات می پردازیم :

1-آیه ی حفظ
 

( اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظوُنَ ) همانا ما قرآن را فرو فرستادیم و قطعاً آن را حفظ و مراقبت خواهیم کرد.

2- آیه نفی باطل
 

آیۀ دیگری که دلالت بر عدم تحریف قرآن می کند چنین است:«اِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِالِّذکرِ لَمّا جاءَهُم وَ اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ* لایَأتِیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لامِن خَلفِهِ تَنزیِلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ»« این کتابی است قطعا شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه ازپشت سر به سراغش نمی آید، زیرا او فرستاده شده از سوی خداوند حکیم و شایسته است.»در این آیه شریفه راه یابی هرگونه باطلی در قرآن نفی شده است. کلمۀ الباطل، دلالت بر طبیعت دارد، زیرا با « الف و لام جنس» معرفه شده که درجملۀ نافیه دلالت بر عموم دارد. یعنی هر گونه باطلی از هر نوع و صنفی که باشد درحریم قرآن راه نمی یابد و بدیهی است که تحریف از نمونه های روشن باطل است که به حریم قرآن راه نمی یابد.

3- آیه اطفاء نور الهی
 

«یُریدوُنَ أن یُطفِئُوا نُورَاللهِ بِأفواهِهِم وَ یَأبی اللهُ إلاّ أن یُتِمَ نُورَهُ وَ لوُ کَرِهَ الکافِروُنَ»
می خواهند نور خدا را با دهانشان [سخنان خویش] خاموش کنند، ولی خداوند نمی گذارد، مگر اینکه نور خود را کامل کند،هر چند کافران را خوش نیاید.از این آیه می توان برای اثبات پیراستگی قرآن از تحریف بهره گرفت، زیرا خدای سبحان قرآن را نور معرفی کرده است. « قَد جاءَکُم مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ » و آیه مزبور از ارادۀ بر خواهان نسبت به قرآن حکایت دارد ویکی از برجسته ترین نمونۀ ارادۀ بدخواهان دربارۀ نور، از بین بردن قرآن است که با شیوه های مختلف دنبال شده است. نابود کردن اساس قرآن و تحریف آن به منظور برجای گذاشتن کتابی تحریف شده و نامعتبر، یکی از این شیوه هاست.آنان همان گونه که به حضرت رسول (صل الله علیه و آله و سلم) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد، خود نیز تلاش می کردند که قرآن را تغییر دهند یا با آوردن کتابی همسان با آن معارضه کنند و همۀ اینها مصادیق اطفاء نور الهی است. براساس این آیه دشمنان قرآن می خواهند نور خداوند را خاموش کنند، به خیال اینکه نور خداوند بسان نور شمع است که با فوت دهان می توان آن را خاموش کرد.

4-آیۀ رصد الهی
 

از آیاتی که احتمال هرگونه فزونی و کاستی درتمام مراحل تلقی قرآن، حفظ، املاءو ابلاغ آن تا مرحلۀ رسیدن قرآن به دست مردم در تمام اعصار را نفی می کند، این آیات است:
« عالِمُ الغَیبِ فَلا یُظِهرُ عَلی غَیبِه اَحَداً* اِلاّ مَنِ ارتَضی مِن رَسُولٍ فَإنَهُ یَسلُکُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَداً* لِیَعلَمَ أن قَد أبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم وَ أحاطَ بِما لَدَیهِم وَ أحصی کُلَّ شَیءٍ عَدَداً»
خداوند دانای نهان است و کسی را برغیب خود آگاه نمی سازد، جز پیامبری که از او خشنود باشد، که برای او ازپیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت تا معلوم شود که پیامهای پروردگار خود را رسانیده اند و [خداوند] بدانچه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است.
این آیه بیان می کند که قرآن از مرحلۀ تلقی تا مرحلۀ ابلاغ به همۀ مردم در تمام اعصار، تحت نظارت و مراقبت الهی بوده و هست و احتمال راهیافت تحریف درقرآن، مستلزم آن است که این مراقبت به صورت ناقص انجام گرفته یا خارج از علم الهی تحقق یافته است و فرض چنین اموری دربارۀ خداوند محال است.(65)

