آن چه از خود عمر بن خطّاب در این زمینه آمده چنین است : خوله دختر حکیم نزد عمر بن خطاب آمد و گفت : ربیعه پسر امیّه زنى را به متعه گرفت و آن زن از آن مرد حامله شد . عمر بن خطّاب در حالى که خشمگین بود و رداى خود را مىکشید ، از خانه خارج شد و گفت : این هم متعه . اگر پیش از نهى این کار را مىکرد سنگسارش مىکردم ( 1 . ) . سلمه بن امیّه زنى به نام سَلْمى را به مُتعه گرفت ، این زن از او بچهدار شد . این مرد آن بچه را انکار کرد . این مسأله به عمر بن خطاب رسید و عمر بن خطاب مُتعه را تحریم کرد ( 2 ) . امّ عبدالله دختر ابىخیثمه مىگوید : مردى از شام آمد ، به خانه من وارد شد و به من گفت : مجرّد بودن بر من سخت است ، زنى را برایم پیدا کن تا او را به متعه بگیرم . من او را به زنى راهنمائى کردم . آن مرد نزد آن زن رفت و او را به متعه گرفت و چند نفر شاهد عادل هم براى این کار در نظر گرفت . مدتى را با آن زن ماند و به شام برگشت . عمر بن خطاب از این مسأله با خبر شد ، کسى را دنیال من فرستاد و من نزد او رفتم . عمر بن خطاب از من پرسید : آن چه از تو شنیدهام درست است ؟ گفتم : بله . گفت : هر وقت آن مرد به مدینه آمد مرا با خبر کن . وقتى که آن مرد از شام به مدینه آمد ، عمر بن خطاب را با خبر کردم . عمر بن خطاب کسى را دنبال او فرستاد و آن مرد نزد عمر بن خطاب آمد . عمر بن خطاب از او پرسید : چرا این کار را کردى ؟ آن مرد گفت : در زمان پیامبر دست به این کار مىزدم ، پیامبر ما را منع نکرد ، در زمان ابوبکر هم چنین مىکردم ، او هم منع نکرد . در زمان خلافت تو هم این کار را مىکردم و تو ما را از این عمل نهى نکرده بودى . عمر بن خطاب گفت : قسم به آن که جانم به دست اوست ، اگر پس از نهى از متعه ، دست به این کار زده بودى سنگسارت مىکردم . این را به همه روشن کنید تا مرز ازدواج و زنا از هم مشخّص شود ( 3 ) .
این قضایا نشان مىدهد که نابسامانىهایى در مسأله متعه پیش آمده و موجب مشکلاتى شده بود و عمر بن خطاب براى حلّ این مشکلات ، متعه را تحریم کرده است .
در این مسأله علماى اهل سنّت و دیگران ، دیدگاههایى را اظهار کردهاند . به عنوان نمونه به برخى از این دیدگاهها اشاره مىکنیم :
1 زندگى مسلمانان در زمان عمر بن خطّاب ، بسیار مرفّه گردید ، مسلمانان در سایه ثروتهایى که به دست آوردند ، روى به تمتّعات جنسى آوردند و پیامد این تحوّل این شد که بازار متعه رواج یافت و بازار ازدواج دائمى کساد شد . عمر بن خطاب براى حفظ بنیان خانواده ، ازدواج متعهاى را تحریم کرد ( 4 ) .
2 در سایهى پیشرفتها و پیروزىهاى نظامى ، اسیران فراوانى به جزیرهالعرب آورده شدند . در میان اسیران دختران زیباروى زیادى وجود داشتند ، مسلمانان به جاى ازدواج دائم ، با این دختران ازدواج متعهاى مىکردند و عمر بن خطاب ، از این عمل ، مسلمانان را نهى کرد ( 5 ) .
3 مسلمانان به خاطر ثروتهاى فراوانى که به دست آوردند ، به مکه مسافرت مىکردند ، در مکه مدتها مىماندند ، در این مدّت به خاطر دورى از خانواده خود ، ازدواج متعهاى مىکردند و پس از مدتى به وطن خود بازمىگشتند . پس از ان از این زنان بچه به دنیا مىآمد ، مادران بچهها ، این بچهها را به بیتالمال تحمیل مىکردند . عمر بن خطاب متعه را نهى کرد تا بچههاى بىسرپرست ، به وجود نیایند ( 6 ) .
4 مسلمانانى که به مکه مىرفتند ، کنیزان را مىخریدند و آزاد مىکردند . پس از آزاد کردن آنها ، با آنها ازدواج متعهاى مىکردند و عمر بن خطاب از این عمل نهى کرد ( 7 ) .
5 نیروهاى رزمى و غیر آنان که به خارج از وطن خود مىرفتند ، در دیار غربت ، ازدواج متعهاى مىکردند و دیر به وطن خود برمىگشتند . زنان این مسلمانان از دست شوهرانشان به عمر بن خطاب شکایت مىکردند و عمر بن خطاب هم براى این که این شوهران به خانواده خود برسند ، نکاح متعهاى را منع کرد و دستور داد بیش از چهار ماه حق ندارند دور از خانواده خود باشند ( 8 ) .
اینها توجیهاتى است که از سوى برخى اظهار شده است . نکتهاى که باید به آن توجه شود این است که علماى اهل سنّت پیرو نهى عمر بن خطاب هستند و کار او را درست مىدانند و برخى از آنان همین الان ازدواج متعهاى را مانند زنا مىدانند و آن را زنا به حساب مىآورند و به خاطر زنا بودن آن را حرام مىدانند ( 9 ) . ولى از دیدگاه فقه شیعه ، متعه هیچگونه اشکالى ندارد و اگر مرد و زنى به توافق برسند و موانعى در کار نباشد مىتوانند ازدواج مُتعهاى کنند و اگر فرزندى از آنان به دنیا بیاید فرزند این پدر و مادر است .