ب- سنت
 

1- حدیث ثقلین
 

یکی دیگر از دلیل های عدم تحریف قرآن، حدیث معروف و مشهور ثقلین است که سنی و شیعه به تواتر از رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند و در صحاح و مسانید اهل سنت مانند صحیح مسلم، مسند احمد، سنن دارمی، سنن بیهقی، سنن ترمذی مستدرک حاکم نقل شده است لفظ حدیث درسنن ترمذی چنین است:«عن زید بن ارقم قال قال رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) : انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی احدهما أعظم من الاخر : کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما»زید بن ارقم می گوید رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) فرمود : به درستی که باقی می گذارم در بین شما چیزی را که اگر به آن تمسک کنید بعد از من هرگز گمراه نخواهیدشد، آن دو، یکی بزرگ تر از دیگری است: یکی کتاب خداست که ریسمانی است از آسمان به سوی زمین کشیده شده و دیگری عترت اهل بیت من است و هرگز از هم جدا نمی شوند تا بر من در کنار حوض کوثر وارد گردند پس نگاه کنید چگونه درمورد این دو، بعد از من جایگزین من می شوید(66)

2- روایات تلاوت سوره کامل در نمازها
 

در شماری از روایات به خواندن سورۀ کامل در نماز امر شده است یا وجوبا چنان که مشهور بین فقهاء همین است یا مستحباً که مدعی برخی از آنان است.به هر روی، شیعه قرائت سورۀ کامل را درنماز پذیرفته است، یا وجوباً یا مستحباً، ولی فقهاء اهل سنت قرائت بخشی از سوره ها در نماز کافی می دانند و گاه آیات یک سوره را میان رکعات نماز پخش می کنند.بر این اساس، مدعا این است : اگر سوره های قرآن تحریف شده باشد، به این معناست که تعدادی از آیات آنها افتاده است، پس سوره کامل درقرآن نیست، مگر تعدادی محدود، مانند سورۀ فاتحه و توحید. دراین صورت حکم وجوبی یا استحبابی قرائت سورۀ کامل در نماز، محدود به همین تعداد مصادیق خواهدشد، درحالی که در روایات و نیز سخنان فقهاء چنین محدودیتی نیامده است.طبق مدعای طرفداران تحریف قرآن، امام معصوم (علیهم السلام) می دانند که قرآن تحریف شده است،اگر چنین است، پس چگونه از مسلمانان می خواهند که پس از سورۀ فاتحه درنماز سوره کامل بخوانند.(67)

3- روایات فضایل و خواص سوره ها
 

دربسیاری از روایات از فضایل تلاوت سوره ها سخن به میان آمده است، مثلا گفته شده است: «اگر نمازگزار سورۀ اعلی را درنماز واجب یا مستحب قرائت کند، قیامت به گفته می شود ازهر دری که می خواهد داخل بهشت شودنیز دربرخی ازروایات، خواص و آثار سوره ها برشمرده شده است، مثلا در روایتی آمده است: « اگر کسی هر روز برتلاوت سورۀ مبارکه نبأ مداومت کند خداوند زیارت خانه اش را در آن سال روزی او می کند.» (68)این روایت در صورتی معنا خواهد داشت که سوره های قرآن درمصحف کنونی، کامل باشد، زیرا این فضایل و خواص بر سوره ها ی کامل مترتب است و با ناقص شدن سوره، این فضایل و خواص برآنها مترتب نخواهد شد. اکنون می پرسیم :اگر قرآن طبق ادعای مدعیان تحریف دچار تحریف شده باشد، چگونه فضایل و خواص برشمرده شده سوره های کامل بر سوره های ناقص مرتب است؟!

4- روایات مراجعه به قرآن درفتنه ها
 

برپایۀ برخی روایات، هنگام بروز فتنه ها و آشوب های فکری و اجتماعی می بایست به قرآن مراجعه کرد این دست از روایات که درمنابع فریقین (شیعی و سنی) آمده است، دلیل مصونیت قرآن از تحریف است، زیرا اگر قرآن کریم تحریف می شد و خود در دسترس فتنه بود، چگونه می توانست انسانها را از فتنه نجات دهد؟! کتابی که خود فتنه زده باشد و از آشوب تحریفگران مصون نمانده باشد، چگونه می تواند نجات دهندۀ جامعه از فتنه ها باشد؟! بنابراین ارجاع به قرآن به عنوان بهترین پناه در فتنه ها،دلیل است که خود از هر گونه فتنه از جمله تحریف، مصون است.

5- روایات عرضه
 

روایات عرضه دو قسم است:
1- روایاتی که هنگام تعارض احادیث با یکدیگر به ضرورت عرضۀ روایات بر قرآن تأکید کرده، تنها روایات موافق قرآن را حجت می داند. این قسم از روایات در مبحث تعادل و تراجیح اصول فقه مطرح می شود.
2- روایاتی که به صورت مطلق بر ضرورت عرضۀ احادیث بر قرآن تأکید کرده اند، یعنی دراین روایات سخنی از تعارض روایات با یکدیگر به میان نیامده، بلکه به صورت مطلق اعلام شده است که قطعاً تنها روایاتی معتبر است که مخالف با قرآن نباشد.
از روایات عرضه می توان برای اثبات مصونیت قرآن از تحریف به دو گونه استفاده کرد:
1- بر اساس این روایات، قرآن معیار بازشناخت روایات صحیح از ناصحیح معرفی شده است و این معیار و «مقیس علیه» می بایست قطعی باشد و با احتمال تحریف در قرآن نمی توان از قرآن برای ترجیح روایات در مقام تعارض بهره جست، زیرا چنین کاری به معنای استناد به « لاحجت» برای ترجیح یکی از دو روایت متعارض بر دیگری است که عقلا قبیح است.
2- از روایات عرضه می توان نتیجه گرفت که روایات دال برتحریف فاقد حجت اند، زیرا طبق روایات عرضه وقتی روایاتی که ظاهرشان برتحریف دلالت دارند برقرآن عرضه نشوند، مخالف آیات قرآن خواهند بود، چون چنان که گذشت، برخی از آیات به خوبی بر پیراستگی قرآن از تحریف دلالت دارند، پس روایات تحریف فاقد حجیت اند، حتی اگر معارض نداشته باشند.
3- تواتر قرآن
مسلمانان اتفاق نظر دارند که قرآن کنونی، صدورش قطعی است و به تواتر از نسلهای پیشین به نسلهای بعدی منتقل شده است واین انتقال به صورتهای مختلف، اعم از حفظ قرآن در سینه ها، قرائت مستمر آن کتابت قرآن و… انجام گرفته است. براساس این تواتر، مسلمانان معتقدند مصحف کنونی بی کم و کاست از زمان پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) تا امروز به دست آنان رسیده است و با وجود چنین تواتری، برای شبهۀ تحریف جایی نمی ماند. باید توجه داشت که این تواتر، غیر از اجماع است.(69)
4- شواهد تاریخی
1- مسلمانان پاس داران قرآن