براى آگاهى بیشتر درباره متعه . ک :
. 1 المیزان ، ج 4 ، ص 271 به بعد .
. 2 متعه و آثار حقوقى و اجتماعى آن .
. 3 الغدیر ، ج . 6
. 4 زواج المتعه ، نوشته سید جعفر مرتضى عاملى .
( 1 ) المیزان ، ج 4 ، ص 295 ، به نقل از تفسیر الدّر المنثور ( 2 ) همان ، ص 296 به نقل از الاصابه ( 3 ) همان ، ص 296 ( 4 ) متعه و آثار حقوقى و اجتماعى آن ، نوشتهى دکتر محسن شفائى ، ص 167 ، چاپ ششم ، 1352 هجرى شمسى ( 5 ) همان ( 6 ) همان ( 7 ) همان ( 8 ) همان ( 9 ) المیزان ، ج 4 ، ص 301 ، 306 و 310
این قضایا نشان مىدهد که نابسامانىهایى در مسأله متعه پیش آمده و موجب مشکلاتى شده بود و عمر بن خطاب براى حلّ این مشکلات ، متعه را تحریم کرده است .
در این مسأله علماى اهل سنّت و دیگران ، دیدگاههایى را اظهار کردهاند . به عنوان نمونه به برخى از این دیدگاهها اشاره مىکنیم :
1 زندگى مسلمانان در زمان عمر بن خطّاب ، بسیار مرفّه گردید ، مسلمانان در سایه ثروتهایى که به دست آوردند ، روى به تمتّعات جنسى آوردند و پیامد این تحوّل این شد که بازار متعه رواج یافت و بازار ازدواج دائمى کساد شد . عمر بن خطاب براى حفظ بنیان خانواده ، ازدواج متعهاى را تحریم کرد ( 4 ) .
2 در سایهى پیشرفتها و پیروزىهاى نظامى ، اسیران فراوانى به جزیرهالعرب آورده شدند . در میان اسیران دختران زیباروى زیادى وجود داشتند ، مسلمانان به جاى ازدواج دائم ، با این دختران ازدواج متعهاى مىکردند و عمر بن خطاب ، از این عمل ، مسلمانان را نهى کرد ( 5 ) .
3 مسلمانان به خاطر ثروتهاى فراوانى که به دست آوردند ، به مکه مسافرت مىکردند ، در مکه مدتها مىماندند ، در این مدّت به خاطر دورى از خانواده خود ، ازدواج متعهاى مىکردند و پس از مدتى به وطن خود بازمىگشتند . پس از ان از این زنان بچه به دنیا مىآمد ، مادران بچهها ، این بچهها را به بیتالمال تحمیل مىکردند . عمر بن خطاب متعه را نهى کرد تا بچههاى بىسرپرست ، به وجود نیایند ( 6 ) .
4 مسلمانانى که به مکه مىرفتند ، کنیزان را مىخریدند و آزاد مىکردند . پس از آزاد کردن آنها ، با آنها ازدواج متعهاى مىکردند و عمر بن خطاب از این عمل نهى کرد ( 7 ) .
5 نیروهاى رزمى و غیر آنان که به خارج از وطن خود مىرفتند ، در دیار غربت ، ازدواج متعهاى مىکردند و دیر به وطن خود برمىگشتند . زنان این مسلمانان از دست شوهرانشان به عمر بن خطاب شکایت مىکردند و عمر بن خطاب هم براى این که این شوهران به خانواده خود برسند ، نکاح متعهاى را منع کرد و دستور داد بیش از چهار ماه حق ندارند دور از خانواده خود باشند ( 8 ) .
اینها توجیهاتى است که از سوى برخى اظهار شده است . نکتهاى که باید به آن توجه شود این است که علماى اهل سنّت پیرو نهى عمر بن خطاب هستند و کار او را درست مىدانند و برخى از آنان همین الان ازدواج متعهاى را مانند زنا مىدانند و آن را زنا به حساب مىآورند و به خاطر زنا بودن آن را حرام مىدانند ( 9 ) . ولى از دیدگاه فقه شیعه ، متعه هیچگونه اشکالى ندارد و اگر مرد و زنى به توافق برسند و موانعى در کار نباشد مىتوانند ازدواج مُتعهاى کنند و اگر فرزندى از آنان به دنیا بیاید فرزند این پدر و مادر است .
براى آگاهى بیشتر درباره متعه . ک :
. 1 المیزان ، ج 4 ، ص 271 به بعد .
. 2 متعه و آثار حقوقى و اجتماعى آن .
. 3 الغدیر ، ج . 6
. 4 زواج المتعه ، نوشته سید جعفر مرتضى عاملى .
( 1 ) المیزان ، ج 4 ، ص 295 ، به نقل از تفسیر الدّر المنثور ( 2 ) همان ، ص 296 به نقل از الاصابه ( 3 ) همان ، ص 296 ( 4 ) متعه و آثار حقوقى و اجتماعى آن ، نوشتهى دکتر محسن شفائى ، ص 167 ، چاپ ششم ، 1352 هجرى شمسى ( 5 ) همان ( 6 ) همان ( 7 ) همان ( 8 ) همان ( 9 ) المیزان ، ج 4 ، ص 301 ، 306 و 310