به گواهی تاریخ، از زمانی که مسلمانان از نعمت وجود قرآن در میان خود بهره مند شدند، درپاس داری از قرآن از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. قرآن را درکتیبه هایی نوشته در کیسه ها و صندوق های ویژه نگهداری می کردند، تلاوت و حفظ آن را بسیار مهم می شمردند و به آن ارج می نهادند.حفظ قرآن در میان آنان رواج داشت و افراد زیادی به عنوان حافظان قرآن شهرت یافته بودند. آنان حافظۀ قوی خود را که در تاریخ شهره است، دراین راه به کار گرفتند،از این رو برخی عالمان اهل سنت، دستور عمر مبنی بر ممنوع بودن نوشتن حدیث را دراین سان توجیه می کنند که چون حافظه افراد بسیار قوی بود، نیازی به نگارش احـادیث نبود، امـا این سـؤال مطـرح اسـت که چـگونه می توان احادیث پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) را با وجود پراکندگی، به اعتماد حافظۀ عرب، از تحریف دور دانست، اما قرآن که اهتمام بدان بیشتر بوده دستخوش تحریف گردد؟!
2- تأیید پیشوایان معصوم (علیهم السلام) سند سلامت قرآن از تحریف
امامان معصوم (علیه السلام) به ویژه امیرالمؤمنان (علیه السلام) در دوران خلافت خود، هموراه از یاد آوری مسایل دینی دریغ نورزیده اند، بلکه در پاره ای از مسایل اجتماعی، همچون بیت المال و اجـرای حدود و احـکام دینی اهتمام بیش تـری داشتند، امـیرالمؤمنان(علیه السلام) در مورد بیت المـال می فرماید: « اگر از بیت المال مسلمانـان بـرای کـابین زنان بهای کنیزان برداشت کرده باشند، من آن ها را به جایگاه اصلی (بیت المال) بازخواهم گرداند.
3- انگارۀ تحریف در عصر خلفا
موضوع تحریف دردوران خلفای سه گانه به چند صورت ترسیم می گردد: الف. تحریف درزمان ابوبکر و عمر به انجام رسیده باشد.
ب. تحریف درزمان عثمان رخ داده باشد.
ج. تحریف به دست فردی دیگرپس از پایان دوره خلافت خلفا درقرآن راه یافته باشد.هیچ کدام از این سه صورت قابل پذیرش نمی باشد، زیرا در صورت اول یا آنان بدون قصد و عمد دست به تحریف زده اند، چون قرآن هنوز پراکندگی داشته و آیات آن در یک مجموعه گردآوری نشده بوده که احتمال به دلیل اهتمام پیامبراکرم(صل الله علیه و آله و سلم) به حفظ و تلاوت و قرائت قرآن و اهتمام صحابیان درعهد رسالت نبوی پذیرفتنی نیست، افزون بر آن که حدیث ثقلین با آن ناهم خوان است، زیرا این حدیث از باقی ماندن قرآن (نه پاره ای از آن) پس ازحضرت حکایت دارد.احتمال دیگر دراین مورد آن است که ابوبکر و عمر به گونه ای عمد دست به چنین کاری زده باشند که این احتمال در مورد آیاتی که هیچ گونه پیوندی با خلافت آنان ندارد پذیرفتنی نیست و در تاریخ هم نشانی از اعتراض مخالفان خلافت آنان به چشم نمی خورد، اگر آنان به این کار اقدام می کردند، افـرادی چـون سعدبـن عبـاده و هوادارانشان لب به اعتراض می گشودند و علی (علیه السلام) هم درخطبه شقشقیه از آن سخن می راند، اما درمورد آیاتی که با خلافت آنان پیوندی عمیق دارد دراین مورد نیز احتمال تحریف مردود است،زیرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) و برخی از صحابیان در برابر آنان لب به اعتراض می گشودند، اما می بینیم دراین مجال هم سخنی از تحریف به میان نیامده است.پایۀ احتمال تحریف درزمان عثمان از احتمالات پیشین سست تر می باشد، زیرا اولاً قرآن و اسلام در آن عصر به گونه ای گسترش یافته بود که دیگر عثمان را یارای دست بردن دراین کتاب الهی نبود. ثانیاً گفته شد درآیات غیر ولایت و امامت انگیزه ای برای تحریف وجود نداشت، زیرا اگر آیاتی به صورت نص روشن برولایت و امامت امامان دلالت می داشت، هرگز بار خلافت بردوش عثمان قرار نمی گرفت. ثالثاً نهضت گرانی که در برابر عثمان قیام کردند، هرگز موضوع تحریف را در سند شورش خود قرار ندادند، بلکه تنها از مخالفت ورزی وی با روش ابوبکر و عمر دربیت المال انتقاد داشتند. رابعاً اگر چنین رخ داد تلخی در زمان عثمان انجام یافته بود، امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از پذیرش خلافت، آن را به حالت پیشین خود باز می گرداند. بازگرداندن قرآن به حالت پیشین از بازگرداندن بیت المال به جایگاه خود با اهمیت است.در مورد صورت سوم، یعنی احتمال تحریف پس از خلافت عثمان، هیچ یک از محققان و قرآن پژوهان چنین احتمالی را بر زبان و قلم خویش جاری نساخته اند، تنها برخی از نویسندگان از تحریف های انجام یافته توسط حجاج بن یوسف سخن رانده اند.(70)
4- شهرت محققه به گواهی دانشوران فریقین
یکی از بهترین دلایل نقلی که می توان برای اثبات پیراستگی قرآن از تحریف بدان تمسک کرد، شهرت محققه یا گواهی دانشوران شیعه و اهل سنت است که به حد اجماع یا اتفاق پژوهشگران اسلامی می رسد و مفید یقین است و اگر اثری جز مظنه نداشته باشد، حجت کافی نخواهد بود.از آنـجا که بـرخی مـغرضـان و مـخالفان وحـدت اسـلامی، عـالمان شـیعی را مدعی تحـریف می پندارند،دراینجا گفتار شماری از بزرگان شیعه را که برسلامت قرآن از هرگونه تحریف دلالت دارد، ذکر می کنیم.
1- محدث بزرگ – شیخ صدوق (متوفای 38 هـ.ق) می نویسد: « اعتقاد ما این است، قرآنی که خداوند متعال بر پیامبرش حضرت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) نازل فرمود همان است که دریک مجلد دردسترس همۀ مردم قرار دارد و هرگز بیش از آن نبوده است و طبق مشهور 114 سوره دارد و هـرکس به مـا نسبت دهـد که ما مـی گوییـم قرآن بیش از این اسـت مسلمـاً دروغـگو می باشد.(71)
2- شیخ طوسی (متوفای 460هـ.ق)
درمقدمۀ تفسیر گرانبها و جاویدان خود می گوید : « احتمال این که چیزی به قرآن افزوده شده باشد نزد همۀ صاحب نظران مردود است و همگان بربی پایه بودن آن اجماع و اتفاق نظر دارند و احتمال کاستی نیز نزد همۀ مسلمانان مردود و بی اساس می باشد و مناسب مذهب ما [ و مستفاد از روایات] نیز همین است.(72)
3- علامه طبرسی (متوفای 548هـ.ق)
نیز می نویسد « همگان، اجماع و اتفاق نظر دارند که هرگز چیزی به قرآن افزوده نشده است، اما برخی از اصحاب ما و گروهی از حشویه عامه، روایاتی نقل کرده اند که قرآن دچار دگرگونی و کاستی شده، ولی نظریۀ درست شیعیان، مخالف این روایات است.(73)
4- صدر المتألهین (متوفای 1050)
وی در تفسیر آیه « ذلک الکتاب لاریب فیه» می نویسد: این قرآن کتابی است که شک و شبهه ای درآن راه نمی یابد زیرا: علوم قرآن تماما دلیلها و حجت های روشن و آشکاری است که هرگز بر چنین برهانی،تبدیل، تغییر، نسخ و تحریف عارض نمی شود، و مقدمات آن نیز تماماً از قطعیات بوده و هرگز بر این قطعیات شک و شبهه ای در هم آمیخته نشده است، ونیز وهم شک او را آشفته و پریشان نمی سازد.(74)
5- امام خمینی (متوفای 1409 هـ.ق)
براستی، هر کس از عنایت و توجه مسلمانان نسبت به جمع قرآن، و حفظ و ضبط آن از حدیث قرائت و تدوین، آگاهی داشته باشد، بر بطلان تحریف پی خواهد برد، اما روایاتی که قائلین به تحریف تمسک کرده اند ؛ یا آنچنان ضعیف اندکه برای استدلال به تحریف صلاحیت ندارند و یا روایات جعلی هستند که نشانه های جعل کاملا در آن ها پیداست، و یا روایات غریب و دور از عقل و منطق است که شگفتی انسان را فراهم می سازد و اما روایات صحیحی که در این مورد صادر گردیده اشاره به مسئله تأویل و تفسیر دارد. بدین معنی که تحریف تنها نسبت به تأویل و تفسیر آیات تحقق یافته است، نه در الفاظ و عبارات آن…..(75)
نتایج حاصل از این تحقیق عبارتند از:
1ـ مهمترین دستاویز معتقدان تحریف روایاتی است که یا به طور عموم دلالت بر تحریف قرآن دارند یا مخصوصاً جای تحریف را مشخص می کنند در اینجا در نگاه کلی کاستی های این روایات را بیان می کنیم:الف: تناقض درونی: در چـشم انداز شیـعی جحیت و اعتبار روایـات وابـسته به جحیـت قـرآن می باشد و اگر نفوذ تحریف را در قرآن بپذیریم، حجیت آن را به چالش کشانده ایم روایاتی که در جحیت خود نیازمند پشتوانه قرآنی باشند با از دست دادن این پشتوانه فاقد اعتبار خواهند شد.
ب: ناسـازگاری با قرآن: ایـن کاسـتی بـر این مـبنا استوار اسـت که از آیـات قرآنی به روشـنی می توان تحریف ناپذیری قرآن را به دست آورد و این خود در شمار معارف قرآنی قرار می گیرد، حال که چنین است پس هر روایتی که به گونه ای حکایت از نفوذ تحریف درساحت آیات قرآنی داشته باشد به دلیل ناسازگاری با قرآن مردود است.
ج: نارسایی در دلالت: روایاتی که به گونه ای از تحریف شدن قرآن سخن به میان می آورند اگر به گونه ای توجیه نپذیرند، به دلیل ناسازگاری با قرآن بر آن ها خط بطلان کشیده خواهد شد.
د: کاستی در سند: در ارزیابی که از معصومان نقل شده است بررسی سند روایت نقش اساسی دارد فقیهان و محققان در این راستا با استناد به دیدگاههای رجال شناسان روایات معتبر را از روایات بی اعتبار جدا می سازند و عمده روایاتی که از دیدگاه رجال شناسان ضعیف شمرده می شوند به نقل روایات تحریف نما پرداخته اند.با بررسـی کوتاهی که در مـورد روایـاتی که قائلان بـه تـحریف به آن استـناد جسته اند نتیـجه می گیریم که دلایل آنها سست و مخدوش است و قرآن از هرگونه تغییر و تحریف مصون است.
2ـ با توجه به دلایل متقن و مستحکم از کتاب و سنت عقل و شواهد تاریخی و اجماع علماء و همچنین تواتر قرآن مشخص می شود که این دلایل محکم و قابل دفاع است و در پرتو این دلایل محکم و اشکال ناپذیر، سستی شبهات مدعیان تحریف آشکار می گردد.
3ـ با توجه به شواهد موجود در برخی از روایات، منظور از تحریف در قرآن که چهار بار در قرآن با عنوان یحرفون الکلم به کار رفته است تحریف معنوی بوده است زیرا تحریف به این معنا بدون تردید و اختلاف در تفسیر قرآن واقع شده است زیرا تفسیر کردن آیات قرآن به معانی که هدف و مقصود قرآن نیست، بسیار دیده می شود و بیشتر، بدعت گزاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل در قرآن مجید به چنین تفسیر و تحریفی مرتکب شده اند و آیات را بر طبق نظریات و تمایلات نفسانی خود تفسیر کرده اند.

پي‌نوشت‌ها:
 

57.محمد هادي معرفت، مصونيت قرآن از تحريف، ص93
58.جعفر انواري، انگارة تحريف قرآن، ص197
59. محمد هادي معرفت، همان، ص201
60. جعفر انواري، همان، ص173
61. محمد هادي معرفت، همان، ص198
62. جعفر انواري، همان، ص176
63. عبدالله جوادي آملي، نزاهت قرآن از تحريف، ص42
64.مركز فرهنگ و معارف قرآن، پرسمان علوم قرآني، ص97
65. عبدالله جوادي آملي، همان، ص69
66. عيسي محمد بن عيسي ترمذي، سنن ترمذي، ج5، ص662
67. عبدالله جوادي آملي، همان، ص103
68. فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص717
69. عبدالله جوادي آملي، همان، ص106
70. جعفر انواري، انگارة تحريف قرآن، ص89
71. محمد هادي معرفت، مصونيت قرآن از تحريف، ص60
72. فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج1، ص15
73. حسن بن علي طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج1، ص3
74. ملاصدرا، تفسير القرآن الكريم، ج1، ص228
75. سيد علي موسوي دارابي، اسطورة تحريف، ص254
 

فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن مجید
2- نهج البلاغه
3- صحیفه سجادیه
4- احمد بن فارس بن زکریا: معجم المقاییس اللغه، قم، مرکز نشر مکتب الا علام الاسلامی،1363ش
5- اندلسی، ابی حیان: البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، 1420ق
6- انواری، جعفر: انگاره تحریف قرآن، قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1384ش
7- جعفریان، رسول : افسانه تحریف قرآن، ترجمه محمود شریفی، تهران، انتشارات بین الملل، 1382ش
8- جوادی آملی، عبدالله : نزاهت قرآن از تحریف، تحقیق علی نصیری، چاپ دوم، قم، مرکز نشر اسراء، 1384
9- جوهری، اسماعیل بن حمار: صحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبد الغفور عطار، تهران، انتشارات امیری، 1377ش
10- حسن زاده آملی، حسن: قرآن هرگز تحریف نشده، ترجمه محمدی شاهرودی، قم،1371
11- خوئی، ابوالقاسم: بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ترجمه محمد صادق نجمی و هاشم زاده هریسی، چاپ پنجم، خوی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی،1375
12- … ، … : البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه جعفر حسینی، بی جا، انتشارات دارالثقلین،1374
13- طاهری خرم آبادی، سید حسن: عدم تحریف قرآن، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1385ش
14- طباطبایی، محمد حسین: المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی، چاپ بیستم، قم، دفتر انتشارات اسلامی ،1384
15- طبرسی، فضل بن حسن: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الاحیاءالتراث العربی، 1379ق
16- طوسی ، محمد بن حسن بن علی: التبیان فی التفسیر القرآن، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409ق
17- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم مامرانی، چاپ دوم، قم، انتشارات دار الهجره، 1372ش
18- گروه فرهنگ و معارف قرآن: پرسمان علوم قرآنی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1384ش
19- مجلسی، محمد باقر: مرآه العقول، چاپ دوم، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1363
20- معرفت، محمد هادی: مصونیت قرآن از تحریف، ترجمه محمد شهرابی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376
21- ملا صدرا، محمد: تفسیر القرآن الکریم، قم، بی جا، بی نا، 1406
22- موسوی دارابی، علی: اسطوره تحریف قرآن، مشهد، انتشارات امامت، 1381
23- نجار زادگان، فتح الله: تحریف ناپذیری قرآن، تهران، انتشارات مشعر، 1384
24- نوری، حسین: فصل الخطاب، بی جا، بی نا، بی تا

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد